صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۰۷۲۲۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۷ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
سيدعلي خرم، استاد حقوق بين‌الملل در روزنامه شرق نوشت:

کنفرانس امنيتي مونيخ از توطئه منطقه‌اي عليه ايران پرده برداشت و نشان داد چگونه عربستان و اسرائيل آشکارا متحد يکديگرند و عليه ايران در حال طراحي بزرگ هستند و ترکيه به‌ظاهر دوست ايران هم در چه حدي از دشمني و نفاق عليه ايران نقش فعال دارد و در سفر چند روز پيش آقاي اردوغان به عربستان و بحرين اجزای اين توطئه را با يکديگر تنظيم کرده‌اند. اين توطئه منطقه‌اي امری جديد نيست؛ ولي دشمني ترامپ با ايران باعث شده رقبا و دشمنان منطقه‌اي ايران جرئت پيدا کرده و نيات خود را عجولانه برملا کنند.

درواقع ترامپ تعادل و توازن قوا در منطقه خاورميانه را برهم زده و افساري را که باراک اوباما بر گردن اسرائيل، عربستان و ترکيه در هشت سال گذشته انداخته بود و اجازه تجاوزطلبي، ابراز و اعمال خصومت اين سه کشور عليه ايران نمي‌داد، اکنون از سوی او برداشته شده و حتي به تشويق و برنامه‌ريزي براي متحدکردن دشمنان منطقه‌اي ايران دست زده است. بي‌شک منصفانه نيست اگر تصور کنيم سياست‌هاي آقاي اوباما همچون سياست‌هاي جورج بوش يا دونالد ترامپ، خصومت کامل عليه ايران بوده و اوباما چاره‌اي جز توافق هسته‌اي با ايران نداشته است. اوباما مي‌توانست به‌جاي مذاکرات و توافق هسته‌اي، مانند دو رئيس‌جمهور قبل و بعد خودش رفتار کند و فشارهاي سياسي، اقتصادي و تهديدات نظامي را عليه ايران افزايش داده و انرژي ايران را به هدر دهد. او مي‌توانست قطع‌نامه ٢٢٣١ را در پشتيباني توافق هسته‌اي قرار ندهد تا اين توافق از نظر حقوقي شکننده باشد.

او مي‌توانست دست جمهوري‌خواهان تندرو را عليه ايران باز گذارد تا نه‌تنها تحريم‌هاي گوناگون لغو نشوند؛ بلکه تحريم‌هاي جديدی عليه ايران تصويب شوند. آقاي اوباما کافي بود افسار را از گردن عربستان، اسرائيل و ترکيه بردارد تا آنها مچِ پاي ايران را بگيرند و از تحرک ايران و نقش و نفوذ آن در خاورميانه جلوگيري کنند. اوباما مي‌توانست در قضيه به‌کارگيري سلاح‌هاي شيميايي از سوی سوريه، به پياده‌کردن نيرو در اين کشور بپردازد و امروز وضعيت پس از صدام عراق، شامل سوريه هم مي‌شد. شايد ايران متوجه نشد چه فرصت‌هايي در دوران آقاي اوباما براي ايران وجود داشت که مي‌توانست اتصالات خود را آن‌چنان مستحکم كند که در دوران ترامپ اين‌قدر ضربه‌پذير نباشد و از سوي منطقه مرکز تهاجم سياسي قرار نگيرد.

به‌هرحال مهار سه کشور عربستان، اسرائيل و ترکيه در دوران اوباما باعث شد اتحادي نامرئي مقابل ايران بين سه کشور فوق به وجود آيد که به محض ابراز دشمني ترامپ، خود را نشان داد. عربستان چندين دهه تلاش مي‌کرد در رقابت با ساير رهبران عرب، رهبري مبارزات کشورهاي اسلامي را عليه اسرائيل در دست گيرد؛ ولي هم‌زمان در قلب خود براي ايجاد رابطه با اسرائيل در تب‌وتاب به سر مي‌برد و فقط حفظ ظاهر در نزد ملل مسلمان مانع اين رژيم بود. البته زماني سعود الفيصل، وزير امور خارجه قبلي عربستان، در تهران اذعان کرد براي برداشتن دشمنان عربستان حاضرند با شيطان هم پيمان ببندند.

از سوي ديگر ترکيه هم که در جريان به‌اصطلاح کودتاي اخير، دست به دامن ايران شد و از پشتيباني ايران برخوردار شد و همين چاووش اوغلو در آن شب کودتا تا صبح با آقاي دکتر ظريف در تماس تلفني بود تا از کمک و مساعدت ايران بهره‌مند شود و شايد اگر کودتا موفق مي‌شد آقاي اوغلو راهي ايران مي‌شد، اکنون در هم‌پيماني با عربستان و اسرائيل چگونه وقيحانه به نقش ايران مي‌تازد. اين نشان مي‌دهد چقدر دوستي‌ها در سياست خارجي سيال هستند و به قول معروف «هر روز شأن خودش را دارد». همين دو کشور که شش سال پيش براي تغيير حکومت عراق و سوريه دست به تجهيز القاعده، داعش و ساير تروريست‌ها زدند و تصور مي‌کردند با آوردن آمريکا و اروپا مي‌توانند به رؤياهاي خود در ايجاد حکومت‌هاي دست‌نشانده نایل آيند، اکنون اين رؤياها را بربادرفته مي‌بينند.

آنان با شيطان که امروز در لباس ترامپ و نتانياهو ظاهر شده، هم‌پيمان شده‌اند تا ناکامي و شکست خود در آن صحنه‌ها را جبران کنند. ناگفته نماند عربستان که قرار بود به‌خاطر نتايج تحقيق ١١سپتامبر، هدف اصلي برخورد جمهوري‌خواهان در دوران پس از اوباما باشد، به‌سرعت از وضعيت ترامپ استفاده و جاي خود را با ايران عوض کرد. اين دستاورد ملموس ديپلماسي پنهان عربستان به‌شمار مي‌رود. اما سؤال اصلي اين است که چه بايد کرد؟ بي‌شک ايران بايد با چشم‌هاي باز بپذيرد آرايش منطقه و جهان عوض شده و شکلي جديد از ائتلاف دشمنان قديمي عليه کشورمان به وجود آمده و ما يک‌تنه با يک ائتلاف جهاني مواجه شده‌ايم. از لابه‌لاي گفتار و اظهارنظرهاي تيم جديد ترامپ برمي‌آيد که عربستان هزينه مالي «زدن سر مار» را تضمين کرده و اين عين استراتژي ترامپ و قول‌هاي انتخاباتي اوست. در اين شرايط ايران باید از ظهور و بروز نظامي خود کاسته و صحنه تبليغاتي را به ديپلماسي پنهان و آشکار واگذار کند تا ائتلاف عليه خود را بشکند.

مي‌دانيم دکتر ظريف به‌خوبي از عهده اين امر برمي‌آيد. از سوي ديگر، سرتاسر عالم به اندازه کافي از ترامپ و از سياست‌هاي نامعقول و عملکردهايش دلخور هستند. هر روز در جهان و به‌ويژه در آمريکا عليه ترامپ تظاهرات مي‌شود  و او را بيشتر مفتضح و منزوي مي‌کند. حتي احتمال استيضاح ترامپ به دليل نقض منافع و امنيت ملي آمريکا متحمل‌تر مي‌شود؛ بنابراين بستر عمومي براي ديپلماسي فعال ايران کاملا فراهم است و قدرت‌هاي جهاني هم از اينکه نظم به‌دست‌آمده بعد از جنگ سرد از سوی ترامپ به‌هم‌ريخته شده، به شدت نگران هستند. اتحاديه اروپا مي‌تواند همکار طبيعي ايران در اين مواجهه منطقه‌اي باشد؛ زيرا اروپا قويا به مبارزات ضدتروريستي ايران باور دارد، اهداف جبهه متشکل از عربستان، اسرائيل و ترکيه را هم مي‌شناسد و سياست‌هاي جهاني ترامپ را نيز قبول ندارد. در شرايط حاضر جهاني هم، اروپا بيشترين تأثير را بر سياست‌هاي آمريکا دارد و در مرحله بعد ژاپن، کانادا،  استراليا و آنگاه چين و روسيه قرار دارند. با نزديکي سياسي و اقتصادي به اتحاديه اروپا بايد به‌سرعت به نبرد ديپلماتيک با جبهه ائتلاف عليه خود اقدام کنيم.

ارسال نظرات