صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۵
پرویز پرستویی درباره سریال «دایی‌جان ناپلئون» می‌گوید: سریالی بسیار درخشان است که تا امروز جزو تک‌ستاره‌های تاریخ تلویزیون ایران محسوب می‌شود و با وجود ریختگی و رنگ‌پریدگی فیلم که حاصل گذر زمان است، هنوز هم دیدنی است.

روزنامه «شرق» آورده است، ٧٥ سالگی خالق فیلم «ای ایران» بهانه‌ای شد برای خانه هنرمندان تا هفته فیلم ناصر تقوایی را برگزار کند. در این برنامه که از امروز آغاز می‌شود، گزیده فیلم‌های پیش از انقلاب، ناخدا خورشید، گزیده آثار مستند، ‌ای ایران، کاغذ بی‌خط‌ و فیلم‌های کوتاه کشتی یونانی و رهایی این کارگردان در شش روز در سینماتک خانه هنرمندان به نمایش در می‌آید. به همین مناسبت در گفت‌وگویی با پرویز پرستویی ابعاد مختلف کار تقوایی را بررسی کردیم.

قرار است هفته فیلم «ناصر تقوایی» در خانه هنرمندان برگزار شود و همین‌طور باید ٧٥ سالگی ایشان را تبریک بگوییم. به همین مناسبت تمایل دارم تحلیل شما را درباره سینمای ناصر تقوایی بدانم. اصولا چه ویژگی‌هایی در فیلم‌های ایشان می‌بینید و کلا تلقی و دریافت شخصی‌تان از فضای فیلم‌های ناصر تقوایی چیست؟ همچنین از نظر شما نکاتی که در فیلم‌های ایشان هست، ولی در فیلم‌های امروز ایرانی کمتر شاهدش هستیم، چیست؟
واقعیت این است که سینمای استاد ناصر تقوایی بسیار گسترده و چندوجهی است و من فقط در حد بضاعتم می‌توانم درباره فیلم‌های درخشان و خود ایشان صحبت کنم. اما نکته اساسی و مهمی که در اینجا باید بازگو شود این است که درحال‌حاضر جای خالی ایشان و استاد بهرام بیضایی در سینمای ایران مشهود به نظر می‌رسد و این نکته نمود بیرونی دارد. امیدوارم در روزهای بسیار نزدیک شاهد ساخت فیلم‌های موردعلاقه این دو بزرگوار باشیم. البته خدا را شکر می‌کنم که کارگردانان بزرگی همچون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان‌آرا، خسرو سینایی و... هنوز فیلم می‌سازند و سرپا و فعال‌اند.

درباره فیلم‌های مستند و داستانی آقای تقوایی هم باید بگویم که هر یک در جایگاه خود تأثیرگذار بوده‌اند و تا امروز تأثیرات زیادی روی سینمای ایران گذاشته‌اند. با وجود ساختار هنری و محتوای پرمغز هرکدام، هر قشری از جامعه توانسته‌اند با آنها ارتباط برقرار کنند. خوب می‌دانیم که همه آدم‌ها از هر طبقه اجتماعی و با هر تحصیلاتی نقاط ضعف و قوتی دارند، اما بااین‌حال همه می‌توانند هم با فیلم‌های مستند آیینی و قوم‌شناسی و هم با فیلم‌های داستانی و قصه‌گوی استاد ارتباط برقرار کنند و این چیز کمی نیست. آقای تقوایی، قصه‌گویی ماهر و تواناست و قطعا اگر ایشان فیلم نسازند، سینمای ایران متضرر می‌شود و نه خودشان. چون آقای تقوایی در کمال بی‌نیازی دارند زندگی می‌کنند و به تدریس و آموزش ادامه می‌دهند.

با اینکه شما تاکنون با آقای تقوایی همکاری نکرده‌اید، جدا از فیلم‌هایی که کارگردانی کرده‌اند، چگونه به دنیای فکری ایشان نزدیک شده‌اید؟
متأسفانه تاکنون این سعادت و فرصت به من دست نداده که با ایشان همکاری کنم. معتقدم اگر می‌شد، عالی بود، چون برایم همچون کلاس درس می‌نمود. اما باید بگویم مدت‌ها به‌اصطلاح پای درس ایشان بوده‌ام و از کلمات و طرز نگاهشان به زندگی بسیار آموخته‌ام. ساعت‌ها تا پاسی از شب و حتی طلوع آفتاب پای حرفشان می‌نشستم و کلی یاد می‌گرفتم. واقعا اعتقاد دارم که ایشان گنج پنهان هستند.

من و شما و علاقه‌مندان به سینما حتما با کارهای ایشان آشنایی داریم. اما مثلا نسل جوانی که در خارج از کشور به دنیا آمده و زندگی می‌کند یا دهه هفتاد یا هشتادی‌ها شاید اسم ناصر تقوایی هم به گوششان نخورده باشد؛ اما به محض اینکه اسم سریال «دایی‌جان ناپلئون» به میان می‌آید یا از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود، بلافاصله ایشان را می‌شناسند؛ سریالی بسیار درخشان که تا امروز جزو تک‌ستاره‌های تاریخ تلویزیون ایران محسوب می‌شود و باوجود ریختگی و رنگ‌پریدگی فیلم که حاصل گذر زمان است، هنوز هم دیدنی است.

تحلیلتان از بازیگران این سریال چیست؟
شما حساب کنید که آقای تقوایی در چه سن‌وسالی سریال «دایی‌جان ناپلئون» را ساختند. ایشان جوان بودند. ولی وقتی به بازیگران فیلم توجه کنید، می‌بینید که اکثرا در آن زمان پیش‌کسوت بوده‌اند؛ استادان غلامحسین نقشینه، پرویز فنی‌زاده، اکبر دودکار، محمدعلی کشاورز، محمد ورشوچی و.... مطمئنا هر یک از این بزرگواران در انتخاب نقش صاحب سلیقه و دقیق بوده‌اند؛ اما هرکدام مقابل دوربین این جوان قرار گرفته‌اند و بازی‌های عالی ارائه کرده‌اند.

به نظر شما دلیل این موفقیت چیست؟
دانش وسیع و تسلط در کارگردانیِ آقای تقوایی؛ حتما می‌دانید آقای ناصر تقوایی فیلم‌نامه‌نویس دقیقی‌ هستند و به جزئیات کامل و دقیق می‌پردازند. اصلا خودشان نمونه سینمای کاملی هستند. باور می‌کنید در این سال‌ها وقتی به من پیشنهاد بازی می‌شود و وقتی فیلم‌نامه بر‌ای خواندن ارائه می‌دهند، به‌ندرت پیش می‌آید که به من نسخه کامل فیلم‌نامه را بدهند! آنچه به دستم می‌رسد در حد هفت، هشت صفحه ورق است که می‌گویند بعدا به مرور فیلم‌نامه تکمیل می‌شود! بعد وقتی که در کار پیش می‌رویم، به هندوانه دربسته برخورد می‌کنیم. شکافته که شد، تازه می‌فهمیم نارس بوده و توزرد! اما من به شما بگویم وقتی قرار بود «زنگی و رومی» ساخته شود، من فیلم‌نامه را خواندم. واقعا همه اجزای این فیلم‌نامه دقیق و کامل بود. هیچ‌چیزِ ناتمام نداشت. حتی جهت نگاه بازیگر در صحنه مشخص بود. به‌طوری‌که خدای‌ناکرده اگر روزی آقای تقوایی- ان‌شالله خداوند عمر دراز و پرعزت به ایشان بدهد - نخواهند این فیلم‌نامه را بسازند و به دست منی که اصلا تابه‌حال کارگردانی نکرده‌ام، بسپارند، بی‌بروبرگرد بدون مشکل فیلم را تا انتها خواهم ساخت. چون همه‌چیز دقیق و حساب‌شده در دستم هست. فقط کافیست به نوشته‌ها و توصیه‌های فیلم‌نامه عمل کنم.

حالا که با افکار آقای تقوایی آشنایی دارید، نگاه ایشان به بازیگران فیلم‌هایش چگونه است؟
به نکته جالبی اشاره کردید. از نظر آقای تقوایی به‌طورکلی در سینما هنرپیشه کوچک داریم، ولی نقش کوچک نداریم. او معتقد بود روزی که پرویز فنی‌زاده مقابل دوربین من قرار گرفت، آن روز هنرپیشه اصلی من محسوب می‌شد و همین‌طور روزی که مرحوم اکبر دودکار نقش خود را مقابل دوربینِ من بازی می‌کرد، آن لحظات ایشان بازیگر اصلی سریال من بودند. به عبارت دقیق‌تر حتی هنروری که برای یک دقیقه مقابل دوربین ایشان قرار می‌گیرد، هویت دارد و شایسته است او را در پیکره فیلم درنظر داشته باشیم و نادیده نگیریم.

تازه ایشان فقط به سینما نگاه تخصصی ندارند. وقتی درباره فوتبال هم صحبت می‌کنند، واقعا مانند کارشناس فوتبال، صاحب‌نظر و متخصص هستند و آدم حیرت می‌کند. اصلا به هر موضوعی ورود پیدا می‌کنند، نگاه تخصصی و فنی دارند. به هیچ‌چیزی نگاه سطحی ندارند. مگر ما چند نفر مانند ناصر تقوایی داریم؟ ایشان هر کجای جهان بود روی سرشان می‌گذاشتند و عزت می‌دیدند. اما ما با بزرگان‌مان چه می‌کنیم. وقتی عباس کیارستمی بزرگ از این دنیا رفتند، تازه برخی‌ها یادشان آمد کیارستمی چه خدمات بزرگی به فرهنگ و هنر این سرزمین کرده است.

یادم می‌آید قرار بود با تهیه‌کنندگی شما و آقای نوروزبیگی، فیلم‌نامه «زنگی و رومی» به وسیله آقای تقوایی ساخته شود. چرا نشد؟
این مسأله به دولت دهم مربوط می‌شد؛ زمانی‌که آقای میرعلایی، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بودند. سه ماه دوندگی کردیم درنهایت گفتند برای این فیلم بودجه کافی نداریم!

آن‌وقت آن زمان برای فیلم بی‌خاصیتی مانند «استرداد»، بودجه کافی داشتند؟!
این را نمی‌دانم. اما فقط می‌دانم ناصر تقوایی دوست داشت آن فیلم را بسازد. من واقعا بدون هرگونه خشوع و خضوعی تمایل داشتم جزء عوامل صحنه فیلم باشم و نه به‌عنوان بازیگر؛ ولی نشد!

آقای تقوایی جملات جالبی دارد. او می‌گوید «خیلی‌ها می‌گویند من کم کارم! و پاسخ می‌دهد از این نظر که فیلم نمی‌سازم، بله کم کارم! ولی ظاهرا یادشان رفته عکاسی‌کردن، فیلم‌نامه‌نوشتن، تدریس‌کردن، داستان‌نوشتن هم جزء کار محسوب می‌شود! و با وجود این همه کار، واقعا وقت کافی ندارم!» به‌هرجهت او به آفرینش‌های هنری خود ادامه می‌دهد. اما با این همه، نکته دردناک این است، در جایی گفت تا زمانی‌که این سینما خراب نشود و درون خاکستر آن سینمای دیگری رویش نکند، دیگر فیلم نخواهم ساخت. نظرتان چیست؟
خوب می‌دانم جمله اخیر را چه زمانی بیان کرد؛ در دولت دهم، هنگامی که برای ساخت فیلم‌نامه «زنگی و رومی» به او گفتند بودجه کافی نداریم! درحالی‌که اشتیاق او به قدری بود که همان زمان در حیاط بنیاد سینمایی فارابی در گوش من گفت: «پرویز، الان من توانایی ساخت دو فیلم سینمایی را دارم». حالا سؤال من این است کسی که این‌قدر اشتیاق برای فیلم‌سازی دارد، چطور به فیلم‌نساختن سوق داده می‌شود!!! واقعا دلیل این سردی چیست؟!

این روزها باخبرم مشغول بازی در فیلم «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی هستید. درحالی‌که در زمان نمایش فیلم «متروپل» شاهد بودم برخی از بازیگران جوان بعد از نمایش فیلم، حتی تلفن آقای کیمیایی را جواب ندادند! درحالی‌که همان بازیگران روزگاری برای بازی‌کردن تنها در یک پلان فیلم کیمیایی، التماس می‌کردند! به‌هرجهت بخشی از رفتار فرهنگی همین است که شما دارید انجام می‌دهید و ستودنی است.
چون من به این مسأله اعتقاد دارم. یادم می‌آید زمانی‌که آقای کیمیایی فیلم «قیصر» را می‌ساخت، کلی کفش پاشنه تخم‌مرغی و مدل موی قیصری در ایران مد شد. خب چه کسی درآن زمان در سینمای ایران چنین کاری کرد؟ یا آن زمان فیلمی درست‌ودرمان درباره معضل اعتیاد ساخت، به نام «گوزن‌ها».

امروزه برای نمایش اثرات مخرب اعتیاد چه پول‌ها که خرج نمی‌کنند، اما یک درصد هم تأثیرات «گوزن‌ها» را ندارد. ما اکنون با قله‌های فرهنگ و هنرمان چه برخوردی می‌کنیم؟! من حتی به بهروز وثوقی گفته‌ام ما خیلی تلاش می‌کنیم تازه شبیه شماها بشویم. بنابراین نباید زیاد خودمان را جدی بگیریم.

شاید هم جدیدا مد شده برخی‌ به تأسی از «غوره نشده مویز گشتی»، جبران مافات می‌کنند. به‌هرحال هر کسی توانایی‌ای ‌دارد و قدرت برخی‌ گذر از بزرگان است!
(می‌خندد) خدا بزرگان ما را حفظ کند.
ارسال نظرات