«حکیمه » دختر ۲۵ ساله ساکن شهر سردشت زیدون که ۱۴ سال است با بیماری ناشناخته خود که از ناحیه شکم برایش پیش آمده زندگی می کند و هر روز وضعیتش جسمی، روحی و روانی وی بدتر می شود.
«حکیمه پساینده» دختر ۲۵ ساله ساکن شهر سردشت زیدون که ۱۴ سال است با بیماری ناشناخته خود که از ناحیه شکم برایش پیش آمده زندگی می کند و هر روز وضعیتش جسمی، روحی و روانی وی بدتر می شود.
به دلیل عفونت و خونریزی دکترها و متخصصین شیراز طی کمیسیونهای متعدد و جلسات و بررسیهای گوناگون و گرفتن آزمایشهای مختلف بیماری را تشخیص نداده و حکیمه را هر ماه زیر تیغ جراحی قرار میدهند.
این دختر جوان از سال۸۰ تاکنون که به علت آپاندیس راهی درمانگاه سردشت شده تا به امروز به بیش از دهها پزشک، متخصص و بیمارستان در شهرهایی مانند: سردشت، بهبهان، اهواز، شیراز و تهران مراجعه کرده است.
نتیجه همه این مراجعات به جز جلوگیری از خونریزی و عمل همان محل جهت جلوگیری از پیشرفت بیماری ناشناخته وی بوده است.
وی به دلیل استفاده بیش از حد آنتیبیوتیکها و داروها هم اکنون دچار نارسایی فوق غدد کلیوی، قند خون، ضعف در بینایی چشم شده است.
عوارض داروهای مصرفی وی را زمینگیر کرده است و به دلیل انجام بیش از حد عمل جراحی بافتهای پوستی وی از بین رفت و دو بار با انجام CPR از مرگ حتمی نجات پیدا کردهام.
خانواده وی به دلیل نداشتن هزینههای سنگین درمان، هزینه های ایاب و ذهاب، خرید تجهیزات و خرید دارو و لوازم مورد نیاز عاجز مانده است.
پدر حکیمه کارگری ساده است و به دنبال رزق و روزی حلالی جهت به دست آوردن خرج زندگی، خانواده و بیماری دخترش است.
مداوا در خانه به دلیل وضعیت ضعیف بنیه مالی
بعد از مدتی توسط پزشک دیگری محل عفونت شکم این بیمار برداشته میشود و تحت مراقبت قرار میگیرد، اما به دلیل عدم توانایی مالی خانواده حکیمه، او را به منزل راهی کرده و وی را در خانه مداوا میکنند.
روزی یکی از پزشکان بهبهان وی را به رئیس بیمارستان شریعتی تهران معرفی میکند، ولی به دلیل نداشتن هزینههای جاری و درمان از ادامه فعالیت درمان باز میماند.
هر روز حکیمه پانسمان خود را در مرکز بهداشت و درمان سردشت زیدون عوض میکرد و هر هفته یکبار تحت عمل جراحی قرار میگرفت، بعد از شش ماه که تحت مراقبت پزشکان شیراز قرار گرفت اوضاع این بیمار روز به روز بدتر شد و به طوری که شکم حکیمه داغ، سفت و خونریزی بیشتر میشود.
پزشک برای ۱۰۰ هزار تومان حکیمه را عمل نکرد!
خانواده وی به دلیل نداشتن هزینههای سنگین درمان به بهبهان که نزدیکترین مرکز درمان بود به پزشک دیگری مراجعه کردند که به دلیل نداشتن هزینه عمل که ۱۰۰ هزار تومان بیشتر نمیشد این پزشک از انجام عمل جراحی سر باز زد!
خانواده حکیمه که به سختی و با کمکهای مردمی توانسته این راه را ادامه دهد با تمام توان خود این مبلغ را تهیه و دوباره حکیمه را زیر تیغ جراحی قرار دادند که پس از بررسی، پزشک مربوطه تشخیص سرطان داد!
خانواده این بیمار با درخواست اسنادی مبنی بر تایید سرطان وی، تنها با جواب تشخیص بر اساس تجربه مواجه میشوند و سناریوی بیپایان اشتباهات و تشخیصهای متعدد ادامهدارتر میشود
این دخترخانم با بیان اینکه تاکنون میلیونها تومان که با کمکهای مردمی فراهم شد صرف درمانم شده است، گفت: پدرم تنها یک کارگر کم درآمد و شاغل در انبار است و توان پرداخت هزینههای سنگین درمان من را ندارد.
وی با اشاره به اینکه عوارض داروهای مصرفی من را زمینگیر کرده است، افزود: به دلیل انجام بیش از حد عمل جراحی بافتهای پوستم از بین رفت و یک بار نیز مجبور به انجام عمل جراحی پلاستیک شدهام و در زمان انجام عملهای جراحی نیز دو بار با انجام CPR از مرگ حتمی نجات پیدا کردهام.
امروز دستان مادر حکیمه رو به سوی آسمان و چشمانش با ریختن اشکهایی آرام آرام و با قطراتی زلالتر از باران به زمینیان است.
امید این دختر جوان ۲۵ ساله و خانوادهاش را ناامید نکنیم و با حمایتهای مالی هرچند اندک، یاری خدا و همراهیاش به سوی عمل جراحی، گامی در بخشیدن امید و زندگی به هم نوع نیازمند خود برداریم.
لازم به توضیح است این گزارش چندی پیش نیز دررسانه ها منتشر وامروز به درخواست خانواده این دخترجوان جهت مساعدت در خیریه نسیم وصال منتشرشدو تصاویر با اجازه خانواده منتشرشده است.