صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۷۴۲۰۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۸ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۵
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:در روزهای گذشته یکی از سینماگران سیاه کار کشورمان که هرگز به شادمانی مردمانش نمی‌اندیشد و به جز جایزه غربی و شوالیه‌گی نمی‌اندیشد و حتی در یک خانه غم‌زده لبخندی برلبان مردمش هرچند دروغین نمی‌نشاند،برنده دوجایزه از فستیوال کن فرانسه شد.

آنچه که هیچ تغییری در زندگی مردمان وطن و ارتقا سلامتی اجتماعی و زندگی ساده خانواده‌هایش نداد، ژاپنی‌ها هر کاری را که ارزش افزوده خلق نکند مودا می‌گویند. این ماجرا نیز به مثابه یک مودا بود، کدام ارزش در کره خاکی با این فیلم افزوده است. هیچ کس در جامعه کنونی ما بی‌خبر از رشد بی‌ارزشی‌های سرمایه‌داری و زندگی‌های پوچ و در تقلای ژست‌های کاذب در آن نیست؛ شاید ماشین‌های نسبتاً ارزان قیمت چینی شاسی بلند نمادی مختصر از زیر پوست شهر باشند که چگونه طبقه متوسط ضعیف در حسرت ماشین بلند قد و خالی نماندن از عریضه ژست‌های ثروت به ماشین‌های قد بلند ارزان پناه می‌برد.

مرگ فروشنده آرتورمیلر نقد سرمایه‌داری بی‌رحم و ارزش‌های پوشالینش است. آنجا که فروشنده که «برنیروهای زندگی، نظارت و اختیاری ندارد». تاملی است بر زندگی انسان‌هایی که تنها هنگامی مطرح هستند که سودی می‌رسانند و سپس در خلا رها می‌شوند. خانه او شبیه به زندانی است که او در آن با تکیه بر خاطراتش سعی می‌کند ثابت کند که هنوز زنده است و وجود دارد.

اما این خاطرات، تنها او را بیشتر و بیشتر در گذشته فرو برده و باعث می‌شوند تا در رویا فرو رود و بیهوده به دیگران دل ببندد، فروشنده تنها راه داشتن یک زندگی شرافتمندانه برای خود و خانواده‌اش را تلاش برای کسب ثروت در درون چهارچوب‌های خرد‌کننده و بی‌احساس سرمایه‌داری می‌داند. او که در پایان توفیقی حاصل نمی‌کند با تصادفی ساختگی دست به خودکشی می‌زند تا از این طریق خانواده‌اش به ثروت برسند. یعنی جایی که مرگ ارزشی بالاتر از زندگی می‌یابد.

آرتور میلر هوشمندانه یک فروشنده ویزیتور را برای نمایاندن چهره کریه سرمایه‌داری انتخاب کرده. ویزیتورهایی که شبانه روز با بزک و آرایش و کراوات آواره شهر می‌شوند تا با فروش محصولات ارباب درصدی ناچیز از سود حاصله را سهیم شوند.

حال ما باید مواظب می‌بودیم تا خود فروشنده نشویم و متاع ارزان و بی‌قیمت سرمایه‌داری را در کنار سیمای معصوم دو فرزند جوان‌مان که مجبورند مانند ماشین و برنامه‌ریزی‌شده لبخند زنند و با ژست‌های مصنوعی عکس‌های سفره قرمز خونین را تکمیل کنند، نفروشیم! فروشنده‌شدن! مرگ فروشنده را نیز در بر دارد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
زورش گرفته
ناشناس
۱۵:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
ماشین‌های نسبتاً ارزان قیمت چینی شاسی بلند .....
خبر از جیب توده اکثریت مردم ندارید... اکثر مردم تو خرید یه پراید موندن....
ناشناس
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
واقعا این دو فروشنده متفاوتند. و البته نویسنده هایشان.
ناشناس
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
واقعا این دو فروشنده متفاوتند.
ناشناس
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
جالب بود.
ناشناس
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
جمهوري اسلامي بيدار شو
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
دو سه جمله آخر تهدید بود ؟ پیش بینی بود؟ برداشت شخصی نویسنده مقاله بود؟ الهام شاعرانه بود؟ مقدمه ایراد اتهام بود؟
چی بود؟
ناشناس
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
حسود هرگز نیاسود
ناشناس
۱۲:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
خب تو بهتر بلدب تو بساز
میثم
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
تو به چه حقی از طرف مردم نظر میدی؟ کی به تو رای داده رفتی نشستی اونجا ؟
ناشناس
۱۱:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
این نوشته مصداق واقعی بیهودگی طرز فکری است که نزدیک 4 دهه است بر زندگی ما حاکم است و جز تباهی حامعه و افسردگی اجتماعی و فاصله طبقاتی بی سابقه در تاریخ ما که خود نویسنده هم به آن اشاره کرده ، هیچ بهره ای برای مردم ما نداشته .این نوع افراد باید بفهمند که جامعه از این نوع نگاه تکراری اینها به همه چیز و اینکه خود را ارباب مردم می دانند واقعا حسته شده ، آیا سیاهی را در تهران و شهرهای بزرگ در همه چیزمان نمی بینیم ؟ آیا نمایش واقعیت نابهنجارمان سیاه نمائی است ؟

ببینید میزان درک و هوش نویسنده در چه حدی بوده :
از یک طرف نگاه انتقاد آمیز آرتور میلر به سرمایه داری را تائید می کند و از طرف دیگر فیلمی که بر مبنای همان نمایشنامه و در شرایط اجتماعی و فردی مشابه همان شرایط نمایشنامه ساخته شده را محکوم می کند !!!
چرا ؟ چون کارگردان غیر خودی است و نگاه اینها فقط نگاه ایدئولوژیک آن هم از دیدگاه خودشان به همه چیز است .
بهرنگ
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
پیرو نظر قبلی روی این خبر نوشتم و امیدوارم فرارو منتشر کنه باید اضافه کنم لبخندهای دروغی مورد نظر نویسنده این مطلب در روزنامه مذکور، نه دوامی داره و نه سودی به حال این مردم. در ضمن اگه همه ما از ته دل به لطف خدا ایمان داشته باشیم خواهیم دید که مشکلات ایران به زودی زود رو به بهبودی خواهد گذاشت و همه مردم لبخندهای واقعی خواهند زد. ما باید با دیدن این آثار هنری واقعگرایانه به فکر بهبود اوضاع کشور باشیم نه اینکه سعی کنیم با ظاهر سازی و خبرسازیهای بیهوده لبخند دروغی بر لب مردم بنشانیم.
بهرنگ
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
من در حیرتم که نویسندگان این جور مطالب چطور در مورد فیلمی که هنوز ندیدنش مطلب می نویسن و ازش انتقاد می کنن!!؟؟؟ واقعا جای بسی تاسف داره!! اول بذار فیلم بیاد و مردم ببینن و خودت هم ببین فیلم رو بعد نقدش کن!!!!
ناشناس
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
عزیز براد،، این هنر است هنر، دین نیست، سیاست نیست، قومیت نیست. طرح یک مساله انسانی به زبان هنر است. همین. لطفاً این را بفهمید.!!!!!
مسعود
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
مردم افتخار میکنند به داشتن همچین هنرمندان جهانی ، ما فقط بلدیم نخبگان خودمان را فراری بدیم
ناشناس
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
آفرین
احسنت
ای کاش همه بفهمن
ناشناس
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
اينها هر چي ربط به ايراني دارد نفي مي كنند ، حالا حتما مثلا خوشحال هستند ذوب اهن حذف شده! ملت به كساني مانند فرهادي محتاج هستند تا به ايراني بودنشان افتخار كنند.
ناشناس
۱۱:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
به دور از جوگیری های انفجارگونه در چنین مواقعی و موضع گیری های سیاسی، باید بگویم این نقد جالب و منطقی است. آنچه مسلم است این است که شکاف طبقاتی ژرفتر شده است و طبقه نوکیسه و رانتخوار مردم را به فلاکت رسانده اند. در این وانفسا،نه احمدی نژادیون مقصر اصلی هستند و نه از امیدیون کاری بر می آید. پدیده هزاره سوم یک معلول است و امید بستن به برجامیون نیز واهی.
سیستم بی رحم سرمایه داری و فساد نهادینه شده با سیاسی کاری از بین نمی رود.
ناشناس
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
اگر کن را کنار بگذاریم مردم ما تکریم می شوند؟ دیگه مجبور نیستند در بیمارستانهای بی در و پیکر دولتی اسیربشند؟ دیگه در مطب های پزشکان تاجر ماب روزها و ماهها برای مرحم دردشان منتظر نمی نشیند؟ اگر کن نباشد شهرداریها اختلاس نمی کنند،اگر کن نباشد مردم در داد گاهها امید نجات دارند؟ اگر کن نباشد سیاست بازان ما را بازی نمی دهند؟ اگر کن نباشد اخلاقی ملی باز می گردد؟
رضا
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
جالبه...
این روزنامه مدعی خندیدن مردم شده، چیزی که در مرام و مسلک خودشان نیست.
حداقل کار فرهادی این بود که با بردن جایزه خنده را بر لب ایرانی ها آورد.
ناشناس
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
مثل اینکه باز هم دلشان واپس شده...
ناشناس
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
فکر میکنید نویسنده فیلم رو دیده؟ فکر میکنید دستفروش میلر رو خوانده؟ من فکر میکنم از فیلم یه چیزایی شنیده و چون خیلی دوست داشته اظهار فضل کنه٬ بدو بدو رفته نمایش نامه رو خوانده٬ چیزی هم نیست٬ کوتاهه. خیلی هم سعی کرده مغلغ و به زعم خودش پیچیده بنویسه. نهایتا هم یه تناقض بزرگ از مجموعه مقدمه و نتیجه گیریش درست کرده. حالا سؤال اینه٬ مگه مجبوری برادر من؟ من هم فیلم رو ندیدم٬ نه میگم خوبه نه بد. فقط میگم میشه صبر کرد و به موقع اظهار نظر/ وجود کرد.
ناشناس
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
همه مردم ایران از برنده شدن فیلم فروشنده در یک جشنواره مهم بین المللی خیلی خیلی زیاد خوشحال شدند و شادی کردند. بر خلاف عده ای عقده ای که همیشه ناراحت هستند. درود بر اصغر فرهادی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی.
سعید
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
اول که شوالیگی است و نه شوالیه گی دوم پس دنبال مدال های بین المللی فوتبال و رشته های ورزشی هم نباشید زیرا الکلام الکلام . و دست اخر چه ربطی بین ژاپن است با حرف های شما؟ از هر اسمی به نفع نوشته شان استفاده کرده است . مگر قرار است با یک فیلم در دنیا انقلاب اخلاقی اجتماعی رخ دهد؟