فرارو- عباس کیارستمی کارگردان مطرح سینمای ایران ۱۴ تیر ماه در فرانسه و در سن 76 سالگی درگذشت.
به گزارش فرارو، عباس کیارستمی کارگردان مطرح کشورمان پس از تحمل یک دوره بیماری عصر دوشنبه ۱۴ تیر ماه درگذشت.
وی که به تازگی ایران را مقصد فرانسه ترک کرده بود تا مراحل درمان را در آن کشور طی کند بر اثر شدت گرفتن بیماری اش در همان کشور چشم از جهان فروبست.
مسئولان خانه سینما این خبر تایید کرده اند.
بنا بر این گزارش، پیکر کیارستمی قرار است به ایران منتقل شود.
عباس کیارستمی از اسفند ماه
گذشته با بیماری گوارشی دست و پنجه نرم میکرد و روند درمان وی به گونه ای
پیش رفت که بیماری وی نه تنها بهبود نیافت بلکه تشدید نیز نشد و در نهایت
تصمیم بر این شد که درمان وی خارج از ایران و در فرانسه پی گرفته شود.
کیارستمی متولد 1 تیر 1319 در تهران بود و در رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کرد.
کیارستمی از سال ۱۳۴۰ یعنی در دهه ۱۹۶۰ به عنوان نقاش تبلیغاتی در آتلیه ۷ و یکی دو مؤسسهٔ دیگر به کار طراحی جلد کتاب، پوستر و آگهیهای بازرگانی پرداخت. از سال ۱۳۴۶ در سازمان تبلیغاتی نگاره به طراحی و ساختن تیتراژ فیلم پرداخت که نخستین آنها تیتراژ فیلم وسوسهٔ شیطان ساختهٔ محمد زرین دست بود.
طراحی پوستر و ساخت تیتراژ فیلمهای قیصر و رضا موتوری ساختهٔ مسعود کیمیایی را او انجام داد. مدتی بعد به دعوت فیروز شیروانلو، که مسئولیت «امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داشت به کانون رفت و در سال ۱۳۴۹ فیلم کوتاه نان و کوچه را ساخت.
در سال ۱۳۵۱ فیلم زنگ تفریح را ساخت و با ساخت فیلم مسافر در سال ۱۳۵۳ مطرح شد.
کیارستمی در کارنامهی فیلمسازیاش ساخت فیلمهای کوتاه «نان و کوچه»،
«زنگ تفریح»، «تجربه»، «دو راه حل برای یک مساله» و .. و فیلمهای بلند
«گزارش» ۱۳۵۶، «اولیها» ۱۳۶۲، «خانهی دوست کجاست؟» ۱۳۶۵، «مشق شب» ۱۳۶۶،
«کلوزآپ، نمای نزدیک» ۱۳۶۸، «زندگی و دیگر هیچ» ۱۳۷۰، «زیر درختان زیتون»
۱۳۷۳، «طعم گیلاس» ۱۳۷۶، «باد ما را خواهد برد» ۱۳۷۷، «ABC آفریقا» ۱۳۷۹ را
دارد.
او با "طعم گیلاس" موفق به کسب جایزه نخل طلای کن شد. او تنها کارگردان ایرانی است که موفق شده است این جایزه را کسب کند.
کیارستمی در سال 2010 نیز با فیلم "کپی برابر با اصل" در جشنواره کن حاضر شد. این فیلم نیز نامزد دریافت جایزه نخل طلای کن شد.
کیارستمی در کنار فیلمسازی دست تجربه هایی در عرصههای دیگر هنری زد. او تجربههای متفاوتی در زمینههای مختلف نظیر آهنگسازی، طراحی صحنه، پوستر و لباس، تدوین و حتی بازیگری و رهبری اپرا داشت.
او همچنین در زمینهٔ عکاسی طبیعت شناخته شدهاست و روایت هایی شخصی از شعر شاعران برجسته کلاسیک ایران منتشر کرده است.
ان کز هنرش رسد صفا رفت
ای دوست کجاست خانه ی تو ؟
که اواره شدم دلم زجا رفت
کیارستمی هنرمندی ارجمند بود که انچه را بر پرده سینما میکشید بر صفحه دل مخاطبانش نقش
می بست . با "خانه دوست کجاست " با او آشنا شدم و به خانه ی پرصفای دل و ذهنش مهمان شدم . فیلمی با داستانی ساده اما سرشار از عواطف پاک و دل انگیز .
سپس فیملهای دیگر او را هم دیدم و از انها بهره بردم
او با سبک خاص خود ، صمیمانه با مخاطب سخن میگفت و احساس و اندیشه او را به خود جلب و جذب میکرد ...
افسوس که زود رفت .
ولی چه هنرمندانه ، ما را از رفتنش دلگیر ساخته است .
خدایش رحمت کناد.
کز سنگ لاله خیزد
روز وداع یاران
پروازش ناباورانه است
وز شمار خرد هزاران بیش
یک دقیقه سکوت به احترام عزتی که برای وطنم به ارمغان آوردی.
عشق هايم را !
دشمنانم رابخشوده ام
دوست تازه اي برنمي گزينم...
عباس كيارستمي روحش شاد
روحش شاد
روحش شاد
عزیز دل بودن ایشان
داغی بود بر دلمان
چشمان بسته بی عینک.
حالا با عینک دفنش می کنن؟
واقعاً منظور شما از جمله ای که نوشته اید چیست ؟ خداوند کمی به ما واقع بینی عنایت کند که همه چیز زا با شوخی برگزار نکنیم.
وان که می گفت، ندانست ...
چه غم آلوده شبی بود
وان مسافر که در آن ظلمتِ خاموش گذشت
و برانگیخت سگان را به صدایِ سُمِ اسبش بر سنگ
بی که یک دم به خیالش گذرد
که فرود آید شب را
گویی
همه رؤیایِ تبی بود
چه غم آلوده شبی بود
ن اینکه من پزشک باشم نخیر من ی کارمندم اما حداقا میودونم قالبه نه غالب!
……………………………
به نظرم موقعى اين اتفاق ( مرگ ) مى افتد كه آدم كار ناتمام نداشته باشد ، ما كه تا آخر عمر كار ناتمام داريم ، اگر قبل از اينكه كارهـايمان تمام شود ما را ببرند ، كمى ناخوشايند است .!
عباس كيارستمى گفتگو با سالنامه روزنامه شرق ؛ سال ٩٣
ناخوشايند تموم شد عباس جان ، روحت شاد استاد ..
قربانی سیستم اشتباهی که مدعی مدیریت جهان است
سیستم پزسکی کشور ما مثل فدراسیون فوتبالمونه پر از اشتتباه
فساد(زیرمیزی هم گونه ای ازفساد است )وناکارآمدی
وایضا سایر وزارتخانه ها
روحت شاد و یادت گرامی
قدر بزرگانمان را نمی دانیم...
با ایشان نیز کم نامهربانی و بی مهری نشد...
«در میان گونه گونه مرگها...
تلختر مرگی ست، مرگ برگها
زان که در هنگامهی اوج و هبوط
تلخی مرگست با شرم سقوط
وز دگر سو٬ خوشترین مرگ جهان٬ -زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستیها رها
خوشترین مرگیست، مرگ شعلهها...»
استاد شفیعی کدکنی
ویادش برای همیشه تاریخ ایران زمین گرامی باد
حیف حیف حیف ....
نه
خدا رحمتش کنه انشااله
همین
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود ؟
زنده را تا زنده است قدرش بدان
ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود ؟
جدى نميگين:((((((((((
به هر حال خدا رحمتش کند.
خداحافظ بزرگ مرد