صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۸۴۲۸۱
تاریخ انتشار: ۰۱:۵۰ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۵
«تعامل سازنده با جهان» اين بزرگ‌ترين وعده روحاني در زمينه سياست خارجي بود كه در مذاكرات هسته‌اي نمود عيني پيدا كرد و ميوه‌اي به نام برجام را به بار آورد. پس از آن بود كه سفرهاي مهم ديپلماتيك آغاز شد. حسن روحاني به ايتاليا و فرانسه مي‌رفت و روساي‌جمهور روسيه و كره جنوبي تهران را مقصد سفرهاي خود قرار مي‌دادند.

در اين ميان اما هر قدر به اروپا و سايرين نزديك‌تر مي‌شديم گويي از كشورهاي منطقه دور مي‌شديم. از يك سو بحران سوريه و نقش ديگر همسايگاني همچون تركيه در آن و از سوي ديگر بحران يمن كه هواپيماهاي عربستان آسمان اين كشور را تسخير كرده بودند روابط دولت روحاني با همسايگان مسلمان را به تيرگي مي‌كشاند. حادثه منا كه رخ داد مشخص بود كه بحران با سعودي‌ها عمق بيشتري پيدا خواهد كرد اما روابط ديپلماتيك همچنان ادامه داشت. با همه فراز و نشيب‌ها اما اين اعدام شيخ نمر بود كه پايان روابط ديپلماتيك ايران و عربستان را رقم زد، زماني كه گروهي به سفارت عربستان حمله كردند و آنجا را به آتش كشيدند.

تنش بالا گرفت و جنگ لفظي به اوج خود رسيد، هنوز فضاي بگو مگو ميان ايران و عربستان داغ بود كه تركي الفيصل در گردهمايي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) شركت و سخنراني كرد. حالا ديگر مشخص بود كه عربستان از روي ديگر خود رونمايي كرده است. اتفاق‌ها يكي پس از ديگري رخ مي‌داد و اين‌بار محمود عباس بود كه پس از سفر به عربستان با مريم رجوي ديدار كرد. ديداري كه واكنش مقام‌هاي رسمي ايران را نيز در پي داشت. علي يونسي معتقد است بحراني كه امروز ميان ايران و عربستان به وجود آمده از بحران سال ٦٦ هم عميق‌تر است چرا كه ابعاد وسيع‌تري دارد با همه اينها او معتقد است دولت روحاني بايد فرصت‌شناس باشد و به سمت تنش زدايي با عربستان گام بردارد.

دستيار ويژه رييس‌جمهور بر اين باور است اين بحران هم به ضرر ايران است و هم عربستان، اما بيش از همه اينها جهان اسلام است كه از پس اين بحران آسيب‌پذير است و هزينه خواهد داد. يونسي به دولت روحاني توصيه مي‌كند در مسير تنش‌زدايي با سعودي‌ها از ديپلماسي ديني كمك بگيرد.

وزير اطلاعات دولت اصلاحات مي‌گويد كه در اين مسير اهل سنت ايران مي‌توانند نقش بسيار مهمي را ايفا كنند. در ادامه گفت‌وگو علي يونسي را بخوانید.

يك سال از برجام گذشته و گروهي، به ويژه منتقدان دولت، معتقدند هنوز تاثير ملموسي در اقتصاد كشور ديده نشده است. نظر شما در اين مورد چيست؟
به هر حال امريكا و اسراييل تلاش مي‌كنند از اهرم‌ها و نفوذ يكجانبه خود استفاده كنند تا آثار برجام به حداقل برسد. امروز ما در چنين وضعيتي قرار داريم. امريكايي‌ها و به ويژه جناح تندرو و جمهوريخواهان تلاش مي‌كنند اين فشارها را در چند جهت تشديد كنند از جمله با حمايت از ترامپ كه يك ديوانه سياسي است. به عقيده من ترامپ همان چهره واقعي امريكاست. دموكرات‌هايي همچون اوباما تلاش مي‌كردند چهره امريكا را بزك و ترميم كنند اما چهره واقعي امريكايي‌ها بالاخره خودش را نشان داد. ترامپ به صورت آشكار، پشت پرده سياست‌هاي واقعي امريكا را بر زبان مي‌آورد و نشان مي‌دهد چقدر اسلام ستيز است و چطور به صورت عريان از خشونت و جنگ دفاع مي‌كند. البته دولتمردان امريكا يا مرعوب يا مجري برنامه‌ها و سياست‌هاي اسراييل بودند.

مثلا كساني مانند اوباما يا بيل كلينتون علاقه‌مند بودند كه از دايره نفوذ لابي اسراييلي‌ها خارج شوند به ويژه اوباما در مساله برجام علاقه‌اش به اين مساله را به خوبي نشان داد و با وجود مخالفت‌هاي اسراييل پاي ميز مذاكره نشست و در توافق تاريخي ايران با قدرت‌هاي جهاني شريك شد. همين مساله سبب شد تا امروز آنها از اوباما انتقام بگيرند و او هم براي اينكه بيش از اين تحت فشار نباشد، به كوتاه آمدن و امتياز دادن، روي آورده است. در واقع چهره واقعي امريكا اين است كه اسراييل در ديپلماسي، اقتصاد و سياست‌شان نفوذ دارد و اين كاملا مشهود است. به همين دليل است كه امام خميني (ره) همواره بر بدعهدي امريكا تاكيد داشتند و مقام معظم رهبري هم بر اين موضوع تاكيد دارند.

در واقع ماهيت امريكا اين است كه دولتمردانش يا مساله‌اي را نمي‌خواهند يا اگر هم بخواهند و اسراييل با آن مخالف باشد نمي‌توانند به آن دست يابند. اخيرا اسراييل توانسته به ظاهر، دشمنان قديمي خود را به دوست تبديل كند براي همين شاهد هستيم كه سعودي‌ها با پول عظيمي كه دارند در راستاي كمك به اسراييل قدم بر مي‌دارند و با جريان تندرو امريكا همقدم شده‌اند. همين مساله نشان داد كه نگراني مقام معظم رهبري هم كاملا بجا بوده است. در واقع اگر ما به امريكا بدبين هستيم وجود همين نفوذ لابي اسراييلي در امريكاست كه باعث همين عهدشكني‌ها و كارشكني‌هاست كه اگر حتي يك جريان يا رييس‌جمهوري هم بخواهد در امريكا درست عمل كند لابي اسراييل اجازه نمي‌دهد و اين ماهيت اصلي سيستم و ساختار امريكاست. همه دنيا اوباما را به خاطر اينكه يك قدم در مسير صلح جهاني برداشته است، تشويق كردند اما آنقدر فشار روي او از سوي تندروها زياد شد كه مجبور به عقب‌نشيني شد.  اما با وجود همه اين مسائل، همان طوري كه رييس‌جمهوري محترم، خيلي روشن به آن اشاره كردند، به هرصورت پس از برجام، تحولات زيادي در روابط سياسي و اقتصادي با دنيا حاصل شده است.

هفت قطعنامه شوراي امنيت برداشته شده، فشارها روي كشور كاهش يافته است. توليد و فروش نفت در مدت كوتاهي پس از امضاي نهايي برجام، از زير يك ميليون بشكه به بالاي ٢ ميليون بشكه رسيده و اين روند ادامه دارد. در تجارت با دنيا هم گشايش‌هايي خوبي شده و بستر لازم براي عادي شدن روند تعامل با دنيا فراهم شده است و دنيا ديگر اين امكان را ندارد كه به صورت مشروط با ايران دست به تعاملات سياسي و اقتصادي بزند و اين روند ان‌شاءالله ادامه خواهد يافت.

اخيرا فعاليت‌هاي سعودي‌ها شكل ديگري به خود گرفته است. حمايت‌شان از سازمان مجاهدين خلق (منافقين) علني شده است. حضور تركي‌الفيصل، رييس پيشين دستگاه امنيتي عربستان، در گردهمايي اين گروه و ديدار محمود عباس با مريم رجوي پس از سفرش به عربستان از جمله اينهاست. اين اتفاق‌ها را چگونه تحليل مي‌كنيد؟ به طور كلي فكر مي‌كنيد عربستان در چه مسيري پا گذاشته است؟
اين اتفاق‌ها هم در راستاي خواست اسراييل است. در واقع يك مديريت اسراييلي در كار است. سابقا خيلي از اين كشورها مخفيانه از گروه‌هاي با ماهيت تروريستي و معاند نظام جمهوري اسلامي حمايت مي‌كردند اما حالا پرده‌ها افتاده است و همه‌چيز علني شده است و اين گونه رفتارهاي اين كشورها بايد پيامي براي نهادهاي بين‌المللي باشد كه چه كساني و با چه اهدافي از جريان‌هاي تروريستي دفاع و حمايت علني مي‌كنند.

به نظر شما ديدار محمود عباس و مريم رجوي چه تاثيري بر سياست‌هاي ايران در قبال فلسطين خواهد گذاشت؟
اين ديدار تاثيري بر سياست‌هاي ما در قبال فلسطين نخواهد گذاشت. در واقع حمايت ما از فلسطين به خاطر جريان‌هاي سياسي يا دولت‌هاي حاكم بر آنها نيست بلكه به خاطر مظلوميت مردم اين كشور و نقش قدس در جهان اسلام و همچنين مخالفت با اشغالگري است.

ارزيابي شما از اين حركت و هدف محمود عباس، چيست؟
آنچه مسلم است، اين است كه اين گروه‌هاي تروريستي كه همواره در مقابل ملت خود بوده‌اند و دست‌شان در دست بيگانه قرار داشته است، تا حالا موفقيتي نداشته و همواره به عنوان گروهي خشن و تروريستي شناخته شده‌اند. سعودي‌ها هم تلاش‌شان اين است كه ايران را ناامن كنند كه توفيقي دراين زمينه نداشته‌اند. دشمني با ايران و شيعه در قالب ايران‌ستيزي و شيعه‌ستيزي، ثمره‌اي جز، تشديد اختلاف در جهان اسلام، نداشته است.

شيعه ستيزي از نوع داعشي و ايران‌ستيزي عرب‌هاي سكولار، با چه هدفي صورت مي‌گيرد؟ آيا سازماندهي چنين حركاتي براي تضيف يك كشور قدرتمند و انقلابي مانند ايران، جز به نفع اسراييل و افراطي‌گري است؟
ارتباط محمود عباس با اين جريان‌ها چيست؟
مي‌خواستم به همينجا برسم كه محمود عباس، جزو همان عرب‌هاي سكولار است كه در مواقعي هم به آرمان فلسطين خيانت كرده كه بر همگان آشكار است. اين حركت عباس، نشان داد كه از حداقل فهم و درك سياسي هم محروم است! به طوري كه حتي شخصيت‌هاي فلسطيني و گروه‌هاي فلسطيني هم از ديدار او با سركرده يك گروه تروريستي بهت زده شدند و آن طور كه در خبرها و بازتاب‌ها ملاحظه مي‌شود، پاسخي براي اين رفتار ندارند و عمدتا اظهارنظر در اين باره را به آينده موكول مي‌كنند.

ديدار عباس با سركرده يك گروه تروريستي و خشن و منفعل كه آلت دست دستگاه‌هاي امنيتي برخي كشورهاي منطقه است، يك اقدام غيرعاقلانه و محاسبه نشده سياسي است و توجيهي هم ندارد. چنين رفتاري با هيچ منطق سياسي همخواني ندارد. محمود عباس بايد مي‌دانست كه همنشيني با تروريست‌هاي منفعل، كه خشونت و ترور شهروندان و مردم عادي و همكاري با متجاوزان به مرزهاي ايران و جنگيدن در صف متجاوزان و مزدوري، مشي آنان است، رفتاري غيرقابل قبول و نسنجيده است و نمي‌تواند امكان و ظرفيتي قابل‌اتكا براي سياست ورزي باشد و اين اقدام عباس، نقطه سياهي در كارنامه سياسي او خواهد بود.

فكر مي‌كنيد اين ديدارها و با علني شدن حمايت عربستان از گروه‌هاي معاند چه تاثيري بر منطقه خواهد و به ويژه امنيت در مرزهاي ايران خواهد گذاشت؟
البته تا پيش از علني شدن اين ماجرا هم يكسري فعاليت‌ها براي ناامن كردن فضاي ايران از سوي اسراييل آغاز شده بود، مثل ترور دانشمندان هسته‌اي. در واقع حمايت‌هاي مالي و معنوي سعودي‌ها و اسراييل از منافقين براي جمهوري اسلامي كاملا واضح و آشكار بود. در حقيقت در فضاي كنوني منطقه عربستان اين تصور باطل و خطاي استراتژيكي را مي‌كند اگر اين حمايت را به اين شكل علني كند به نفعش خواهد بود و دنبال اين هستند كه يك نوع حمايت منطقه‌اي براي بيشتر كردن فشار روي ايران را براي خود دست و‌پا كنند. به هر حال سعودي‌ها پيش از اين هم اقداماتي را عليه ايران و ناامن كردن مرزهاي‌مان انجام داده‌اند اما موفقيتي نداشته‌اند. امروز حتي آنها هم قابليت و ظرفيت سيستم‌هاي امنيتي ما را در رابطه با خنثي كردن عمليات‌هاي خرابكارانه و تروريستي در مرزهاي‌مان مي‌دانند.

ما سابقه چنين بحراني را با عربستان در گذشته هم داشتيم. به عقيده شما بحران امروز عميق‌تر است يا سال ٦٦ كه با كشتار حجاج ايراني آغاز شد؟
من معتقدم بحران امروز عميق‌تر است زيرا دايره‌اش وسيع‌تر است. سال ٦٦ كشور در حال جنگ بود و مسائل همه تحت تاثير جنگ بود. اتفاق سال ٦٦ هم رخ داد اما امروز شرايط بسيار تغيير كرده است. حاكميت سعودي هم دستخوش تغييراتي شده است. در آن زمان عربستان يك حاكميت نسبتا عاقل و منطقي داشت اما امروز گروهي كه در عربستان سركار هستند اصلا توجهي به نتايج و عواقب سياست‌ها و اقدامات‌شان ندارند و بسيار راديكال عمل مي‌كنند. جنگ‌هايي كه در منطقه راه انداختند و مردم مسلمان منطقه را به كشتن دادند و مستقيم و غيرمستقيم در بحران‌هاي منطقه دست داشتند و همواره مقابل سياست‌هاي ايران قدم برداشته‌اند. همه اينها سبب شده تا اين بحران به نسبت بحران سال ٦٦ عميق‌تر باشد.

فكر مي‌كنيد به هر حال انتهاي اين بحراني كه ميان ايران و عربستان ايجاد شده چه خواهد بود؟ عربستان به اين دليل كه مهم‌ترين مركز مسلمانان در آن قرار دارد بسيار مورد توجه است. حالا يك يا دو سال حج را تعطيل مي‌كنيم اما بالاخره مردم مي‌خواهند به زيارت خانه خدا بروند و اين جز با حل بحران ميسر نخواهد شد و اصلا بزرگ‌ترين زيان در اين بحران متوجه كدام طرف است؟
بحران پيش آمده در منطقه ميان ما و عربستان هم به زيان سعودي‌هاست و هم البته به زيان ما و جهان اسلام است. بي‌شك جمهوري اسلامي نمي‌خواهد با هيچ كشور مسلماني در منطقه دشمني داشته باشد به ويژه با كشور مسلمان تاثيرگذاري كه مركز وحي شمرده مي‌شود، ارزش ديني براي ما دارد و به نوعي پايتخت جهان اسلام محسوب مي‌شود. در واقع اين تنها موضوعي است كه عربستان مي‌تواند به آن افتخار كند.

به بيان ديگر عربستان فاقد مولفه‌هاي قدرت در منطقه است و هرگز نمي‌تواند در زمره كشورهاي مقتدر منطقه قرا بگيرد اما از دو مولفه بسيار قدرتمند برخوردارند؛ قدرت ديني و مالي. تا همين چند سال گذشته هم به خوبي از اين دو مولفه استفاده و سعي كردند مورد توجه جهان اسلام باشند اما در چند سال گذشته با اقداماتي كه انجام دادند و سياست‌هاي ماجراجويانه‌اي كه در پيش گرفتند، در حال از دست دادن اين دو مولفه نيز هستند. لشكركشي به يمن، حمايت آشكار و پنهان از تروريسم و اقداماتي كه در جهت ارزان كردن نفت انجام دادند علاوه بر خسارت‌هاي اقتصادي كه براي‌شان به ارمغان آورده، اعتبار آنها در جهان اسلام را زير سوال خواهد برد. بروز چنين اتفاقي به نفع جهان اسلام نخواهد بود. بي‌ترديد ايران تمايل دارد عربستان را مانند ساير كشورهاي اسلامي در جهان اسلام كنار خود داشته باشد.

نخستين قدم اين است كه حكام سعودي به اين مهم برسند كه جمهوري اسلامي خطري براي آنها و جهان اسلام شمرده نمي‌شود بلكه اين اسراييل است كه كل جهان اسلام و از جمله عربستان را تهديد مي‌كند. اما متاسفانه افراط‌گري و همدستي عربستان با اسراييل سبب شده تا جهان اسلام امروز شاهد اختلافات دروني، تقويت افراطي‌گري در مقابل اعتدالگرايي و جنگ داخلي باشد مثل حمله به يمن.

راه‌حل عبور از اين بحران چيست؟ همان طور كه گفتيد اين بحران عميق‌ترين بحراني است كه تا به حال ايران و عربستان داشته‌اند.
ما براي امنيت منطقه و تقويت جهان اسلام، كه ضرورتي حياتي و اجنتاب‌ناپذير است، بايد تلاش كنيم تا به سمت تنش‌زدايي با سعودي‌ها حركت كنيم و در اين ميان بايد دولت كمي فرصت‌شناس باشد و به محض اينكه فرصت مناسبي پيش آمد تا زمينه اين تنش‌زدايي فراهم شود آن را از دست ندهد. و البته دولت تدبير و اميد از ابتدا سياست‌هايش بر دوستي و همكاري به دور از تنش سياسي و منطقه‌اي با كشورهاي منطقه و مسلمان بوده است. مانند اتفاقي كه در مورد كودتاي ناموفق در تركيه رخ داد. پيش از اين رابطه ما و تركيه به سمت سرد شدن مي‌رفت اما دولت با استفاده مناسب از فرصتي كه در جريان كودتا عليه اردوغان رخ داد اين رابطه سرد را ترميم كرد. امروز ايران از بسياري از كشورهاي ديگر مانند اروپايي‌ها و امريكايي‌ها حتي ديگر كشورهاي مسلمان در ارتباط با تركيه جلوتر است.

تركيه بعد از كودتا نسبت به امريكا و بسياري از كشورهاي منطقه بدبين است اما نسبت به ايران اين گونه نيست زيرا دستگاه ديپلماسي و دولتمردان ما از همان ساعت‌هاي اوليه كه خبر كودتا منتشر شد موضع صريحي عليه آن گرفتند و از دولت قانوني تركيه حمايت و كودتا را محكوم كردند. چهار كشور تاثيرگذار در جهان اسلام همواره وجود داشته؛ ايران، تركيه، مصر و عربستان كه اخيرا اين گونه شده است. ما بايد رابطه‌مان را با سه كشور ديگر هم ترميم كنيم و رابطه خوبي با آنها داشته باشيم تا بتوانيم جهان اسلام را تقويت و مشكلات پيش آمده را مرتفع و افراطي‌گري را كنترل و... مهار كنيم. اگرچه ممكن است ميان ما و برخي از آنها فاصله زيادي باشد اما در جهت كم شدن اين فاصله‌ها بايد كوشيد و از هر حركتي كه فاصله را به حداقل مي‌رساند، حمايت كرد.

فكر مي‌كنيد در اين مسير از چه ابزاري مي‌توان استفاده كرد؟
مهم‌ترين و تاثيرگذارترين ابزار همه اين چهار كشور دين مشترك‌شان است. اخيرا مفتي اعظم دانشگاه الازهر مصر دست به كاري زد كه بسيار خوب و پسنديده و هوشمندانه بود. اينكه از همه علماي اسلام چه شيعه و چه سني دعوت كردند همه بيايند و اجماعا تروريسم، خشونت و انسان‌كشي را محكوم كنيم. اين حركت، حركت بسيار سنجيده و به نفع دنياي اسلام است، حتي آيت‌الله مكارم شيرازي هم در مكاتبه‌اي كه با شيخ الازهر داشته از اين حركت حمايت كرده است. اين مكاتبه مرا به ياد رابطه و تعامل هوشمندانه آيت‌الله بروجردي و شيخ شلتوت در مصر انداخت كه اين دو عالم برجسته تشيع و تسنن، جهان شيعه و سني را به هم نزديك كردند. امروز با فاصله گرفتن شيعه و سني جهان اسلام بازيچه تروريسم و افراطي‌گري شده است و اين تندروي‌ها نه تنها جهان اسلام كه جهان بشريت را تهديد مي‌كند.

به عقيده من ايران بايد از اين فرصت طلايي بهره بگيرد و در همكاري با علماي مصر، ساير بلاد اسلامي را نيز وارد ماجرا كند و در قدم اول خشونت، جنگ و تروريسم و همچنين مسلمان كشي را محكوم و حرام كنند و از اين قدم‌ها براي نزديك شدن به كشورهاي موثر اسلامي در منطقه، از جمله، سعودي‌ها نيز استفاده شود. انتظار اين است كه دولتمردان ايران، با آن درايتي كه در دستگاه ديپلماسي سراغ داريم، از ديپلماسي ديني در اين مسير استفاده كنند. ايران حتي مي‌تواند از علماي اهل‌سنت خود استفاده كند تا وارد عمل شوند و از حكومت‌هاي سني منطقه بخواهند تا فشار را روي شيعيان‌شان كم كنند و از سعودي‌ها بخواهند خط مشخصي بين خود و افراطي‌گري بكشند. وقتي اين مساله از زبان اهل سنت بيان شود بي‌شك تاثير بيشتري خواهد داشت.

به نظر من، اصلي‌ترين و موثرترين راه برچيده شدن خشونت و برادركشي در منطقه و كشورهاي اسلامي و مهار افراطي‌گري و تندروي، اتحاد و انسجام ميان همه فرق و مذاهب اسلامي و نزديكي دولت‌هاي آن  و استفاده از ابزار عقلانيت و مصلحت، در تنظيم و ارتقاي روابط ميان اين كشورها ست.
ارسال نظرات