صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۹۱۳۳۳
قاسمي از تيرماه ٩٥ و پس از آنكه حسين جابري انصاري از دفترسخنگويي به معاونت عربي و افريقاي وزارت امور خارجه نقل مكان كرد به عنوان سخنگوي اين وزارتخانه مشغول به كار است.
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۸ - ۱۴ مهر ۱۳۹۵
بهرام قاسمي، سومين سخنگوي وزارت امور خارجه دولت يازدهم است.

رييس مركز ديپلماسي عمومي از اعضاي هيات اوليه موسس روزنامه جمهوري اسلامي ايران ونويسنده اين روزنامه هم بوده است.

سابقه‌اي كه باعث مي‌شود دغدغه رسانه‌ها را در كوران خبري بيشتر درك كند.

از سال ١٣٦٠ وارد وزارت امور خارجه شده است. در ٢٥ سال گذشته هم در پست‌هاي سياسي و هم در مناصبي با رنگ و بوي اقتصادي حضور داشته است؛ از معاون اداره انرژي وموسس مركز تحقيقات اقتصادي در معاونت اقتصادي و بين‌المللي وزارت امور خارجه تا ماموريت‌هاي سياسي در رده بندي‌هاي متفاوت در سفارتخانه‌هاي ايران در يوگسلاوي سابق، ايرلند، گرجستان، اسپانيا، ايتاليا و كانادا.

قاسمي از تيرماه ٩٥ و پس از آنكه حسين جابري انصاري از دفترسخنگويي به معاونت عربي و افريقاي وزارت امور خارجه نقل مكان كرد به عنوان سخنگوي اين وزارتخانه مشغول به كار است.

وي روز دوشنبه براي ساعاتي مهمان ما بود كه گفت‌وگوي زير با محوريت تازه‌ترين‌ها در سياست خارجي اين روزهاي ايران حاصل اين ديدار است:

وزير امور خارجه پس از شركت در نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد در سفري اعلام نشده و چندساعته به تركيه سفر كردند. گفته شد كه در اين سفر تفاهم‌هاي اوليه‌اي ميان دو وزير در خصوص مسائل سوريه صورت گرفت. رييس‌جمهور تركيه در اظهاراتي اعلام كرد كه رابطه آنكارا – تهران با وجود برخي اختلاف‌ها در خصوص سوريه، بهبود پيدا كرده است. در چندساعت حضور آقاي ظريف در آنكارا چه مسائلي مورد بحث قرار گرفت كه ما شاهد چنين موضع‌گيري‌هاي مثبتي هستيم؟
تركيه همواره به عنوان يك شريك مهم و همسايه مورد مشورت ايران بوده است و متقابلا ما هم مورد مشورت مقام‌هاي اين كشور بوده‌ايم.

در اين سال‌ها هيچگاه معضل اساسي غيرقابل حلي كه دو طرف نتوانند آن را در سايه رايزني‌هاي دوجانبه حل و فصل كنند بين دو كشور وجود نداشته است. البته هميشه مسائل كوچكي احتمالا به علت همسايگي و دارا بودن مرز مشترك يا تعاملاتي در عرصه‌هاي مختلف اعم از سياسي، اقتصادي، مرزي كه داشته و داريم، وجود داشته كه البته اين نوع موضوعات ميان كشورهاي داراي مرز مشترك و همسايگان امري كاملا طبيعي و عادي است.

اما همواره روح دوستي، همكاري و همزيستي مسالمت‌آميز در اين رابطه بر هر اختلاف نظري غالب بوده است. يكي از مسائلي كه در ساليان اخير برجسته شد يا بيشتر نمود پيدا كرد بحث سوريه بود. تحولات سوريه و مشكلاتي كه در بحران سوريه به وجود آمد به اين نتيجه منجر شد كه تا حدي ايران و تركيه در موضوع سوريه از هم فاصله بگيرند.

در اين مدت ايران از موضع خود تبعيت مي‌كرد و موضع ترك‌ها نيز با موضع ما متفاوت بود اما در رفت و آمدهايي كه وجود داشت همواره موضوع سوريه مورد بحث و تبادل نظر قرار مي‌گرفت اما فضايي براي نزديكي يا تعامل بيشتر وجود نداشت و شايد وضعيت منطقه و سوريه هم اين اجازه را نمي‌داد.

در چند ماه اخير، كه وضعيت سوريه و منطقه بحراني‌تر شد وزير امور خارجه شخصا بايد فرصت بيشتري براي اين موضوع اختصاص مي‌داد و همچنين زمان بيشتري براي تماس با همسايگان در نظر گرفته شد كه در نتيجه توجه ما به تركيه نيز افزايش پيدا كرد.

اين وضعيت به خصوص پس از مواضع درستي كه وزارت امور خارجه در قبال كودتاي نافرجام تركيه اتخاذ كرد مصداق عيني‌تري هم پيدا كرد. پس از كودتاي نافرجام و موضع‌گيري ايران، حاكميت تركيه احساس بهتري نسبت به ايران پيدا كرد. شايد بتوان گفت احساس اعتمادي ايجاد شد كه ايران همسايه‌اي است كه به دنبال دوستي و نزديكي و تفاهم بيشتر در رابطه خود است.

تا حدي پس از اين كودتا فضاي رواني به نفع رابطه دوجانبه باز و فرصت براي صحبت‌هاي بيشتر پديدار شد. در اين فضا طرفين برتعداد و تنوع ديدارها افزودند لذا پس از كودتاي نافرجام سه بار دو وزير با هم ملاقات داشتند كه دو بار در آنكارا و يك بار در تهران بود و اين جدا از نشست‌هايي بود كه احتمالا خارج از پايتخت دو كشور صورت پذيرفت.

نتيجه اين نشست‌هاي متنوع و متعدد به خصوص براي پرونده سوريه چيست؟
مباحث و مذاكرات اخير ميان دو وزير امور خارجه جدي و طولاني بوده است. تاكنون نشست‌هاي ٤ تا ٥ ساعته و مستمر صورت گرفته و با تفاهمي كه دو طرف داشتند اين بحث ادامه پيدا كرده است.

در اين مذاكرات در كنار تحولات منطقه، پرونده سوريه و مسائل دوجانبه كه مورد بحث قرار مي‌گيرد مسائل متعدد بين‌المللي هم مطرح شده است. وضعيت گفت‌وگو و گفتماني كه ميان دو كشور است روند مثبتي را طي مي‌كند و سمت و سوي آن رو به جلو است. اميدوارم كه در اين فرآيند به اشتراك‌نظرهاي بيشتري در خصوص مسائل منطقه برسيم.

اتفاق‌هايي كه در جريان كودتا رخ داد و واكنش‌هايي كه ترك‌ها از جانب ايران، كشورهاي اروپايي، عربي و امريكا ديدند تا حدي به برخي از بازنگري‌هاي آنها در عرصه سياست خارجي منتهي شد. اين كودتا در حقيقت براي آنها نقطه عطفي بود تا مجددا در برخي سياست‌هاي‌شان توجه بيشتري كنند. اين وضعيت به ما كمك كرد تا سطح گفتمان با تركيه را ارتقا بدهيم و به مباحثي ورود كنيم كه پيش از اين نمي‌توانستيم با جزييات در خصوص آن رايزني داشته باشيم.

گفته شده است كه ايران و تركيه برسركليات امدادرساني مشترك به حلب به نتيجه رسيده‌اند. آيا نتيجه ملموس و قابل ذكري وجود دارد؟
مساله اينجاست كه هركدام از ما ظرفيت‌ها و محدوديت‌هايي داريم. ما در چارچوب مديريت جغرافيايي در مواجهه با سوريه شرايطي داريم و تركيه نيز به واسطه همسايگي، هم مرزي و مسائلي كه ميان آنكارا و اكراد است ظرفيت‌هاي ديگري دارد.

به هرحال شايد ايران و تركيه در مقوله سوريه در نقاطي بتوانند هم را تكميل كنند. در چنين شرايطي اگر تفاهمي در كليت موضوع داشته باشيم همپوشاني و هم‌افزايي در ظرفيت‌ها را ايجاد مي‌كنيم تا كار بيشتري را بتوانيم با هم پيش ببريم.

ايران از ظرفيت‌هاي خود در سوريه براي امدادرساني به حلب استفاده مي‌كند؟
پيش از آنكه بحث امدادرساني در قالب همكاري با تركيه مطرح باشد موضوع مهم براي ما اين است كه ايران و تركيه امروز مي‌توانند مقابل هم بنشينند و در خصوص يك موضوع مشخص بعد از مدت‌ها تفاهم كنند كه اسم آن مي‌تواند امدادرساني باشد. پس از اين مرحله پرسش‌هايي به وجود مي‌آيد: آيا اين امدادرساني امكان‌پذير است؟ تاثيرگذار است؟ ميزان آن چقدر خواهد بود؟ پاسخ به اين مسائل با توجه به تمامي ابعاد بحران و فاجعه انساني كه سوريه را احاطه كرده پس از اين آسان‌تر مي‌شود.

برآورد زماني شما از پروسه ساماندهي اين مذاكرات و رايزني‌هاي چقدراست؟ آيا همكاري دو كشور به تنهايي كارساز است؟
قطعا ايران و تركيه و حتي هيچ دو كشوري به تنهايي قادر نيستند در پايان بخشيدن به اين فاجعه تاثيرگذار باشند.

اما فعلا نتايج كار شايد چندان مشخص و محسوس نباشد اما مهم اين است كه دو وزير مي‌توانند با هم در يك نقطه مشخص تفاهم كنند و تصميم بگيرند كه در زيرمجموعه آنها تلاش‌هايي براي يافتن راهكارهايي عملي و قابل اجرا صورت گيرد. اين مساله بسيار مهم است اما اينكه چگونه مي‌توان اين همكاري را سامان داد بحث ثانويه است.

اين ساماندهي هم قطعا ممكن و شدني است اما مشروط به اينكه بتوانيم در جزييات و كار كارشناسي با شناخت و اهرم‌هايي كه در سوريه داريم و امكاناتي كه ترك‌ها دارند اين مسائل را با هم تلفيق كنيم. اما اين مساله نيز حد و حدود و مرزي براي خود دارد و بي‌نهايت نيست.

اين مسائل نمي‌تواند همه ابعاد بحران سوريه را پاسخگو باشد چرا كه بحث سوريه از بحث يك يا دو كشور فراتر رفته و به اجماع و تفاهم بين‌المللي و مساعدت همه‌جانبه تمام كشورهايي كه به مسائل حقوق بشر يا بحث انسانيت توجه دارند، نيازمند است.

درحال حاضر گام نخست برداشته شده و بحث تفاهم كلي دو وزير وجود دارد اما بررسي‌هاي بيشتر ادامه دارد و چيزي در مرحله عمل اتفاق نيفتاده است. راهكارها در حال بررسي شدن است و اگر به تفاهمي و شكل مشخصي از همكاري برسيم آن زمان مي‌توانيم ببينيم كه آيا اين مسائل اجرايي مي‌شود يا خير؟. سختي اجرا هم به خواست دو كشور ارتباطي ندارد بلكه به پيچيدگي‌هاي پرونده سوريه و مسائل ميداني باز مي‌گردد.

روز يكشنبه فدريكاموگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا با وزير امور خارجه ايران در خصوص مساله امدادرساني به حلب صحبت كرده است. آيا با تنش ميان روسيه و امريكا، فضاي سياسي بيشتري براي مراجعه به ايران در پرونده سوريه بازشده است؟
ديگران چه در حوزه اروپا و چه در حوزه كشورهاي غربي و امريكا به توان، امكانات و پتانسيل ايران در سوريه واقف هستند.

مي‌دانند كه ايران چه ظرفيت‌هايي را مي‌تواند در سوريه به حركت دربياورد و فعال كند لذا اين طبيعي است كه طرف‌هاي مختلف كه به بحث سوريه و كمك‌هاي انسان‌دوستانه فكر مي‌كنند به ايران مراجعه داشته باشند. بازيگران متعدد اين پرونده مي‌دانند كه در خصوص برخي ابعاد پرونده سوريه بدون ايران پيشبرد كار ممكن و شدني نيست.

اروپايي‌ها با توجه به همكاري‌هاي مقطعي، تاكتيكي يا استراتژيكي كه در مقاطعي مسكو و تهران در اين پرونده با هم داشتند بر ظرفيت‌هاي همكاري دو كشور در كنار هم در سوريه آگاه هستند. اين ظرفيت‌ها اگر دركنار ظرفيت برخي اروپايي‌ها قرار بگيرد مي‌تواند در حل مساله حلب كمك‌كننده باشد. همه به فكر راه‌حلي هستند كه چگونه مي‌توان به اين فاجعه انساني ورود پيدا كنند. در اين چارچوب صحبت كردن با ايران طبيعي است.

تبعات تنش خارج از كنترل به وجود آمده در رابطه روسيه و امريكا براي پرونده سوريه چيست؟ اين مساله منجر به حاشيه رفتن اصل ماجرا نمي‌شود؟
گره كوري كه در وضعيت جهان و منطقه وجود دارد اين است كه گاهي اوقات خود مسائل في النفسه اهميت خود را از دست مي‌دهند و به ابزارهايي يا بهانه‌هايي براي رفع و رجوع برخي مشكلات ديگر بدل مي‌شوند.

بحث سوريه هم براي خيلي‌ها به ميداني يا جنگ نيابتي براي حل و فصل مسائل خارج از حوزه منطقه بدل شده است. بازيگران متعدد به دنبال بده‌بستان‌هاي خود در ساير پرونده‌ها در اقصي نقاط عالم اما به نام سوريه يا به نام كمك رساني و صلح در اين كشور هستند. اين وضعيت امروز در سوريه به چشم مي‌خورد كه حضور بسياري از بازيگران صوري است و نگاه‌هاي عميق، جامع و انسان‌دوستانه به مسائل سوريه و حل و فصل آن ندارند و نهايتا راهكارهايي را مطالبه مي‌كنند كه ديگر منافع خود در ساير حوزه‌ها را تامين يا كسري‌هاي خود را جبران كنند.

برخي معتقدند بحث امريكا و روسيه تا حدي در سوريه وارد اين مرحله شده است و سوريه بهانه‌اي است براي برخي تبادل‌ها، رايزني‌ها و گروكشي‌هايي كه در ساير پرونده‌هاي مشترك به آن نياز دارند. لذا همين مساله كار را پيچيده‌تر مي‌كند.

روس‌ها با تمام توان در سوريه ايستاده‌اند، در حوزه نظامي، فضا را در اختيار دارند و قدرتمندانه عمل كرده‌اند و آثار ميداني اينگونه اقدامات آنها هم مشهود است. مسكو توانسته است تغييراتي را در عرصه ميدان و زمين ايجاد كند و معادلات در داخل سوريه تغيير كرده است. قطعا روس‌ها نقش اساسي در اين پرونده دارند اما اينكه آيا اين وضعيت مي‌تواند به حل و فصل بحران سوريه به سرعت كمك كند بعيد است و احتمالا رقابت امريكا و روسيه مي‌تواند ماجراي سوريه را طولاني‌تر كند. در نتيجه راهكار اين بحران از يك افق كوتاه‌مدت خارج مي‌شود و به دوردست‌هاي بعيد كشيده خواهد شد.

چندماهي است كه برخي جابه‌جايي‌ها در وزارت امور خارجه با حاشيه‌هايي همراه شده است. جابه‌جايي‌هايي كه به گواه سنت جاري در وزارت امور خارجه چرخش كاري بسيار عادي به حساب مي‌آيد اما حتي در جلسه روز يكشنبه مجلس شوراي اسلامي نيز تعابير عجيب و غريبي از آن شد. آيا افراد در وزارت امور خارجه و به شكل خاص معاونان وزير، منويات و سياست‌هاي شخصي خود را پيش مي‌برند كه آمدن و رفتن آنها به تغيير سياست‌هاي كلان نظام در حوزه سياست خارجي تعبير شود؟
همان‌گونه كه اشاره كرديد تغييرات در وزارت امور خارجه بر عكس بسياري از دستگاه‌هاي اجرايي ديگر امري جاري و ساري است.

همواره كارشناسان ارشد و ساير مقامات وزارت امور خارجه به نمايندگي‌ها اعزام يا برعكس از نمايندگي‌ها پس از پايان ماموريت به مركز مراجعه مي‌كنند و در سمت و جايگاه مشخصي به انجام وظايف خود مي‌پردازند. اين تغييرات و آمد و شد بين مركز و نمايندگي‌ها معمولا نمي‌تواند بر سياست‌هاي متخذه در كشور و وزارت امور خارجه تاثيرات بنياني و اساسي داشته باشد.

تمامي اين مقامات، كارشناسان ارشد و ديپلمات‌ها در چارچوب اصول كلي نظام به انجام وظايف خود مبادرت مي‌ورزند. اگر چه همواره و هميشه اين كارشناسان و صاحب‌نظران در حوزه سياست خارجي داراي نظرات بسيار مفيد و ارزنده‌اي براي پيشبرد سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و اهداف مشخص نظام دارند كه معمولا نظرات خود را پيرامون موضوعات تخصصي حوزه مشخص خود ارايه مي‌كنند كه مي‌تواند به مرحله اجرا و عمل درآيد.

لذا همان‌گونه كه اشاره شد نمي‌تواند اين تغييرات در وزارت امور خارجه به منزله تغيير سياست‌هاي كلي و كلان نظام تلقي شود. بي‌شك چنين برداشتي از اين نوع تغييرات انديشه‌اي اشتباه است.

 آيا وزير امور خارجه براي اين جابه‌جايي‌ها با نهاد ديگري هم هماهنگ هستند؟
در سطوحي از مديريت كشور چه در وزارت امور خارجه و چه در خارج از وزارت امور خارجه حداقل شخص رييس‌جمهور به عنوان نخستين نفر صاحب‌نظر و تعيين‌كننده است.

اين بدان معناست كه وزير نقش مهمي دارد، فرد را تعيين و پيشنهاد مي‌كند اما رييس‌جمهور اين اختيار را دارد كه با لحاظ كردن برخي مسائل در مقاطع خاص با اين انتخاب مخالفت كند و از وزير مربوطه بخواهد كه فرد ديگري را جايگزين كند يا فردي را پيشنهاد كند.

اين امكان وجود دارد كه در دولت هم ملاحظه‌هايي روي افراد وجود داشته باشد. در كليت بحث هم قطعا يك وزير نمي‌تواند مكانيسم‌ها و چارچوب‌هاي كلان نظام و دولت را رعايت نكند يا به زبان ديگري در جهت خلاف مجموعه كلي كه دولت و حاكميت نام دارد فردي را كه سازگاري با اين سيستم ندارد به عنوان مسوول معرفي كند.

نهايتا فرد را بايد مجموعه‌اي از نظام بپذيرند يا اگر او را قبول ندارند حداقل با او مخالف نباشند.

حضور اخير وزير امور خارجه در مجلس شوراي اسلامي و نحوه سخن گفتن ايشان با نمايندگان در برخي رسانه‌ها با تعابير متفاوت منعكس شد. برخي بر وزير خرده گرفتند كه نحوه پاسخگويي با عصبانيت همراه بوده و در برخي رسانه‌ها ويديوهايي با مضمون ورژن ايراني و خارجي رفتار وزير منتشر شد. به عنوان سخنگوي وزارت امور خارجه اين انتقادها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
جمهوري اسلامي ايران داراي سيستم پارلماني است و از دموكراسي خاص خود كه مبتني بر مباني اسلام است پيروي مي‌كند.

ما مجلس شوراي اسلامي داريم كه ممكن است با مجالس ساير نقاط جهان يا آنچه در غرب با عنوان دموكراسي غربي مطرح است متفاوت باشد اما به هرحال يك سيستم پارلماني در كشور حاكم است.

پارلمان يك وظايف و اختياراتي دارد و به وزرا راي اعتماد مي‌دهد و اين حق را دارد كه از وزراي كابينه در مواقع نياز سوال كند و آنها را مورد پرسش قرار دهد. آنچه روز يكشنبه در خصوص وزير امور خارجه و حضور ايشان در مجلس شوراي اسلامي رخ داد هم مسبوق به سابقه است و هم اين حضور ايشان و ساير وزرا در مجلس بسيار طبيعي است.

اما برخي سوال‌هايي كه از سوي برخي نمايندگان مطرح مي‌شود با واقعيات سازگار نيست و با مطالعه كمتري برخي سوال‌ها مطرح مي‌شوند كه اين باعث گلايه برخي وزرا در دولت مي‌شود.

آنچه روز يكشنبه رخ داد و به اين تعبير شد كه آقاي وزير با عصبانيت پاسخ گفته‌اند با توجه به شناختي كه من از ايشان دارم و صحبت‌هايي هم كه با همكاران داشتم به اين نتيجه رسيديم كه وزير خيلي هم عصباني نبودند اما سوال‌هايي مطرح بوده كه ايشان بايد با جديت از كيان وزارت امور خارجه و سياست خارجي و آنچه در چارچوب وزارت امور خارجه با ديگر كشورها وجود دارد دفاع مي‌كردند.

با توجه به اينكه فضاي مجلس فضاي آزادي است و نمايندگان چه در نطق‌هاي پيش از دستور و چه در سوال‌ها با جديت و هيجان خاصي صحبت مي‌كنند كه اين بيان در همه پارلمان‌ها در سطح جهان قابل مشاهده است و شايد بتوان گفت كه در پارلمان‌ها در ايراد نطق از سبك خاصي استفاده مي‌كنند كه مي‌توان به آن نام نطق پارلماني نهاد، اين فضا مي‌تواند در پارلمان‌ها بر وزرا و ديگراني كه در آنجا سخن مي‌گويند هم اثر بگذارد و وزيري كه نماينده هم نيست در كاراكتر يك نماينده با هيجان و جديت خود صحبت مي‌كند.

روز يكشنبه نيز وزير امور خارجه با جديت، پرحرارت، با صراحت و با احترام كامل نسبت به مجلس و نمايندگان محترم صحبت كردند و اظهاراتي كه نسبت به برخي سفارتخانه‌ها در خصوص عدم آشنايي آنان به مسائل اقتصادي مطرح مي‌شود را رد كردند. در خصوص آقاي كريمي‌قدوسي هم با توجه به نوع سوال ايشان، آقاي وزير تا حدي جدي‌تر پاسخگوي سوال‌هاي ايشان بودند به خصوص با توجه به اينكه به هرحال اين نخستين‌باري نبود كه آقاي قدوسي از آقاي ظريف سوال مي‌كردند.

وزير امور خارجه در بخش‌هايي از سخنان خود در مجلس شوراي اسلامي فرمودند: وجهه نظام را تخريب نكنيد. شما به عنوان يك ديپلمات تا كجا اين اختلاف‌هاي داخلي را هزينه‌سازي براي سياست خارجي ايران نمي‌دانيد؟
دموكراسي و آزادي بيان هزينه دارد و آنهايي كه اين قاعده را پذيرفته‌اند بايد هزينه آن را هم پرداخت كنند.

اما اين هزينه حد و مرز و حدود و چارچوب‌هاي مشخص خود را دارد. اگر به مكانيزم‌ها در كشورهايي كه مدعي دموكراسي هستند بازگرديد مي‌بينيد كه در حوزه سياست خارجي حد و حدودي رعايت مي‌شود. در حوزه سياست خارجي هر كسي به خودش اجازه نمي‌دهد كه ريز مسائل را كه شايد بخشي از آن در مقطع خاص زماني ناگفتني باشد مورد سوال قرار دهد يا بيان كند.

مساله‌اي كه هنوز در شرف انجام است يا هنوز انجام نشده و مذاكره در خصوص آن در جريان است نبايد با طرح سوال و ورود به آن مساله و مجبور كردن فردي كه مسوول پيگيري و پيشبرد آن پروژه است، تخريب شود. زماني كه به دليل اختلاف‌هاي داخلي صدمه‌اي به اين پروسه مي‌زنيد هزينه نابجايي را به نظام تحميل مي‌كنيد.

بايد در چارچوب مسائل سياست خارجي هزينه و فايده را بررسي كرد و ضمن احترام به دموكراسي و پرسش و پاسخ در پارلمان، اما خيلي از مسائل را مي‌توان در كميسيون‌ها و نشست‌هاي تخصصي مطرح و مورد بحث و بررسي قرار داد. در وزارت امور خارجه همه اعتقاد به همكاري كامل با مجلس شوراي اسلامي دارند.

اشاره دكتر ظريف به اين موضوع بود كه گاهي اوقات برخي دوستان با طرح مسائلي، ممكن است هزينه‌اي را بر سياست خارجي كشور تحميل كنند. به گونه‌اي كه طرف خارجي و بيگانه احساس مي‌كند كه در داخل ايران وحدت نظر وجود ندارد يا وزارت امور خارجه آنقدر قدرتمند نيست كه بتواند حرف‌هاي خود را بزند. در نتيجه آنها نيز روي وزارت امور خارجه حساب باز نخواهند كرد چرا كه فكر مي‌كنند در درون كشور يا در پارلمان جايگاهي براي اين وزارتخانه قايل نيستند.

سفر وزير اقتصاد آلمان به ايران حاشيه‌ساز شد. سخناني كه ايشان در خصوص لزوم به رسميت شناخته شدن رژيم صهيونيستي توسط ايران زدند به نوعي دخالت در سياست خارجي مستقل ايران تعبير شد. همزمان رييس قوه قضاييه نيز انتقادهايي را به سفر ايشان وارد دانستند. موضع وزارت امور خارجه در اين خصوص چگونه بود؟
نظرات تك تك آحاد ملت براي ما محترم است چه برسد به مقام‌هاي عاليرتبه‌اي مانند سران قوا. نظرات آقاي آملي لاريجاني بسيار محترم و با ارزش است.

مواضع جمهوري اسلامي ايران نسبت به فلسطين، مردم فلسطين، حقوق آنها و رژيم اشغالگر قدس روشن و مشخص است و جاي شك و شبهه‌اي ندارد. هم در ايران اين مواضع مشخص است و در خصوص آن وحدت نظر وجود دارد و هم در خارج از ايران ما را با اين ويژگي‌ها و رويكردها مي‌شناسند.

بنابراين، اينچنين نيست كه وزيري يا مقامي تصور كند با صحبتي يا بياني مي‌تواند در تهران پشت ميز بنشيند و مقابل همتاي ايراني خود چنين صحبت‌هايي را مطرح كند. عمدتا در عرف ديپلماتيك و اين قبيل نشست‌ها مرسوم نيست كه يك مقام خارجي به خود اجازه بدهد در يك سفر يا ديدار در خصوص سياست‌هاي مشخص يك كشور اظهارنظر صريحي داشته باشد و وي را از كاري منع كند يا توصيه كند. اين مساله فقط در خصوص كشورهايي مصداق مي‌تواند داشته باشد كه در حوزه سياست خارجي روابط و همكاري‌هاي استراتژيك با هم دارند يا مذاكرات دايم و مفصل در خصوص موضوعات مشخص دارند كه به رايزني نياز دارد.

آنچه كه من مي‌دانم اين است كه موضع‌گيري‌هاي مقام آلماني اگر چه نادرست بوده است اما در تحليل سخنان ايشان بايد نگاهي هم به بحث‌هاي داخلي آلمان داشته باشيم. وزير اقتصاد آلمان از حزب سوسيال دموكرات و رقيب صدراعظم است و نوع مناسباتي كه آلمان در منطقه با ديگر كشورها و رژيم صهيونيستي دارد را نيز نمي‌توان ناديده گرفت. وزارت امور خارجه با اظهارات ايشان برخورد كرده و آن را مغاير با اصول اوليه ديپلماتيك مي‌داند.

گفته مي‌شود ديدار عصر روز دوشنبه وزير اقتصاد آلمان با وزير امور خارجه كشورمان لغو شده است؟
تا آنجا كه من مي‌دانم صحبت اوليه‌اي  براي روز دوشنبه صورت گرفته بود اما  وقت ملاقاتي به صورت قطعي تعيين نشده بود. تصور من اين است كه به دليل فشردگي ديدارهاي اقتصادي و بازرگاني و صنعتي و بانكي وزير اقتصاد آلمان در روز دوشنبه و مشغله فراوان آقاي دكتر ظريف، نهايتا زماني به طور قطعي تنظيم نشد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۰۱:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۴
چرا باید داشته باشه؟