یادداشت دریافتی- دکتر محمد مهدی تهرانی؛ موافقان انجام خدمت سربازی به صورت اجباری به دلایل ذیل استناد میکنند:
۱-خدمت سربازی باعث ارتقاء روحیه سلحشوری و جنگاوری در آحاد جوانان ذکور مملکت گشته و آنها را برای روزهای مبادا آماده میسازد.
۲-نیروهای سرباز کمبود پرسنل مورد نیاز در نیروهای مسلح را تا حدودی جبران میکنند و امکان استمرار فعالیت مطلوب آن مراکز را فراهم میسازند.
مدعیات مذکور به طور مطلق قابل رد کردن نیستند و بهرهای از حقیقت را در بردارند اما مخالفین نیز دلایلی دارند که باید به آنها نیز توجه کرد:
۱-در زمانه فعلی نقش نیروی انسانی غیرحرفهای در موقعیتهای رزمی بسیار کم رنگتر از گذشته است و هر چه به سمت آینده میرویم این نقش کم رنگتر خواهد شد. حتی در نبردهای تن به تن نیز سربازی که نهایتاً سه ماه آموزش دیده است در مقابله با جنگاوران حرفهای حرفی برای گفتن ندارد.
۲-هزینه استمرار وضع فعلی خدمت سربازی در نگاه سیستمی و بلند مدت بسیار بیشتر از داشتن ارتش حرفهای و کار آیی آن به مراتب کمتر است. فرض کنید در طی بیست سال احتمال بروز یک جنگ وجود داشته باشد، ما باید بیست سال و هر سال چندین دوره سرباز را آموزش دهیم تا در زمان حادثه دستمان از نیروی انسانی تهی نباشد. حال آنکه از این همه نیروی آموزش دیده تنها دو سه دوره اخیر ممکن است به کار آیند که آنها هم حتما به آموزش تکمیلی محتاج خواهند بود.
در زمان جنگ تحمیلی تنها سربازان منقضی خدمت سال ۱۳۵۶ به خدمت شش ماهه احتیاط احضار شدند که بیشتر آنها هم در بخش پشتیبانی به کار گرفته شدند. لذا سوالی که پاسخ میطلبد این است که آیا نمیتوان بودجه این بیست سال آموزش فرضی را (اعم از مادی و نیروی انسانی) به نحوه بهتری هزینه کرد تا در موقع لزوم از تمام آن سرمایه گذاری در راه دفاع از مملکت بهره گرفت؟
۳-مرکز پژوهشهای مجلس و شاید نهادهای دیگری هم به بررسی وضعیت خدمت سربازی پرداخته و در وجوه مختلف آن بحث کردهاند اما نکتهای بسیار مهم وجود دارد که تا کنون کسی به آن اشاره نکرده است و آن اثرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این مدل از خدمت سربازی میباشد.
خدمت سربازی شاید تنها بخشی از بافت اداری، نظامی، اجتماعی و سیاسی مملکت است که ورود به آن تقریبا هیچگونه نظام گزینشی ندارد. به عبارت دیگر در کنار جوانهای پاک و سالم مملکت ورود افراد معتاد، خلافکار و کج رفتار نیز به پادگانهای آموزشی بلامانع است.
از طرفی پرواضح است که در محیطهای زندگی جمعی، جو غالب در اختیار افراد جسور است و لذا به فرض حضور جوانهای مومن و درستکار، جو را افراد ناباب و جسور در اختیار میگیرند و بدآموزیهای سربازی بسیار بیشتر از آموزههای مثبت آن خواهد بود. لذا اگر ورودی پادگانهای آموزشی تعدادی جوان خوب و جمعی اشرار باشد، قطعا در خروجی آن از تعداد خوبها کاسته شده به تعداد معتادین، بزهکاران و یا افراد افسرده و سرخورده افزوده خواهد شد.
۴-سختگیری و شدت عمل جزء شناخته شده از آموزشهای نظامی است. هر کس که داوطلبانه به نیروهای مسلح میپیوندد باید از ابتدا این مسئله را برای خود حل کند و ضرورت آنرا باور نماید. اما برای بیشتر جوانانی که به اجبار راهی خدمت سربازی شدهاند سختگیریها و دیسیپلین دوره آموزشی و محیط نظامی هضم شدنی و قابل پذیریش نیست و از آنجا که خاصیت ذهن انسان تعمیم است لذا آنچه را که خطای هالهای مینامند اتفاق میافتد و دیدگاه منفی سرباز نسبت به فرمانده یا محیط آموزشی به سایر بخشهای مدیریتی جامعه نیز تعمیم مییابد که به لحاظ جامعهشناسی و نگاه سیستمی نکته بسیار حائز اهمیتی است که باید بدان توجه شود.
۵-با این تفاصیل جا دارد که در مورد نحوه انجام خدمت سربازی بازنگری شود و با استفاده از تجربیات کشورهای دیگر که به سوی حذف خدمت اجباری رفتهاند و نیز شرایط بومی خود به طراحی مدلی مناسب بپردازیم.
۶-در پایان یادآور میشوم که هر عمل و اقدام کوچک و بزرگ حداقل دو نتیجه در پی دارند: نتیجه نزدیک و نتیجه دور. بهتر است بیش از آنکه به فکر رفع نیازهای نزدیک خود باشیم به عواقب دور اعمال فکر کنیم.
در هر صورت نام دیگر سربازی خدمت به وطن است ولی با سربازان مانند کلاس اول ابتدایی بایستی عمل شود تا کمک کم به این محیط به ظاهر خوف انگیز خاتمه داده شود
درسته مسئولین به ویژه نظامی ها نیروی مفت میخوان و به نظرشون دو سال هم کمه و بحث با اونها هم بی فایدس
ولی یه با انصاف باید موازنه ای با حق مردم برقرار کنه
خدمت مدتش باید ده ماه باشه
دو ماه آموزشی و 8 ماه خدمت عمومی
بنده قبل از خدمت بسیار به نیروهای مسلح علاقه داشتم و حتی مشتاق استخدام رسمی بودم اما بعد از ورود به خدمت سربازی و اون هم خدمت در یگان رزمی(اوج سلحشوری و جنگاوری!) انگیزه هایم بشدت کاهش یافت و بنوعی دیدگاهم منفی شد
علاوه بر این سربازان اموزش نظامی خاصی نمیبینند و این دلیل هم منتفیست
دوصدمرد جنگی به از صدهزار
سیاهی لشگر نیاید به کار
که یک مرد جنگی، به از صد هزار