صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۸۷۲۲۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۴ - ۰۶ شهريور ۱۳۹۵
«برای کسی اهمیتی دارد که این همه بی‌اخلاقی از کجا می‌آید؟ که ما چرا به این روز افتاده‌ایم؟ کسی اهمیتی می‌دهد به تاثیری که حرف‌های مجریان و گزارشگران تلویزیون ممکن است روی مردم بگذارد؟ اهمیتی می‌دهیم به پیامد کارهایی که می‌کنیم، حرف‌هایی که می‌زنیم؟ این اصرار بر تقابل با دنیا، این تصور که همیشه و در هر حال حتی در المپیک قربانی هستیم و باید با همه بجنگیم، از کجا می‌آید؟ کی تمام می‌شود؟»

هفته‌نامه تماشاگران امروز نوشت:

«1. تلویزیون اختتامیه المپیک را نشان می‌دهد. از ایران کسی در مراسم شرکت نکرده. مدیران کمیته ملی ‌المپیک «تفاوت فرهنگی» را بهانه کرده‌اند. تقریبا همه کشورهای دنیا در مراسم نماینده دارند. ورزشکار و مربی دارند. دور هم جمع شده‌اند تا پایان دو هفته باشکوه را جشن بگیرند. دو هفته کنار هم بودن در صلح و آرامش ما اما با جشن میانه‌ای نداریم. پرچم‌مان را داده‌اند دست یک والنتیر.

2. بهداد سلیمی وزنه 245 کیلویی را بالای سر می‌برد. داورها ازش قبول نمی‌کنند. دوباره بالای سر می‌بَرد، داورها قبول می‌کنند ولی ژوری قبل نمی‌کند. یکی از امیدهای مدال ما در المپیک حذف می‌شود. اعتراض شروع می‌شود. در استودیوی شبکه 3 و شبکه ورزش، در سالن ریو سنتر برزیل، کنار میز داورها، در جایگاه تماشاگران. به یک‌ باره نظم مسابقات را به هم می‌زنیم. هر کسی چیزی می‌گوید. گزارشگر تلویزیون که مدیر روابط عمومی کمیته ملی المپیک هم هست، ادعا می‌کند که نمی‌خواسته‌اند در وزنه‌برداری بیش از دو طلا به ایران برسد (بی‌توجه به این واقعیت که با وزنه 245 و حتی 250 کیلو و 255 کیلو هم ایران طلای سوم را نمی‌گرفت)، مربی وزنه‌برداری ایران اعتراف می‌کند که حرکت اول بهداد خطا بوده، اما حرکت دوم مشکلی نداشته، در استودیو قهرمان المپیک سیدنی نشسته و نظر دیگری دارد. او حرکت دوم را صددرصد خطا می‌داند. کسی اما به این اختلاف‌ نظرها اهمیت نمی‌دهد. به این که ممکن است واقعا قهرمان دوست‌داشتنی ما به خاطر دردی که داشته، مثل همیشه نتوانسته باشد وزنه را روی سرش نگه دارد.

موجی که به راه افتاده، همه را می‌بَرد. حتی وزیر محبوب امور خارجه را که ظاهرا آدمی منطقی است و حرف نسنجیده نمی‌زند. آقای ظریف پیام می‌دهد: «قطعا بزرگ‌ترین رسوایی برای المپیک ناداوری و  حق‌خوری در حق  بهداد  سلیمی خواهد بود...» یعنی آقای ظریف هم مثل همه ما یک احمدی‌نژاد درون دارد؟ یعنی ایشان هم برای‌شان اهمیت ندارد مردم چی فکر می‌کنند؟ که چرا باید وزیر خارجه با این صراحت در مورد داوری یک رشته ورزشی نظر بدهد؟

3. کمیل قاسمی، کشتی‌گیر آمریکایی را در کمتر از 30 ثانیه شکست می‌دهد. همه خوشحال می‌شویم. خیلی‌ها با همین 30 ثانیه و 33 ثانیه جوک می‌سازند. بعضی از این جوک‌ها کمی نژادپرستانه به نظر می‌رسد یا دست‌کم تحقیر حریف است. مجری‌های تلویزیون به عمد یا اتفاقی همین جوک‌های تحقیرآمیز را روی آنتن برنامه زنده می‌خوانند و غش‌غش می‌خندند. فردای همان شب یکی دیگر از قهرمانان کشتی ما در کمتر از 25 ثانیه ضربه ‌فنی می‌شود. یکی از بهترین قهرمان‌های ما. خدا کند کسی به او نخندد! خدا کند برایش جوک درست نکنند!

4. شش دقیقه کشتی حسن یزدانی با حریف روس، نفس‌مان را بند می‌آورد. هر جور نگاه کنی، طلا حق یزدانی است. با آن همه جسارت، آن همه تکنیک و فن که شک داریم هادی عامل هم اسم همه‌شان را بداند. کشتی اما گره می‌خورد. حریف که شش امتیاز جلو افتاده، چند بار برای مداوای خونی که از سر و صورتش می‌آید از تشک بیرون می‌رود. خون همه جا را گرفته. بند هم نمی‌آید. چند بار برمی‌گردد و هر بار بعد از چند ثانیه به دستور داور دوباره از تشک بیرون می‌رود. اعصاب همه ما خرد است. واضح است که این داستان به ضرر یزدانی تمام می‌شود. رسول خادم اعتراض می‌کند. گزارشگر تلویزیون می‌گوید باید کشتی را قطع کنند و دست یزدانی را بالا ببرند. در آن لحظات احساسی او هم دیگر کاری به مقررات ندارد. این که مقررات می‌گوید باید زخم حریف را مداوا کنند. به این هم کاری ندارد که پزشکی که تلاش می‌کند خون را بند بیاورد، یک ایرانی است. همان پزشکی که از اول مسابقات در وصف کمالاتش مدیحه‌سرایی‌ها کرده بوده. ما دوست داریم کشتی‌گیرمان برنده شود. دوست داریم طلا را به او بدهند. به هر قیمتی و اینجاست که هر اظهار نظری مباح می‌شود. با فکت یا بدون فکت، منصفانه یا توهین‌آمیز. گفتن این که یزدانی حریف و داوران را با هم شکست داد، کمترین حقی است که گزارشگر باسابقه تلویزیون برای خودش قائل می‌شود. گزارشگر رادیو اما به این حق حداقلی رضایت نمی‌دهد و کشتی‌گیر روس را «حریف مکار» می‌خواند.

ضربه آخر را رئیس کمیته‌ ملی المپیک می‌زند. جلوی دوربین تلویزیونی: «حسن یزدانی مدال را از حلقوم روس‌ها کشید بیرون. از هر ترفندی استفاده کردند تا این مدال را از دست این بچه بگیرند... شما اگر دقت کرده باشید (کشتی‌گیر روس) باند سرش را بعد مسابقه باز کرده بود. چیزیش نشده بود». یعنی آن همه خون که ما دیدیم روی تشک ریخت، روی سر و صورت خودش و بدن حسن یزدانی، فتوشاپ بود؟ واقعا یک مدال طلا این‌قدر ارزش دارد؟

5. حسابش از دستمان در رفته. حساب قربانیان حملات زامبی‌های وطنی در فضای مجازی. در همین المپیک چند ورزشکار سرشناس خارجی مجبور شدند صفحاتشان را ببندند. اولین نفر «کورک» ستاره تیم ملی والیبال لهستان بود و آخرینش «آرادا توران»، ستاره ترکیه‌ای تیم بارسلونا که در اینستاگرامش به کشتی‌گیر هم‌وطنش تبریک گفته بود. گناه آردا توران روشن بود. او به کسی تبریک گفته بود که کشتی‌گیر ایران را شکست داده.

برای کسی اهمیتی دارد که این همه بی‌اخلاقی از کجا می‌آید؟ که ما چرا به این روز افتاده‌ایم؟ کسی اهمیتی می‌دهد به تاثیری که حرف‌های مجریان و گزارشگران تلویزیون ممکن است روی مردم بگذارد؟ اهمیتی می‌دهیم به پیامد کارهایی که می‌کنیم، حرف‌هایی که می‌زنیم؟ این اصرار بر تقابل با دنیا، این تصور که همیشه و در هر حال حتی در المپیک قربانی هستیم و باید با همه بجنگیم، از کجا می‌آید؟ کی تمام می‌شود؟»
برچسب ها: احمدی نژاد ما
ارسال نظرات