شرق نوشت: سعید زیباکلام، فعال سیاسی اصولگرا که اصولا از آقای احمدینژاد حمایت میکرد و سر آن قضایا هم از آنها حمایت کرد و بعد سر این قضایا هم از اینها شکایت کرد و بعد تا الان مشکل کار را فقط روی دوش ما میانداخت، دیروز در اقدامی عجیب –که بنا بر نظر ستارهشناسان، این رویداد هر سههزارو ٤٥٠ سال یکبار در زمین روی خواهد داد – رفت جلو منزل رضا شهابی که یک فعال کارگری است که مدتهاست گرفتار شده است و گفت: «قوه قضائیه از رویههای آنطوری خود دست بکشد و به رویههای قضائی مرسوم احترام بگذارد».
قبل از رفتن سعید زیباکلام، همه گارد گرفتند و سریع سنگر گرفتند و فکر کردند الان فردا یک قصهای میشود، اما نشد. برای همین از دیروز که سعید زیباکلام اینطوری حرف زده و بیشتر از اینی گفته که ما گفتهایم، تحلیلگران ریختهاند بههم و میگویند ما واقعا توقع داشتیم مشایی و بقایی و احمدینژاد ۱۸۰ درجه بچرخند، ولی مطمئن بودیم درِ نظریات سعید زیباکلام روی همان پاشنه میچرخد (تازه اگر بخواهد بچرخد وگرنه اصلا از جاش تکان نمیخورد).
خلاصه پشتبام خانه زیباکلامها اینطوری است که صادق کاملا اینور بوم ایستاده و سعید از آنور بوم افتاده، منتها تا دیروز که گویا سعید زیباکلام تا وسط پشتبام آمده و سعی دارد آنتن را بچرخاند.
صادق زیباکلام قبلا در مصاحبهای با روزنامه اعتماد گفته بود آب او و برادرش توی یکجو نمیرود و برادر کوچکش – سعید – بهخاطر عقایدش قید برادری و... را میزند. ازهمینرو همیشه برای فلاسفه سؤال بود که آیا صادق زیباکلام سعید خواهد شد یا سعید زیباکلام با خودش و مردم صادق خواهد شد؟
به عنوان کسی که از طریق خواندن نوشته ها و در دانشگاه دورادور آقای سعید زیباکلام را می شناسم، باید بگویم ایشان اصلا در قید و بست جناحبازی نیست. و اندیشه ای دارد درباره گفتمان انقلاب اسلامی و مبانی آن، که همواره از آن دفاع می کند. یکی از اصول اساسی انقلاب اسلامی رعایت عدالت و حقوق شهروندی است.
ایشون در ماجرای یاشار سلطانی هم در منزل پدر ایشون حاضر و از خانواده دلجویی کردن
بارها هم نسبت به رفتار نامناسب قوه قضاییه در مسائل گوناگون معترض بودن
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به تایی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
این دو برادر کلا نقش بازی میکنن
و نقششون را هم خوب یاد گرفتن که چطوری بازی کنن
جالبه هر چی هم بگن (چه اینوری و چه اونوری) هیچ کس کاری بهشون نداره.
پس مشخصه نقشی را بازی میکنن که در نمایشنامه براشون نوشته شده
و ....