صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۲۰۳۶۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ - ۰۴ تير ۱۳۹۶
بعد از اقدام تروريستي داعش در تهران و مشخص‌شدن هويت عاملانش- کُردبودن آنها- داستان اقليت‌هاي قومي و مذهبي بار ديگر توجه کارشناسان و پژوهشگران اين حوزه را جلب کرد. «احسان هوشمند»، کارشناس مسائل قوميتي و مذاهب که سال‌هاست در حوزه کُردها پژوهش می‌کند، از کم‌توجهي مسئولان به تحرکات قوميت‌ها در پيوستن به نيروهاي تکفيري گلايه دارد، او مي‌گويد: «وقتي ژنرال فهيم يعني معاون احمد شاه‌ مسعود در افغانستان از سوی يک انتحاري کُرد ايراني مورد سوءقصد ناموفق قرار گرفت بايد موضوع نیروهای تکفيري را جدي‌تر زير ذره‌بين مي‌گرفتيم». 

مشروح گفت‌وگوي شرق با احسان هوشمند را در ادامه بخوانید.

‌سه سالي مي‌شود که داعش اعلام موجوديت کرده است، خاستگاه اجتماعي- سياسي اين گروه که ادعاي خلافت اسلامي و سياسي دارد، چيست؟
پرسش شما دو وجه دارد که وجه اول به زمينه‌هاي اجتماعي- سياسي و وجه ديگر به زمينه‌هاي مذهبي شکل‌گيري گروه داعش اشاره مي‌کند. به‌لحاظ سياسي و اجتماعي ظهور داعش نتيجه بلافصل حمله ايالت متحده آمريكا به عراق و تغيير نظام حاکم و اشغال عراق است. از نظر مذهبي ظهور داعش ماحصل فعل و انفعال مذهبي شش دهه گذشته در عراق است. بدون ترديد جمعيت اخوان‌المسلمين بي‌آنکه لزوما خود مايل باشد، به‌منزله ريلي براي گروه‌هاي تکفيري عمل کرده و نيروهاي زيادي از اخوان‌المسلمين عراق و کردستان عراق به نيروهاي تکفيري پيوسته‌اند.

‌شما اشاره کرديد که حضور آمريكا در عراق بسترساز ظهور و بروز داعش شد، اين نظر برخلاف ديدگاهي است که داعش را دست‌نشانده آمريكا در منطقه مي‌داند، ارزيابي‌تان از اين ديدگاه مخالف چيست؟
در اينکه داعش مخالف حضور آمريكا در عراق بود و هست هيچ ترديدي نيست، چون يکي از محرک‌هاي تشکيل داعش مبارزه عليه حضور آمريكا در عراق بود و بسياري از رهبران داعش در زندان‌هاي آمريكايي بوده‌اند و حتي مي‌توان گفت نخستين جرقه‌هاي تشکيل دولت اسلامي شام و عراق در زندان ابوغريب زده شده است؛ اما اينکه بعدها سرويس امنيتي و از جمله سرويس امنيتي آمريكا به شکلي با داعش ارتباط پيدا کرده باشد موضوع ديگري است.

‌اين ابهام و اين سؤال وجود دارد که داعش از سوي چه کساني حمايت و مديريت مي‌شود که آنها در کمتر از سه سال اعلام تشکيل حکومت مي‌کنند، سکه ضرب مي‌کنند، قوانين و مقرارت حکومت‌داري تصويب مي‌کنند، نفت مي‌فروشند و حتي با جهان دادوستد مالي دارند؛ ريشه‌هاي اين استقلال از کجا آب مي‌خورد؟
اگر تأکيد مي‌کنيم که آمريكا داعش را به‌وجود نياورده است به اين معنا نيست که جايي آمريكا يا قدرت‌هاي غربي، يا رقباي ايران از داعش حمايت نکرده‌اند. در اينجا دو نکته مهم وجود دارد؛ نکته اول که بيشتر اوقات در تحليل‌ها ناديده گرفته مي‌شود بحث موازنه قوا در منطقه و موازنه قدرت در عراق پس از سقوط دولت صدام حسين است؛ يعني هم شرايط داخلي عراق و ناکارآمدي نظام سياسي عراق پس از صدام حسين و هم شرايط تازه منطقه بي‌صدام و بعثي‌ها را بايد در شکل‌گيري داعش به‌صورت جدي مورد توجه قرار دهيم.

عربستان سعودي، ترکيه، ايران و مصر چهار کشور مهم و صاحب قدرت منطقه هستند که البته رژيم اسرائيل را هم بايد در کنار اين کشورها در نظر گرفت. الان رقابت بين اين کشورها به‌گونه‌اي پيش رفته است که هرکدام از اين کشورها به‌نوعي از گروه‌ها و کشورهاي ديگري که منافع رقيب را تهديد کند استقبال مي‌کنند.

نکته دوم که متأسفانه در تحليل‌هاي رسانه‌اي ما فراموش شده، فساد و گسترش آن در منطقه است، حتي در زماني که داعش در کردستان عراق مشغول جنگ با پيشمرگان کُرد عراقي است، دلالان نفت کُرد عراقي با سطوحي نامشخص و مبهم از وابستگي به جريان‌هاي سياسي کرد عراقي، در برابر خريد نفت ارزان داعش به اين جريان پول مي‌دهند. اين نتيجه رخنه فساد در عميق‌ترين شکل خود در منطقه است.

‌خريدار اين نفت ارزان‌قيمت هم اروپايي‌ها هستند؟
اروپايي‌ها با واسطه اين نفت را مي‌خرند. بنابر گزارش‌هاي موجود دلالان کُرد عراقي و نيز برخي تجار ترکيه بيشترين نقش را در اين زمينه داشته‌اند.

‌پس سلاح‌هاي به‌روز جنگي و ماشين‌هاي تويوتا را چه کساني در اختيار داعش قرار داده‌اند؟
داعش تدارکات مورد نياز خود را از طريق دلال‌ها و از مرز ترکيه و پيش از آن اردن وارد کرده است، ترکيه، عربستان سعودي و اردن زماني با واسطه دروازه تجارت داعش بودند. اين واسطه‌گري و دلالي و تجارت نمي‌تواند بدون هماهنگي و مديريت دستگاه‌هاي امنيتي اين کشورها انجام شده باشد.

‌ايدئولوژي داعش بسيار ساده و راديکال است. مي‌گويند همين سادگي و راديکال‌بودن قوانين‌شان سبب جذب ياران داعش از سراسر جهان شده است، ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟
جذب‌ نيرو به سوي داعش متأثر از متغيرهاي بسياري است؛ اولين و مهم‌ترين متغير، نارضايتي جامعه سُني عراق از اشغال کشورشان از سوی آمريكاست که سبب برهم‌خوردن موازنه قدرت بعثي‌ها و سني‌ها در عراق شد.

در تحليلي ديگر و به شکلي تاريخي بايد بر گسترش اسلام سياسي در سده گذشته و به دنبال آن افزايش چشمگیر شمار مدارس علوم ديني و طالبان علوم ديني در برخي کشورهاي اسلامي آن‌هم با قرائت خاصي از اسلام اشاره کرد. قرائتي که انحصار فهم شريعت را از دست فقها خارج کرد و پزشکان و مهندساني مانند بن‌لادن و ايمن الظواهري را در جايگاه مفتي‌ها نشانده است.

فراتر از اين دو کشور در خاورميانه و در کشورهاي اروپايي ما شاهد متغير‌هاي ديگري هستيم. به حاشيه رانده‌شدن مهاجران و رنگين‌پوستان و مسلمانان و تبديل‌شدن آنها به شهروندان درجه دو و تبعيض‌هاي اجتماعي ديگر هم محرک ديگري است. با اين اوصاف مي‌توان گفت داعش به کانون جذب ناراضياني تبديل شده است که نفرت به غرب داشته و اين خشم را در وجودشان دارند. لزوما همه سني‌مذهب نيستند و از پيروان ديگر مذاهب و اديان اسلامي هم جذب داعش شده‌اند.

‌در کنار مواردي که اشاره کرديد، چند سالي است که در خبرها از عضوگيري داعش در داخل کشور مي‌شنويم و متأسفانه داعش مجذوباني هم در داخل کشور دارد. چه چيزي باعث شده جمعي جذب اين گروه تروريستي تندرو شوند؟
درباره گروه‌هاي مذهبي در کشور متأسفانه داده‌ها و توليد داده‌هاي پژوهشي ما بسيار کم است. آن‌هم به دليل اين است که ما درباره مذاهب ايران بسيار کم مطالعه کرده‌ايم و کارهاي پژوهشي ناچيزي داشته‌ايم؛ همان‌گونه که در سده گذشته در جامعه شيعه ايران فدایيان اسلام، مؤتلفه اسلامي، نهضت آزادي و... با رويکردهاي متنوع شکل گرفت، در جامعه سُني کشور نيز گروه‌هايي شکل گرفته مانند طيف کاک احمد مفتي‌زاده در برخي از حوزه‌هاي کردنشين کشور يا برخي از شهروندان سُني تحت تأثير جريان‌هايي خارج از کشور قرار گرفته‌اند و جذب شده‌اند که مهم‌ترين‌شان اخــوان‌المـــسلمين است. 

جمعيت اخوان‌المسلمين در ابتداي دهه ٣٠ خورشيدي موفق شد شعبه عراقي خود را در حلبچه، يک شهر کوچک در شرق اقليم کردستان عراق و در کنار مرزهاي غربي ايران، تأسيس کند. شعبه اخوان در حلبچه بعدا به دو شعبه تحت رهبري ماموستا صلاح‌الدين محمد بهاءالدين و ملاصديق عبدالعزيز تقسيم مي‌شود که در کردستان عراق نقش‌آفرين هستند. نزديکي جغرافيايي حوزه فعاليت‌هاي اين جريان‌ها به حوزه‌هاي کردنشين داخل کشور و وقوع جنگ تحميلي هم موجب مي‌شود تا اين جريان‌ها آواره شده و به ايران پناهنده شوند و به‌اين‌ترتيب در دوره آوارگي روابط آنها با درون ايران بيشتر شود. البته جريان جماعت و دعوت با نزديکي فکري به اخوان هم به‌تدريج در ايران فعاليت‌هاي خود را آغاز و گسترش مي‌دهد.

مصادف با جنگ افغانستان- اشغال افغانستان از سوی شوروي سابق- فرصتي ايجاد مي‌شود تا گروهي براي جهاد عليه شوروي سابق به افغانستان بروند؛ جايي که اسامه بن لادن در حال تشکيل و سپس تعميق فعاليت‌هاي خود در قالب القاعده است و در همان‌جا بين اين گروه کُرد و بن‌لادن که قرارگاه‌های او در افغانستان تازه برقرار شده، پيوند ايجاد مي‌شود. از سوي ديگر هم‌زمان با حضور بن‌لادن در آن سوي مرزهاي شرقي کشور، جمعي از نيروهاي مذهبي در حوزه‌هاي کردنشين به سمت پاکستان يا مدارس علوم ديني شرق روانه مي‌شوند تا به تحصيل بپردازند.

اشغال عراق از سوی آمريكا هم مزيد بر علت مي‌شود. به عبارت ديگر ابومصعب زرقاوي که اولين تکانه‌هاي مقاومت جدي و سازمان‌يافته جامعه سني عراق در برابر آمريكا را شکل داد، تحت تأثير فعاليت گروه‌هاي اسلامي کُرد عراق بود. متأسفانه در کشور دقت لازم در‌اين‌باره وجود نداشت و حتي کمتر دقت شد که گروهي از آنهايي که به‌عنوان مقاومت عراقي ياد مي‌شود و در فلوجه مقابل آمريكا مي‌جنگند، کُردهاي ايران هستند که از شهرهاي ما به فلوجه رفتند و در گروه‌هاي تکفيري و القاعده عراق و همراه ابومصعب زرقاوي با آمريكا مي‌جنگند.

‌شايد اين همراهي را به هم‌گرايي قومي و حمايت جامعه کُرد از کُرد تعبير مي‌کرده‌اند؟
اتفاقا برعکس است؛ چون آنها به فلوجه رفتند. فلوجه نماد جامعه يکپارچه سني است و مي‌روند همراه گروه ابومصعب زرقاوي که نماد عراق يکپارچه سني و برگشت به دوران سلف صلاح است، مي‌جنگند و در راه او شهيد مي‌شوند. در روايت آنها تمام کساني که به نام کُرد و ادعاي استقلال‌خواهي قلم يا قدم بر‌مي‌دارند، کافر هستند و بايد آنها را کشت. دقت کنيد که همين الان حداقل ٥٠٠ نفر از جوانان کُرد عراقي عضو گروه داعش هستند و شايد هم بيشتر و در مقابله با دولت اقليم کردستان عراق در حال جنگ هستند.

‌منبع اين آمار شما چيست؟
از وزارت اوقاف دولت اقليم کردستان عراق است که البته گزارش‌هاي غيررسمي ديگري مي‌گويد بالاي ٧٠٠ نفر هستند. در نتيجه بخشي از فضاي کُردي چه در عراق و چه در ايران به شکلي نسبي استعداد پذيرش انديشه‌هاي راديکال و تند را داشته است.

‌چه چيزي آنها را جذب مي‌کرد و چرا در اين ميان نقش کُردها بارزتر است؟
جذابيت زندگي در محافل ديني، آنها مي‌رفتند تا طلبه ديني شوند؛ به‌ويژه اينکه در سده گذشته در کل جهان اسلام يک رجوع فراگير به سمت بازخواني انديشه‌هاي ديني و اسلامي داريم. فراموش نکنيم که اساسا يک بخش از منطقه غرب ايران که به غلط هميشه سکولار تعريف شده‌اند، به‌شدت مذهبي است. اين واقعيت که جامعه کُردي به‌شدت يک جامعه مذهبي است، هميشه به اشتباه تعبير و توصيف شده است. 

نکته دوم اينکه چرا کُردهاي سني‌مذهب بيش از دیگر سني‌هاي ايران در اين گروه‌ها جذب شدند، به ضعف ساختاري نهاد و سازمان روحانيت سنتي در حوزه‌هاي کُردنشين کشور باز‌مي‌گردد؛ سازماني که اداره آن پس از انقلاب به نهادهاي حاکميتي سپرده شده است. در شرق کشور مولوي‌ها اجازه نداده‌اند جريان‌هاي نوظهور فضاي فراخي براي فعاليت داشته باشند و نهاد دين در منطقه شرق به ‌شدت متأثر از رويکردها و منويات آنان است که البته آن هم ممكن است آسيب‌هاي خاص خود را داشته باشد؛ اما در غرب کشور به ‌این‌گونه نيست و اين موضوع و چرايي آن نيازمند تحليل مستقلي است.

‌چه عواملي باعث شده که اين استعداد و اين جذب در جامعه کُرد اهل سنت کشور نسبت به ديگر اقوام اهل سنت کشور بيشتر باشد؟
از نظر مذهبي و آييني جامعه کُردهاي ايران بسيار متنوع و متکثرند. گروهي از کردها در غرب ايران سني‌مذهب هستند. گروهي ديگر شيعه‌مذهب و گروهي هم پيرو آيين ياري يا اهل حق. کُردهاي سُني هم چند دسته هستند؛ گروهي پيرو طريقت نقش‌بندي و گروهي پيرو طريقت قادري؛ گروهي اين دو طريقت را به خرافه متهم مي‌کنند. 

گروهي ديگر از کردهاي سني تحت تأثير افکار کاک‌احمد مفتي‌زاده با چند نحله، در سال‌هاي گذشته با گسترش فعاليت‌هاي جماعت دعوت و اصلاح هم گروهي به هواداري اين گروه روي آورده‌اند. گروهي نيز هوادار جريان‌هاي تکفيري ارشادي و کمتر از آن جريان‌هاي تکفيري- جهادي هستند. بخشي از جامعه هم عرفي هستند. گرايش به گروه‌هاي افراطي از سويي بعدي بين‌المللي دارد و از سويي بعد منطقه‌اي و از نظر تحليلي اهميت بسيار دارد.

‌چه چيزي سبب شده نظام سياسي کشور نسبت به اين مهم غافل باشد؟
عده‌اي که خارج‌نشين هستند، معتقدند اساسا جمهوري اسلامي در حوزه کردي چشمش را بست تا در مقابل جريان‌هاي قوم‌گرا و تجزيه‌طلب رقيب‌تراشي کند. در مقابل عده ديگري معتقدند هيچ‌وقت دولت در برابر اينها ساکت نبوده است. اما به دليل نداشتن دانش کافي و تدبير کارشناسانه درباره چرايي ظهور و بروز آنها نتواست راه‌حلي را براي مبارزه با آنها ارائه کند. به نظر بنده دولت و دستگاه فرهنگي و سياسي ما توانايي و کارآمدي لازم را در آن نواحي و در اين بحث نداشته است.

‌با وجود همه اينها و تلاش‌هاي دستگاه‌هاي امنيتي، نيروهاي داعش بالاخره موفق مي‌شوند در ١٧ خرداد به ايران وارد شوند، نکته درخورتأمل اين است که ٣٧ روز قبل از حادثه هم در بيانيه‌اي سني‌هاي کشور را دعوت به مبارزه مي‌کند، چطور مي‌شود آنها بعد از سه سال و درست در اوج رويارويي ايران و عربستان در منطقه موفق به اقدام تروريستي در کشور مي‌شوند؟
رقابت‌هاي منطقه‌اي بين ايران، عربستان و ترکيه در سال‌هاي اخير به مرحله خطرناکي رسيده است. مقامات عربستان به صراحت و بارها اعلام کرده‌اند كه مي‌خواهند جنگ را به داخل ايران بکشند. اما اينکه اين گروه تروريستي که ١٧ خرداد گذشته وارد کشور شدند از جانب عربستان فرستاده شده باشند، خيلي روشن نيست؛ به‌ويژه اينکه در فيلمي که داعش از تروريست‌ها منتشر کرد، آنها تأکيد مي‌کنند که مهره عربستان نيستند و داعش به حساب عربستان هم مي‌رسد.

‌اين براي پاک‌کردن رد عربستان نيست؟
نقش عربستان در اين مسير خيلي دور از ذهن نيست. به‌ويژه اينکه ترکيه، عربستان و رژيم اسرائيل و... بارها اعلام کرده‌اند که از موضوعات مذهبي و قومي در جهت منافعشان استفاده خواهند کرد و اسنادي  هم که از ويکي‌ليکس در اين زمينه منتشر شده، گواه اين ادعاست.

‌عوامل داعش مجلس شوراي اسلامي و حرم امام خميني(ره) را به صحنه‌اي براي نمايش ترورها و اقدامات تروريستي‌شان بدل کردند، چرا داعش اين دو محل را انتخاب کرد؟
فکر مي‌کنم داعش اگر يک مکان عمومي را در پايتخت ايران انتخاب مي‌کرد، هرچند فاجعه خشن‌تر و دلخراش‌تر مي‌شد اما آن‌طور که مي‌خواستند بُرد رسانه‌اي لازم را نداشت. بايد به اين نکته دقت کرد که بخشي از حيات گروه‌هاي تکفيري و تروريستي در بازي رسانه‌اي آنهاست؛ به همين دليل آنها بيشتر به دنبال نمايش اقدامشان بودند تا وسيع‌کردن ابعاد خونين اين نمايش. از سوي ديگر من فکر مي‌کنم در ميان قواي سه‌گانه کشور شايد ساده‌ترين جايي که در دسترس بود مجلس بود و اگر امکان حمله به ساير قوا برايشان مهيا بود، به آنجا هم حمله مي‌کردند.

‌بعد از بررسي‌هاي صورت‌گرفته مشخص شد تروريست‌ها برخاسته از جامعه كرد بودند، چطور مي‌شود در کردستان عراق، پيشمرگه‌هاي كرد مشغول مبارزه با داعش مي‌شوند اما در ايران اولين اقدامات تروريستي را چند ترويست کُرد انجام مي‌دهند؟
نبايد بازي‌هاي رسانه‌اي ما را فريب دهند. خاستگاه اوليه جريان‌هاي تکفيري کردي، کردستان عراق است و همان‌گونه که عرض کردم، صدها كرد عراقي در ميان نيروهاي داعش قرار دارند. يعني در‌حالي‌که کردستان عراق درگير جنگ با داعش است، در همان حال گروهي از کردهاي عراقي با داعش همراه‌اند و براي داعش مي‌جنگند. در ايران هم وضعيت را بايد واقع‌بينانه ديد. يعني نه آن گروهي که عمليات داعش در تهران از سوي چند نفر از غرب کشور را استثنا مي‌دانند و نه آن گروهي که حضور داعش در ميان بخشي از مردم غرب کشور را فراگير مي‌دانند، هيچ‌يک دقيق و واقع‌بينانه سخن نمي‌گويند.

گروه‌هاي قوم‌گرا هم براي بسط هژموني خودشان سعي کرده‌اند تنها يک بخش از واقعيات حوزه کردي يعني چند زن مسلح آماده جنگ با داعش با نمايي شوگونه را برجسته کنند. بايد بدانيم حيات چپ‌ها در سروصداي رسانه‌اي است- عبدلله اوجالان، بنيان‌گذار حزب کارگران کردستان در کتابش مي‌گويد سياست ما جذب افراد کم‌سواد و زنان است، چون مطيع‌اند، پس از جذب در تشکيلات راهي جز ماندگاري ندارند- مانور روي پيشمرگه‌هاي زن در کردستان، شو آنها بود. 

در مريوان موردي داشتيم که يک دختر پس از رويگرداني از «پ‌ک‌ک» وقتي از سر ناچاري به خانه بازگشت، پدرش سرش را در ملأ عام بريد. در هر حال اين بعد از پديده يعني گسترش فعاليت تکفيري‌ها از نظرها مغفول مانده بود و ما حتي نمي‌دانيم تا امروز چند نفر کرد ايراني در داعش عضويت دارند و چه تعداد از آنها در صفوف داعش کشته شده‌اند؟ حدود يک دهه پيش وقتي ژنرال فهيم يعني معاون احمدشاه مسعود در افغانستان به وسيله يک انتحاري کرد ايراني مورد سوءقصد ناموفق قرار گرفت، بايد موضوع تکفيري را جدي‌تر زير ذره‌بين مي‌گرفتيم.

‌برخي مي‌گويند پيامد حضور داعش در کشور و مشخص‌شدن کُردبودنشان سبب امنيتي‌شدن و سخت‌گيري بيشتر در شهرهاي مرز خواهد شد. ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟
در اين ترديدي نيست که اين موضوعات وجوه فرهنگي و امنيتي دارد و نبايد به بهانه آزادي‌هاي مدني امنيت شهروندان را به خطر افکند، اما هم‌زمان دستگاه‌هاي امنيتي و انتظامي بايد مراقبت کنند تا به بهانه داعش آزادي‌هاي شهروندان به مخاطره نيفتد و روال زندگي عادي مردم در اين مناطق به خطر بيفتد و خداي‌ناکرده به تضييع حقي منجر شود.

‌به عنوان کسي که سال‌ها در اين موضوع تحقيق کرده است، راهکار مقابله با چنين موقعيت‌ها و حوادثي را در چه مي‌بينيد؟
درباره به‌روز‌کردن روحانيت اهل سنت و توانمندسازي روحانيت چه شيعه چه سني، به معناي عام کارهاي کمي صورت گرفته است و به همين ترتيب اين جريانات موفق شدند وارد کشور شوند و نمايشي هم داشته باشند. دستگاه‌هاي مسئول در آموزش روحانيت و به‌روزکردن جامعه روحانيت و نخبگان مذهبي در آن مناطق و مساجد و پايگاه‌هاي ديني چندان کارآمد نبوده. بخشي از نيروهاي داعش در پای منابر مساجد پرورش پيدا کرده‌اند. 

همان نيروهايي که رفته‌اند در پاکستان آموزش ديده‌اند و در افغانستان عليه کفار جنگيده‌اند، نمونه اين جامعه هستند که مدام در حال بازتوليد و به‌روزشدن با داده‌هاي جديد تکفيري‌ها هستند. در برخي شهرستان‌هاي غرب کشور مساجدي هستند که به مساجد تکفيري‌ها مشهور هستند. طبيعي است کسي که پاي منبر آنها مي‌نشيند تحت تأثير عقايدشان قرار مي‌گيرد. متأسفانه ما نتوانسته‌ايم آن ملاها را به‌روز کنيم و برنامه‌اي هم براي به روزکردنشان نداشته‌ايم. 

اين است که ريشه امر به ناکارآمدي دستگاه فرهنگي و مسئولي برمي‌گردد که با بودجه بيت‌المال مشغول مديريت مباحث مرتبط با اهل سنت هستند. اگر موضوع تکفيري‌ها به مسئله‌اي ملي مبدل شده است. مجموعه دستگاه‌هاي کشور بايد از همه ظرفيت‌هاي کشور براي مديريت اين موضوع استفاده کنند. چاره‌اي نيست جز آنکه با تکيه بر توان کارشناسي کشور به تجديدنظر در سياست‌هاي مذهبي جاري کشور بپردازيم و راهبرد تازه‌اي براي مديريت اين دست از مباحث شکل گيرد.
ارسال نظرات