مهلت ثبت نام انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، روز گذشته با ثبت نام ۱۶۳۶ نفر به پایان رسید؛ رقمی شوکهکننده و دور از ذهن. این در حالی بود که در دوره قبل ۶۸۰ نفر در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده بودند و این افزایش حدود ۱۴۰ درصدی را نشان میداد.
نکته جالب توجه آن است که در دوره قبل نیز تعداد ثبت نامها با تعجب بسیار و اعتراض زیاد نخبگان و تحلیلگران و مقامات عالیرتبه کشور مواجه شده بود و حال میبینیم که میزان ثبتنام این دوره به حدی است که آمار دوره قبل در برابر آن چیزی به نظر نمیرسد.
کارشناسان در طی این روزها دلایل زیادی را برای بروز این اتفاق عجیب که در میان تمام کشورها بیسابقه است بیان کردهاند که مهمترین آن ضعف قانون در این باره است که اجازه میدهد هر فردی با هر سن، شغل، سطح تحصیلات و بدون کوچکترین سابقه کار اجرایی و مدیریتی به راحتی در ثبت نام انتخاباتی به اهمیت ریاست جمهوری شرکت کند که این نشانگر کوتاهی دولت، مجلس و شورای نگهبان در ارائه لایحه، طرح و مشخص کردن معیار و مصداقهای رجل سیاسی و مذهبی و مدیر مدبر بودن است.
اما اگر ضعف قانون را کنار بگذاریم و تمام دلایل این حضور عجیب را به آن تقلیل ندهیم میتوان علل روانشناسانه، جامعهشناسانه، سیاسی و فرهنگی را نیز برای این موضوع برشمرد، زیرا یک اتفاق و رخداد اجتماعی به هیچ وجه نمیتواند به یک یا دو عامل بستگی داشته باشد و عوامل متعددی در بروز آن واقعه دخیلند هرچند قطعا برخی عوامل نقش مهمتری را ایفا میکنند.
اما آیا رسانهها نیز در بروز این اتفاق نقشی داشته و دارند یا اینکه رسانه تنها روایتگر یک واقعه است و نمیتواند و نباید در آن دخل و تصرفی داشته باشد؟ آیا رسانه بدون توجه به منافع ملی و جایگاه بینالمللی کشور میتواند هرگونه روایتگری و اطلاعرسانی داشته باشد؟
تحلیل و بررسی صحبتهای بسیاری از افراد ناشناس و گمنامی که برای ثبتنام در انتخابات شرکت کردند نشان میداد که دیده شدن از قاب رسانه برای آنها بسیار مهم بوده است و حتی از اینکه دستمایه شوخی و تمسخر در صفحات مجازی، شبکههای اجتماعی و عرصه واقعی جامعه قرار بگیرند ابایی نداشتند. این میل به دیده شدن، چهره شدن و آزادانه حرف زدن شاید تا حدی طبیعی باشد اما اینکه برخی افراد خود از عدم توانایی و صلاحیت خود برای ریاست جمهوری آگاه باشند و تنها برای اینکه دیده شوند، حتی به قیمت سوژه خنده شدن، برای ثبت نام در انتخابات حاضر شوند امری قابل بررسی است و قطعا دلایل روانشناسانه زیادی خواهد داشت.
اما آیا رسانهها نیز باید به این دسته افراد توجه کنند و آنان را در رسیدن به اهدافشان یاری رسانند؟ آیا رسانهها باید از چنین موقعیت طنزآلود و شاید تراژیکی برای فروش و دیده شدن بیشتر رسانه خود استفاده کنند؟ مشکل این است که عطش دیده شدن نه تنها در میان این دسته از مردم وجود دارد بلکه رسانهها نیز با فراموش کردن رسالت حقیقی خود، اولویت اول را به دیده شدن خود به هر قیمت دادهاند و کاری به این ندارند که با انتشار عکسهای با شمایل و تیپهای عجیب و غریب برخی ثبتنام کنندگان و انعکاس صحبتهای بعضا خندهدار آنها چه تصویری از جامعه ارائه میکنند و چه تصوری از مردم ایران نسبت به خود و مردم دنیا نسبت به ایران میسازند.
یکی از انتقادات رسانهها از دولتها این بوده است که به جایگاه ایران در عرصه بینالملل توجه کنند و اعتبار پاسپورت ایرانی را ارتقا بخشند که البته انتقاد به حقی است و دولتمردان وظیفه دارند که از جایگاه ایران در صحنههای جهانی دفاع کرده و با رفتار و گفتار خود نه تنها لطمهای به آن نزده که بر احترام جهانی نسبت به این تمدن تاریخی بیفزایند.
حال باید از رسانهها پرسید آیا در طی این ۵ روز ثبت نام آنها نیز چنین نقشی ایفا کردهاند و در ارائه یک تصویر مثبت و مطلوب از جامعه ایرانی سهیم بودهاند؟ آیا ضروری بود که این تصاویر خندهدار و گریهدار از حضور برای ثبتنام به این حد وسیع در رسانهها انعکاس داده شود؟ آیا عدم انعکاس این تصاویر به معنای سانسور و عدم اطلاعرسانی و بیتوجهی به جریان گردش آزاد اطلاعات بود؟ ضربه به حیثیت ملی و تمسخر کشور و مردم ایران در نگاه جهانیان کمارزشتر از موارد ذکر شده بود که رسانهها تنها برای افزایش جذابیت خبری دست به انعکاس لحظه به لحظه حضور افراد کم نام و نشان زدند؟
خوب است رسانهها در کنار انتقاداتی که به عملکرد مسئولان و نهادهای مختلف میکنند و خود را به عنوان رکن چهارم دموکراسی و واسط بین مردم و مسئولان تعریف میکنند کمی به عملکرد خود نیز بیندیشند و کارکرد خود را در طی ۵ روز ثبت نام بررسی و تحلیل کنند و ببینند تا چه حد میتوانستند در طی این ۵ روز به عنوان مدافع منافع ملی و جایگاه بینالمللی ایران، حضور این دسته افراد کم صلاحیت و بیصلاحیت را منعکس نکرده و به آنان بیتوجهی کنند.
اطلاعرسانی صرف آن هم به هر وسیله و قیمتی تنها وظیفه رسانه نیست بلکه آگاهیبخشی، فرهنگسازی و در نظر گرفتن منافع ملی نیز از جمله مسائل مهمی است که رسانهها باید در کنار خبررسانی به مردم به آن توجه داشته و زمانی که در دوراهی حفظ منافع ملی و جلوگیری از امکان وهن نظام در صحنه بینالمللی و اطلاعرسانی قرار میگیرند بدانند کدام یک از اولویت بیشتری برخوردار است.
بنابراین حداقل وظیفه رسانهها این است که با فرهنگسازی به عنوان یک اقدام بلند مدت و کاهش میزان انعکاس خبری و تصویری حضور این میزان افراد بیصلاحیت از وهن نظام و کشور به عنوان اقدام فوری و کوتاهمدت پرهیز کنند و نقش خود را به عنوان رکن چهارم دموکراسی به معنای واقعی ایفا نمایند.