صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۶۳۱۳۳
در گفتگو با دکتر غلامرضا حیدری بررسی شد
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۱ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۴
فرارو- تحلیل رابطه نسلی در هر جامعه ای نیازمند درک متقابل نسل ها بوده و ترسیم ویژگی های صحیح آن می تواند موجب پیشرفت کشور شود. در این خصوص گفتگویی با دکتر غلامرضا حیدری، دکترای مدیریت سیاستگذاری و استاد دانشگاه و نامزد عضو ائتلاف اصلاح طلبان در تهران داشتیم.

از نظر ایشان اگر بخواهیم در سایه محدودیت ها به نحوی عمل کنیم که جوانان احساس کنند دیگر خودشان نیستند، آنها را در مسیر خطرناک تری قرار داده و دچار دورویی و نفاق کرده ایم.

یکی از مسائلی که در مورد جوانان و نسل جدید مطرح و در سیاست گذاری‌های مرتبط بسیار اثرگذار می باشد، هویت و سبک زندگی جدیدی است که آنها برگزیده اند که این انتخاب با سبک زندگی نسل‌های پیشین تفاوت هایی دارد. ارزیابی شما از شکل گیری سبک زندگی نسل جدید چیست ؟
مجموعه ای از عوامل گوناگون در شکل گیری هویت یک فرد مؤثر است، شرایط فرهنگی ای که فرد در جامعه تجربه کرده، شرایط خانوادگی فرد، شرایط مدرسه و ارتباطاتی که فرد در یک دوره زمانی توسط خود یا خانواده داشته، از جمله عوامل مؤثر در این خصوص است. حال اگر فرد بخواهد به مجموعه عواملی که هویت وی را تشکیل داده بی اعتنایی کند، با پدیده ای پیچیده روبرو خواهیم شدکه از جنبه های جامعه‌شناسی و روان-شناسی نیازمند کارشناسی است.

متأسفانه در جامعه‌ کنونی رفتارهایی صورت گرفته که برخی از این عوامل هویت ساز (مثل هویت تاریخی) عملاً زیر سؤال رفته است. کشور ایران دارای تاریخی چند هزار ساله است که طی آن، پادشاهان متفاوتی بر آن حکومت کرده اند؛ در این بین برخی خوب و برخی بد بوده اند؛ حال اینکه به یکباره تصمیم گرفته شود که اسامی تمامی پادشاهان از کتب درسی حذف گردد، با تردید در هویت تاریخی مواجه می شویم و این باعث می شود نسل جوان به سمت یک هویت جدید سوق یابند.

از طرف دیگر هویت امری تزریقی نیست که بخواهد لحظه‌ای تزریق شود، بلکه در گذر زمان به وجود می آید. البته در شرایط جهانی شدن مسأله متفاوت است. عامل اثرگذار دیگر ایجاد محدودیت هایی است که منجر به حساس شدن افراد می-گردد و اگر شما بخواهید در سایه این محدودیت ها به نحوی عمل کنید که فرد احساس کند دیگر خودش و آنچه از درون می خواهد نیست، او را در مسیر خطرناک تری قرار داده و دچار یک دورویی و نفاق کرده‌اید. برای مثال فردی که دارای خانواده‌ای مذهبی نیست و به یک مدرسه مذهبی می‌رود، باید شخصیتی متفاوت با آنچه در درون دارد بروز دهد و شخصیت وی در درون مدرسه متفاوت با شخصیت او در خانواده خواهد بود که این امر منجر به تزریق دوگانگی و به تبع آن رسیدن به تزلزل در هویت می شود.

پاسخ مطلق به این سؤال امر دشواری است اما پاسخ کلی این است که می بایست با تعقل به شناخت از خود واقعی برسیم و با استفاده از دستاوردهای دنیا و تمدن بشری و گلچین کردن آنها در جهت تقویت زندگی و اندیشه، به خودشناسی برسیم اما اینکه شخص بخواهد خود را به یکباره تهی ببیند و در برابر هر پدیده تازه ای خود را تهی حس کند، مطلوب نیست.

آیا منطقی نیست تا به نسل جوان این آزادی را بدهیم تا هویت هایی که با تعقل بدست آورده اند را برگزینند؟
همانطور که عرض کردم اگر هویت بخواهد به صورت تزریقی به افراد منتقل شود قطعاً پاسخ مطلوبی نخواهد داشت. هویت یابی یک سیر طبیعی در یک فرآیند زمانی با دخالت عوامل مختلف است. از طرف دیگر اینکه افراد حق انتخاب هویتشان را داشته باشند، قابل پذیرش است و حق انتخاب منجر به بلوغ افراد می‌شود. در روانشناسی کودک نیز توصیه بر این است که برای کودکان در یک چهارچوب کلی حق انتخاب تعریف شود نظیر رنگ کفش یا رنگ لباس. باید توجه کرد که حق انتخاب می بایست با تقویت عقلانیت همراه باشد تا به نتیجه مطلوب برسد و اگر همراه با عقلانیت نباشد در هیچ سطحی پسندیده نیست.

به نظر می رسد، گاهی این تفکر ایجاد می شود که سیاست هویت سازی، نتیجه بخش است؟
حاصل مطالعات شخصی بنده این است که اگر سبک زندگی افراد تحمیلی باشد عکس العمل مثبتی وجود نخواهد داشت. به طور کلی یکسان سازی افراد و رفتارها، پاسخ مناسبی از طرف جامعه نخواهد داشت و موضوع را به انحراف می کشاند. در حقیقت می بایست رهنمودها کلی باشد و در چارچوب رهنمود کلی افراد دارای حق انتخاب باشند.

چه راهکاری برای شکل گیری صحیح هویت افراد در چارچوب نظام آموزشی پیشنهاد می کنید؟
از نظر بنده بزرگترین مشکل نظام آموزشی این است که دانش آموز در شرایط محیطی مطلوب برای شکوفایی اعتماد به نفس و تقویت مهارت ارتباطی قرار ندارد. آموزش ها عموماً معلم محور است و تقویت حس پرسشگری و کاوشگری برای ایجاد سؤال و یافتن پاسخ برای سؤالات وجود ندارد. راهکار کوتاه مدتی نیز برای برطرف کردن این نقیصه وجود ندارد. نظام آموزشی مطلوب آن است که در مسیر تقویت حس پرسشگری افراد باشد و مهارت های ارتباطی به نحوی شکل بگیرد که افراد دریابندکه یافته های ذهنی آنها مطلق نیست و اندیشه سایرین نیز قابل احترام است و به همان اندازه می تواند صحیح باشد که نظر خود فرد صحیح است.

 این رویکرد منجر به ایجاد ظرفیت تحمل اندیشه های مخالف می شود و شنیدن آراء مخالف برای افراد به معنی دشمنی و به تبع آن انتقام گیری نخواهد بود، لیکن امری عادی پنداشته خواهد شد. متأسفانه این مبانی کلیدی در نظام آموزشی ما وجود ندارد.

همچنین جوانان باید حس کنند که حس آزادی بیان و آزادی پس از بیان نظر دارند. نباید به نحوی باشد که یک هنرمند و مثلاً یک کاریکاتوریست اثری هنری خلق کند و پس از آن در یک فضای امنیتی به رغم اظهار نظر تمامی کارشناسان و هنرمندان مربوطه سعی در القای نگاهی خاص به آن اثر هنری داشته باشند و سپس فرد را متهم کنند. نظیر این اقدامات موجب بسته شدن ذهن ها و مسدود شدن راه شکوفایی استعدادها خواهد شد.

یکی از موضوعاتی که در خصوص جوانان مطرح می شود بحث جوان گرایی است. این موضوع را چقدر شعاری و تا چه حدی واقعی ارزیابی می کنید؟ چه برنامه ریزی در این خصوص می توان طرح کرد؟
در انتخابات اخیر سیاست گذاری ائتلاف فراگیر اصلاح طلبان در تهیه لیست این بود که برای مثال در بین سی نامزد پیشنهادی برای حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر، می‌بایست ده نفر از بین جوانان انتخاب شوند. قطعاً اگر جوانان به مجلس ورود پیدا کنند، فضا را به نفع جوانان جامعه بهبود خواهند بخشید. تأکید می کنم که برخی اقدامات نیازمند یک بستر  است. در یک مقطعی فکر می کردیم که سازمان ملی جوانان می تواند راهگشای مشکلات جوانان باشد، در مقطعی دیگر وزارت ورزش و جوانان برای رسیدن به این اهداف ایجاد شد اما عملاً هیچ یک پاسخ مطلوبی در پی نداشت. این امر نشانگر آن است که برخی آرمان ها خیلی مطلوب است اما برای تحقق آنها نیازمند بسترهایی هستیم و دولت و مجلس باید برای فراهم کردن بسترها تلاش کنند.
 
یکی از بحث های مهم در خصوص جوانان، امکان مشارکت سیاسی آنهاست. از نظر شما سیاست ورزی جوانان و ورود آنها به عرصه هایی چون انتخابات با چه مواردی توجیه می شود؟
مشارکت جوانان عموما در فضای کلی سیاسی ایجاد انگیزه می کند که موجب تقویت پذیرش نظریه مردم سالاری خواهد بود. همچنین حس تاثیرگذاری در سرنوشت را در آنان ایجاد می کند و این آموزه را در پی دارد که حضور در پای صندوق های رای می تواند زمینه دخالت در تعیین سرنوشت را فراهم و تمایل به سمت اندیشه ها و ابزارهای خشونت برانگیز را منتفی کند. از طرف دیگر جوانان احساس نمی کنند که در یک بن بست قرار گرفته اند و اگر در این انتخابات به نتیجه نرسیدند اقدام به برنامه ریزی برای انتخابات های بعدی می کنند. اما بحث انتخابات به عنوان یکی از دستاوردهای بشری با احزاب پیوندی ناگسستنی دارد. احزاب متکی به مردم، زمینه تمرین جوانان را به دور از خطرات احتمالی فراهم کرده و در فچنین فضایی است که جوانان برای پذیرش مسئولیت های مختلف و قرار دادن خود در معرض آراء دیگران، آموزش دیده و تمرین می کنند. متأسفانه در کشور ما احزابی که بخواهند پایدار و فراگیر باشند بنا به دلایل مختلف وجود ندارند. این امر باعث می شود که هزینه تمرین کردن برای جوانان افزایش یابد و متاسفانه برخی از جوانان هزینه های سنگینی نظیر زندان را برای این امر متحمل شده اند. امیدواریم ایران اسلامی ما به سمتی برود که این نواقص را حداقل کند و در مسیر بهبود پیش رود.  

ارسال نظرات