فرارو-افشین داورپناه؛ من شخصا مدرک هیچکدام از آدم هایی را که در حالی که استاندار، فرماندار، نماینده یا مدیرکل فلان بوده اند، فوق لیسانس یا دکتری گرفته اند معتبر نمیدانم! نه این که قبول نداشته باشم اما به خوبی میدانم ـ و شما هم میدانیدـ که در عمل چنین چیزی ممکن نیست؛ ممکن نیست کسی مسئولیتهایی به این سنگینی داشته باشد و در کنار آن مثلا دوره دکتری را هم بگذراند و مثلا پایاننامهاش را هم با نمره خوب پاس کند! یک جای این کار میلنگد؛ یا طرف در کارش کم گذاشته یا درس خواندش صوری بوده!
وقتی من خودم با یک مسئولیت اجرایی نیمبند و محدود، وقت سر خاراندن هم ندارم، چطور یک نفر میتواند در کنار یک مسئولیت اجرایی استانی یا کشوری، درس بخواند، کتاب هم بنویسد و ... (حالا این که قانون، ادامه تحصیل در موقع اشتغال را منع کرده است یا نه، خودش بیشتر بر شبهات قضیه میافزاید!)؛ ولی به قول داییام: اینجا ایران است و کار، نشد ندارد!
از آنها عجیبتر، آدمهایی هستند که در عین حال که عضو هیئت علمی فلان دانشگاه مثلا معتبر هستند، سالها در مصدر امور اجرایی فعالیت میکنند ـ در حالی که یک کرسی دانشگاهی را اشغال کردهاند ـ و عجبا که در زمان همین مسئولیت، هم تدریس میکنند، هم استاد راهنما و مشاور پایاننامههای مختلف میشوند، هم کتاب مینویسند، هم کتاب ترجمه میکنند و هم پروژه تحقیقاتی انجام میدهند! شگفتا که در میان این همه حضور چندگانه، از سخنرانی در مجامع گوناگون هم پا پس نمیکشند! و سال به سال ارتقاء علمی میگیرند! پُر معلوم است که نه یک جا، که چند جای کار میلنگد!
ما با گروهی از مسئولان یا دانشگاهیهایی مواجهیم که همزمان در همه جا حضور دارند! این جماعت (شیفته خدمت) البته به صورت گرومی (تیمی) کار میکنند! ابرمردان (غولهایی) که همهکارهاند! گویی از دل درون داستانهای تخیلی بیرون آمدهاند! مردانی که گویی توانمندیهای فوقالعاده بشری دارند! و البته کارنامه ضعیفشان هم در همه این بخشها ـ علیرغم کارنامه یا رزومهسازیهایشان ـ به خوبی پیداست! طبیعتا چنین ابرمردانی همواره بر دوش سیاست سواراند! در همه دولتها چنین غولهایی کم و بیش بودهاند و هستند ـ و ظاهرا خواهند بود. این غولها، از قضا دستی نیرومند در رزومهسازی دارند! آنها در یک شبکه پیچیده ارتباطی آموختهاند و میتوانند ظاهر همه چیز را حفظ کنند! گویی که همه چیز سر جای خودش است و هیچ چیز نامیزان نیست!
چنین آدمهایی به دلیل حضور همزمان در چند موقعیت، خواه نا خواه، شبکهای از روابط انحصاری ایجاد میکنند که دسترسی ویژه آنها به برخی رانتها، اطلاعات و امکانات را فراهم میکند؛ به واسطه همین روابط و دسترسیهاست که آنها میتوانند از رانتهای علمی ـ پژوهشی استفاده کنند، طرحهای پژوهشی یا مطالعاتی دریافت کنند؛ آنها از دل این طرحها، مقالات علمی ـ پژوهشی استخراج و به واسطه همان شبکه روابط مبتنی بر «قدرت» و «موقعیت دانشگاهی»، امکان مییابند آنها را در نشریات علمی ـ پژوهشی منتشر کنند و ... در نتیجه روز به روز ارتقاء علمی میگیرند؛ اما پژوهشگران مستقل که از داشتن چنین شبکهای از روابط بیبهرهاند و فاقد دسترسیهای ویژهاند، هرگز اینچنین امکان دریافت طرحهای مطالعاتی و پژوهشی ندارند و در نتیجه به ندرت میتوانند مقالات مستخرج از طرحهای مطالعاتی و پژوهشی تهیه و منتشر کنند ـ در واقع در چنین شرایطی، شاهد ظهور بیعدالتی (نوعی دسترسیهای نابرابر و غیرعادلانه) هستیم که روز به روز بیشتر خودش را بازتولید میشود.
اما در کدام کشور پیشرفته ـ و حتی نسبتا پیشرفته دنیا ـ چنین چیزی ممکن است؟ جای دوری نروید! به همین ترکیه نگاه کنید! به پاکستان. چقدر قوانین به آن ها اجازه میدهد که مسئول باشند، در موقع مسئولیت مدارج دانشگاهی را در بالاترین سطح بگذرانند، در حالی که یک موقعیت دانشگاهی را اشغال کردهاند در چند جا سمت اجرایی داشته باشند و در عین حال، نویسنده، مترجم، سخنران، مشاور، فعال سیاسی و ... باشند؟ معمولا در چنین مواقعی میگویند: کارهای آموزشی یا فرهنگی به عنوان شغل محسوب نمیشود! یعنی شما میتوانید دانشگاهی باشید و در عین حال مسئولیتهای متعدد دولتی داشته باشید!
بهتر است بنشینیم و حساب کنیم در دولتهای مختلف چه تعداد از این قبیل ابرمردان ـ یا ابر زنان ـ داشته ایم و داریم؟ واز این بابت چه میزان خسارت به امور اجرایی (کشوری) ودانشگاهی و ... وارد شده است! بهتر است با خودمان رو رواست باشیم! هنوز وقت آن نیست که چنین وضعیتهایی قاعدهمند شود؟
.
یکی از مدیران ابرقهرمان ما در حالی که مسئول اجرایی و علمی و ... یکی از پروژه های اصلی کشور بود به طور همزمان در حال راهنمایی تز و چاپ مقاله و نوشات و ترجمه چندین جلد کتاب (از انتشارات همان پژوهشگاه) بود، نشان علمی ملی هم گرفت هم زمان هم مدیر نمونه شد، هم پژوهشگر نمونه، هم استاد نمونه! فکر کنم اگر براش مهم بود به عنوان شهروند نمونه، همسر نمونه، پدر نمونه، ... هم اعلام می شد. در حالی که این عناوین متناقض است. استاد نمونه باید وقت و انرژی اش صرف دانشجو ها و دانشگاه شود و مدیر نمونه باید تمام هم و غمش مدیریت مجموعه اش باشد و بقیه عناوین هم همینطور.
ما یک ملت نفت فروش هستیم و علم در اینجا موضوعیت ندارد.
پس از اتمام نفت، احتمالا به واقعیات پی خواهیم برد و از توهم خارج خواهیم شد و به اقتصاد معیشتی دوران قاجار بازخواهیم گشت.
یادمان باشد:
ایران = افغانستان+ نفت
امیدوارم صاحبان اندیشه فکری به حال تولید علم و دانش کشور بنمایند
با فوق ليسانس از دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر اين ابر مردان و زنان دارم از ايران ميرم بلكه شانسي براي استفاده از تحصيلاتم داشته باشه.
راستي من با رتبه ٨ كنكور سراري وارد دانشگاه شدم .
حس ميكنم ماها مهمون ناخوانده ايم تو اين كشور.
خدا نگهدار وطن مادريم،وطن من كه نبودي.....
منم دارم میرم و سه سال از زندگیمو متوقف و وقف اینکار کردم، خیلی هم دلزده و دل آزرده هستم ولی منت به سر مملکت نمیذارم... اگه بی خردان اکثر مصادر مدیریتی رو اشغال کردن دلیل نمیشه که وطن و مملکتو لعن و نفرین کنم، باید خودمون رو لعن کنیم که با بی عملیمون میدان رو به افراد بدون صلاحیت سپردیم.
که مبادا یک جای خالی برای یک جوان فارغالتحصیل تازه کار باز شود
اینقدر هم شیک لبخند میزنه آخه معاون مالی یه شرکت!!!
امکان ندارد کسی همراه با داشتن مسوولیت آن هم در رده بالا بتواند دکتری بگیرد بالاخره یا کارش را ضایع می کند یا تحصیلش را اگر جز این دیدید یقین داشته باشید کلکی در کار ست
من خودم با مدرک فوق لیسانس، پایان نامه دکتری چند نفر از این ابرمردان علمی- اجرایی را نوشته ام.
البته نه بخاطر پول. چون رییسم بودند و دوستانه از من چنین درخواستی کردند و در رودربایستی برای آنها آن را انجام دادم.
منظورم این است که تز دکتری نوشتن در ایران کار دشواری نیست و نباید ایران را با کشورهای پیشرفته و یا حتی در حال توسعه مقابسه کرد. بقول شاعر
فلفل هندی سیاه و خال مهرویان سیاه
هر دو جانسوزند، اما این کجا و آن کجا
کافیه یه سری به میدان انقلاب بزنید هم مقاله بین المللی می فروشن هم رساله دکتری و هم کتاب ترجمه می کنن و هم تالیف. اساتید دانشگاه و مدیران هم مشتریان ثابت این بازار مکاره.
در مورد مجلات هم یک باندی تشکیل شده که فقط مقالات خودشون را چاپ می کنند. 9 ماه است که یک مقاله دادم هنوز داوریش نیامده است. متاسفانه همه را کم و بیش درگیر فساد کردیم و با فساد سازگار شدیم.
سالها پیش و در دوران دانشجویی با یک موسسه پژوهشی همکاری می کردم(همکار طرح ساعتی) از من خواسته شد در موضوعی پروپوزال بنویسم پس از نوشتن و تایید آن توسط یکی از اساتید پروژه را بطور کامل انجام و به مدیر مربوطه ارائه دادم بعدها فهمیدم اون پروژه تز دکترای یکی از این ابرمردان بود ایشون یک لحظه هم به موضوع فکر نکردن.
بنظر من (البته میدانم که رویا است ) اگر دولت اقای روحانی دستور بدهد که کلیه کارکنان دولت سابقه تحصیلی . کی وارد دانشگاه شده اند کی فارغ التحصیل شده اند و... را بصورت شفاف و واقعی در دید مراجعه کننده گان میبایستی بگذارند شاید از توهم انها کمی کاسته شود .
این یک سیکل معیوبه که برای آن با وضعیت موجود نمی شه پایان در نظر گرفت ، دلیل اصلی آن هم این است که مدیریت در کشور ما سالها است که بصورت " فرقه ای " است و مردم عادی حتی اگه از نظر استعداد و هوش و توانائی و تحصیلات در حد فوق العاده هم باشند چون عضو این فرقه نیستند ، آینده شغلی و مالی و اجتماعی درخشانی نخواهند داشت ، برای همین هم هست که مهاجرت مخصوصا درس خوانده های واقعی در ده ساله اخیر تا این حد شدت گرفته ، چون آینده ای برای خودشان با این وضعیت نمی بینن ، فقط هم مشکل در محدوده ای که در بالا آمده یعنی مدیران نابغه ای که همزمان هم استاد و دانشمندند و هم مدیر خلاصه نمی شه ، در سمت دیگه اکثر اینها در سالهای اخیر سوء استفاده های مالی با مبالغ مختلف و کلان داشته اند ، فرزندان همین ها با پولهای بدست آمده از این سوءاستفاده ها کمتر در داخل و بیشتر در سالهای اخیر در خارج از ایران مبادرت به سرمایه گذاری کرده اند ، در اینجا هم باز به دلیل وابستگی پدرانشان به همان " فرقه " از بازخواست و دستگیری و باز پس گیری اموال مردم در اکثر موارد در امان بوده اند .
آب از سرچشمه گل آلود است .
وقتی دانشجویان برای پروژه مراجعه میکنند یک کتاب خارجی رو میزارن جلوشون و میگن ترجمش کنید و بعد از ترجمه توسط دانشجو ها به ام خودشون منتشر میکنند . بلایی که سر همه دانشجو ها اومده
نویسنده ؟!! نه بابا یک مورد تحقیقی میزارن در اختیار چند دانشجو میگن برید دنبالش بعد از دوماه همه رو جمع میکنند و میزارن کنار هم مثل پازل ! کتاب حاضر هست !!!
ببخشید پروفسور احمدی نژاد
یعنی ایشان از نوابغ بشری مانند ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی و انیشتین و نیوتن و ... حرفهای بیشتری برای زدن دارند.
کتاب های ایشان را که می خوانی میبینی مطالب نه مرجع درستی دارند نه ماخذی، بلکه کپی پیستی (بدون پردازش و صرفا کپی مطالب دیگران) از مطالب سایر مالفین و نویسندگان است که خود آن مولفین هم از دست سایر نویسندگان کپی کرده اند.
در مورد مطالب انگلیسی هم که تکلیف مشخص است، توسط برخی دانشجویان ایشان و یا برخی از همکاران جان بر کف، به صورتی بسیار ضعیف ترجمه شده است و بطور باسمه ای در کتب معتبره ایشان جایگذاری شده است.
کاش می شد در مورد نقایص ساختاری و فرهنگی که یک چنین جایگاه های اربابی را می سازد بیشتر صحبت کرد.
متشکر
حیف که هیچ عزمی برای تغییر وجود ندارد
نمود تهی بودن این مدارک هم همین تولیدات مان و فرهنگ مان
نه !!!!!
دفتر دانش ما جمله بشویید به می
کجا بهره دارد ز دانش بسی
با فوق ليسانس از دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر اين ابر مردان و زنان دارم از ايران ميرم بلكه شانسي براي استفاده از تحصيلاتم داشته باشه.
راستي من با رتبه ٨ كنكور سراري وارد دانشگاه شدم .
حس ميكنم ماها مهمون ناخوانده ايم تو اين كشور.
خدا نگهدار وطن مادريم،وطن من كه نبودي.....
فرارو به این موضوع بپرداز قبولت داریم به خدا کم از اختلاس های میلیونی نداره فقط اینجا بحث اختلاس علمیه!
این استسمار از سوسمار میاد یحتمل :دی
با فوق ليسانس از دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر اين ابر مردان و زنان دارم از ايران ميرم بلكه شانسي براي استفاده از تحصيلاتم داشته باشه.
راستي من با رتبه ٨ كنكور سراري وارد دانشگاه شدم .
حس ميكنم ماها مهمون ناخوانده ايم تو اين كشور.
خدا نگهدار وطن مادريم،وطن من كه نبودي.....
ولی خدای ما هم بزرگه
مشکل اینه که مسئولین وزارت علوم هیچ نظارتی بخصوص در شهرستان های کوچک و دور بر این دانشگاه ها ندارن. خب مطمئنا دانشگاه بفکر منافع خودشه و بی در و پیکر میشه و مسئولین هم میگن یا علی یه رشته بزن ما هم تلاش میکنیم مجوز بگیریم خودشونم میشن دانشجوی اون دانشگاه و بدون حضور در کلاس مدرک میگیرن. نمونه هاش زیاده رشته مهندسی بدون کنکور وارد میشن بعد از 20 سال دوری از درس 3 ساله مهندسی مکانیک و برق و ... میگیرن
چقدر جای جوونایی که زحمت کشیدنو واقعا درس خوندن ، پرشده به دست این افراد؟؟