صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۳۰۵۷۱
جایی در میانه‌های فیلم تحسین‌برانگیز و آگاه‌کننده‌ی دادگاه نورنبرگ Nuremburg at judgement ساخته‌ی استنلی کرامر Stanley Kramer قاضی آمریکاییِ دادگاه از زن و شوهر پیری که برای مدتی در نورمبرگ در خانه‌ی آنها ساکن شده می‌پرسد که در زمان هیتلر زندگی چطور بود و آیا شما از جنایات او خبر داشتید؟
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۱۵ مهر ۱۳۹۶
فرارو- آرمان شهرکی؛ جایی در میانه‌های فیلم تحسین‌برانگیز و آگاه‌کننده‌ی دادگاه نورنبرگ Nuremburg at judgement  ساخته‌ی استنلی کرامر Stanley Kramer قاضی آمریکاییِ دادگاه از زن و شوهر پیری که برای مدتی در نورمبرگ در خانه‌ی آنها ساکن شده می‌پرسد که در زمان هیتلر زندگی چطور بود و آیا شما از جنایات او خبر داشتید؟
 
زوج پیر مستاصل و درمانده و غافلگیر‌شده پاسخ می‌دهند: نه. اما بوضوح دروغ می‌گویند. گروه رزهای سفید تلنگری بود به همین وجدان بخواب رفته‌ی مردم آلمان. این گروه به سال 1942 توسط چهار دانشجوی پزشکی دانشگاه مونیخ بنیان نهاده شد.
 
در زمانه‌ای که هیچ گروه سازمان‌یافته‌ای علیه حکومت رایش سوم وجود نداشت این دانشجویان با پخش هزاران اعلامیه خونی تازه در رگهای مسدود شده‌ی جنبش دانشجوییِ آلمان تزریق کردند. با رجعت به گذشته، حال آلمان‌ها  کمی آسوده‌خاطرند که همگی‌شان برده‌ی ناسیونال سوسیالیسم هیتلری نبوده‌اند. گروه رزهای سفید در فوریه 1943 با اعدام هانس و سوفیا شُل توسط گیوتین متلاشی شد. بخش اعظم کتاب توتالیتاریسم اثر فیلسوف شهیر آلمانی بدان موضوع مهمی اشاره دارد که در اعلامیه‌ی دانشجویان مونیخ بخوبی بازتاب یافته: نهادسازی در حکومت‌های خودکامه، آنجا که هر مفهوم و هر ارزش ملی معنوی و اخلاقی، مسخ و از محتوای راستین خویش تهی می‌شود.
 
خیزش مجدد راست‌گراییِ پوپولیستی در اروپا و آمریکا و سوءاستفاده‌ی آنها از احساسات ناسیونالیستی و میهنی، بازخوانی متون منتشر شده در این زمینه را ضروری می‌سازد. فهم اینکه چگونه سرکوب آزادی‌های فردی می‌تواند از خلال یک ساختار فاشیستی و خودکامه به کشورگشایی‌ها و جاه‌طلبی‌های استعماری و برفروختن زبانه‌های جنگ ختم شود؛ حیاتی است. 
 
متن ذیل ترجمه‌ی یکی از اعلامیه‌های کوتاه گروه رزهای سفید است که توسط هواپیماهای متفقین بر فراز برلین پخش شد. متن این اعلامیه همچنین اشاره‌ای کوتاه اما دردناک دارد به زیربنای جنسی و اخلاقی فاشیسم و دید حقارت‌بار آن نسبت به زنان چونان یک شی. همچنین توصیه‌ی نهاییِ اعلامیه به ساخت مفهومی جدید و معنوی از اروپا درخور ستایش است؛ همان اندرزی که تاحدود زیادی در قالب ساخت اتحادیه‌ی اروپا جامه‌ی عمل پوشیده؛ پس بیراه نیست که بسیاری از پوپولیست‌های تازه به‌دوران رسیده در بریتانیا و آمریکا تهدید به نفی اتحادیه نموده یا تلاش دارند از اتحادیه خارج شوند.
 
درهرحال چه ناسیونالیسم از نوع افراطی‌اش که بر سرکوب اقلیت‌ها قوام می‌یابد؛ و چه ایده‌های جهان‌وطنِ انترناسیونالیستی از نوع افراطی که بر دخالتِ گاه فیزیکی در چندوچون آنچه که در کشوری دیگر میگذرد؛ متکی است؛ به چیزی جزء استبداد داخلی منجر نشده و نخواهد شد. استبدادی که همگان را به واکنش علیه‌اش تحریک و بسیج می‌کند

***************************************
 
یک اعلامیه‌ی آلمانی
این متن اعلامیه‌ای است که دانشجویان دانشگاه مونیخ نوشته و در فوریه‌ی 1943 پخش‌اش کردند. تاوان این کار، اعدام شش نفر از آنها، اعزام تنی چند به خط مقدم جبهه، و حبس تعدادی دیگر بود. متعاقب پخش این اعلان، دانشجویان در سایر دانشگاه‌های آلمان نیز دست به شورش زده‌اند. اعلامیه آشکارا احساسات بخش قابل توجهی از دانش‌جویان آلمانی را بازتاب می‌دهد.

لیکن صحبت تنها برسر دانشجویان نیست. به هرکجا که سرک می‌کشی به آلمانی‌هایی برمی‌خوری که به جایگاه واقعی کشورشان پی برده‌اند. گوبلز با "شی" نامیدن آلمانی‌ها آنها را تحقیر می‌کند. اینکه آیا آلمان را هنوز یارای تغییر سرنوشت خویش هست یا نه بسته به این دارد که این مردم بتوانند بر پایه‌ی یک اتحاد دست به عمل بزنند. گوبلز اینرا نیک می‌داند و از همینروست که دیوانه‌وار نعره می‌زند که "این‌جور آدمها به شماره قلیلند و بی‌مقدار." نازیها نمی‌دانند که آنها بی‌شمارند.

ما انگلیسی‌ها درهرحال فاتح جنگ خواهیم بود. پس چرا خبر این پیروزی را به گوش تمامی آلمانی‌های فهیم و نجیب نرسانیم. از همین بابت است که خلبانان نیروی هوایی سلطنتی به‌همراه بمب‌ها این اعلان‌ها را نیز بر فراز آلمان انداختند. اعلامیه که شش نفر از شهروندان جوان آلمانی بخاطرش اعدام شدند و طبیعتا گشتاپو جلوی پخش‌اش را گرفت.

مانیفست دانشجویان مونیخ
مردم آلمان در برابر نابودی مردانش در استالینگراد مات و مبحوت مانده. 330هزار نیروی آلمانی غیرمسئولانه و بیهوده به تبع راهبرد درخشان فرماندهانشان، طعمه‌ی مرگ شدند. پیشوا، واقعن ممنون.
دانشجویان، مردم ما درحال قیام‌اند. آیا سرنوشت ارتش خودمان را به دستان یک آماتور می‌سپاریم؟ آیا داریم باقی‌مانده‌ی جوانان آلمانی را پای غرایز پست یک دارودسته‌ی حزبی قربانی می‌کنیم؟ هرگز!

اکنون وقت حساب‌کشیدن است؛ جوانان آلمانی باید از نفرت‌انگیزترین استبدادی که تا بحال دیده‌اند و موجب رنجشان شده حساب پس بکشند. به نام تمام ملت آلمان از حاکمیت آدولف هیتلر می‌خواهیم که آزادی‌های فردی را احیاء نماید؛ همان گران‌بها‌ترین مایملک آلمانی‌ها را، که اگر اینطور نشود همه‌ی ما مغبون خواهیم شد.

ما تحت لوای حاکمیتی بالیده‌ایم که بی‌رحمانه هرنوعی از آزادی بیان و عقیده را سرکوب می‌کند. سازمان جوانان هیتلری، اِس آ، و اِس‌اِس، تلاش کرده‌اند تا ما را در شورانگیزترین ایام جوانیمان در تنگنا قرار داده؛ و با شور انقلابی‌ ما را مدهوش کنند.
 
Weltanschauliche Schulung (آموزش سیاسی) همان اصطلاحی است که برای روش انزجارآور کشتنِ تفکر و قضاوت فردی در رسانه‌های جمعی ابداع شد. به شرارت‌بارترین و احمقانه‌ترین شیوه‌ی ممکن، روسای حزبیِ آتی، در Ordensburgen (مدارس حزبی) به استثمارگران، جانیان، و بی‌شرمانِ خدانشناسی بدل گشته‌اند؛ به پیروان کور و کودن پیشوا. سردمداران حزبی بسیار پشت‌گرم خواهند شد اگر ما روشنفکران جوان به ابزاری برای اِعمال اراده‌‌شان بدل شویم.
 
به سربازانی که جنگ را از نزدیک دیده‌اند بهمان شیوه‌ای دستور داده می‌شود که رهبران دانشجویی و کاندیداهای دریافت مقامGauleiter (رهبریت محلی حزب) به بچه‌مدرسه‌‌ای‌ها دستور می‌دهند. رهبران محلی و استانی حزب به دانشجویان دختر با لطیفه‌های قبیح بی‌حرمتی می‌کنند. دانشجویان دختر دانشگاه مونیخ پاسخی درخور به چنین تعرضاتی داده‌اند. ما تمامی دانشجویان درکنار هم‌کلاسی‌ها‌ی دخترمان ایستاده‌ایم. این آغازیست بر مبارزه‌ای برای کسب حق حاکمیت بر سرنوشتمان، چیزی که بدون آن هیچ فضیلتی پا نخواهد گرفت. از دانشجویان شجاعی که نمونه‌ی چنین مبارزه‌ای شده‌اند از هر جنسیتی که هستند قدردانی می‌کنیم.

تنها یک تکلیف بر دوش داریم؛ علیه حزب بپاخیزیم. سازمان‌های حزبی را ترک کنیم! سازمان‌هایی که حق بیان سیاسی را ازما ستانده‌اند. کلاس‌های اساتید حزبی را تحریم کنیم! و یادگیری واقعی و آزادی تفکر واقعی را پاس داریم! هیچ تهدیدی ما را هراسان نمی‌کند حتی تهدید به بستن دانشگاه! برای تک تکِ ما این جنگیست برای استیفای آینده‌مان، آزادی‌مان و گرامی‌داشت مسئولیت اخلاقی و وجدان ملی!

آزادی و افتخار! هیتلر و هوادارانش طی ده سال گذشته از دو واژه‌ی زیبای آزادی و افتخار تا توانستند استفاده و سوءاستفاده کردند آنها را تحریف کردند؛ تا حدی که انسان دیگر از شنیدن این دو واژه‌ منزجر می‌شود. والاترین ایده‌آل‌های یک ملت را در جوی آب افکندند! آنچه که از آزادی و افتخار مراد می‌کردند ثمره‌اش شد ده سال تخریب آزادی فردی و آزادیِ فکر. همه‌ی اصول اخلاقی مردم آلمان محو و نابود شد. حتی چشمان ساده‌دل‌ترین شهروند آلمان هم به حمام خون وحشتناکی که از پی قساوت نازی‌ها در سرتاسر اروپا و به نام آزادی و افتخار ملت آلمان به راه افتاده باز شده. اگر جوانان آلمان بپا نخیزند دیگر نام آلمان لکه‌ی ننگی خواهد بود؛ خیزش، انتقام و جبران مافات، و در نهایت رفع رنجشی که دامان اروپا را گرفته و ساخت یک مفهوم معنوی جدید از اروپا.

ارسال نظرات