صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۹۴۸۹۷
خواهرزاده مرحوم جعفر شجونی از رفاقت‌های قدیمی شیخ با آیت‌الله طالقانی، بازرگان و سحابی روایت می‌کند، رفاقتی که دوام نداشت و او بعد از چند سال در زمره منتقدان خط ملی-مذهبی قرار گرفت.
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۱ - ۱۶ آبان ۱۳۹۵
خواهرزاده مرحوم جعفر شجونی از رفاقت‌های قدیمی شیخ با آیت‌الله طالقانی، بازرگان و سحابی روایت می‌کند، رفاقتی که دوام نداشت و او بعد از چند سال در زمره منتقدان خط ملی-مذهبی قرار گرفت.

جعفر شجونی، برای آنهایی که یکبار رودروی‌اش نشسته و به هر بهانه با او هم کلام شده باشد، تصویر یک «شیخ اصولگرا»ی شوخ طبع است که در عین صریح حرف زدن و بی پروا نقد کردن، طنازی‌های سیاسی خاص خودش را هم داشت.

یک سوی سوابقش با نواب صفوی گره خورده و سوی دیگرش با کاخ شمس پهلوی. آن زمان که همراه شهید نواب‌صفوی در مبارزات پهلوی شد و زمانی دیگر که اداره کاخ شمس را عهده بود.

شجونی همانقدر که شیفته احمدی نژاد بود منتقد رییس جمهور فعلی هم بود در نقد کردن گاه آنقدر به مسیر تندروی می افتاد که باعث نقد هم‌صنفی‌هایش در جامعه روحانیت هم می شد.

او که در اولین دوره مجلس شورای اسلامی از کرج راهی خانه ملت شده بود، در روز رای گیری برای کابینه شهید رجایی پشت تریبون رفت تا از وزیر دادگستری دفاع کند که از قضا خواهرزاده او هم بود.

با شنیدن خبر فوت این چهره سیاسی، پربیراه ندیدیم که به سراغ همان خواهرزاده برویم تا از او درباره مشی سیاسی دایی اش بپرسیم. ابراهیم احدی که مدت کوتاهی را در سمت وزیر دادگستری دولت شهید رجایی حضور داشته است صریحا می گوید رشد یافته خط ملی مذهبی ها است و نگاه سیاسی متفاوتی با دایی اش داشته است اما...

او برایمان از رفاقت مرحوم شجونی با آیت الله طالقانی گفت. از دعوت ناهاری که هم بازرگان را به منزل شجونی کشانده بود هم سحابی بود.

احدی مرحوم شجونی را بیرون از شخصیت سیاسی اش هم فردی شوخ طبع می دانست که اهالی فامیل دوستش داشتند.

مشروح گفتگو با ابراهیم احدی وزیر دادگستری دولت شهید رجایی را در ادامه بخوانید.

آقای احدی! روایتی از آقای شجونی و نگاه سیاسی ایشان به ما می دهید؟ نگاه شما به مواضع سیاسی ایشان چه بود؟
ببینید دایی من نگاه سیاسی خاصی داشت و البته به آن هم اعتقاد داشت. از گفتن و ابراز عقیده هیچ وحشتی به خودش راه نمی داد، آنچه که قبول داشت بی ترس و نگرانی بیان می کرد.

آن سالهایی که من در مدرسه ابتدایی فومن تحصیل می کردم ایشان در حوزه دینی قم درس طلبگی می خواندند و با افکار سیاسی مرحوم نواب صفوی آشنا شدند. تا آخرین روزهای زندگی شان هم در هیات موتلفه بودند و بر همان عقیده باقی ماندند. من معتقدم به مسیری که می رفتند اعتقاد داشتند.

شما چقدر همراهی سیاسی با ایشان داشتید؟
من با داییم هرگز حتی گفتگوی سیاسی هم نداشتم.

یعنی نگاه سیاسی ایشان را قبول نداشتید یا ...
ببینید نگاه سیاسی من متفاوت از ایشان بوده و هست. بهرحال ایشان مسائل سیاسی را مطرح می کردند که حتی الان این اندیشه در با نگاه سیاسی کسانی که سابقا با دایی من همراه بودند هم متفاوت است.

شما در دولت شهید رجایی به عنوان وزیر دادگستری معرفی شدید و آقای شجونی در دفاع از شما صحبت کردند، چقدر دفاعیات ایشان و احیانا لابی که کرده اند در رای آوردن شما تاثیر داشت؟
من هیچ وقت فکر نکردم نکردم که ایشان چقدر تاثیری در وزیر شدن من داشته است، تا جایی که می دانم و یقین دارم آن کسی که در وزیر شدن من نقش داشت شادروان آیت‌الله بهشتی بود. من هم در آن مجلس اول وقتی که پشت تریبون قرار گرفتم که خودم را معرفی کنم نامی از ایشان نبردم.

بعدا وقتی رای داده شد و من رای پایینی آوردم یکی دوتا از روحانیون که مثل دایی من فکر می‌کردند نزد من آمدند و گفتند شما حرفی زدید که باعث شد رای کمتری بیاورید. می خواهم بگویم من دنبال این نبودم که رای بالا بیاورم یا حتی به من رای عتماد بدهند. به آنها هم گفتم من از نطق خودم راضی هستم، امروز دارم وزیر می شوم و یک قاضی و وزیر از اینکه وارد مسائل سیاسی و حزبی شود ممنوع است. من خواستم آنگونه که هستم خودم را معرفی کنم.

چه چیزی گفته بودید که همفکران دایی تان هم به آن انتقاد داشتند؟
در روز دفاع از خودم در مجلس گفتم من هم از جمله جوانانی هستم که در مکتب شادروان آیت‌الله سیدمحمود طالقانی بزرگ شدم چون من آن زمان در جلسات تفسیر قرآن ایشان در مسجد هدایت که افرادی مثل دکتر بازرگان و سحابی هم حضور داشتند شرکت می کردم. اینها شخصیت هایی هستند که به عنوان ملی مذهبی شناخته می شوند. می خواهم بگویم من در این شاخه سیاسی رشد کردم.

و دایی شما از منتقدان اصلی ملی مذهبی ها بودند
این اواخر بله. البته دایی من آن زمان ارتباط بسیار نزدیکی با طالقانی و بازرگان و دکتر سحابی داشت. حتی من چندبار هم آقای طالقانی را در خانه داییم دیده بودم. خاطرم هست یک روز دکتر سحابی و بازرگان ناهار در خانه دایی من دعوت بودند و من هم حضور داشتم. بعدا دایی من راه و روش متفاوتی را دنبال کرد. بهرحال خط نهضت آزادی و مرحوم بارزرگان و سحابی با خط نهضیت امام متفاوت بود و اقای شجونی به خط امام نزدیک شدند.

فکر می کنید دفاعیات دایی تان در آن روز چقدر در رای اوردن شما ولو پایین نقش داشت؟
این را من نمی توان جواب بدهم چون هرگز صحبت و سوالی از دایی ‌ام نکردم شاید آقای شجونی به خاطر اینکه دایی من بوده از من دفاع کرده و میل داشته من از طرف او در حاکمیت حضور داشته باشم ولی من از فکر داییم تا به امروز خبری ندارم حدس و گمانی هم نمی توانم بزنم.

چرا بعد از دو ماه سمت وزارت را رها کردید؟ آن زمان گفته بودید وزارت دادگستری فقط نامه رسان است، واقعا دلیلش همین بود؟
بله دلیلش همین بود، من یک قاضی بودم که به وزارت انتخاب شده بودم من حق اینکه دخالت در موضوع دیگر سیاسی را نداشتم. من نظریه شورای نگهبان درباره اینکه مسئولیت وزیر را در مقابل مجلس نقد می کرد را مخالف با قانون اساسی می دانستم از این جهت استعفا کردم.

دایی شما تلاشی برای منصرف کردن شما از استعفا نکرد؟
روابط من با آقای شجونی رابطه خواهرزاده با دایی‌اش بوده است، من معمولا با ایشان مذاکراتی در مسائل سیاسی و اینها نمی کردم و نداشتم.

در جمع خانوادگی و فامیلی چه نگاهی به مشی سیاسی ایشان بود؟
در فضای خانوادگی و فامیلی ما از این مباحث سیاسی دور بودیم. خانواده که می گویم بیشتر خواهران و برادران خودم است. ما هرگز راجع به مسائل سیاسی با ایشان صحبت نمی کردیم. ممکن بود دایی من درباره موضوعی حرفی زده بودند و یک نفر نظری در آن مورد می داد ولی بحثی نمی کردیم. مخصوصا من در هیچ مساله ای با ایشان بحث سیاسی نمی کردم.

آقای شجونی در فضای سیاسی به سخنان جنجالی و شوخ طبعی که داشتند معروف بودند، در فضای خانوادگی هم همین طور بودند؟
اصولا اینطوری بودند. موقعی که ایشان در قم طلبه بود من در فومن مدرسه ابتدایی می رفتم، چون پدبرگ من از اول هم ملا و واعظ بود که در عین حال به کار کشاورزی مشغول بود مثلا روحانیون دیگر نبود که زندگی خودش را از راه ارائه خدمات شرعی اداره کند.

در خانواده همه ما بسیار با ایشان صمیمی بودیم، هیچ کسی ایشان را بخاطر اعتقاد سیاسی شان مورد انتقاد قرار نمی دادند ایشان عقیده داشتند و ما به عقیده اش احترام می گذاشتیم و بسیار دوستش داشتیم، ایشان در زندگی خصوصی اش هم این شوخ طبعی را داشت در همان جلسه رای اعتماد به من هم وقتی در دفاع از من بلند شده بود به شوخی گفته بود این آقا عیب بزرگی دارد آنهم اینکه خواهرزاده من است من این مطلب را بخاطر می آورم ولی نمی دانم در جلسات ثبت شده است یا نه.
ارسال نظرات