مسیح مهاجری در سرمقاله روزنامه «جمهوری اسلامی» نوشت: اختلافنظر میان مسئولین نظام، امری طبیعی است ولی دامن زدن به آن، قطعاً طبیعی نیست. راه صحیح این است که مدیران ارشد نظام بهویژه سران سه قوه در جلساتی که با همدیگر دارند و بیشتر هم باید داشته باشند، مسائل را مطرح کنند و اختلافات را برطرف نمایند و اگر چیزی باقی ماند، آن را به رهبری عرضه کنند و با نظر و داوری و تدبیر ایشان، اختلاف را به وفاق برسانند.
رسانهای کردن اختلافات و تبدیل کردن آن به مشاجرات لفظی نه تنها مشکلی از خود مسئولین حل نمیکند بلکه مردم را نگران، دوستان انقلاب و نظام را ناراحت و دشمنان را خوشحال و گستاخ میکند.
نگرانی مردم و ناراحتی دوستان انقلاب و نظام از رسانهای شدن اختلافات مسئولین، امری کاملاً بجا و طبیعی است، زیرا مردم این واقعیت را درک میکنند که همواره دستهایی برای ایجاد اختلاف و اگر اختلاف نظری وجود دارد، برای دامن زدن به آن مشغول کار هستند و این احتمال وجود دارد که اگر جلوی آن گرفته نشود منجر به وارد شدن خسارات زیادی به کشور شود و حتی به اساس نظام جمهوری اسلامی لطمههای جبرانناپذیر وارد نماید.
این، تجربهای است که از نهضت مشروطیت داریم و میدانیم که آنچه موجب شد مشروطیت علیرغم آن همه فداکاری و مجاهدت، سر از استبداد رضاخانی در بیاورد بروز اختلاف میان روحانیت و رهبران نهضت بود کما اینکه در نهضت ملی نیز اختلاف میان مصدق و آیتالله کاشانی موجب استمرار استبداد دربار پهلوی شد و استعمار آمریکا 25 سال سایه شوم خود را بر این کشور گستراند و اگر قیام امام خمینی نبود همچنان ادامه مییافت.
در زمینه آثار ویرانگر اختلاف و هوشیار نبودن دولتمردان و علما در برابر توطئههای دشمنانی که با دامن زدن به اختلافات و کشاندن آن به افکار عمومی درصدد تحقق اهداف شوم خود بر میآیند، امام خمینی مطلب جالبی دارند که مروری بر آن در شرایط کنونی که اختلاف میان قوه مجریه و قوه قضائیه در فضای عمومی و رسانهای کشور بالا گرفته، لازم و مفید است. امام، با اشاره به خسران بزرگ ملت ایران از رهگذر اختلافاتی که مشروطیت را به مسلخ برد میفرمایند:
«تاریخ، یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دستهائی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه. علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت میکردند، یک دسته بر ضد استبداد.
در هر خانهای دو تا برادر اگر بودند مثلاً در بسیاری از جاها این مشروطهای بود آن مستبد و این یک نقشهای بود که نقشه هم تاثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته بودند عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهائی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری در ایران برای خاطر اینکه میگفت باید «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم (را) در همین تهران بهدار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند.
در مشروطه درعین حالی که ابتدائش نبود این مسائل، لکن آنهائی که میدیدند از مشروطه ضربه میبینند منافعشان از بین میرود، نمیگذارد که اینها هر کاری میخواهند بکنند، یک دسته از همان مستبدین مشروطه خواه شدند و افتادند توی مردم. همان مستبدین بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آنجائی که دیدیم و دیدید.»
این تجربه تلخ را امام خمینی در همین بیاناتشان با یک تجربه شیرین همراه میکنند و راهکار روشنی را به ما نشان میدهند که اگر از آن استفاده کنیم قطعاً به سرنوشت شوم نهضت مشروطیت دچار نخواهیم شد. امام در ادامه میفرمایند:
«زمان میرزای شیرازی هم میخواستند یک همچو کاری بکنند. مرحوم میرزا که دخانیات را تحریم فرمود، شیاطین افتادند در بین مردم و به آنجا رساندند که بعضی از اهل علم بعضی از شهرها بالای منبر - بطوری که نقل میکنند - قلیان کشید بر ضد حکم مرحوم میرزا، لکن چون میرزا قدرتش قدرت فوقالعاده بود و از این طرف هم طرفداران او مثل میرزای آشتیانی قوی بودند و قدرتمند، نتوانستند آنجا کاری بکنند. در مشروطه اینطور نبود، در مشروطه هر دو طرف قوی بودند... ما باید از این تاریخ عبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون، بیفتند اشخاصی یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای نخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد در ایران اتفاق بیفتد.» صحیفه امام جلد 18 صفحات 170 و 171.
این روزها صفبندی افرادی از قوه مجریه و افرادی از قوه قضائیه در برابر همدیگر و تاختن به همدیگر با محور قرار دادن پرونده «بابک زنجانی» انصافاً برای مردم ملالآور شده است. مسئولان ما بهجای این بگومگوها باید دست به دست هم بدهند و تکلیف انگلهایی همچون بابک زنجانی را در این جامعه اسلامی و انقلابی یکسره کنند و کاری کنند که این قبیل افراد اصولاً زمینهای برای بروز و رشد پیدا نکنند.
هیچکس تردیدی ندارد که در سوءاستفادههای بابک زنجانی از بیتالمال، نه قوه مجریه کنونی دست داشته و نه قوه قضائیه و همه میدانند که این پرونده و فسادی که این شخص ایجاد کرده در دولت قبل صورت گرفته و دولت کنونی برای دستگیری بابک زنجانی و رسیدگی به پرونده او پیشقدم بوده و البته قوه قضائیه نیز به وظیفه خود عمل کرده است. ممکن است در این میان، کوتاهیهایی صورت گرفته باشد که باید دو قوه با تعامل و تفاهم به جبران آنها بپردازند و به صورت شفاف و هرچه زودتر تکلیف این پرونده و پروندههای مشابه را روشن کنند. این است خواسته مردم و آنچه شرعاً و قانوناً وظیفه مسئولان دو قوه است. راه رسیدن به این هدف نیز قطعاً علنی کردن اختلافات و رسانهای کردن آن نیست.
اینکه خرج کردهای قوه مجریه به صورت شفاف به اطلاع عموم برسد، امری خارج از دعواهاست و برای اطمینان بخشی به مردم نسبت به قابل اعتماد بودن مسئولین این قوه نیز کار مفیدی است، کما اینکه اعلام خرج کردهای قوه قضائیه نیز به همین دلیل مفید است. حتی اگر سئوالاتی درباره هزینههای انتخابات ریاست جمهوری توسط ستاد انتخابات رئیسجمهور و انتخاب خبرگان توسط ستاد انتخابات رئیس قوه قضائیه وجود دارد، آنها هم این هزینهها را به صورت شفاف، اعم از مقدار و منابع تامین مالی و چگونگی خرج کردها اعلام کنند تا دغدغههائی که ایجاد شده است از بین برود و اگر تخلفی صورت گرفته است مشخص و به منازعات پایان داده شود. این کار مستلزم دعوا و اردوکشی و پرخاش نیست، میتواند بیسرو صدا انجام شود.
مسئولین محترم هر سه قوه بدانند که مردم از شما انتظار وحدت، خدمت، امید دادن و حل مشکلات دارند و از دعوای شما با همدیگر خسته شدهاند. مردم نمیخواهند انقلاب اسلامی به سرنوشت مشروطه مبتلا شود. ملت ایران به نظام جمهوری اسلامی امید دارد و میخواهد این نظام در تمام زمینهها برای سایر ملتها الگو باشد. ما کارهای زیادی داریم که برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی باید انجام دهیم.
این دعواها غیر از آنکه وقت و امکانات و نیروهای متعلق به انقلاب و نظام را هدر بدهد و مردم را ناامید و دوستان را نگران و دشمنان را شاد و گستاخ کند، نتیجه دیگری ندارد. به جای دعوا کردن به داد گرسنهها وبی خانمانها و بیکارهائی که در همین تهران و بیخ گوش شما و جلوی چشمانتان رژه میروند و در سراسر کشور هم فراوانند برسید و این توصیه امام خمینی را آویزه گوش خود قرار دهید که: «مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون، بیفتند اشخاصی یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای نخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد، اتفاق بیفتد.»