صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۰۷۵۷۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۸ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۵
یادداشت دریافتی- یعقوب مهدیی؛ در انتخابات چند سال اخیر بارها شاهد بوده ایم که هرگاه مشارکت مردم در انتخابات زیاد باشد اصلاح طلبان پیروز و هرگاه تعداد شرکت کنندگان در انتخابات کم باشد اصولگرایان پیروزند.

چرا پیروزی اصلاح طلبان در کثرت شرکت کنندگان و پیروزی اصولگرایان در قلت شرکت کنندگان است؟

دلایل متفاوتی برای این سوالات وجود دارد که سعی می شود پاسخ بدهیم

1-طیف اصولگرایان معمولا شامل افرادی است مشخص که با تغییر زمان چندان تغییر نکرده اند و به اعتقادات خود در هر شرایط و زمان معتقدند و کمتر در اعتقاداتشان تغییری ایجاد میشود. هر گروهی که نتوانند با تبلیغ عقاید خود طرفدارانی برای خود بسازند به مرور زمان و فرسوده شدن ناشی از گذشت زمان و پیرشدن افراد و از کار افتادگی و مرگ و... روز به روز از تعدادشان کم می شود. پس گروهی که توان جذب مخاطب داشته باشد این خلا را پر میکند و بر طرفداران خود میافزاید.

در طیف اصولگرایی که اکنون در جامعه ایران وجود دارد این جذب مخاطب به اندازه طیف اصلاح طلب موفق نبوده است که این هم دلایلی دارد که به آن میپردازیم.

در هر جامعه برخی افراد به عنوان تصویر و نماد یک تفکر به حساب می آیند که به عنوان نمایشگر و نماینده یک تفکر و یک نگرش و یا یک حزب و جناح هستند.

امروزنماد اصولگرایی بین عموم مردم را اگر بنگریم افرادی هستند که عقایدشان خیلی شبیه هم است و عموم طرفداران انها نیز عقایدی کم و بیش شبیه آنها دارند. یعنی دامنه عقایدشان چندان وسیع و متنوع نیست. ولی در جبهه اصلاح طلب، می بینیم که سلایق و عقاید متفاوتی وجود دارد مثلا برخی خواهان تغییر شیوه حکومتداری و برخی خواستار دموکراسی و برخی خواستار حضور زنان در ورزشگاه ها و برخی خواستار ازادی بیشتر در جامعه و برخی خواستار برابری حقوق زن و مرد هستند که نشان از تنوع خواسته ها و عقاید آنها دارد بگونه ای که به نظر می آید هرکس که اصولگرا نیست، اصلاح طلب است و این دلیل کثرت اصلاح طلبان شده است.

اصولگرایان نتوانسته اند این تنوع خواسته ها و عقاید را جذب خود نمایند و فقط افرادی با طیف خاص و شبیه خود را جذب نموده اند و با توجه به تغییرات دنیای امروز و عصر تبادل اطلاعات و اگاهی مردم از شیوه زندگی مردم در سراسر دنیا و تنوع در فرهنگ و نگرش ها، اصولگرایان آنطور که باید نتوانسته و یا نخواسته اند خودرا وعقاید و جهان بینی خود را با این تغییرات همسو کنند در حالیکه خیلی از مردم با تغییرات همسو شده اند. البته همسویی نه به منظور تقلید از شیوه زندگی دیگران بلکه استفاده از محسنات آن و بکارگیری جنبه های مثبت آن.

مثلا دموکراسی و چرخش حکومت که اصلاح طلبان بکار میبرند عامل جذابی برای جذب مخاطبان است و یا آزادی همچنین برابری زن و مرد که شعار بسیار جذابی برای جذب زنان و همراه کردن آنان با خود است که تمام این شعارهای زیبا از سمت اصلاح طلبان برخواسته است و توانسته اند مخاطبان زیادی را جذب کنند که شعارهای خوب و منطقی و عدالتخواهانه نیز است.

هرچند در بین این شعارها شعارهایی نیز ممکن است وجود داشته باشد که چندان اخلاقی و منطقی و واقعی نباشند ولی باز هم تعدادی را به خود جذب نموده باشد. به هر حال اصلاح طلبان با زیرکی و انطباق با خواست عمومی توانسته اند خواسته های مردم را تشخیص دهند و با وعده برآورده ساختن آن مردم را به خود جذب کرده اند متاسفانه اصولگرایان از این قافله عقب مانده اند.

اصولگرایی تقریبا سخن جدیدی به مردم ارائه نکرده است و در قالب زمان گیر افتاده و تغییر چندانی در آن حاصل نشده  وبه عبارتی به روز نشده است. اصولگرایان باید خود را باز تعریف کنند و جهان بینی خود را بدون انکه به اصل و ریشه ان آسیبی ببیند به روز کنند تا بتوانند جامعه ای که هر روز در حال تغییر است را به خود جذب کنند. باید برای دموکراسی خواهی و آزادی بیان و آزادی های مدنی، برابری زن و مرد، موسیقی و ...  پاسخ مناسب و راه حل بهتری ارائه دهند بگونه ای که هم با جامعه امروز مطابقت داشته باشد وهم با ریشه عقایدشان همخوانی داشته باشد.

راه حلی که بهتر از راه حل دیگران از جمله اصلاح طلب‌ها باشد هر چند که دیگران هم راه حل بهتری ندارند ولی وانمود میکنند که راه بهتری دارند و راه رفته گذشته پاسخگوی امروز نیست.

اصولگرایان باید قاموس خود را طوری بنویسند که در برابر فسادهای اداری و مالی، استفاده ابزاری از زنان در برابر شعار آزادی زنان، حمایت از موسیقی سالم در برابر موسیقی مبتذل و نه کل موسیقی، ریشه کنی بلای مصیبت بار اعتیاد که به جان کشور افتاده است، تقویت ملی گرایی که منافاتی با اسلام ندارند، حمایت از دموکراسی و چرخش قدرت در برابر انحصار طلبی که عامل فساد و تبعیض و دیکتاتوری است، تقویت عقل گرایی و ایجاد رفاه بیشتر برای مردم بجای دعوت مردم به تحمل گرسنگی و صبر استوار باشد. البته برای مردم برآوردن خواسته ها مهم است. حال از کدام جناح سیاسی کشور اهمیتی ندارد.
چرا وعده های جذاب مردم پسند فقط باید در اختیار اصلاح طلبان باشد؟ چرا اصولگرایان نتوانند این وعده ها را بدهند؟

آیا اصولگرایان به این مسائل اعتقاد ندارند؟ یا از میزان اهمیت این مسائل که خواسته بخش وسعیی از مردم است بی اطلاع هستند؟

به نظر بخش اعظمی از جبهه اصولگرایی،هم به این مسائل معتقد و هم از میزان مطالبات مردمی انها آگاه است ولی شاید نگران این هستند که از سوی جناح خود و یا رقیب، متهم به چرخش عقائد و سوق به اصلاح طلبی شوند و به نظر این مهمترین دلیل است که امروز شاهدیم برخی از همین اصولگرایان همقطاران خود را متهم به پشت کردن به اصولگرایی و تغییر جهت به سمت اصلاح طلبی میکنند و ناخواسته این افتخار را برای اصلاح طلبان بوجود میاورند که توانسته اند از بین اصولگرایان یارگیری کنند در حالیکه این افراد که همین امروز از طرف اصولگرایان طرد و از سمت اصلاح طلبان مصادره شده اند همان اصولگرایانی راستینی هستند که شرایط را درک کرده و فقط خود را به روز کرده اند.

پس اصولگرایان باید هرچه سریعتر خود را دوباره بسازند و گرنه روز به روز بر تعداد مخاطبانشان کاسته خواهد شد و در هر انتخاباتی از حضور پرشور مردم چندان خرسند نخواهند شد.

ارسال نظرات