صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۰۰:۳۲ - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵
 ساعت ١٠ صبح، صادقیه به‌سمت نمایشگاه؛ به تعبیر دقیق‌تر «شهر آفتاب». اول این‌که ابتدای هر خط مترو (فرقی نمی‌کند کجا) که به قصد نمایشگاه کتاب وارد شوید، حدود یک‌ساعت‌ونیم تا «شهر آفتاب» فاصله دارید. مشکل اصلی هم اینجاست که هیچ تابلو، پارچه‌نوشته یا برگه‌ای نیست که شما را راهنمایی کند.

باید از ماموران مترو بپرسید نمایشگاه کجاست تا حواس‌تان باشد ایستگاه «امام خمینی» را رد نکنید و خط عوض کنید، بنده البته رد کردم. بنابراین به آن یک‌‌ساعت‌ونیم، نیم‌ساعت دیگری هم اضافه شد. دوباره مجبور شدم برگردم ایستگاه «امام خمینی»، دوباره بپرسم و برای «کهریزک» منتظر بمانم. در راه هم چاره‌ای جز پرس‌وجو ندارید چون تا ایستگاه «شاهد» که تازه بلندگوهای مترو اعلام می‌کنند اگر مسافر «شهر آفتاب» هستید باید پیاده شوید، اطلاع‌رسانی ضعیف نیست بلکه چیزی به نام اطلاع‌رسانی اصلا نیست!

در هر حال ما «شاهد» پیاده شدیم تا قطار بعدی ما را به سمت نمایشگاه ببرد. برنامه‌ریزی به این شکل است که تمام قطارهای مقصد «کهریزک» در ایستگاه «شاهد» توقف می‌کنند و اگر مسافری به مقصد نمایشگاه آمده، پیاده خواهد شد تا قطار بعدی او را ببرد به «شهر آفتاب». واقعیت ماجرا این است که وقتی در «شهر آفتاب» پیاده شدم دقیقا توقع همان چیزی را داشتم که دیدم. نمایشگاه کتاب جدید جای فوق‌العاده‌ای نیست یا امکانات شگرفی ندارد. توقعی هم نیست. کل تصمیم‌گیری در دقیقه نود انجام شد و بیشتر از این هم انتظار نمی‌رود.

بزرگترین معضل اینجا باد است و مثل تمام نمایشگاه‌های ادوار پیشین، تعداد بسیار اندک نیمکت و استراحتگاه. در این کشور بعضی مسائل تازه بعد از اختصاص بودجه و خرج هزینه، مورد بررسی قرار می‌گیرند. باد هم ازجمله اینهاست چون عبور و مرور برای عابران نمایشگاهی را با زحمت و دردسر همراه می‌کند، به‌ویژه که کالای مبادلاتی اینجا کتاب است و هر از گاهی یک نفر را می‌بینی که درحال دویدن به دنبال دفتر و دستک‌های بادبرده است. این معضل به‌محض خروج از متروی «شهر آفتاب» نخستین نکته‌ای است که آزارتان خواهد داد. بعد از آن می‌شود از راهنماهای نمایشگاه پرسید و به خودرو‌های برقی رسید.

تا تالار ناشران عمومی پنج دقیقه دیگر هم باید منتظر باشید تا از طریق این خودرو‌ها جلوی در پیاده شوید. بعد از آن چهره اصلی نمایشگاه خودش را نشان خواهد داد؛ چون عموما نمایشگاه کتاب را از طریق غرفه‌چینی و ایجاد امکانات در همین تالار رصد می‌کنند. اکثر نقدها و انتقادها هم از دل همین تالار بیرون می‌آید. داخل آن‌ که پا بگذارید، بعضی راهروها نظم و نسق درستی ندارند. یکی، دو راهرو شماره‌های «یک» دارند که قطعا سرگردانی‌هایی در پی خواهد داشت اما ماجرا اسفبار نیست. دست‌کم تفاوت چندانی با مصلا ندارد. فقط این حسن را می‌توان برای آن متصور بود که ترافیک شهری را کم می‌کند و اگر مسئولان همت کنند، در سال‌های آتی به شدت فضای کار دارد. فعلا شبیه یک پارک بزرگ بدون تجهیزات باید به آن نگاه کرد؛ پارکی که البته باید فکری به حال بادهای وزنده آن کرد! در ادامه می‌توان نکات مثبت و منفی فراوانی درباره این نمایشگاه مطرح کرد اما ترجیح دادم از زبان علاقه‌مندان کتاب آنها را بشنوید.

جوانی بیست‌ساله، دانشجو
سال اولی نیست که به نمایشگاه کتاب می‌آیم. چند‌سال پیش مصلا می‌رفتم و حالا هم که نمایشگاه آمده اینجا من هم آمدم، چون به کتاب علاقه دارم و هر جای دیگر هم که برود قطعا من برای بازدید و خرید می‌روم. اول این‌که من خیلی راحت آمدم. ممکن است یک عده بگویند مصلا نزدیک‌تر بود اما اینجا هم راحت است. داخل مترو می‌نشینید و با یکی، دو بار عوض کردن خط می‌آیید نمایشگاه کتاب. اولش هم یک مقداری گم شدم چون به هر حال‌ سال اول است که اینجا برگزار می‌شود اما در کل راضی‌ام. مطمئنم سال‌های بعد هم مسئولان نقدهای همه را می‌شنوند و بهتر هم می‌شود.

مردی چهل‌ساله، معلم
خب ما با چنین فضاهایی عجین هستیم. از نمایشگاهی که در بالای شهر برگزار می‌شد من یادم هست تا اینجا. هر ‌سال هم آمده‌ام. برای خرید هم فقط نیامده‌ام. بعضی مدارس هستند یا معلم‌ها که می‌آیند برای دانش‌آموزان کتاب بخرند اما من فقط برای دانش‌آموزان نمی‌آیم. خودم هم علاقه‌مندی‌هایی دارم، بنابراین نصف وقتم را در غرفه‌های کودک و نوجوان می‌گذرانم و مابقی را هم می‌آیم برای خودم کتاب بخرم. اما انتقادی که دارم این است که همه ما در مترو سرگردان شدیم. درست است که داخل قطار اعلام می‌کنند ولی چرا هیچ جا کروکی ندارد. مسأله بعدی این است که من فکر نمی‌کردم اینقدر شلوغ باشد. یعنی فکر می‌کردم با دور شدن مکان نمایشگاه خیلی‌ها دیگر حوصله نداشته باشند بیایند، اما امروز می‌بینم فرق زیادی با نمایشگاه‌های ‌سال گذشته ندارد. هنوز البته نمی‌شود زیاد روی اینها حساب کرد. امیدوارم دوباره جای آن را تغییر ندهند و امکانات آن را تجهیز کنند چون فضای بزرگی دارد.

خانمی سی‌ساله، کارمند
ما مجبوریم روزهای تعطیل بیاییم. یعنی پنجشنبه و جمعه، ولی اگر دست خودم بود روز دیگری می‌آمدم که اینقدر شلوغ نباشد. جلوی بعضی غرفه‌ها هنوز هم نمی‌شود ایستاد و راحت کتاب‌ها را ورق زد. به‌نظرم فرق زیادی با نمایشگاه‌ سال قبل نکرده، فقط دورتر شده. آن سال‌ها هم من از محل کارم تا نمایشگاه یک ساعتی تقریبا در ترافیک می‌ماندم و الان هم آنقدر دور شده که همان‌قدر وقت می‌برد تا بیایم، ضمن این‌که همین حالا ندیدید چه بادی گرفت؟ باید فکری به حال آن کنند چون نمی‌شود آدم چند ساعت مداوم قدم بزند. بالاخره این وسط باید فکری برای نشستن هم بکنیم. به نظر من داخل خود نمایشگاه باید یک جاهایی تعیین کنند برای استراحت چون بیرون با این بادی که در محوطه می‌پیچد، اصلا نمی‌شود نشست.

یکی از ناشرانی که نخواست اسمی از او ببریم
نکته مثبت این است که فروشم با ‌سال قبل تقریبا یکی بوده. لااقل در دو، سه روز که این‌طور بوده و امیدوارم تا پایان هم به همین شکل باشد؛ به‌ویژه روز پنجشنبه اینجا آنقدر شلوغ بود که تفاوت زیادی با مصلا نداشت. فقط موقع آوردن کتاب‌ها خیلی اذیت شدیم. ضمن این‌که خب جای کمی هم دارم. هنوز هم متاسفانه متراژ بعضی غرفه‌ها نسبت مستقیم دارد به روابط آدم‌ها نه چیز دیگر. شما الان بعضی غرفه‌ها را نگاه کنید که مگس می‌پرانند اما سه‌برابر ما متراژ دارند. اما در مجموع راضی‌ام، حداقل از ‌سال اول مصلا خیلی بهتر است.

مردی حدودا پنجاه‌ساله، استاد دانشگاه
من عموما دو روز برای نمایشگاه کتاب وقت می‌گذارم. یک روز برای بازدید و یک روز برای خرید. هر ‌سال هم همین بوده. راهروها و غرفه‌ها و احیانا سالن‌ها را می‌گردم، کتاب‌های مورد علاقه‌ام را یادداشت می‌کنم، بعد می‌روم اطلاعاتی راجع به آنها در اینترنت یا سایت ناشر به دست می‌آورم و روز دوم برای خرید می‌آیم. این‌که می‌گویند راه نمایشگاه دور شده به نظرم چندان منطقی نیست چون برای رسیدن به مصلا همان وقت را باید در ترافیک سر می‌کردیم اما خب اینجا هم هنوز امکانات کافی ندارد. بیشتر از آن‌که شبیه نمایشگاه کتاب باشد شبیه یک پارک بزرگ است که خیلی فوری‌فوتی در آن کتاب چیده‌اند تا آن را شبیه نمایشگاه کنند. باید منتظر نشست و دید در سال‌های آینده چه شکلی می‌شود. فعلا چون‌ سال اول است زیاد نمی‌شود درباره آن صحبت کرد.

دانش‌آموز کلاس پنجم
من ‌سال گذشته نیامدم ولی امسال از طرف مدرسه آمده‌ام و خیلی خوشحالم. فقط خیلی شلوغ است و اصلا بعضی جاها نمی‌توانم کتاب‌ها را ببینم. کتاب‌هایی را هم معلم‌ها یا بچه‌ها گفته‌اند، می‌خواهم بخرم. البته دو‌سال پیش به نمایشگاه رفتم. به نظرم فرق زیادی نکرده. فقط راهش دور شده. چون ما آن موقع نیم‌ساعته می‌آمدیم اما الان یادم نیست چقدر طول کشید آمدیم ولی فکر کنم بیشتر بود. توالت‌ها هم خوب نبود. سرویس‌های بهداشتی نمایشگاه‌های قبلی بهتر بود.
ارسال نظرات