صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۰۶۹۸۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۶ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
راز قتل مرد میانسال که 19 ماه قبل به شکل مرموزی درخانه‌اش به قتل رسیده بود درسینه همسرمطلقه مقتول و وکیل جوانش بود.عاملان این جنایت پس ازماه ها تحقیقات ویژه پلیسی از سوی کارآگاهان پلیس جنایی تهران دستگیرشدند.

به گزارش ایران، رسیدگی به پرونده این جنایت از تیر سال 94 و درپی تماس برادرقربانی با پلیس در دستور رسیدگی قرار گرفت. به دنبال اعلام این خبر، بازپرس مرادی از شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه در محله اقدسیه-شمال شرق- تهران شدند.

آنها پس از ورود به آپارتمان با جسد مردی به نام فرهاد روبه‌رو شدند که دست‌هایش بسته بود و دستمال گردنی هم داخل دهانش قرار داشت. برادرمقتول که خبرقتل برادرش را به پلیس اعلام کرده بود به بازپرس جنایی گفت: «برادرم مدتی قبل از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می‌کرد. پسر و دختر فرهاد در حال حاضر با همسرش زندگی می‌کنند اما او می‌خواست حضانت پسرش را از همسرش بگیرد. آخرین بار که با او صحبت کردم دیروز بود. فرهاد خوشحال بود و گفت پسر و دخترش قرار است به دیدنش بیایند. بعد از آن، چند بار با تلفن همراهش تماس گرفتم اما پاسخی نداد. با این تصور که با بچه‌هایش سرگرم است نگرانی‌ام را جدی نگرفتم.»

وی گفت: «معمولاً فرهاد هر وقت تماس‌های از دست رفته‌ام را می‌دید با من تماس می‌گرفت، اما تا امروز صبح هم منتظرش شدم اما وقتی خبری ازاونشد وچند بار هم به تماس هایم پاسخ نداد خیلی نگران شدم و به خانه‌اش آمدم اما کسی در را باز نکرد. دوباره به تلفن همراهش زنگ زدم و این بار صدای زنگ تلفن را از داخل خانه شنیدم و مطمئن شدم که برایش حادثه‌ای رخ داده است،به همین خاطر با کلید یدکی که داشتم وارد خانه شده و پس از ورود با جسد‌ش مواجه شدم.»

میهمان‌های ناشناس
ازسوی دیگر، وسایل پذیرایی روی میز حکایت از آن داشت که مرد میانسال شب حادثه میهمان داشته است. در ادامه کارآگاهان به سراغ نازیلا- همسر- و دو فرزند مقتول رفته و به تحقیق از آنها پرداختند. نازیلا ضمن اظهار بی‌اطلاعی از مرگ همسرش گفت: «من و فرهاد اختلافاتی داشتیم که باعث جدایی‌مان شد. از آنجا که دخترم 13 ساله و پسرم خردسال بود، قاضی حضانت بچه‌ها را به من سپرد،اما مدتی قبل فرهاد درخواست حضانت پسرم را داد. من نمی‌توانستم از پسرم جدا شوم و درنهایت برای کارهایم وکیل گرفتم. مرد جوانی به نام پدرام وکالتم را به عهده گرفت اما هر چه تلاش کرد موفق نشد که رضایت او را بگیرد. قرار بود بزودی در رابطه با پسرم به دادگاه برویم که این اتفاق افتاد.»نازیلا در خصوص دیدار بچه‌ها با پدرشان هم گفت: دیروزبچه‌ها به دیدن پدرشان رفتند وچند ساعت بعد هم برگشتند،اما نمی‌دانم پس از آن چه اتفاقی افتاده است.

ردپای یک زن درجنایت
اختلافات قدیمی و گرفتن حضانت انگیزه‌هایی بود که احتمال دست داشتن زن جوان در قتل را قوت می‌بخشید اما نازیلا همچنان منکراطلاع از جنایت بود،تا اینکه در ادامه بررسی‌ها، کارآگاهان متوجه شدند میهمانی روز قبل از جنایت و حضوربچه‌ها درخانه پدرشان از سوی مادرشان طراحی شده است.

از سویی دیگربررسی‌ها نشان می‌داد زن جوان قبل و بعد از جنایت با وکیلش در تماس بوده است. بدین ترتیب زن جوان چند روزقبل برای چندمین بار تحت بازجویی‌های فنی کارآگاهان جنایی قرارگرفت، اما او این بار با مشاهده مدارک ومستندات پلیسی چاره‌ای جزافشای راز قتل همسرش ندید: «من نگفته بودم او را بکشند، اصلاً برنامه قتل درمیان نبود. زمانی که فرهاد مسأله حضانت پسرم را مطرح کرد، به پدرام مراجعه کردم. او وکیلی بود که یکی از آشنایانم معرفی‌اش کرده و مدعی بود که خیلی حرفه‌ای است. پدرام برای گرفتن رضایت دست به هر کاری زد، اما شوهرم دست بردار نبود و حضانت پسرم را می‌خواست. در نهایت قرار شد پدرام به خانه همسرم برود و با تهدید از او رضایت بگیرد. بعد هم برای آنکه مطمئن شوم فرهاد در خانه است، به بهانه اینکه بچه‌ها دل شان برایش تنگ شده و می‌خواهند او را ببینند، راهی خانه فرهاد شدیم. کلی خوراکی هم خریدم تا ماجرا طبیعی جلوه داده شود. بعد از دو ساعت هم به دنبال بچه‌ها رفتم و آنها را به خانه آوردم. بعد از آن با پدرام تماس گرفتم و او را مطمئن کردم که فرهاد در خانه است. بعد از آن نمی‌دانم چه اتفاقی بین آنها افتاد. فقط فردای آن روز بود که متوجه شدم همسر سابقم کشته شده و عامل این جنایت هم پدرام است.»

دستگیری وکیل جوان
به دنبال اعتراف‌های نازیلا، بلافاصله وکیل جوان دستگیر شد. او که ازبازداشت‌اش شوکه شده بود بلافاصله به قتل ناخواسته با همدستی یکی از دوستانش اعتراف کرد و گفت: «برای گرفتن رضایت از فرهاد از هر ترفندی استفاده کردیم، اما بی‌فایده بود. او رضایت نمی‌داد. به خاطر شغلم و اطلاع کافی از قانون می‌دانستم که موکلم دیگرنمی تواند حضانت پسرش را داشته باشد و فرهاد برنده این ماجراست. تنها راه چاره ،داشتن دست خطی از فرهاد بود که مدرکی معتبر در دادگاه به حساب می‌آمد. دست خطی که نشان می‌داد فرهاد با میل خود، حضانت پسرش را به همسرش داده است. شب حادثه زمانی که مطمئن شدم فرهاد خانه است، به همراه یکی از دوستانم به نام ارسلان به آنجا رفتیم. قبلاً چند بار فرهاد را دیده بودم و باهم حرف زده بودیم، به همین دلیل همدیگر را می‌شناختیم. به بهانه صحبت کردن وارد خانه‌اش شدیم. زمانی که موضوع را مطرح کردم او بازهم مخالفت کرد و من با همدستی ارسلان دست‌هایش را بستم و دستمال گردنش را داخل دهانش گذاشتم تا همسایه‌ها متوجه داد و فریادش نشوند، بعد از آن نیز کمی گلویش را فشار دادم.تا اینکه با تهدیدهای ما او برگه حضانت را امضا کرد و ما از خانه خارج شدیم. اصلاً قصدمان قتل نبود و نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد.»

با اعتراف‌های هولناک وکیل جوان، همدستش نیز بازداشت شد. سپس بازپرس مرادی، دستور بازداشت موقت پدرام را به اتهام مباشرت در قتل و نازیلا و ارسلان را به اتهام معاونت در قتل صادر کرد.
ارسال نظرات