صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۹۰۷۸۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۹ - ۰۹ مهر ۱۳۹۵
ناصرالدین‌شاه در سال‌های پایانی عمر، عاشق خواهر یکی از همسران خود می‌شود. همسرش خانم‌باشی که با این وصلت موافق نبوده شاه را تهدید می‌کند. سرانجام شاه به خواهر همسر خود می‌رسد ولی همسر شاه نیز به او خیانت می‌کند.



به گزارش موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، در "روزنامه خاطرات" اعتمادالسلطنه از رجال دربار ناصرالدین شاه نوشته شده هنگامی که ناصرالدین شاه کشته شد فزون بر دو هزار زن داشت. به همسری گرفتن بسیاری از این زنان خود داستانی دارد. در این بین عشق ناصرالدین شاه به خواهر یکی از زنان خود در پایان عمر داستانی با حواشی گوناگون است.


يکی از عکسهای مشهور فاطمه سلطان خانم‌

فاطمه‌ سلطان باغبانباشی معروف به باشی و خانم باشی یکی از همسران ناصرالدين‌شاه بود که در زمان محبوبیت نزد شاه خبر نداشت که چندی بعد ناصرالدین شاه عاشق خواهر کوچکتر او ماه‌رخسار خانم می‌شود.



شاه پیش از این نیز پا از دایره عرف و شرع بیرون گذاشته بود و تجربه ازدواج همزمان با دو خواهر را داشت. پیش‌تر ناصرالدین‌شاه دو خواهر به نام‌های عايشه و ليلی را همزمان به عقد خود درآورده بود ولی این بار قضیه فرق داشت.


باغبانباشی باردار در لباس چينی. پسر او و ناصرالدین شاه پس از تولد در چهارماهگی درگذشت.


اعتمادالسلطنه از رجال دربار ناصرالدین شاه درباره عشق شاه به خواهر همسرش علیرغم عدم رضایت همسرش نوشته: «شاه (به ماه‌رخسار) میل مفرط دارد و در حقیقت عاشق است. مدام و متصل اشعار عاشقانه می‌خواند و آنی و دقیقه‌ای از خیال او بیرون نیست».


در این بین خانم باشی همسر ناصرالدین شاه که متوجه عشق شاه به خواهر خود شده تهدید می‌کند "هر آینه این وصلت صورت بگیرد تریاک خورده و خود را هلاک می‌کند".



خانم‌باشی چندین بار قهر می‌کند. بنا بر خاطرات اعتمادالسلطنه روزی در یکی از دعواها ناصرالدین شاه به خانم باشی می‌گوید "این مادر تو باید خیلی خوب باشد که بچه‌های به این خوبی می‌آورد". همسر شاه به او می‌گوید: "دو خواهر را گرفتن کار قدیم شماست. بعد از هفتاد سال کار تازه‌ای بکنید".



در نهایت بدون این‌که خانم باشی بفهمد ناصرالدین‌شاه ماه‌رخسار خواهر خانم‌باشی را در جاجرود به اندرون می‌برد.



خانم‌باشی هنوز نمی‌داند بین شاه و خواهرش چه گذشته و شبی از شب‌ها امر شاه را اطاعت نمی‌کند و با او به بستر نمی‌رود. اعتمادالسلطنه نقل کرده "خانم باشی می‌گوید تا خواهرم را اذن شوهر دادن ندهی و به خانه شوی نرود در فراش شما نخواهم آمد". بنا بر خاطرات اعتمادالسلطنه در بین زنان حرمسرا شاه فقط از جیغ زدن‌های خانم‌باشی خوشش می‌آمد.


زنان حرمسرا

ناصرالدین شاه که می‌بیند خانم‌باشی به ازدواج با خواهرش رضایت نمی‌دهد افراد مختلفی هم‌چون شمس‌الدوله يکی دیگر از همسران خود را واسطه می‌کند تا رضایت همسرش را جلب کنند.


شمس‌الدوله سعی می‌کند خانم باشی را راضی کند اما بنا بر نوشته اعتمادالسلطنه هر چه شمس‌الدوله به خانم باشی می‌گوید، خانم باشی هم‌چون یک مجتهد جواب می‌دهد.



ميرزا علی‌اصغرخان امين‌السلطان صدراعظم واسطه دیگری بود که ناصرالدین شاه به خیال راضی کردن خانم‌باشی نزد او فرستاد غافل از این‌که با این کار مقدمات خیانت همسرش به خود را فراهم می‌کند.



ميرزا علی‌‌خان امين‌الدوله نیز در دفتر خاطرات خود به سواستفاده ميرزا علی‌اصغرخان امين‌السلطان صدراعظم از جریانات پیش آمده اشاره می‌کند. او نوشته صدراعظم که کار را به کام دید (از خانم‌باشی) عیش مدام گرفت. صدراعظم برای اجرای این خیانت به شاه و فراهم کردن فرصت ملاقات با خانم باشی به بهانه نصیحت کردن خانم‌باشی و دیدار پدر و مادر و زیارت مقابر او را سوار بر کالسکه می‌کرد و به تفرج می‌برد.


زنان حرمسرا

در تمام اين مدت شاه مخفيانه و به دور از چشم خانم‌باشی خواهرش ماه‌رخسار را ملاقات می‌‌کرد.


زنان ناصرالدین شاه

سرانجام خانم‌باشی به اجبار و علیرغم میل باطنی، رضایت خود را از ازدواج شاه با همسرش اعلام می‌کند به شرط این‌که شاه خواهرش ماه‌رخسار را به اندرون نیاورد و منزلی در شهر برای ملاقات با خواهرش تهیه کند که شاه هم چنین می‌کند.


تمام این اتفاقات کمی پیش از جشن پنجاهمين سال سلطنت و کشته شدن ناصرالدین شاه اتفاق افتاد.


ناصرالدین شاه در آستانه مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال ۱۲۷۵ هجری خورشیدی به دست میرزا رضای کرمانی در شهر ری ترور شد.


تا چند ماه پس از مرگ ناصرالدین شاه خبری از خانم‌باشی نبود تا این‌که با به قدرت رسیدن مظفرالدين شاه، ميرزا علی‌‌‌اصغر خان امين‌‌السلطان از صدراعظمی عزل شد و به قم تبعید شد.


با عزل صدراعظم، حسین خان پدر خانم‌باشی عریضه‌ای به مظفرالدین‌شاه نوشت. در این عریضه آمده: «دو سه ماه است دختر من را عزيز خان (صدراعظم سابق) به خانه خود برده و می‌گويد عيال من است و من از ترس صدراعظم جرات اظهار نداشتم حال هم که رفته‌ام بياورم باز می‌گويد عيال من است».


عکسی از زنان حرمسرا که توسط خود ناصرالدین‌شاه گرفته شده است

به این ترتیب ماموران مظفرالدین‌شاه به خانه ميرزا علی‌‌‌اصغر خان امين‌‌السلطان می‌روند و به عزیزخان "چوب وافری می‌زنند" و خانم‌باشی را به خانه پدر برمی‌گردانند.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: