فرارو- وقتی میگوییم آموزش، ناخودآگاه پرورش هم در ذهنمان کنارش مینشیند. با اینحال به نظر میرسد این واژه حلقه مفقوده این روزهاست. همان گمشدهای که قرار بود بُعدِ دوم مدارس باشد، اما نیست. دیدهها و شنیدهها میگویند دانشآموزان ما در مدارس "تربیت" نمیشوند؛ چه بسا "بیتربیت" شوند.
به گزارش فرارو، چندیپیش وزیر سابق آموزشوپرورش به بیتوجهی به امرِ تربیت در مدارس اشاره کرد. سید کاظم اکرمی معتقد است "کارکرد مدارس در امرِ تربیت زیر 50 درصد است، چون "ما بیش از 300 هزار زندانی داریم و درصد طلاق و خشونت در کشور ما بسیار بالاست. همه اینها نشان میدهد افرادی که در این 38 سال تربیت کردیم از لحاظ انسانی و اخلاقی درصد بالایی نیست و موفق نبودهایم".
این روال البته قرار است تغییر کند. فخرالدین دانشآشتیانی وزیر آموزش و پرورش به موضوعِ پرورزش علاقه زیادی دارد و قرار است آن را در مدارس جای دهد.
به گفته او فقدان پرورش دلیل افزایش آسیبهای اجتماعی میان دانش آموزان است.
او در اینباره توضیح داده "هدفم این است که ابتدا این نگرش را جا بیاندازم که مدرسه فقط جای یاد گرفتن فیزیک، ریاضی و ادبیات نیست، بلکه دانشآموز باید تربیت شود و یاد بگیرد با مشکلات زندگی چطور برخود کند".
وزارت آموزش و پرورش همچنین سند تحول آموزش و پرورش را که قرار است اجرا شود، سند تربیت معرفی میکند.
چرا اینهمه بر تربیت تاکید میشود؟ در این سالها در مدارس ایران چه گذشته که نگرانی زیادی درباره وضعیت تربیتی و اخلاقی دانشآموزان شکل گرفته؟
خانم غلامی ناظم بازنشسته یکی از مدارس دخترانه مرکز شهر تهران است؛ مدرسهای در حوالی نظامآباد. او از حجم زیاد بیهنجاری، بیاخلاقی و مشکلات تربیتی دانشآموزان به ستوه آمده و میگوید:
از نظر من هر سال بدتر میشود. دانشآموزان بی قیدوبند شدهاند. بارها شده در حیاط یا در راهروهای مدرسه وقتی مکالماتشان به گوشم میخورد الفاظ بیادبانه و بعضا رکیک میشنوم. نه اینکه همه بچهها اینچنین باشند، اما درصد زیادی از آنها ادبیات جالبی در شوخیها و تکهکلامهایشان ندارند. قبلا این اتفاق را در مقاطع بالاتر تحصیلی میدیدیم، اما حالا دخترانی که وارد دوره دبیرستان میشوند از ابتدا همان کلمهها و واژهها را به کار میبرند. شاید خیلی از آنها حتی معنای حرفها و ناسزاهایی که به شوخی به هم میگویند را ندانند.
آقای حیدری پدر یکی از دانشآموزان مقطع دبستان در شمال شهر تهران است. او نسبت به آنچه فرزندش در مدارس یاد میگیرد ابراز نگرانی میکند:
من و همسرم روی تربیت امیر تا پیش از مدرسه خیلی کار کردیم. اما متاسفانه خیلی از آموزههایمان با رفتن او به مدرسه دود شد و به هوا رفت! امیر سوم دبستان است و خیلی زود است که تصاویر جنسی ببیند یا جُکهای جنسی تعریف کند، اما هربار که از مدرسه میگوید کلی روایت اینچنینی دارد. جز این، او تندخو شده؛ پرخاش میکند و برای رسیدن به چیزهایی که میخواهد دیگر مثل سابق خویشتندار نیست!
سارا دانشآموز اول دبیرستان در یکی از مدارس غرب تهران است. وقتی از او پرسیدم بهجز سر کلاس نشستن، امتحان دادن و دیگر کارهای آموزشی در مدرسه چه میکنند و چه میگویند، گفت: اصولا زنگهای تفریح، حرف سرِ کانالها و اینستاگرام خودمان یا بچههای دیگر است. من خودم دوستپسر ندارم ولی بچهها از دوستپسرهایشان تعریف میکنند، عکسهای دوتایی و چتهایشان را نشان هم میدهند... فحشدادن، یا اصطلاحات جدید و تکهکلامهای جنسی را هم بچهها اکثرا از همین دوستپسرهایشان یا فیلمهای اینستاگرامی یاد میگیرند و به هم میگویند. ولی در کل الان اینطوری نباشی یا این حرفها را یاد نگرفته باشی خیلی نمیتوانی با بقیه دوست شوی و حرف بزنی.
اما چرا با وجود اینکه هرسال مسئولان سعی میکنند تغییر و تحولاتی در مدارس بدهند، بسیاری دانشآموزان پس از رفتن به مدرسه، نهتنها باری از دوش خانواده کم نمیکنند که به آن میافزایند؟
مهدی مسلمیفر روانشناس در گفتگو با فرارو به این سئوال پاسخ داد.
به گفته او ریشه کمتوجهی به تربیت در معنای کلی به سیاستهای آموزشی و پرورشی و بیتوجهی به آن برمیگردد.
تیشه بر ریشه مدارس
او به فرارو گفت: برای درک دلیلِ تغییر رفتار دانشآموزان، باید ابتدا به مقدماتی درباره نحوه اداره مدارس و سیاستهای آن پرداخت.
وی ادامه داد: درخصوص مسائل تربیتی در حوزه کلان آموزشوپرورش همواره آسیبپذیر بودهاست. آموزشوپرورش سیاست کلانی با 4 بخش دارد به نامهای چشماندازِ آینده، ماموریت، اهداف و ارزشها.
مسلمیفر بنابر آنچه در سند راهبردی تحول نظام تعلیم و تربیت رسمی جمهوری اسلامی ایران آمده میگوید: در بخش ارزشها، گزارههایی وجود دارد که یکی از آنها آموزههای قرآنکریم و مبحث معنوی است که عملا فعالیت در اینباره محدود به امور صوری است.
و ادامه داد: یا برای مثال مباحثی مربوط به مهدویت با عنوان آموزههای بنیادین مهدویت و انتظار وجود دارد که اساسا تعریف مشخصی ندارد.
این روانشناس همچنین تاکید میکند که هرچند در مباحث دینی نیز به مسائل اخلاقی و انسانی توجه نشان داده شده، اما در مدارس این مباحث تنها به صورت صوری وجود دارد که هیچ کمکی به بحث تربیت دانشآموزان نمیکند.
مديرعامل اولين هلدينگ خدمات آموزشي همچنین میگوید به جز تاکید بر برگرفتهشدن تعلیموتربیت در تمام ساحتها از مبانی قرآنی و ائمه معصومین (علیهم سلام) تربیت اجتماعی و سیاسی دیگری که با آموزشدهنده کاربلد و متخصص انجام شود در مدارس دیده نمیشود.
این کارشناس همچنین معتقد است: از طرفِ دیگر افرادی که باید این تربیت را به دانشموزان بیاموزند خودشان درگیر مشکلات زیاد اجتماعی هستند. نقش معلمها در سند ملی آموزش و پرورش بهعنوان هدایتکننده معرفی شده، این درحالیاست که این معلم یا مربی خودش در ابتدا باید نیازها و حیاتش تامین باشد تا بتواند موثر واقع شود.
به گفته مهدی مسلمیفر درآمد معلمها باید بالا باشد. وی با ذکر مثال از دیگر کشورها گفت: در کشورهای دیگر درآمد سرانه آموزشی معلمها بسیار بیشتر است. در آلمان این عدد در حدود 40 هزار دلار است. در استرالیا 30 هزار و 800 دلار، در انگلیس 29 دلار، در ترکیه 17 هزار دلار. حتی در کشورهای رو به افولی مانند چک یا کشورهایی مانند سنگاپور نیز حق معلمان بالاست. در سنگاپور این حق برابر با 34 هزار دلار است. اما در ایران چی؟ بسیار کمتر از این مقدار.
این کارشناس تاکید کرد: در کشور ما سیاست آموزشی نامشخص است هرچند اگر دولت چشماندازی را بهطور مکتوب مشخص کرده باشد.
وی اظهار کرد: دولت چشمانداز آموزشی را برای سال 1404 مشخص کرده، در حالی که کمتر از یک دهه به آن باقیست و ما فاصله بیشتری برای رسیدن به ایدهآل داریم. آیا مدارس ما در راستای سیاستها حرکت میکنند؟
مسلمیفر در پاسخ به این سئوال گفت: خیر! چون مدارس ما آنطور که باید و در سند تحول گفته شده نه ظرفیت تصمیمسازی برای نظام تعلیم و تربیت را دارند و نه مدیریت نقدپذیر دارند و نه حتی مشارکتجو هستند.
به گفته او همچنین بد نیست برای نشاندادن وضعیت مدارس اشارهای هم به عضویت ایران در انجمن IEA بیاندازیم. ایران آزمونهای TIMSS وPIRLS را که وضعیت یک مدرسه را ارزیابی میکند برگزار میکند. اما به چه صورت؟ مدارس ما برای اینکار از قبل در مدارس کنکورهای این دو آزمون را به راهمیاندازند و تمرین میکنند تا در انجمن IEA رتبه خوبی داشته باشد.
وی در اینباره توضیح داد: این یعنی ما تنها به شکل صوری تلاش میکنیم تا وضعیت خوبی در مدارس داشته باشیم و با خودمان صداقت آموزشی نداریم.
مسلمیفر با ذکر این سئوال که "حال در چنین شرایطی آیا انتظار تربیتِ درست در مدارس میرود"؟ پاسخ داد: به تایید تمام روانشناسان 10 سال اول زندگی و در ایران (بهدلیل دیر شروع شدن آموزش) تا پایان دوران ابتدایی مهمترین قسمت رشد فردی و اجتماعی و اخلاقی افراد است.
به گفته این روانشناس و مشاور این درحالی است که ما بخشی بهنام استعدادیابی در مدارس نداریم؛ اگر هم باشد اجباری نیست. یا مثلا ما تست هوش داریم که تنها بهره هوشی افراد را میسنجند. حال آنکه این شیوه سنجیدن هوش در جهان منسوخ شدهاست.
وی همچنین ادامه داد: ما آزمونهای مختلفی در جهان برای ژنتیک، حافظه، استعداد و رفتارهای اجتماعی یک کودک یا دانشآموز داریم تا آینده یک فرد بررسی شود، اما در ایران چنین آزمونهایی وجود ندارد.
وی نتیجه این نوع نظام آموزشی و پرورشی را در این دانست که خانوادهها ترجیح میدهند تا خودشان فرزندشان را به کلاسهای مختلف بفرستند.
اما حلقه مفقوده تربیت کجاست؟ به گفته مهدی مسلمیفر و با توجه به توضیحات قبلی درباره سیاستهای نظام آموزش و پرورش در ایران تربیت پرده آخر مدارس ما را تشکیل میدهد.
وی در اینباره اظهار کرد: در حالیکه تربیت از دید ما نیاز اساسی انسان امروز است. جای آموزشِ مسئله "مهارت زندگی" و اینکه فرد براساس نیازها و توانهایش با دیگران و جامعه ارتباط برقرار کند، از خشم خودش بگذرد، سازگار شود و ... در مدارس ما خالی است.
مهدی مسلمیفر همچنین با ابراز خوشحالی نسبت به برخی تغییرات جدید گفت: خوشبختانه در سالهای اخیر واحد درسیِ مهارت زندگی و سواد رسانهای نیز به مدارس اضافه شده اما متاسفانه همان معلمانی آن را آموزش میدهند که خودشان مشکلات زیادی دارند و در بسیاری مواقع خود از مهارت کافی زندگی برخوردار نیستند.
این رونشناس و مشاور در نقد برخی اظهار نظرها توضیح داد: اینکه مدارسِ امروز ما به وضعیت فعلی دچار شدهاند و پرورش نقشی در این نظام ندارد، نه به شبکههای اجتماعی مرتبط است و نه به ماهواره. اشکال در نحوه تربیت ما است. وقتی سیستم آموزش و پرورش ما از چند بعد مختلف دچار مشکلات اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژی است نمیتوان از دانشآموزان انتظار داشت وِب نروند، شارژ اینترنتی نگیرند، لباس نامناسب نپوشند و غیره.
وی همچنین تاکید کرد: مشکل دیگری که وجود دارد این است که هرگاه ما از مهارت زندگی در مدارس سخن گفتهایم، مسئولان گمان کردهاند منافاتی با تربیت دبنی و مذهبی دارد. این در حالی است که در خود دین نیز به داشتنِ مهارت زندگی تاکید زیادی شدهاست.
به گفته مسلمیفر ما علاوه بر آنکه باید آموزههای دینی را در مدارس بهروز کنیم، باید از روشهای جدیدی مثل ورود رسانهها به مدرسه حمایت کنیم. نمایش، قصه، انیمیشن، فیلم سینمایی و غیره باید به مدارس ما بیایند.
مهدی مسلمیفر در انتها گفت: در کنار آن باید شجاعت تعلیم و تربیت را هم داشته باشیم و نترسیم از اینکه خیلی از تصاویر را به دانشآموزان نشان دهیم یا اینکه خیلی چیزها را به آنها یاد ندهیم. چون اگر ما به روش درست اینکار را نکنیم، همنسلیهای آنها که منابع اطلاعاتی غلطی دارند اینکار را خواهند کرد؛ همینچیزی که امروز میبینیم؛ بیتربیتی در مدارس.
البته ناگفته پیداست که داروی این جماعت را قاچاقچیان مواد، این پرستاران دلسوز باید بدست آنها برسانند.
پس می بینید که صدا وسیما بصورت جدی تلاش میکند هر چند که این مریضی هر روز طیف گسترده تری از مدارس تا سنین بالا را در بر بگیرد.
لذا لزومی ندارد از ناحیه ی تربیتی نگران فرزندانمان باشیم چون از ابتدا میدانند اگر خدای نکرده آلوده شوند بیمار تلقی میشوند نه چیز دیگر.
به طور مثال رفتن دانش آموزان سر کار زیر نظر مدارس
کلاس های متنوع موسیقی ، ورزش ، رقص و انواع مراسم ها که همگی شاد هستند و برای افزایش روابط اجتماعی دانش آموزان موثرند
آموزش به شیوه نوین که باعث درگیری بیشتر دانش آموزان با درس میشه . مثل کنفرانس دادن و کار به شیوه گروهی
وجود کلاس هایی برای صحبت در مورد مشکلات و همچنین مشاورانی که پس از هر مشکلی با دانش آموز جلساتی میزارن و از همه مهمتر اینکه در صورت نیاز فرقی نمیکنه چه سنی دارن و به روان شناس مراجعه میکنند .
تجربه من از دبیرستان این بود :
فقط کلاس های درس بدون حتی یک بار مراجعه به آزمایشگاه . یک بار هم شاید اردو رفتیم
ورزش هم کلا تعطیل بود
البته بعضی از چیزهایی که در مدارس ما بیتربیتی هست در مدارس اونها آزاده
یکی از ویژگی های امروزین جامعه ما همین خود پسندی و خودشیفتگی مفرط است که باعث می شود حتی در همنی نظرات و کامنت هایی که در بالا می بینیم هم نوعی خودبزرگ بینی و بعضا کنایه های نیش دار و دور از ادب و نزاکت که کم از توهین به دیگران ندارد دیده شود!
این کامنتها را بچه های ما نگذاشته اند بلکه ما گذاشته ایم. خواهش می کنم با این دید بازگردید و یکبار دیگر کامنتها را بازخوانی کنید تا ببینید که ریشه مشکل کم و بیش از همه ماست و بی جهت دنبال علل دیگر نرویم.
به نظر بنده این بی تربیتی که می فرمایید که در مدارس حاکم شده کاملا درست است و چیزی نیست که بشود مثل بقیه چیزها بگوییم سیاه نمایی است و کار رسانه های مزدور غربی است والا همه چیز گل وبلبل است. دراین راستا باید به چند نکته مهم توجه کرد:
1- در آموزش و پرورش ما پرورش جایی ندارد.چرا چون پولی ازش در نمی آید ولی امان از آموزش که نان دانی که چه عرض کنم یک بیزینیس با ترن اور میلیارد میلیارد تومانی برای خیلی ها تولید کرده .بنابراین .... بابای پرورش آموزش رو بچسب.اگه وقت برای پرورش گذاشته باشه پس تکلیف این همه مدارس غیرانتفاعی، آموزشگاه ها و مافیایی آموزشی چه می شود.
2- وجود مدارس غیرانتفاعی که برای یکسری بچه پولدار تازه به دوران رسیده احداث شده و تمام کارکنان مدرسه از مدیر تا خدمتکار بندگان زر خرید این آقا زاده ها هستند و نمی شه به کسی گفت بالای چشمت ابروست و اساسا هم نیازی نیست چون مهم پول هست که آنها هم در این زمینه مشکلی ندارند.
3- مهمترین عامل عدم علاقه و اراده برای داشتن نسلی پاسخگو ،مسئول و مطالبه جو به جای داشتن نسلی مصرف گرا ،بی هویت و ضعیف
چون اگر پرورش صحیح وجود داشته باشه اونوقت خیلی چیزها دیگر تحمل نمی شود.
مرسی فرارو که خودت می خونی و منتشر نمی کنی.
اول كارشناس را تربيت كتيد تا بعدا برسيم به تربيت دانش آموزان !
کتاب ها از بیست سال پیش تغییری نکردن و فقط نحوه چینش انها تغییر کرده
دوما چه جذابیتی برای کشوندن دانش اموز به مدرسه هست ؟
من در زمانی که دبیرستان و راهنمایی و حتی ابتدایی بودم همه به فکر این بودند که هر چه زودتر به خونه هاشون برن
معلم های که تو دوره ی دبیرستان هرجور توحینی که فکرشو بکنید به دانش اموز میکردند و فحش های رکیک میدادند
اونوقت انتظار داریم چی تربیت کنیم
سری به مدرسه های دبیرستان بزنید و ببینید که دانش اموزان سیگار و حتی مواد میکشند
آموزش خیلی وقتا از نون شب واجبتره و مسئول اونم در درجه اول خود والدین و در درجه بعد دولت است. البته که دولت وظیفه برنامه ریزی صحیح آموزشی و تامین بودجه و امکانات را دارد و در شرایطی که مثل مملکت ما دولت درست وظیفه خودش رو انجام نمیده خود بخود خانواده ها باید بسیار مراقبت بکنند و خودشان سعی کنند بچه هاشان را درست تربیت کنند، و اگر خانواده ها هم اینکار را درست انجام ندهند عاقبت خوبی در انتظار فرزندانشان نخواهد بود.
خواهش می کنم این کلیپ ها رو ملاحظه بفرمایید:
http://www.aparat.com/v/794nH
http://www.aparat.com/v/MK5Q4
http://www.aparat.com/v/uC5Rr
كجاست ان خبر هايي كه ١٠٠٠ كامنت داشت در اين سايت بنگريد چه كرديد!
به نظر که حل این مشکل چندان سخت نباشد
با نگاهی دقیق تر به سیستم آموزشی ژاپن و یا آلمان ما میتوانیم نه تنها آموزش پرورش منظم و خوب بلکه جامعه ای خوب داشته باشیم
در وهله اول باید بدنه خود آموزش و پرورش اصلاح شود
بله باید حقوق مزایای آموزش و پرورش بازنگری شود
اما درنیروی انسانی و معلمان نیز بازنگری شوند
حقوق و مزایای خوب به معلمان خوب تعلق گیرد معلمان بی کیفیت از مدرسه بازخرید یا بازنشسته شوند
تمام نظافت چی های مدرسه
بازنشسته و بازخرید شوند
و خود دانش آموزان نظافت مدرسه ها را برعهده بگیرند.
با نظام آموزشی 6-3-3 این بحران ها متاسفانه از دبیرستان به راهنمایی و حتی دبستان هم کشیده شده.
قبل از اینکه 6-3-3 بشه بچه ها تو دبستان هیچ مساله ای نداشتن ،تو راهنمایی تازه با این مسائل آشنا میشدن و تو دبیرستان وارد بحران میشدن.
اما الان بچه های چهارم دبستان همه چیو کامل میدونن و وقتی میرن راهنمایی دیگه... دبیرستانم که دیگه باید فاتحشو خوند.
اولیا هم کاملا به بچه هاشون اطمینان دارن و هیچ نظارتی روی فضای مچازی ندارن.
در این مملکت هیچکس به فکر آموزش و پرورش بچه های مردم نیست پرورش و تربیت که کاملا کنار گذاشته شده و مقدار کمی به آموزش توجه میشود آن هم بیشتر برای کسب نمره نه الزاما یادگیری
در اغلب مدارس مدیران مدارس یا روسای ادارات آ پ از دبیران میخواهند نمرات بالا به دانش آموزان بدهند تا ضعف دانش آموز در فراگیری علوم آشکار نشود که خدای ناکرده عملکرد ضعیف این مدیران که اغلب با رابطه این پستها رو صاحب شدن نه توانمندی مشخص نشود و والدین هم فکر میکنند بچه های آنها هیچ مشکلی در فراگیری علم ندارند تا زمان کنکور که همه چی رو میشه ودانش آموزی که همیشه در درسی نمره بالای ۱۹ میگرفته کنکور زیر ۱۰ درصد میزنه
برای اصلاح آ پ موارد زیر بنظر بنده ضروریه
۱- توجه ویژه حکومت به آ پ بعنوان یک وزارتخانه کلیدی که وظیفه آموزش و تربیت فرزندان ایران رو داره نه یک وزارتخانه مصرفی
۲- اختصاص بودجه کافی به ادارات و مدارس و منع آنان از دریافت پول از والدین که این دریافتها باعث شده مدیران مدارس خود را بدهکار والدین احساس کنند و از خیلی از ناهجاریهای دانش آموزان چشم پوشی کنند
۳- ارزشیابی استاندارد از دانش آموزان و دادن نمرات واقعی به دانش آموزان که بیانگر معلومات آنها باشد
۴- پرداخت دستمزد کافی به کارکنان آموزشی و اداری آ پ و منع آنان از کار در خارج از مدارس(که بنظر بنده این منع باید شامل حال خیلی از مشاغل در کشور بشود مخصوصا پزشکان)
۵- مشارکت بیشتر و مستمر والدین در مسائل آ پ و ارتباط صمیمانه با دبیران جهت حل مشکلات فرزندانشان
۶- ساخت مکانهای آموزشی استاندارد و ایمن و حذف قوانین پادگانی از مدارس و حرکت به سوی ایجاد محیطی آرام و شاد توام با احترام در مدارس که دانش آموزان و معلمان با رغبت به مدرسه بروند نه مثل الان که همه از مدرسه گریزان هستند و مدام در مدارس ما شاهد درگیری بین دانش آموزان ناهنجار با دبیران هستیم و از طرف مقابل دبیران هم برای کنترل کلاسهای درس رو به خشونت می آورند
بچه ها از بزرگترها ياد ميگيرن پس اول بايد مادر پدرها تربيت بشن
در ضمن ما كه ميدونيم درد شما اين چيزها نيست ،مشكل شما همون تصوير هست و بهانتون ولي الفاظ ركيك هست
خوب الانم با این روش داره همون کارو میکنه ؟
فرارو شجاعت داشته باش و بدون کم و زیاد کردن کامنت رو منتشر کن
مطلب رو ساده نکن. تو تلویزیون هزاران مورد مشکلات اجتماعی که گریبانگیر بچه های خود ما میشه رو مطرح کنن، اونوقت واسش دنبال راه حل بگردن بده؟ وقتی مردم از صداوسیمای ملی ببینن که به این مسائل میپردازه به دلیل شمار بالای مخاطبانی که داره به شدت تاثیرگذار خواهد بود. درصد زیادی از مردم حتی اونایی که ماهواره میبینن برنامههای صدا و سیما رو هم نگاه میکنن. مردم وقتی صداقت رو ببینن حس میکنن و بیشتر باهاش ارتباط برقرار میکنن. مثلا دیدم که اگه یه گزارش درباره گرونی یا بیکاری پخش بشه خیلیا احساس میکنن که یکی دردشونو میفهمه. سریالهایی که پخش میشه مکالمههاشون شبیه فضای جامعه ماست؟
حالا من یه سوال دارم از شما شبکه خبر داره هر لحظه زیرنویس میکنه که در فلان روستای فلان ایالت امریکا تیراندازی شده چه دردی رو دوا میکنه؟ یعنی اینکه ما بفهمیم امریکا همه جنایتکارن؟ امریکایی لامذهب به من چه ربطی داره من باید خودمو اصلاح کنم و جامعه خودم. این که دیگه در احادیث و روایات هم داریم که.
اموزش و پرورش ما هم فعلا همین کارو داره میکنه و تا بدینجای کارهم موفق بوده !!!
دومین مقصر مدارس هستند که اونم به چند بخش تقسیم میشود
یک اینکه اکثر بچه های دبستانی مودب هستند اما بین اینا بچه هایی هستند که در خانواده الفاظ درستی جلوشون بکار برده نمیشه و ادب رعایت نمیشه که این بچه ها الگو برداری میکنند و در مدرسه بروز میدند و ذهن بچه های دیگه رو هم خراب میکنند(دوست زودتر از والدین و معلم تاثیر میذاره) مدارس بایستی کنترل کنند بر این دانش آموزان رفتار و گفتار و سکناتشون رو بررسی و تحلیل کنند و ببینند این بچه از ادب کافی برخودار است یا نه
اگر بود که هیچی بر اون افزوده میکنیم
اما اگر نبود بایستی اول از همه به خانواده ها اطلاع داده بشه دوم باید با تشویق و تنبیه رفتار بد رو از ذهن بچه بیرون ریخت...
دو اینکه باید علاوه بر القاء ادب و فرهنگ ایرانی-اسلامی با زبان ، رفتار رو هم بهش اضافه کنند متاسفانه بعضی معلمان از ویژگی ها رفتاری-گفتاری خوبی برخودار نیستند مخصوصا از راهنمایی و دبیرستان به بعد که میگن باید به بچه(مخصوصا پسران) زور بگی تا مرد بار بیان که تفکر غلطی است...
و...
سخن بسیار است و مجال اندک
مسئولین آموزش و پرورش ما باید درست برنامه بچینند و درست به اون عمل کنند
علم اندوزی با خودش ادب نمیاره
اما ادب و فرهنگ غنی با خودش علم آموزی و علم اندوزی رو بهمراه داره
ان شاء الله مسئولین کمی به فکر فرو برن و دل بکار بدن "از جان و دل"
در پناه حق
برنامه ریزی و مطالعه و برنامه و بودجه و توجه و ... معطوف آموزش و پرورش و معلمان است !
اما تو کشورما ایران نقطه اشتراک همه دولتها و مجلسها و برخی دیگر ، تعلیم و تربیت خوار و ذلیل است !
خیای از پدر و مادرها حداقل دیگه برای مذهب زور نمیزنن متاسفانه کاری که با دین و اخلاق مردم شده هیچکی نکرد
رابطه درآمد سرانه کشورها با سرانه آموزشی
منبع:سخن معلم
در این یاداشت کوتاه به وضعیت سرانه ی آموزشی چند کشور و مقایسه وضعیت آنها با وضعیت سرانه آموزشی در ایران می پردازیم. تعریف درآمد سرانه: "درآمد سرانه از تقسیم تولید ناخالص داخلی بر جمعیت کشور حاصل می شود که به طور میانگین در یک سال(یا دوره ی معین)افراد یک کشور چقدر می توانند برای زندگی و رفاه خود هزینه کنند."( منبع 70کتاب شاخص آموزشی در 20 کشور جهان به نقل از موسسه آمار یونسکو).تعریف سرانه آموزشی : ."سرانه آموزشی از تقسیم بودجه آموزش و پرورش بر تعداد دانش آموزان حاصل می شود. به عبارت دیگر سرانه آموزشی نشان می دهد که به طور میانگین در یک سال(یا دوره ی معین) برای آموزش و تحصیل هر دانش آموز چقدر هزینه شده است"(منبع 70کتاب شاخص آموزشی در 20 کشور جهان به نقل از موسسه آمار یونسکو). بودجه آموزش و پرورش ایران در سال 94 در حدود 25 هزار میلیارد تومان است، اگر این مبلغ را بر 12 میلیون دانش آموز در حال تحصیل تقسیم کنیم سهم هر یک از دانش آموزان چیزی در حدود دومیلیون تومان یعنی در حدود 700 دلاراست. یعنی سرانه آموزشی ایران در حدود 700 دلار است. اما برای مقایسه ، باید میزان سرانه کشورهای دیگر را نیز داشته باشیم. در زیر سرانه آموزشی چند کشور را در سال 2009 میلادی به عنوان نمونه ذکر می کنیم تا تفاوت هزینه های آموزش و پرورش در کشورهای جهان بهتر مشخص شود.
(ایران 700 دلار-آفریقای جنوبی 2386 دلار - آلمان 15062 دلار- ترکیه 1804 دلار- روسیه 4281 دلار- هند 348دلار – ژاپن 19595 دلار – سوئد 30346 دلار- کره جنوبی 9693 دلار – کانادا 8018 دلار – مالزی 2914 دلار – امارات 8682 دلار ) (همان منبع). در نگاهی گذرا به وضعیت سرانه آموزشی کشورهای مختلف جهان به تفاوت بسیار زیاد میزان آن بین کشورهای مختلف جهان پی می بریم. تفاوتی که خود را در کیفیت آموزشی در این کشورها نشان می دهد. مشخص است کشوری که سرانه آموزشی بیشتری دارد می تواند امکانات آموزشی بهتری برای دانش آموزان و شرایط شغلی مناسبی برای معلمانش فراهم کند. کشور سوئد با سرانه 30 هزار دلاری برای هر دانش آموز در مقابل ایران و هند با سرانه 700 و 400 دلاری از شرایط مناسب تر آموزشی برخوردار است. نکته دیگر و مهم میزان درصد بودجه ی آموزش و پرورش یک کشور از کل بودجه ی آن کشور است. بودجه آموزش و پرورش در ایران در حدود 10 تا 11 درصد بودجه کل کشور است. در اکثر کشورهایی که به آنها اشاره شد،میزان بودجه آموزش و پرورش در حدود 10 تا 15 درصد است، اما مبلغ نهایی و یا سرانه آموزشی برای کشورها متفاوت است. مثلا برای ایران 700 دلار می شود و برای ترکیه 1800 دلار و برای ژاپن 19500 دلار. این اختلاف به میزان درآمد کشور و درآمد سرانه هر کشور بر می گردد. مثلا درآمد سرانه در ایران سال 1389 در حدود 6 میلیون تومان بوده که حدود 2000 هزار دلار می شود. اما درآمد سرانه کشورهای دیگر در سال 2012 چگونه است؟ ترکیه10300 دلار – آفریقای جنوبی 7274 دلار- امارات 57000 هزار دلار- ژاپن 42000 دلار- سوئد 49000 هزار دلار -کره جنوبی 20700 دلار- مالزی 8400 دلار و هند 1371 دلار. با توجه به اعداد درامد سرانه و سرانه آموزشی در کشورهای جهان و همچنین ایران می توان گفت که میزان بودجه تخصیصی به آموزش و پرورش کشورها بستگی به میزان درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی هر کشوری دارد. به دیگر سخن کشورهایی که از درآمد سرانه ی بیشتری برخوردارند، مبلغ بیشتری را برای هزینه کردن در آموزش و پرورش کشورشان را اختصاص می دهند، نه لزوما درصد بیشتر از بودجه را. یعنی کشور ژاپن اگر از میزان کل بودجه سالانه ،تنها 10 درصد و شاید هم کمتر را به آموزش و پرورش اختصاص دهد باز هم مبلغ بسیار زیادی در مقایسه با کشوری مثل ایران اختصاص داده است. 10 درصد بودجه ژاپن در مقایسه با 10 درصد بودجه ایران بسیار بیشتر می شود در حد 10 تا 15 برابر. در مقایسه بین درآمد سرانه و سرانه آموزشی بین کشورها به رابطه ای مستقیم پی می بریم. به این صورت که هر چه میزان درآمد سرانه در یک کشور افزایش پیدا می کند از آن سو سرانه آموزشی نیز افزایش پیدا می کند و بر عکس با کاهش درآمد سرانه یک کشور، سرانه آموزشی نیز کاهش پیدا می کند. در تایید این ادعا می توان به کشور امارات اشاره کرد. کشور امارات در دو دهه ی گذشته به سرعت توانسته میزان درآمد سرانه خود را افزایش دهد تا جایی که از نظر درآمد سرانه به سطح کشورهای توسعه یافته رسیده است و این افزایش درآمد سرانه باعث شده که سرانه آموزشی در این کشور هم با سرعت بسیار زیادی افزایش پیدا نماید و در نهایت به افزایش کیفیت آموزشی و توسعه ی بیشتر کشور ختم شده است. در ایران در پنج سال گذشته به دلیل کاهش درآمدهای ارزی و تولید ناخالص ملی و به در پی آن کاهش درآمد سرانه ، میزان سرانه آموزشی نیز کاهش پیدا کرده است که این کاهش خود را در افت کیفیت و خدمات آموزشی و از سویی با عث کاهش امکانات ، خدمات و شرایط شغلی معلمان گردیده است. بنابراین افزایش کیفیت آموزشی بستگی به افزایش سرانه ی آموزشی دارد. به نظر می رسد علاوه بر افزایش سهم آموزش و پرورش از بودجه سالانه، افزایش درآمد سرانه کشور نیز بسیار مهم و تاثیر گذار است. در واقع دولت با ارائه ی برنامه های اقتصادی درست می تواند به سمتی حرکت کند که درآمد کشور افزایش پیدا کند و در آن صورت است که می توان سرانه آموزشی را مناسب تر و بهتر افزایش داد. با شرایط موجود و میزان فعلی تولید ناخالص ملی ایران ،نباید انتظار بیش از حد داشت تا سرانه اموزشی کشور به سطح سرانه اموزشی کشورهای توسعه یافته برسد. چرا که با این شرایط مقدور نیست.
اگه متن رو خونده بودی میدیدی که اون پدر گفته برای تربیت بچه خیلی زحمت کشیدن اما از وقتی وارد مدرسه شده همه چیز برباد رفته
بزرگترین مشکل صدا و سیما هستش که مشکلات اجتماعی رو اینقدر پنهان کرد که به اینجا رسید. اگه قراره دردی درمون بشه باید بهش رسیدگی بشه بررسی بشه نه اینکه انکار بشه.
اما اخبار حوادث آمریکا مرتب زیرنویس میشه.
تمام افرادی که با بانداژ عمل جراحی رو بینیشون تو خیابون میان یک ثانیه تو عمرشون یه سر به یه سایت خبری نزدن که بخونن در واشنگتن پست مینویسه در ایران به دلیل فقر این چسب روی دماغ مایه افتخاره! یه بار صداوسیما نیومد بگه لازم نیست یه ملت همه دماغ عمل کنن، قرار نیست همه آدمها دماغشون زیبا باشه آدمها با هم متفاوتن و... کار به ایی رسیده که بازیگر مستهجن میاد ایران واسه اینکار. کار به جایی رسیده که خانم چادری که چادر رو پوشیده که زیباییهاش پنهون بشه دماغش عملیه، اما خود اون شخص این تناقض رو نمیبینه چون هیچکس دیگه هم در جامعه این تناقض رو نمیبینه و به همین دلیل نرمال میشه.
اگه مدیران فرهنگی دلسوز و کاربلد بودند همه چی حل میشد.
مسئله دیگه نون حرومه که واضحه که در سرشت انسان تاثیر داره. الان خود غربیهای ماتریالیست هم اینو میدونن (حالا نه دقیقا به مفهوم حلال و حرامش) الان خیلیها درآمدشون حلال نیست. روشهای بیزنس کپی شده از غرب، کسب درآمد به هر روشی و با هر ترفندی، مفاسد اقتصادی، اگه نون طاهر و پاکیزه با نونی که با دوز و کلک و خوردن حق دیگران و... به دست اومده تفاوتی نمیداشت که باید در قوانین این دنیا شک کرد. حتی مذاهب هندو و بودایی هم این مطالب رو داره.
مسئله دیگه ریاکاریه که جای بحث زیادی داره.
و مسائل دیگهای مانند تبدیل شدن ننگها به ارزشها، در حباب زندگی کردن یه عده و سطحینگری و ظاهرپرستی، مثلا ببینید در کشور ما چقدر خرج شب عروسی میکنند، چرا؟ که ظاهرسازی بشه اما عروس و داماد تا اون لحظه یک ثانیه یه کتاب رو ورق نزدن و صرفا برای کوری چشم دیگران جلو میرن. خب این افراد چه نوع فرزندی رو پرورش میدن؟ یه آدم سطحی و ظاهرپرست و بیاخلاق.
مثلا ریختن انواع زباله در
مکان های عمومی مانند بوستان ها جنگل ها کوه ها / در هر صورت این بی ادبی ها ریشه در فضای امنیتی در کشور را هم دارد
بنده هم دهه شصت، دانش آموز بودم و دو تا از فرزندانم الان، ابتدایی و دبیرستان هستند.
به نظر بنده، اکنون خانه از پای بست ویران است. در دهه شصت مشکلات خاص خودش را داشت و در این دهه مشکلات خاص و ویژه خودش را، ولی باید قبول کنیم که تربیت فرزند در این دوره خیلی مشکل است چرا که جامعه ای که این آقایان برای ما و فرزندانمان درست کردند یک جور خاص، شارلان بازی، دلالی، دلواپسی، شیادی، اختلاس و ... را به گوشت و جان ما و فرزندان ما تحمیل می کنند و ما می بینیم که جامعه ای فاسد داریم از بالا به پایین. خوب زندگی و تربیت در این چنین جامعه ای واقعا" سخت است و تربیت فرزند سخت تر.
به قول شاعر:
چاره ای نیست به جز خوردن انگور!!!
این محتوا برای بزرگترها توی این جامعه بسته مضر هست و چه برسه به نوجوان ...
لطفا چاپ کنید تا کشورمان از لحاظ اخلاقی بیشتر نابود نشده