صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۱۳۷۱۲
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۷ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۶
5 مرد نقابدار که پس ازشناسایی مشتریان بانک‌ها، نقشه سرقت‌هایشان را عملی می‌کردند درجریان آخرین سرقت‌شان شناسایی و دستگیرشدند.به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی پیش مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از سرقت 15 میلیون تومانی توسط موتورسواران نقابدار خبر داد.
 
به گزارش ایران، او گفت: دقایقی قبل پس از دریافت پول از بانک سوار خودروام شدم، اما پس از طی مسافتی چهار مرد نقابدار، راهم را سد کرده و با تهدید چاقو پول‌هایم را به سرقت بردند.

به دنبال این شکایت تحقیقات برای دستگیری دزدان نقابدار آغاز شد تا اینکه چند شکایت مشابه مطرح شد. براساس اعلام شاکی‌ها، دزدان نقابدار در تمام سرقت‌ها سوار بر موتورسیکلت نقشه سرقت‌هایشان را اجرا می‌کردند. باتوجه به شیوه و شگرد سرقت‌ها، کارآگاهان دریافتند که تمامی دزدی‌ها توسط اعضای یک باند صورت گرفته است. از این‌رو به دستور بازپرس قریب احمدزاده از شعبه سوم دادسرای ویژه سرقت، تجسس‌های گسترده در این باره ادامه یافت.

سرانجام کارآگاهان با بررسی دوربین‌های مداربسته بانک‌ها، تصویر مردی را به‌دست آوردند که احتمال می‌رفت در سرقت‌ها دست دارد. زمانی که این تصویر در اختیار مالباختگان قرار داده شد، یکی از آنها سارق را شناسایی کرد و گفت: درست است که آنها صورت‌هایشان را پوشانده بودند اما قد و قواره و حالت چشم‌های سارقی که به من دستبرد زد درست شبیه همین مرد بود. از طرفی او را در بانک نیز دیده بودم.

بدین ترتیب کارآگاهان پی بردند چهره به‌دست آمده، متعلق به سارق سابقه‌داری است که به خاطر سرقت قبلاً نیز بازداشت شده است. بنابراین پس از شناسایی یکی از اعضای باند، چهار همدست او نیز شناسایی وهمگی درعملیات همزمان ضربتی درکرج دستگیرشدند.

روز گذشته 5 متهم جوان در مقابل بازپرس پرونده ایستاده وتحت بازجویی قرارگرفتند.

سهراب- 17 ساله -که کوچکترین عضو باند است در گفت‌و‌گو با «ایران» از جزئیات سرقت‌هایشان گفت.

سرقت‌ها را چطور انجام می‌دادی؟
یکی ازما به‌ عنوان زاغ زن وارد بانک می‌شد، آمار مشتری‌هایی که پول نقدی دریافت کرده و مبالغ‌شان بالا بود را می‌داد. البته فقط آمار پول را نمی‌داد بلکه دقیقاً به ما جای قرار گرفتن پول‌ها را هم می‌گفت.بعدهم براحتی و کمی دورتر از بانک خفت‌گیری کرده و  پول‌ها را به سرقت می‌بردیم.
 
اگر مشتری بانک، پول را داخل جیبش می‌گذاشت کار سخت می‌شد و باید او را تعقیب می‌کردیم تا در محلی خلوت نگه دارد و بعد از آن با تهدید چاقو خفت‌گیری می‌کردیم و پول‌ها را به سرقت می‌بردیم. اگر پول را زیر صندلی یا جای دیگری از ماشین گذاشته بود، کار آسان‌تر می‌شد. هنگامی که مالباخته به ترافیک می‌خورد در ماشین را باز  کرده و کیف پول‌ها را سرقت می‌کردیم.

فکر می‌کردید دستگیر شوید؟
اصلاً، ما همه نکات ایمنی را به دقت رعایت کرده بودیم. روی پلاک موتورهایمان زنجیر انداخته بودیم و صورت‌هایمان را هم با کلاه مشکی می‌پوشاندیم. به همین دلیل هیچ کدام از مالباخته‌ها موفق نمی‌شدند چهره هایمان را شناسایی کنند.

روزی چند سرقت انجام می‌دادید؟
هر بار که راهی سرقت می‌شدیم تنها یک سرقت می‌کردیم. صبح حدود ساعت 8 از کرج سوار بر دو موتورسیکلت راهی تهران می‌شدیم و بعد از زاغ زدن سوژه‌های خاص، آنها را تعقیب کرده و نقشه را اجرا می‌کردیم. بعد از سرقت هم راهی کرج می‌شدیم. معمولاً هم یک یا دو روز بین سرقت‌ها فاصله می‌انداختیم و بعد دوباره راهی تهران می‌شدیم.

اگر سرقت به هر دلیلی ناموفق می‌شد چه می‌کردید؟
فکر آن را هم کرده بودیم. گاهی که به نتیجه نمی‌رسیدیم به سراغ گوشی قاپی می‌رفتیم. ما به غیر از سرقت از مشتریان بانک‌ها در کار گوشی قاپی هم بودیم.

گوشی قاپی هایتان به چه صورت است؟
مثل تمام گوشی قاپی‌ها، ابتدا درمحل‌های خلوت گشت می‌زدیم و در یک لحظه گوشی‌ها را می‌قاپیدیم. فقط تنها تفاوتی که با سارقان دیگر داشتیم این بود که از زن‌ها سرقت نمی‌کردیم. سرقت از زن دردسر دارد، جیغ و داد می‌کنند و سریع مردم جمع می‌شوند و...

چطور با اعضای باند آشنا شدی؟
با یکی از آنها بچه محل هستیم. حدود 6 ماه قبل به سراغم آمد و پیشنهاد دزدی داد. اول قبول نکردم اما یکبار باهم رفتیم بیرون و او گوشی تلفن همراهی را سرقت کرد و به من داد. از این کارش خوشم آمد و تصمیم گرفتم با او همراه شوم. بعداً متوجه شدم که موتور همدستم خراب شده بود و آنها دنبال موتور برای سرقت‌هایشان بودند که به من مراجعه کردند و وسوسه‌ام کردند و مرا به دام کشیدند.

چند سرقت انجام داده اید؟
سرقت از مشتریان بانک حدود 30 تا اما گوشی قاپی بیش از 50 مورد داشته‌ایم.

پشیمانی؟
خیلی زیاد.من جوانی و زندگی‌ام را بی خود خراب کردم و وسوسه شدم که یک شبه پولدارشوم اما حالا باید بهترین روزهای زندگی‌ام را پشت میله‌های زندان بگذرانم.

نمی دونم چه سرنوشتی درانتظارمه. فقط می‌دونم رفیق بد منو به این راه کشوند!
ارسال نظرات