صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۲۵۵۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۷ - ۰۹ مهر ۱۳۸۸


صبح است ساقيا قدحي پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پيش تر که عالم فاني شود خراب
ما را زجام باده گلگون خراب کن

سال 1385 بزرگداشتي براي مرحوم پرويز مشکاتيان به همت آقاي عسگرپور و همکارانش در سازمان فرهنگي هنري شهرداري برگزار شد که خيلي از اصحاب هنر در آن حضور داشتند. من هم به خاطر احترامي که براي مشکاتيان قائل بودم و به خاطر جايگاهي که در موسيقي ايران دارد، در آن مراسم حضور پيدا کردم. قصد سخنراني هم نداشتم، اما دوستان که دعوت کردند براي سخن گفتن، به رغم اينکه آمادگي نداشتم فرصت را براي تجليل از مشکاتيان و گفتن نکاتي درباره شخصيت و هنر او غنيمت شمردم.

سخن را با شعري آغاز کردم که خوانديد و سپس به انتخاب «دستان» به عنوان بهترين نوار موسيقي 20 سال پس از انقلاب اشاره کردم. به مناسبت بيستمين سالگرد انقلاب اسلامي در اواخر دهه 70 کميته يي از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مامور شد که بهترين آثار موسيقايي عرضه شده در دو دهه را انتخاب و معرفي کند. در بين آثار موسيقايي نوار «دستان» از جانب هيات داوران که بعضي از آن بزرگواران در اين جلسه هم حضور دارند، اثر برتر شناخته شد. شعري را که در ابتداي صحبتم خواندم بخشي از اين اثر است. 

همچنان که مي دانيد اين اثر با صداي استاد محمدرضا شجريان اجرا شده است. درونمايه يي که اين اثر را برتر ساخته، توانايي و مهارت خواننده، ذوق و سليقه بالاي آهنگساز و تلفيق مناسب شعر و موسيقي و تدارک يک گروه بزرگ موسيقي است. استاد مشکاتيان يکي از هنرمندان مهمي بود که براي نخستين بار گروه بزرگ موسيقي در حوزه موسيقي ايراني را تشکيل داد و در آهنگسازي و تصنيف سازي نغمه هاي متفاوتي عرضه کرد که وقتي آثار اين دوره را با آثار گذشتگان مقايسه مي کنيم متوجه نتايج اين نوآوري و اثرات آن مي شويم.

ما درباره انواع موسيقي در حوزه موسيقي تغزلي و عرفاني تجربه طولاني داريم، اما در دوره مشروطيت گونه يي موسيقي با رنگ و بويي تازه به ظرفيت هاي قبلي اضافه شد که مي توانيم آن را موسيقي اجتماعي بخوانيم. تصنيف «از خون جوانان وطن لاله دميده» و «دل هوس لاله و صحرا ندارد» که اولي به مناسبت پيروزي انقلاب مشروطيت و دومي پس از کودتاي لياخوف روسي در تهران توسط عارف قزويني سروده شد، آهنگسازي و در تالار کنسرت گراندهتل خوانده شد، از آثار ماندگار آن دوره در موسيقي ماست. 

سال هاي اوايل دهه 50 گروهي از هنرمندان موسيقي به ارائه سبک هاي موسيقي اصيل ايراني و با تعهد اجتماعي اقدام کردند که ادامه همين فعاليت ها در سال هاي پس از انقلاب به اوج خود رسيد و آن تجربه يي براي به کارگيري موسيقي در ايفاي نقش انقلابي و اجتماعي بود. موسيقي انقلابي يا معترض يا هر عنوان ديگري از اين دست تا پيش از اين دوره يک نوع موسيقي برگرفته از خيزش کشورهاي امريکاي لاتين به ويژه شيلي و موسيقي ضدکودتايي يونان بود.

يک نوع موسيقي ترس و هراس و نام ويکتور خارا و تئودوراکيس سازنده آهنگ فيلم معروف «زد» در همه محافل هنري شنيده مي شد. مشکاتيان و همکاران و همراهان او و گروه هاي مهم «عارف»، «شيدا» و سرانجام «چاووش» توانستند سرودها و آهنگ هايي عرضه کنند که علاوه بر دارا بودن ويژگي اجتماعي و ظلم ستيزي و همراهي با مردم ريشه در موسيقي ملي و بومي اين سرزمين و شعر و ترانه ايراني و بار ميهن دوستانه داشت و داراي ويژگي هاي اميدآفريني، انگيزاننده و انساني بود و هم نفس با مردم شور و نشاط مي آفريد.
 
هنرمنداني که در اين گروه ها گردآمده بودند، بخشي از زيباترين قطعه ها را درباره شهيد و شهدا ساختند. قطعه کاروان که به سرو شهيد جوان معروف شد و قطعه کجاييد اي شهيدان خدايي از ساخته هاي هنرمندان ديگر در اين گروه هاست.

اين جريان به ويژه پس از حرکت سرکوبگرانه نظام سلطنت در شهريور 57 شکل جدي تري يافت و با ارائه سرود «ژاله خون شد» فضايي جديد آفريد. مشکاتيان همچنين با ساختن «رزم مشترک» که به همراه شو عزيز شهرت پيدا کرده است، در زمينه موسيقي حماسي و انقلابي درخشيد.
 
مشکاتيان اين سنت را در قالب گروه نوازي و ارکسترهاي بزرگ به حداکثر ظرفيت خود رساند. آن جمع جواني که با اين تعهد اجتماعي و هنري شروع به اين کار کردند پس از گذراندن تجربه هاي پرفراز و نشيب هر کدام به سرمايه يي بي بديل براي موسيقي ايراني تبديل شدند. بدون شک استاد پرويز مشکاتيان يکي از بزرگ ترين چهره هاي سه دهه اخير موسيقي ايراني در حوزه آهنگسازي است. 

خواسته و ناخواسته نام، ياد و خاطره انقلاب با نام و ياد پرويز مشکاتيان آميخته است. مشکاتيان از همان نسلي است که در چنين فضايي رشد کرد؛ نسلي معترض، سياسي يا هر عنوان ديگري از اين دست، از سرزمين عطار و خيام و اخوان ثالث. خود نيز دستي در شعر داشت و استاد برجسته موسيقي بود. در آغازين سال هاي حضور، مشکاتيان جوان برازنده يي از سرزمين خراسان بود با موهايي سياه، ريش انبوه، پرجوش و خروش، سرکش و ياغي و در پي انداختن نگاه و طرحي نو در عرصه موسيقي و هنر. 

اما مشکاتيان روز بزرگداشت، مردي پنجاه و چند ساله بود با تني فرسوده و روحي خسته و طنزي تلخ و کلامي کم و بيش گزنده. بعدها آنها را هم پشت سر گذاشت و سکوت اختيار کرد.هرچند اين اواخر خيزي براي حضور مجدد در حيات اجتماعي برداشت و دستي بر قلم برد و نکاتي را نوشت و پرده از رازهايي برداشت اما آن هم چون رعد و برق بهاري گذرا بود.

ياد شبي افتادم که نجواگونه از زندگي پرفراز و نشيب خود گفت؛ در يک صبح زود، يکي دو ماه زودتر از موعد معمول تولد پا به عرصه زندگي گذاشتم و در شرايط دشوار آن سال ها، زود دوران کودکي را طي کردم و به افق جواني رسيدم و بي هيچ نگاهي بر قفاي خويش سالخورده شدم. باري سخن او روايت نسلي است که با کوله باري از عشق و اميد، دانش و تجربه در يک صبح باراني که آن مرد آمد، درخشيد، زود به دنيا آمد، زود جوان شد، زود به بار نشست، زود سکوت کرد، خلوت گزيده يي آکنده از فرياد بود و زود هم پرکشيد و رفت.

ارسال نظرات