تولید و پخش سریالی که «معمّای شاه» نامیده شده در شبکة یک سیما با انگیزة پردهپوشی بر رویدادهای دوران نهضت ملی ایران و تلاشهای پیشگامان این نهضت برای برگزاری انتخابات آزاد و اجرای اصول قانون اساسی مشروطیت در کشور ما و نقش ویرانگر دولتهای مداخلهگر بیگانه برای براندازی نهضت ملی ایران بوده است.
پیش از آن هم سریالهای دیگری چون «کاخ تنهایی» در همین رسانه تولید و پخش شدند که سراپا تحریفهای تاریخی بوده اند. از همینرو پیش از آغاز پخش سریال معمای شاه، با آگاهی از انگیزههای دستاندرکاران تدوین اینگونه سریالهای تاریخی که بیرون از چارچوب وظایف و اختیارات سازمان صدا و سیما هستند در نامة سرگشادهای به آقای محمد سرافراز در 26 مهرماه 1394 که مدیریت او بر این سازمان به دلیل نداشتن آزادی عمل، دیری نپائید خواستار پیشگیری از پخش این سریال از سیما شدم.
همچنین در نامة سرگشادة دیگری در 19 خرداد 1395 به رئیس کنونی این سازمان دربارة اتهام خلاف واقعی که در میزگرد برگزار شده پس از پخش این سریال در شب دوشنبه 17 خرداد 1395 به آیتالله کاشانی نسبت داده شده بود اعتراض کردم و با تشریح ریشههای بازداشت آیتالله کاشانی در 27 دی ماه 1334 به چند و چون این پروندهسازی و سرانجام آن که چیزی جز رسوایی پروندهسازان نبود پرداختم و از رئیس این سازمان خواستم متن این نامه در میزگرد بعدی از باب حق پاسخگویی خوانده شود. ولی ایشان با تخلّف از تکلیف قانونی و اخلاقی خود در زمینه دفع این اتهام ناروا و آگاه ساختن بینندگان این سریال از واقعیتهای تاریخی مربوط به رویدادهای نیمه دوم سال 1334 عمل نکرد و ننگ سانسور در این رسانه را بر خود هموار ساخت. تحریفها و دروغپردازيهای تاریخی در این سریال همچنان ادامه دارد و در هفتة جاری در شبهای یکشنبه 21، دوشنبه 22 و چهارشنبه 24 آذر 1395 در سه بخش دیگر از این سریال بر واقعیتهای مهم تاریخی پردهپوشی و نسبتهای خلاف واقعی به آیتالله کاشانی و حتی به شخص محمدرضا شاه داده شد که برای آگاهی هممیهنان گرامی به بررسی و نقد این موارد ميپردازم:
1- انتخابات تابستانیانتخابات دورة نوزدهم مجلس شورای ملی با انگیزة تثبیت پایههای قرارداد کنسرسیوم نفت که در مهرماه 1333 همسو با منافع شرکتهای نفتی انگلیس و امریکا به کشور ما تحمیل شد به گونة فرمایشی برگزار گردید. در سال 1339 به هنگامی که دکتر منوچهر اقبال نخستوزیر بود انتخابات دورة بیستم مجلس برگزار گردید. در شب یکشنبه در سریال معمای شاه چنین وانمود شد که محمدرضا شاه از چگونگی برگزاری انتخابات از سوی دکتر اقبال به شدت ناراضی شده و دستور ابطال آن را صادر کرده است. در حالی که انتخابات دورة نوزدهم و دورههای بعدی تا پیش از انقلاب در کشور ما آزاد نبودند و همین امر نارضایی عمومی را در پی داشت، بینندگان این برنامه به حق، به دنبال این پرسش ميروند که چرا شاه در این میان دستور ابطال انتخابات دورة بیستم را در تابستان سال 1339 صادر کرد؟
سریال معمای شاه به جز نشان دادن صحنههای تئاترگونه از رفتارهای شاه و نخستوزیر او، پاسخی به این پرسش مهم در برنداشت. ولی واقعیت تاریخی که بر آن پردهپوشی شد، بخشی از مبارزات سیاسی افتخارآفرین پیشگامان نهضت ملی ایران برای برگزاری انتخابات آزاد در کشور ما بوده است. شاه در سال 1339 اعلام کرد انتخابات دوره بیستم آزاد برگزار ميشود. در همین راستا آیتالله کاشانی در یکم مرداد 1339 بیانیهای در زمینه ضرورت حضور مردم در انتخابات منتشر کرد و در بخشی از آن گفت:
«برادران عزیز، اکنون که پس از سالیان دراز نغمة آزادی انتخابات به گوش ميرسد و مسلماً سرنوشت ملت ایران بستگی به این امر حیاتی دارد لازم دیدم که وظیفة دینی و وجدانی خود را اعلام نمایم که بر تمام افراد مردم لازم و واجب است که خود، اشخاص صالح مورد نظر را انتخاب نموده آلت اراده و تبلیغات مغرضین که به صورتهای مختلف عرض اندام نموده و قصد اشغال کرسی¬های مجلس را دارند نشده و تا آنجا که آزادانه بدون رُعب و تهدید ميتوانند آراء خود را در صندوقهای انتخابات جای دهند و در نگهداری آن بکوشند. متأسفانه به افراد و به متدیّنین تلقین شده که شرکت در انتخابات اشکال شرعی دارد. باید به آنها تذکّر دهم مقامی که حیات و ممات و حیثیت و شرافت و دین مردم بستگی کامل به آن دارد و سرنوشت عمومی مردم را تعیین ميکند، عدم مداخله در آن امر که مؤثر در تمام شئون اجتماعی مردم است خطا و معصیت خداست. زیرا منتخب مردم به طور مسلّم خادم مردم و مملکت است و منتخب غیر مردم ، خادم دستگاهی است که او را انتخاب کرده است ...».
اعلام آزادی انتخابات از سوی شاه همچنین مبارزات سیاسی و انتخاباتی دکتر مظفّر بقایی را در کرمان و تهران در پی داشت. وی روز 14 مرداد 1339 به مناسبت سالگرد مشروطیت در اجتماع بزرگی در مسجد جامع کرمان که حدود 15 هزار نفر از ساکنان این شهر در آن حضور یافتند در فضای استبدادی که پس از ناکامی نهضت ملی ایران بر کشور ما سایه افکنده بود در سخنان پر شوری مردم را دعوت به حضور در صحنة سیاسی و مبارزة انتخاباتی کرد و در بخشی از آن چنین گفت:
«اجتماع امروز شما برخلاف تصور بعضی، جشن مشروطیت نیست. برای اینکه از مشروطیت ایران و از آن همه مجاهدتها و آن همه فداکاريها جز شَبَح ضعیف و هولناکی باقی نمانده است ولی امروز ما جشن ميگیریم نه جشن تولد مشروطیت بلکه جشن اِحیای مشروطیت. امروز ما مبارزة زنده کردن مشروطیت ایران را در این مکان مقدّس اعلام ميداریم. مشروطیت ایران دوباره به رهبری مردم دلیر و با همت و فداکار کرمان، زندگانی نوینی از سر خواهد گرفت. هنگامی که این مبارزة دورة اخیر را شروع کردم به ترجمة شعر یکی از کسانی که بیش از همه در مدح آزادی و دموکراسی سخن گفته بود استناد جُستم: ای آزادی، آنگاه که همه از تو امید باز گیرند من از تو نومید نخواهم شد.
ولی در این چند روزی که به کرمان آمدهام و وضع و روحیه همشهریان عزیز را از نزدیک دیدم مجبور شدم آن ترجمه را اصلاح کنم و به جای آنکه بگویم از تو ای آزادی نومید نخواهم شد باید بگویم به تو امیدوارتر هستم. برای اینکه در این چند روزی که در میان همشهریان عزیزم بسر ميبرم تفاوت عمیقی بین مردم این شهر و سایر شهرستانها وجود دارد. در بعضی شهرستانها و حتی در تهران گوئی خاک مرده بر سر مردم ریخته¬اند. همه ناامید و مأیوس، همه ترسیده و در کُنج خانهها خزیدهاند...».
دکتر بقایی پیرو برگزاری این اجتماع انتخاباتی، تلگرامی از کرمان به شاه مخابره کرد و به تخلف دکتر اقبال از وعدة شاه اعتراض کرد و در بخشی از آن چنین نوشت:
«اوراق تاریخ جهان شهادت ميدهند که بسا امپراطوریهای بزرگ و ریشهدار قدیم در اثر سوء سیاست و جهالت یا سوءنیت و خیانت غلامان و خانهزادانی که مسلّط بر حکومت شده بودند به طرز دردناک و فَجیعی ساقط و مضمحل شدهاند. در همین زمان معاصر، نخستوزیرانی نظیر عَدنان مَندرِس ]نخستوزیر ترکیه[ و نوری سعید پاشا ]نخستوزیر عراق[ خودشان را خیلی مسلّط بر اوضاع ميدانستند. جناب نخستوزیر ]دکتر اقبال[ با تسلّط و اقتداری کمتر از آنها ولی با غروری خیلی بیشتر، مملکت را به لب پرتگاه عمیق و هولناکی کشانیده است که حتی بیم خطر برای رژیم سلطنت ایران به وجود آمده است...».
رئیس دفتر شاه روز بعد در 15 مرداد به این تلگرام چنین پاسخ داد:
«جناب آقای دکتر مظفر بقایی کرمانی تلگراف جنابعالی به پیشگاه ملوکانه رسید فرمودند ابلاغ نمایم با اینکه راجعبه لزوم حُسن جریان انتخابات در تمام کشور دستورات مؤکّد به دولت داده شده بود، بر اثر تلگرافِ جنابعالی مجدّداً تأکید گردید. هیراد».
دکتر بقایی سپس به تهران بازگشت و با برگزاری اجتماعات بزرگ انتخاباتی و نطقهای سیاسی در محل سازمان نگهبانان آزادی در خیابان آقا شیخ هادی در خیابان جمهوری کنونی به شیوة برگزاری انتخابات و دخالت دولت در آن اعتراض کرد. سرانجام روز 28 مرداد 1339 یک راهپیمایی سیاسی در اعتراض به دخالت دولت دکتر اقبال در انتخابات مجلس شورای ملی را از محل خیابان آقا شیخ هادی آغاز کرد که نیروهای شهربانی آن را متوقف کردند و مردم به مدت سه ساعت در خیابان نشستند و چون ادامه راهپیمایی امکانپذیر نشد به محل اجتماعات بازگشتند و دکتر بقایی در سخنانی گفت:
«امروز برای من روز مبارک و میمونی بود و بياندازه به آینده مبارزات ملت ایران امیدوار شدم. زیرا حقیقتش را بخواهید من هیچ انتظار نداشتم این قدر جمعیت یعنی شما که اینجا هستید حاضر بشوید و قریب سه ساعت در این آفتاب سوزان با این نظم و آرامش اعتراض بکنید. شما مطمئن باشید با این فداکاری که امروز کردید و با این تحمل رنج و ناراحتی که از خود نشان دادید بزرگترین خدمت را به تاریخ این مملکت، به خودتان و به اولادتان و به آیندگان کردید. من به شما نوید ميدهم پایه آزادی ایران، امروز در این کوچه گذاشته شد (صحیح است. ابراز احساسات جمعیت)...».
سرانجام در پی این مبارزات پر شور انتخاباتی و آشکار شدن رسوایی مداخلة دولت منوچهر اقبال در انتخابات دورة بیستم مجلس که به انتخابات تابستانی مشهور شد، محمدرضا شاه دستور ابطال این انتخابات را صادر کرد. این واقعیتهای تاریخی که دستاندرکاران سریال «معمای شاه» برآن سرپوش گذاردند فصل درخشانی از مبارزة سیاسی ملت ایران برای برخورداری از انتخابات آزاد و عادلانه بودهاند که همچنان دور از دسترس جامعة امروزی ماست. باید بیفزایم که پس از این پیروزی بزرگ، جعفر شریف امامی که به نخستوزیری رسید با دستاویز موهومی دکتر بقایی را بازداشت و از برگزاری اجتماعات در محل سازمان نگهبانان آزادی جلوگیری کرد. در نتیجه اجتماع سیاسی بزرگی در اعتراض به انتخابات مجدد دورة بیستم مجلس در مسجد آیتالله کاشانی در خیابان پامنار در زمستان سال 1339 برگزار شد. این فصل از مبارزات ملّی نیز در این سریال تحریف شد که پرداختن به اسناد به جای مانده ازآن از موضوع این نوشته بیرون است.
2- درگذشت آیتالله بروجردیشب 22 آذر، سریال معمّای شاه به موضوع درگذشت مرحوم آیتالله بروجردی پرداخت و در آن نشان داده شد که شاه با آگاهی یافتن از درگذشت ایشان دستور داد مجلس ترحیمی از سوی وی برگزار کنند. سپس در این سریال نشان داده شد که این مجلس ترحیم ظاهراً در مسجد ملکة مادر در خیابان آرامگاه ]شهید رجایی کنونی[ برگزار شده و آیتالله کاشانی در آن مسجد به منبر رفته و گروهی از رجال دربار که به مناسبت شغل خود باید در این مجلس ترحیم حضور ميیافتهاند در صفوف اول نشستهاند. در پایان آیتالله کاشانی را در حال خارج شدن از این مسجد نشان داد که جمعیتی در اطراف ایشان حلقه زدهاند و یکی از آنان می¬پُرسد پس از فوت آیتالله بروجردی به¬کدام شخصیت روحانی رجوع کنیم؟ آیتالله کاشانی هم در پاسخ وی، نام حاج آقا روحالله خمینی را بر زبان ميآورد.
بینندگان این سریال که سن و سالی از آنان گذشته و شاهد برگزاری مجالس ترحیم آیتالله بروجردی در فروردین ماه 1340 بودهاند از خود ميپرسند انگیزة این دروغپردازيها از تدوین و پخش این سریال چیست؟ اگر دستاندرکاران این سریال حُسننیت داشتند حداقل ميتوانستند به روزنامههای آن دوران نگاهی بیندازند و یک رویداد ساده تاریخی را همانگونه که بوده است بازتاب دهند مگر آنکه این فرض را مطرح کنیم که سناریوی این سریال در خارج از کشور تدوین شده و نویسندگان آن دسترسی به این منابع نداشتهاند! واقعیت تاریخی این بوده است که بيدرنگ پس از درگذشت آیتالله بروجردی، آیتالله کاشانی روز 11 فروردین 1340 در مسجد خود در خیابان پامنار مجلس ترحیمی به این مناسبت برگزار کرد و در اینگونه مجالس، روحانیون برجستهای چون حجتالاسلام دکتر عباس مهاجرانی و یا حجتالاسلام سید محمد موسوی واعظ به سخنرانی ميپرداختند و شخص آیتالله کاشانی در این مراسم و یا مراسم بزرگداشت شهدای الجزایر که برای آزادی و استقلال با اشغالگران فرانسوی مبارزه ميکردند و پیش از آن در مسجد ارک برگزار شد هیچگاه به منبر نميرفته است.
مجلس ترحیم از سوی محمدرضا شاه نیز در مسجد سلطانی (شاه) روز 12 فروردین 1340 برگزار شد. به گزارش روزنامه اطلاعات که شرح این مراسم را چاپ کرده است، شاه در این مراسم حضور یافت و پس از رفتن او حجتالاسلام فلسفی به منبر رفت و به تجلیل از زندگی و نقش آیتالله بروجردی در مرجعیت تقلید شیعیان جهان پرداخت. هنگامی که سریال «معمای شاه» در زمینه محل برگزاری مجلس ترحیم از سوی شاه و برگزاری مجلس ترحیم از سوی آیتالله کاشانی دروغپردازی کرده است پرداختن به پرسش و پاسخ خلاف واقع در مسجد ملکة مادر که آیتالله کاشانی در آن حضور نداشته است نیازمند پاسخگویی نیست.
3- عیادت شاه از آیتالله کاشانیسریال «معمای شاه»، در شب 24 آذرماه به حضور محمدرضا شاه در خانة آیتالله کاشانی که به انگیزة احوالپرسی بوده است پرداخت و اتهامات رذیلانهای را به شخص شاه و به گونه ضمنی به آیتالله کاشانی نسبت داد که نشان دهندة غرضورزی سناریو نویسان این سریال نسبت به آیتالله کاشانی و محمدرضا شاه است. در این بخش از این سریال، شاه را در اتاق استراحت آیتالله کاشانی با حضور اشخاص دیگری نشان داد که میگوید:
«این خانهای است که یک عمر علیه من در آن تحریکات انجام شده است»! و سپس آیتالله کاشانی را نشان داد که به نصحیت شاه میپردازد و میگوید: «اعلیحضرتا مملکت با کفر می ماند ولی با ظلم نمی ماند» و در بخش پایانی، خشم شاه را به نمایش میگذارد که میگوید: « شما دم مرگ هم دست از مخالفت و طعنه زدن بر نمیدارید»! پس از پایان این دیدار نیز یکی از اطرافیان شاه میگوید چه سال پُر باری برای سلطنت که ابتدای آن درگذشت آیتالله بروجردی و پایان آن درگذشت آیتالله کاشانی بود».
در این بخش نیز تدوین کنندگان سناریوی این سریال موهن و بیارزش از دروغپردازی و فریب دادن بینندگان دست بر نداشتهاند. واقعیت تاریخی این است که پس از اشغال ایران از سوی متفقین در سوم شهریور 1320 و فشار نیروهای نظامی انگلستان و وزیر مختار این کشور در ایران برای استعفای رضاشاه و تبعید او از ایران، محمدرضا شاه در اوضاع و احوال وخیم اشغال نظامی ایران به پادشاهی رسید. در همین دوران هم مبارزة سیاسی آیتالله کاشانی در برابر مداخلات اشغالگران در امور داخلی ایران آغاز گردید و از همینرو گرفتار زندان و تبعید در داخل و خارج کشور شد. شاه بارها خواستار دیدار با آیتالله کاشانی شده و حتی پیشنهاد کرده بود اگر شأن و موقعیت سیاسی شما اجازه نمیدهد به دربار بیایید چنین دیداری در خانة یکی از دوستان شما انجام شود. ولی آیتالله کاشانی با این دیدار موافقت نمیکرد. البته او و نمایندگان پیشگام نهضت ملی ایران مخالف سلطنت محمدرضا شاه و یا نظام مشروطه سلطنتی نبودند و اصولاً در مبارزه سیاسی مسالمتآمیز خود به دنبال اجرای اصول قانون اساسی مشروطیت به ویژه برگزاری انتخابات آزاد مجلس شورای ملی و به دور از مداخلة دولتها بودند.
به ویژه آیتالله کاشانی میخواست در مبارزه با دولتهایی که در انتخابات مجلس مداخله و قانونشکنی میکردند، دست باز و آزادی عمل داشته باشد. آنگونه که من بارها در گفتگوهای آیتالله کاشانی با دیدارکنندگان در زمینه دلیل دیدار نکردن با شاه از ایشان شنیدم این بود که می¬گفتند: «اگر من با این جوان دیدار کنم و چشمم در چشم او بیفتد مأخوذ به حیا میشوم و نمیتوانم در برابر خواستههای او به وظایف خود آن چنان که باید عمل کنم». از همینرو در سالهای 1320 تا 1340 که دوران مبارزات سیاسی برای برقراری مردمسالاری در کشور ماست هیچ دیداری میان آیتالله کاشانی و شاه حتی در سال 1331 که ریاست مجلس شورای ملی را برعهده داشت انجام نشد که این هم از شگفتیهای زندگی سیاسی آیتالله کاشانی و یک استثنای تاریخی است.
اینک ببینیم انگیزة شاه از دیدار با آیتالله کاشانی در روزهای پایانی زندگی ایشان چه بوده است؟ بیگمان شخصیت سیاسی آیتالله کاشانی که هیچگاه به دنبال جاه و مقام نبود و در روزهای دشوار زندگی سیاسی خود از امنیت ملی کشور به بهای به خطر انداختن حیثیت سیاسی خود دفاع کرد و بلند نظری و مناعت طبع وی بر شاه پنهان نبود. بنابراین شوق دیدار آیتالله کاشانی برای شاه همیشه وجود داشته است. آیتالله کاشانی در نیمة دوم سال 1340 بیمار شد و در بیمارستان بازرگانان در خیابان ری بستری گردید. بسیاری از رجال سیاسی و علما از جمله دکتر علی امینی نخستوزیر وقت در این بیمارستان از وی عیادت کردند.
هنگامی که حال عمومی آیتالله کاشانی کمی بهبود یافت، زیر نظر پزشکان به خانه آورده شد. محمدرضا شاه که قطعاً از وضع جسمی وی آگاه بود تصمیم گرفت بدون اطلاع قبلی به عیادت آیتالله کاشانی بیاید. شرح این دیدار را آقای رضا رفیع (قائممقامالمُلک) که همراه شاه در این دیدار بوده است برای برادر بزرگ من آقای مهندس سید ابوالحسن کاشانی تعریف کرده است و وی نیز در گفتگویی با دبیر تحریریه ماهنامة تاریخی- فرهنگی «شاهد یاران»، سال دوم، شماره 16 که در اسفند 1385 انتشار یافت آن را بازگو کرده است. من نیز که در آن هنگام دانشجوی دانشکده حقوق بودم شرح این دیدار کوتاه را از شخص آیت الله کاشانی در همان روز شنیدهام که در اینجا با حذف مقدمات آن بازگو میکنم.
محمدرضا شاه و آقای رضا رفیع ساعت 2 بعداز ظهر روز 18 اسفند 1340 سر زده به خانه آیتالله کاشانی که درِ آن به روی همگان باز بود وارد شده بودند نمیدانستند ایشان در کدام اتاق از بیرونی یا اندرونی حضور دارند. بنابراین از راهرو باریکی به حیاط اندرونی وارد شدند وپس از وارسی، به اتاق کوچکی که آیتالله در آن استراحت می کرده وارد میشوند. در اتاق مجاور نیز یکی از خواهران بزرگ من حضور داشته و پیشخدمتی که از میهمانان پذیرایی میکرده در اتاق دیگری حضور داشته است. بنابراین در این دیدار شخص دیگری حضور نداشته است. آیتالله کاشانی رو به پنجرهای که به سمت حیاط قرار داشته روی تخت خوابیده بودند. آقای رضا رفیع ایشان را از حضور شاه برای عیادت آگاه می-کند.
شاه یکی از صندلی هایی را که در این اتاق بوده در کنار تخت ایشان قرار میدهد. آیتالله کاشانی روی خود را به سوی شاه بر میگرداند و شاه دست ایشان را در دست میگیرد و پس از احوالپرسیهای متعارف میگوید: «در این بیست سال سلطنت من هیچکس به اندازة من و شما در این مملکت صدمه نخورده است». آیتالله کاشانی هم از این ابراز احساسات شاه تشکر می¬کند. این عیادت به مدت 20 دقیقه ادامه مییابد و چون آیتالله دچار سُرفه شده و توانایی جسمی هم نداشت شاه میگوید چون حال شما مساعد نیست خداحافظی میکنم.
پس از خارج شدن شاه از این خانه از آنجا که اهالی محل در خیابان پامنار از حضور شاه آگاه شده بودند در آنجا اجتماع میکنند و با شعارهایی از شاه برای عیادت از آیتالله کاشانی ستایش میکنند و شاه به همراه مقامات امنیتی که در انتظار او بودند آن خانه را ترک میکند. این واقعیتها، کلمه به کلمه از دیدار شاه با آیتالله کاشانی در ماهنامه «شاهد یاران» با اندک تفاوتی آمده است. قطعاً نمیتوان روایت موهن و رذیلانة دستاندرکاران سریال «معمای شاه» از این دیدار را به حساب ناآگاهی آنان گذارد. زیرا در همه بخشهای این سریال از تحریفهای آشکار و فریب بینندگان فروگذار نکردهاند.
اینک با انتشار این پاسخ، مصّراً خواستار جبران این خلافگوییها و روشن ساختن ذهن بینندگان این سریال هستم. مدیریت سازمان صدا و سیما که بر پایه اصل 175 قانون اساسی موظّف است آزادی بیان و نشر افکار را در این رسانه تأمین کند سالهای طولانی است با تخلّف از این تکلیف قانونی و بستن دریچههای این رسانه، استبداد را جایگزین آزادی بیان کرده و ملت ایران را در همه زمینهها به ویژه ریشههای رکود اقتصادی و بیکاری نسل جوان و فساد نگران کننده در دستگاه دولتی در بیخبری کامل نگاه داشته است. این رسانه حتی بر ریشههای آلودگی هوا و ترافیک فرسایندة تن و روان شهروندان در شهرهای بزرگ کشور به ویژه در تهران و شمیران که چیزی جز تراکم فروشی و پایمال کردن مُجرمانة مقررات حساس شهرسازی نیست سرپوش میگذارد. چگونه از مدیریت این سازمان میتوان انتظار داشت در این سریال تاریخی واقعیتها را برای مردم بازگو کند؟
1- خبر عیادت شاه از آیتالله کاشانی در روزنامههای کیهان و اطلاعات، 19 اسفند 1340 انتشار یافته و روزنامه اطلاعات به اجتماع و ابراز احساسات مردم برای شاه نیز تأکید کرده است.