صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۰۱:۲۱ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۵
 آمنه بهرامی بار دیگر خبرساز شد. اما این بار نه پای قصاص مجید در میان است و نه بخشیدن او در آخرین لحظات قبل از قصاص. این بار آمنه از کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «لانتوری» شکایت کرده است. او پس از بازگشت از سفر درمانی به اسپانیا، مدعی شده که عوامل این فیلم بدون اجازه با استفاده از جزییات زندگی او سناریوی «لانتوری» را نوشته و جلوی دوربین برده‌اند. «لانتوری» فیلمی با موضوع اسیدپاشی به کارگردانی و تهیه‌کنندگی رضا درمیشیان چند وقتی است که در سینما اکران شده است.

 فیلمی که حالا با شکایت آمنه بهرامی، برجسته‌ترین قربانی اسیدپاشی به چالش جدیدی کشیده شده است. آمنه بهرامی که ‌سال ٨٣ قربانی اسیدپاشی مجید، همکلاسی و خواستگار سابقش شد، هر دو چشم و زیبایی صورتش را از دست داد. او پس از این حادثه ٧‌سال تلاش کرد تا نخستين کسی در جهان باشد که برای اسیدپاشی حکم قصاص می‌گیرد؛ اما ماجرای آمنه و قصاص مجید به همین جا ختم نشد و او در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم قصاص، در حالی‌که برادر آمنه با قطره‌چکان آماده بود تا قطره‌های اسید را در چشم مجید بچکاند، از قصاص او گذشت و مجید را بخشید.

حالا اما چند سالی از آن ماجرا و بخشش مجید می‌گذرد، ولی مداوای آمنه همچنان ادامه دارد و آن طور که خودش می‌گوید، خیلی از کمک‌های مالی که برای درمان چشمانش به او وعده داده شده بود هم به دستش نرسیده و تنها به پول ساخت فیلمی از زندگی‌اش توسط کمپانی آلمانی دلخوش بود، تا شاید بتواند چشمانش دوباره ببیند؛ اما این آرزو هم با ساخت و اکران لانتوری خیلی زود دود شد و به هوا رفت. حالا آمنه مقصر این ماجرا را کارگردان لانتوری می‌داند. در ادامه گفت‌وگوی «شهروند» با آمنه بهرامی را می‌خوانید.

  چرا از کارگردان فیلم لانتوری شکایت کردید؟
به‌خاطر این‌که با زندگی من بازی کردند. آقای درمیشیان با ساخت فیلم لانتوری یک بار دیگر زندگی من را سوزاند.

من به پول ساخت فیلمم خیلی احتیاج داشتم. هزینه‌های درمان چشمم خیلی بالاست. من چند روزی است که از بارسلون برگشتم. مراحل درمانی چشم من خیلی طولانی و هزينه‌بر است. در همین سفر آخرم به دلیل نداشتن پول نتوانستم جراحی‌اي که خیلی برای بهبود چشمم حیاتی بود را انجام دهم و بی‌نتیجه به تهران بازگشتم.

  آقای درمیشیان قرار بود از زندگی شما فیلم بسازد؟
نه؛ ما چنین قراری نداشتیم. اصلا ایشان با من صحبتی نکرد.

  پس شما چرا از آقای درمیشیان شکایت کردید؟
یک کمپانی آلمانی‌ سال ٩١ برای ساخت فیلمی از زندگی من، مذاکراتی با من داشت. تقریبا ٢‌سال طول کشید تا سر مبلغ قرارداد با هم به تفاهم برسیم. پیشنهاد من ٥٠٠‌هزار یورو بود؛ یعنی رقمی حدود ٢‌میلیارد تومان، اما آنها قبول نکردند. آخر هم بر سر نصف این مبلغ یعنی ٢٥٠‌هزار یورو به علاوه ٢‌درصد از محل فروش این فیلم با هم توافق کردیم. آلمانی‌ها همان‌ سال ٩٣،  ١٠‌هزار یورو «حدود ٤٠‌میلیون تومان» به‌عنوان پیش‌پرداخت به من دادند و قرار شد تا مهر ماه ٩٥ کار ساخت فیلم را شروع کنند. دلیل این تأخیر هم به  هزينه ساخت این فیلم مربوط می‌شد. قرار بود هزینه‌های  این فیلم از سوی دولت آلمان پرداخت شود؛ اما با نزدیک‌شدن به تاریخ شروع ساخت فیلم من با آنها تماس گرفتم و تازه فهمیدم که چه بلایی سر من آمده است. آنها به من گفتند که فیلم لانتوری در ایران ساخته شده و آنها هم این فیلم را دیده‌اند و دیگر تمایلی برای ساخت فیلمشان ندارند؛ چون لانتوری سوژه اصلی آنها که جزییات زندگی من بوده است را سوزانده.

  یعنی فیلمسازان آلمانی لانتوری را برگرفته از زندگی شما می‌دانند؟
بله؛ آنها ابتدا تصورشان این بود که من با حقه و زرنگی با عوامل فیلم لانتوری ساخت و پاخت داشتم و حتی می‌خواستند از من شکایت کنند؛ اما خودشان متوجه شدند که من  از هیچ چیز خبر نداشتم. آنها حتی قید پیش‌پرداختی که دست من بود را هم زدند. حتی به من گفتند که چون در ایران قوانین مشخصی برای حفظ حقوق مادی و معنوی آثار هنری وجود ندارد، عملا من راه به جایی نمی‌برم.

  رقم ٥٠٠‌هزار یورو که شما به آلمانی‌ها پیشنهاد دادید، معیار خاصی داشت؟
بله؛ قبل از این کمپانی آلمانی یک گروه فیلمسازی از ‌هالیوود با من تماس گرفتند و این رقم را به من پیشنهاد دادند؛ البته شرط آنها برای شروع همکاری قصاص مجید بود که من از قصاص او گذشتم؛ به همین دلیل آنها منصرف شدند. تا ‌سال ٩١ که پیشنهاد جدیدی از آلمانی‌ها دریافت کردم.

  این‌همه پول را برای درمان احتیاج دارید؟
قطعا؛ هزينه‌های درمانی من خیلی بالاست. هزینه سفر و اقامت در بارسلون، هزینه‌های جراحی و دارو همه اینها پول می‌خواهد. در این چند‌ سال به همه جا نامه نوشتم، کسی در بین دوستان و فامیل نیست که من از او پول قرض نکرده باشم. شاید باورتان نشود من همین الان حدود ٣٥٠‌میلیون تومان بدهکار هستم. من هنوز هزینه جراحی قبلی‌ام را به کلینیک پرداخت نکردم. آقای احمدی‌نژاد آن زمان قول داد که هزینه‌های درمانی من را پرداخت کند؛ اما سفارت ایران در اسپانیا به من فقط ١٦‌میلیون تومان داد. من هم عین این پول را به کلینیک چشم‌پزشکی در بارسلون دادم. هنوز ١٤‌میلیون دیگر هم به آنجا بدهکارم. هر بار جراحی چشم من حدود ٣٠ تا ٤٠‌میلیون تومان هزینه دارد. چشم من پلک ندارد. آنها می‌خواهند با استفاده از بافت سقف دهان و پوست زیربغلم پلک بسازند. این کارها و جراحی‌ها هزینه‌بر است. من روی پول این فیلم خیلی حساب کرده بودم.

  برگردیم به فیلم لانتوری؛ شما خودتان این فیلم را دیده‌اید؟
بله؛ این فیلم را دیدم و به نظرم خیلی ضعیف بود.

  عقیده دارید این فیلم برگرفته از زندگی شماست؟
لانتوری کپی ناقص و خنده‌داری از جزییات زندگی من است. از آنجا که فیلم وارد قسمت اسیدپاشی می‌شود، جزییات زندگی من است که به تصویر کشده شده، البته خیلی ضعیف. قسمت‌هایی از فیلم هم از کتاب «چشم در برابر چشم» است. وقتی فیلم را نگاه کردم، خیلی ناراحت شدم. در این فیلم نه‌تنها از لحظات کلیدی زندگی من پس از اسیدپاشی استفاده شده است، بلکه از جملاتی که من گفته بودم نیز استفاده می‌شود. مجید در آخرین لحظات پیش از اسیدپاشی به من گفت: «یا مال من باش یا هیچ‌کس» و من این را در کتابم آورده‌ام. بخش دوم لانتوری هم با همین جمله شروع می‌شود. یا جمله «من بخشیدم؛ دیگر چیزی برای باختن ندارم» که من لحظه بخشیدن قبل از قصاص مجید گفتم را نیز در فیلم می‌بینید. همین‌طور وقایع و اظهارات شاهدان در پارک رسالت (محل اسیدپاشی)؛ اینها و موارد متعدد دیگری نيز در اين مورد در فیلم وجود دارد.

  پس شما از آقای درمیشیان شکایت کردید؟
من این پول را برای عمل‌هایم لازم داشتم؛ ولی با پا پس کشیدن شرکت فیلمسازی آلمانی، فقط می‌توانم بگویم آقای درمیشیان با فیلم لانتوری زندگی‌ام را دوباره سوزاند. من در این چند ‌سال  از آقای میرکریمی و آقای ‌هاتف علی‌مردانی و یک شرکت اسپانیایی پیشنهاد داشتم اما به خاطر قرارداد با شرکت آلمانی همه را رد کردم و حالا دیگر همه چیز خراب و زندگی‌ام نابود شده است.

  به کجا شکایت کردید؟
حدود ٢ هفته پیش از آقای درمیشیان به دادسرای فرهنگ و رسانه شکایت کردم. نامه‌ای هم به آقای جنتی، وزیر ارشاد نوشتم و نامه‌ای هم خطاب به هیأت‌مدیره خانه سینما. تا آخرش هم ایستاده‌ام تا حقم را بگیرم.

  و حرف آخر؟
من مجید را در ازای پرداخت دیه بخشیدم؛ اما در این سال‌ها هیچ حرفی از دیه نشد. تازه مجید هم سه‌ سال زودتر از پایان حبس ١٠‌ساله‌اش آزاد شده و از تبعیدش هم خبر ندارم. با مدارکی که داشتم به این موضوع اعتراض کردم اما متأسفانه رفتار خوبی با من نشد. به همین خاطر از قاضی پرونده به دادگاه عالی قضات شکایت کردم و چند سالی است که پیگیر این شکایت نیز هستم که امیدوارم این ماجرا نیز هر چه سریع‌تر به نتیجه برسد. امروز به‌خاطر ناتوانی در پرداخت مخارج عمل‌های جراحی هنوز هم دست به دامن مردم و مسئولان هستم. طی سال‌های اخیر پزشکان اسپانیایی و پرسنل کلینیک درمانی در بارسلون به من کمک مالی زیادی کردند تا بتوانم به درمانم ادامه دهم؛ اما هزینه‌های درمانی کمر مرا شکسته است.

پدر مجید موحدی:  مجید در تبعیدگاهش بنزین‌فروشی می‌کند

چند‌ سال از آن روزها می‌گذرد ولی مجید دیگر مثل قبل نشد. افسرده شده و کاری با خانواده ندارد. پس از اتمام محکومیتش در زندان به نیکشهر تبعید شد. دوران تبعیدش هم مثل زندان بخشش خورد اما همانجا ماند و دیگر به تهران بازنگشت. هرچه من و مادرش به او گفتیم، آن روزها تمام شده و تو دیگر آزاد هستی اما به گوشش نرفت. چند‌ سال است که در نیکشهر مانده. اتاقی اجاره کرده و آن‌جا کار می‌کند. بنزین‌فروشی، کارگری ساختمان، دستفروشی. من و مادرش هم نمی‌توانیم زود به زود به او سر بزنیم. از تهران تا نیکشهر خیلی راه است. مجید بعد از آن اتفاق دیگر مثل قبل نشد.‌ ای کاش قصاص می‌شد.

دادگاه ١٦٣‌درصد دیه تعیین کرد. آن‌ سال دیه کامل زن حدود ٣٣‌میلیون تومان بود. من ٥٥‌میلیون تومان دیه را به حساب دادگاه ریختم و رسیدش هم تحویل دادگاه دادم. به من گفتند دیگر با شما کاری نداریم و مجید  باید باقی مجازاتش را بکشد. البته هم حبسش کم شد و هم در دوران تبعیدش بخشش خورد. حدود ١٠‌میلیون تومان هم جدا به خانم بهرامی پرداخت کردیم. این همه هزینه کردیم و بدبختی کشیدیم اما چه فایده او دیگر مثل قبل نیست. ٤‌سال است که از آن روزها می‌گذرد. نه از آمنه بهرامی خبری دارم و نه پسرم مجید زندگی درستی دارد. یک‌بار به او گفتم: «بابا برگرد تهران پیش ما همه چیز کم‌کم درست می‌شود»، ولی او درجواب گفت: «من تهران کاری ندارم، اصلا نمی‌توانم درتهران زندگی کنم». نمی‌دانم در آن آب و هوا و دوری امکانات چطور توانسته دوام بیاورد.

ارسال نظرات
فرشته
۱۷:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
متاسفم برای پدر مجید که کاملا مشخص شد اون پسر روحیه خود خواهی رو از کی به ارث برده...مگه اون دختر دختر سابق شد که پسر جنایتکار تو آدم قبلی بشه؟؟؟
ناشناس
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
نه تو روخدا بیار مجید جونت زندگیشو با خیال راحت بکنه برید واسش یه زنم بگیرین خوب شه!!!! چقدر پدر این جنایتکار وقیحه
میترا
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
به نظرم میلیاردها دلار هم بگیره نمیتونه جای چشم و صورتی که از دست رفته بشه نمیدونم چی بگم کاش دیگه این اتفاقات بد نیفته یادمون نره فقط یه بار زندگی میکنیم کاری نکنیم آخر بازی پشیمون بشیم اونم یه دختر بود مثل دخترهای دیگه با هزارتا آرزو این اتفاق خیلی ناراحت کنندست هر انسانی این حق رو داره که یه زندگی نرمال داشته باشه کاش یه فکری به حال قربانیان اسیدپاشی بشه
ناشناس
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
وقتی موضوع زندگی یک نفر دستمایه ساخت یک فیلم میشه قاعدتا باید رضایتش جلب بشه، آقای درمیشیان و تهیه کننده محترم باید حق و حقوق این خانم رو بپردازید
ناشناس
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
فروش لانتوری عالی بوده. و آقای درمیشان هم آدم با شرافتی است؛ پس دومیلیلرد را خواهد داد!
حسن
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
اسیدپاشی تو ایران دیگه واقعا از سطح یک اتفاق یگانه و نادر فراتر رفته است. این‌که ایشون ادعا دارن مالکیت معنوی روی آثار هنری با این موضوع را دارن مسئله‌ای کارشناسی است (که البته قوانین ما در این زمینه هم خیلی ابتدایی و ناقص هستند). به هر حال مبحثی حقوقی است که با شلوغ کردن تو روزنامه‌ها و سایت‌ها پیش نمی‌رود.
ایشون به جای تهمت زدن و بیان جملات احساسی مانند «ایشون دوباره مرا سوزاند» یا «زندگی مرا نابود کرد» پرونده‌شون را از نظر حقوقی پیگیری کنند. اگر حق با ایشون باشه حتما از درآمد فیلم (که فکر می‌کنم کم هم نباشه) می‌تونه احقاق حق کنه.
گندم
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
خانم بهرامى, از قويترين, سرسخت ترين و با گذشت ترين انسانهايى است که تا بحال در موردشون شنيدم.
واقعا,اگر اقاى در ميشيان اينکار رو کرده باشه, بايد محاکمه بشه, که با اين فيلم ضعيف, به نظر من هم, نه تنها کمکى به مساله نخواهد کرد, بلکه اينطور که حالا مشخص شد, ضرر هم به قربانى اسيد پاشى رسانده!!!!!!
ناشناس
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
آمنه برگواری مثال زدنی در ببخشش به خرج داد و اوج انسانیت را نشان داد اگر چه من با ببخشش موافق نیستم ولی ظاهرا اینکار باعث شده ایشون محکوم بشن و اقبال عموم از ایشون کم بشه که به نظر من درست نیست
farhad
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
پدر مجید میگه دیه داده خانم بهرامی میگه خبری از دیه نبوده !!! جریان چیه ؟ کی دروغ میگه ؟
ناشناس
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
به نظر من این خانم شخصیت چندان قوی ندارد.
ناشناس
۱۰:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
این چرندترین و بی شرمانه ترین حرفی بود که تو عمرم شنیدم . یه لحظه خودتو بذار جای اون بعد اظهار فضل کن.
ناشناس
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
مدیونید فکر کنید این قشر همان قشر روشنفکر مدعی هنر و حقوق زن و آزادی بیان و آزادی است مدیونید فکر کنید این قشر همان قشری است که در همه مجالس ریا پیش قدم است برای کمپین نجات فلان قاتل از اعدام مدیونید اگر فکر کنید تنها هدف اینها پول بوده نه انسانیت و مشکلات جامعه و مدیونید اگر فکر کنید من از ته قلبم از این مثلا هنرمندان متنفر شدم با شنیدن این خبر شرم آور.
ناشناس
۰۸:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
از صمیم قلب برای این هنرمندنماها متاسفم،شکایت ایشان هم احتمالا به جایی نخواهد رسید چون ما در ایران قانونی برای حمایت از حقوق مالی و معنوی یعنی کپی رایت نداریم باید کمپین هنرمند محترم سرقت ممنوع راه انداخت تا این هنرمند نماها بلکه بیدار شوند اصلا هم فرقی نمی کند چه کسانی باشند حتی اگر محبوب ترین های سینما باشند.
ناشناس
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
خانم بهرامی نباید می بخشیدی
این جرم قابل بخشش نیست
ناشناس
۰۶:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
این دختره مثل اینکه بدش نمیاد هر روز تیتر روزنامه ها باشه.
ناشناس
۰۳:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
ایشان که گویا بینائیش را از دست داده ، چطور فیلم را دیده ؟؟