درگیریهای دنبالهدار مادر پیر و پسر معتاد با قتل پایان یافت و پسر شیشهای دیروز به اتهام جنایت خانوادگی، پای میز محاکمه ایستاد.
روزنامه «فرهیختگان» افزود: این پسر ادعا کرد از روی ترس پیکر نیمهجان مادرش را در کمد دیواری زیر رختخوابها پنهان کرده بود.
شامگاه بیستوسوم اسفند 93، زن جوانی وحشتزده با کلانتری 129 جامی تماس گرفت و از پیدا شدن جنازه مادرش در کمد دیواری خانهشان در خیابان باستان خبر داد. پلیس به خانه مورد نظر رفت و در کمد دیواری و زیر رختخوابها جنازه زن 70 ساله به نام شیرین را یافت.
جنازه با هماهنگی قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به پرسوجو پرداخت. زن جوان گفت: «بعد از مرگ پدرم، مادر و برادرم با هم در خانه زندگی میکردند. عصر بیستوسوم اسفند وقتی به خانه مادرم رفتم تا به او سر بزنم هیچکس در را باز نکرد. نگران شدم و با کلید یدک در را گشودم، ولی اثری از مادرم نبود. من همهجا را گشتم و متوجه به هم ریختگی رختخوابها در کمد دیواری شدم. شروع به مرتب کردن رختخوابها کردم که در یک لحظه پای مادرم را دیدم که از زیر رختخوابها بیرون مانده بود.»
زن جوان که شوکه بود و اشک میریخت، ادامه داد: «برادر 29 سالهام رضا از سالها پیش به مواد مخدر معتاد شده است. از وقتی به خانه مادرم آمدهام خبری از او نیست و گمان میکنم او در قتل مادرم دست داشته باشد.»
به دنبال اطلاعاتی که زن جوان به پلیس داد ردیابی پسر معتاد آغاز و وی همان شب در خانه یکی از دوستانش بازداشت شد. این پسر به قتل مادرش به خاطر اختلافهای خانوادگی اعتراف کرد.
رضا دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه خواهر رضا برای او درخواست اشد مجازات کرد و گفت: «برادرم همیشه برای تهیه پول مواد مخدر با مادرم درگیر میشد تا اینکه بالاخره بیرحمانه او را کشت.» سپس رضا پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: «چند سال بود که به مواد مخدر معتاد شده بودم. هر روز به حمام خانه میرفت و آنجا مواد مخدر مصرف میکرد و سر همین موضوع مادرم مدام با من درگیر بود و به من سرکوفت میزد.»
وی در تشریح جزئیات جنایت گفت: «مواد نداشتم و حالم بد بود. از مادرم خواستم برای خرید مواد به من پول بدهد، اما قبول نکرد. او حرفهای همیشگیاش را پیش کشید که عصبانی شدم و او را هل دادم که سرش به زمین برخورد کرد و بیهوش شد. من از ترسم پیکر نیمهجان او را در کمد دیواری گذاشتم و چند پتو روی او انداختم و از خانه فرار کردم.»
او ادامه داد: «من مادرم را دوست داشتم. من و او سالها با هم زندگی میکردیم و به دعواهای همیشگی با هم عادت کرده بودیم. من واقعا قصد کشتن او را نداشتم، چون کمد دیواری قدیمی بود و منافذ زیادی داشت گمان میکردم هوا به داخل آن رفتوآمد دارد، به همین خاطر پیکر نیمهجان او را در کمد گذاشتم. فکر میکردم چند ساعت دیگر بههوش میآید. من از مرگ مادرم ناراحتم و حالا از خواهرم و اولیای دم تقاضای بخشش دارم.»
در پایان این جلسه هیات قاضی وارد شور شد تا رای صادر کند.