صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۵۸۷۵۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ - ۲۳ دی ۱۳۹۴
فرزند شهید مطهری مهمان کافه خبر بود تا برای نخستین بار در آستانه انتخابات مجلس دهم از ارائه لیست انتخاباتی «صدای ملت» بگوید و از عزمی که جزم شده تا بالاخره جامه «حزب»ی به این لیست بپوشاند.

علي مطهري که در 6 سال گذشته هرجا نام «فتنه» آمده آن را محدود به دو نامزد محصور انتخابات 88 ندانسته و از نقش احمدي‌نژاد در مسائل پس از انتخابات رياست جمهوري دهم سخن گفته در نطق اين هفته خود نيز بار ديگر به اين موضوع اشاره کرد و در گفت و گويش با خبرآنلاين هم مرز بندي «ائتلاف اصولگرايان» با «فتنه» را به دليل حضور اعضاي حزب يکتا در اين جمع، محل ترديد دانست.

او که معتقد است اصولگرايان بايد در مباني فکري خود بازنگري کنند براي نخستين بار اعلام کرد که از علي لاريجاني براي حضور در اين ائتلاف دعوت مناسبي صورت نگرفته و اساسا او چگونه مي‎توانسته با کساني ائتلاف کند که به سويش کفش و مهر پرتاب کرده‌اند؟

حواشي انتخابات خبرگان و آزمون اجتهاد نامزدهاي اين انتخابات و همچنين ماجراي حمله به سفارت عربستان و خودسرهايي که يکبار براي هميشه با آنان برخورد نمي‌شود، از ديگر موضوعات اين گفت وگو است که در ادامه مي‌خوانيد:

در آستانه انتخابات مجلس دهم، به جاي شکل گيري «جبهه متحد اصولگرايان» که در دو انتخابات گذشته سابقه داشت، شاهد تشکيل «ائتلاف اصولگرايان» هستيم. ائتلافي که چترش همچون گذشته آنقدر فراگير به نظر نمي‌رسد که تمامي اصولگرايان را در بر بگيرد. با اين وصف ورود اصولگرايان به عرصه انتخابات با فهرست واحد، کمي دور از ذهن به نظر مي‎رسد. نظر شما چيست؟
شخصا معتقدم چون بين اصولگرايان اختلاف در مباني فکري وجود دارد، ائتلاف به معني واقعي و ارائه فهرست واحد انتخاباتي کار بسيار مشکلي است. بعيد مي دانم که اصولگرايان بتوانند با حضور همه طرف‎هاي اصولگرا ليست واحدي ارائه کنند. البته به دلیل وجود رقیب قوی در نهایت با حضور برخی گروه‌های اصول‌گرا فهرست واحدی ارائه خواهند کرد ولی معتقدم که اساسا اصولگراها ابتدا بايد به مباني فکري خودشان پرداخته و مباني فکري واحدي بيابند تا بتوانند وحدت واقعي پیدا کنند.

آنها در مواردي همچون برداشتهای متفاوتی از ولايت فقيه، آزاديها خصوصا آزادي بيان، حقوق شهروندي، حقوق بشر و سياست خارجي و داخلي دارند. با وجود اين اختلاف برداشت‌ها، اصولگرايان نمي توانند اتحاد واقعي بيابند. البته اميدوارم که آنها  به وحدت برسند؛ اما براي حيات آينده خودشان لازم است که نسبت به مباني و اصول فکري خود بازبيني داشته باشند.

جبهه متحد اصولگرايان در آستانه انتخابات گذشته اعلام کرد که با فتنه گران و ساکتين فتنه مرزبندي دارد و بر اين اساس حاضر نشد اسامي برخي اصولگرايان معتدل را در ليست خود بگنجاند. اين دوره آنها چه مرزبندي داخلي‌اي را براي خود در نظر گرفته‌اند؟
اين بار هم همچون دوره قبل گفته‌اند که مساله فتنه و انحراف را مرز خودشان مي دانند. البته آنها گروه «يکتا» را در جمع خودشان پذيرفته‌اند در حالي که اين گروه نماينده آقايان احمدي‌نژاد و مشايي است. اینکه می‌گویند خط قرمز ما فتنه است، اگر به معنای واقعی آن باشد، حرف درستی است، یعنی فتنه‌ای که غیر از موسوی و کروبی، بعضی نهادهای حکومتی و شخص احمدی‌نژاد هم در آن نقش داشتند! اگر «فتنه» را به این معنا بگیرند، حرف درستی است؛ اما اگر خودشان را مبرا از تقصیر در فتنه بدانند و همه تقصير‌ها را به گردن آن دو نفر بیندازند، حرف درستی نیست.

گروه‌هايي مثل جبهه پايداري و جمعيت ايثارگران، از وحدت شکنان دوره قبل انتخابات مجلس بودند و در نهايت هم يک ليست موازي ارائه دادند. اين بار چه اتفاقي افتاده که آنها خودشان يکي از پايه‌هاي وحدت شده‎اند؟ آيا در روش و منش آنها تغييري ايجاد شده يا حزب ريشه‌داري مثل موتلفه اسلامي که نگران وحدت شکني است، به آنها ميدان داده است؟
البته این که این بار بیشتر به فکر وحدت هستند ناشی از همان وجود رقیب قوی اصلاح‌طلب است. رفتار مؤتلفه هم به نظر من مقداری ناشی از ترس از تفرقه و نرسيدن به وحدت است و مقداری هم ناشی از قرابت فکری با جبهه پایداری. حزب موتلفه اسلامي بعد از رحلت مرحوم حبيب الله عسگراولادي تا حدي روشن بيني خود را از دست داده و از نظر فکري نزديک به جبهه پايداري شده است. اگر بزرگان حزب موتلفه، آزاد انديشي و بزرگ منشي مرحوم عسگراولادي را زنده کنند باعث ادامه حيات اين گروه مي‌شوند و گرنه حزب موتلفه با اقبال مردم مواجه نمي‌شود. به هرحال چون از نظر فکري، بخشي از حزب موتلفه نزديک به جبهه پايداري است، ائتلاف آنها با بقيه اصولگراها طبيعي است.

به نظر شما موتلفه و جبهه پيروان، نهايتا با جمعيت ايثارگران و جبهه پايداري به وحدت مي رسند؟ تجربه انتخابات دو دوره گذشته مجلس که اين را نشان نمي‌دهد.
اين بار چون آنها رقيب قوي دارند، احتمال وحدتشان زياد است. آنها در دوره هاي قبل، رقيب قدرتمند و ترس از تفرقه نداشتند. اما به نظر مي‌رسد که اين بار بتوانند ليست واحد ارائه دهند هرچند که براي وحدت واقعي، باز با هم مشکل خواهند داشت.

منظورتان از رقيب قوي اصولگرايان، اصلاح طلبان هستند؟
بله، اصلاح طلب‌ها اين دوره بر خلاف دوره گذشته حضور پررنگي در انتخابات مجلس دارند.

گروه صداي ملت، اين دوره چطور وارد انتخابات مي شود؟ آيا ائتلاف اصولگرايان از شما دعوتي براي پيوستن به مجموعه خودشان کرده‌اند؟
نه، آنها هيچ دعوتی نکرده‌اند. صداي ملت مثل انتخابات پيشين مستقل از ائتلاف اصولگرايي و اصلاح‌طلبان وارد ميدان رقابت خواهد شد چون معتقديم که اصولگراها کاستي‌هايي دارند از جمله اينکه به آزاديهای اساسی ملت و حقوق شهروندي توجه کافي ندارند و بسياري از بي قانوني‌ها و ظلم‌ها را به بهانه حفظ نظام توجيه مي‌کنند. اصلاح‌طلبان هم حساسيت و توجه کافي به مسائل فرهنگي ندارند و در برخي حوزه‌هاي فرهنگي سهل انگارند. از اين رو نياز به راه و گروه سومي هست که اين نقص‌ها را نداشته باشد؛ هم به آزادي بيان، حقوق شهروندي و فصل سوم قانون اساسي اهميت بدهد و هم به مسائل فرهنگي و اجراي احکام اسلام.

صداي ملت چنين گروهي است که به عنوان راه سوم بايد در فضاي سياسي کشور مطرح شود. مصمم هستيم که فهرست انتخاباتي شامل چهره‌هايي که لااقل به طور نسبی پايبند به موارد فوق هستند، ارائه کنيم. تلاش مي‎کنيم که کرسي‌هایي را در مجلس آينده تصاحب کنيم.

در انتخابات مجلس نهم، فهرست صداي ملت، تنها در تهران ارائه شد و در ديگر استان‌ها فقط به حمايت از چند چهره محدود اکتفا کرد. در اين دوره هم فعاليت فهرست صداي ملت محدود خواهد بود؟
تصميم ما اين است که در درجه اول براي تهران فهرست ارائه کنيم و در درجه دوم براي مراکز استانها و اگر توانستيم نامزدهاي اصلح را بیابيم، برای سایر شهرها نیز فهرست ارائه کنیم.

از ظرفيت فراکسيون رهروان براي ارائه ليست‌هاي استاني استفاده نمي‌کنيد؟
بايد ببينيم که فراکسيون رهروان اصلا بنا دارد که فهرستي براي انتخابات مجلس دهم ارائه بدهد يا نه. من هنوز نمي دانم که آنها چه تصميمي دارند ولي اگر فهرست ارائه کنند  حتما افراد مشترکي بين فهرست آنها و فهرست صداي ملت وجود خواهند داشت.

اخيرا آقاي سقاي‌بي‌ريا اعلام کرده‌اندکه چون آقاي لاريجاني به ائتلاف اصولگرايان نپيوسته است از او در قم حمايت نمي‌کنند. اين احتمال وجود دارد که ايشان با تکيه بر ظرفيت فراکسيون رهروان ولايت، بخواهند فهرستي جداي از فهرست ائتلاف اصولگرايان ارائه دهند؟
این سؤال را باید از خود ایشان بپرسید ولی معتقدم که اگر آقاي لاريجاني به ائتلاف اصولگرايان مي‌پيوست، باز هم بعيد بود که آنها از او در قم حمايت کنند، چون اینها با هم اختلاف فکری دارند. به نظر من آقاي لاريجاني تصميم حکيمانه‌اي گرفت که مستقل وارد شد. هر کس ديگري هم جاي او بود، چنين تصميمي مي‌گرفت. چون اولا تا جايي که مي‎دانم دعوت درستي از ايشان براي پيوستن به ائتلاف اصولگرايان نشد و ثانيا او چطور با افرادي که در قم با مُهر و لنگه کفش به او حمله کردند ائتلاف کند؟! اصلا چنين کاري معقول به نظر نمي‌رسد. شايد مستقل وارد شدن آقاي لاريجاني به انتخابات، هشداري باشد به اصولگراها که بعضي برداشتها و روش‌هاي خودشان را تغيير دهند و رفرم و اصلاحی در این جریان سیاسی صورت گیرد.

شما از «صداي ملت» به عنوان راه سوم ياد کرديد. پيش از اين هم در دوره‌اي آقاي محسن رضايي به دنبال يک «جريان سوم» بودند. آقاي روحاني هم در انتخابات رياست جمهوري 92، از واژه‌اي به جز دو جريان رايج اصلاح طلبي و اصولگرايي ياد کرده و از اعتدال به عنوان يک خط مشي سوم ياد کردند. ولي در اين سال‎ها نه جريان سوم آقاي رضايي پا گرفت و نه فهرست صداي ملت شما کارکردي غير انتخاباتي يافت. اين جريان سوم چطور مي‌تواند ريشه بگيرد؟
قطعا اين موضوع احتياج به پيگيري دارد. از دوره قبل که صداي ملت را تاسيس کرديم به دنبال اين بوديم که آن را مستحکم و احيانا تبديل به حزب کنيم. در مجلس نهم چندبار اراده کرديم که فراکسيون «صداي ملت» را تاسيس کنيم ولي چون اين کار موجب تضعيف فراکسيون رهروان مي‌شد و ممکن بود «اکثريت» بودن اين فراکسيون را مخدوش کند و به نفع تندروها تمام شود، از تاسيس اين فراکسيون منصرف شديم ولي هميشه پيگير اين موضوع بوده‌ايم. طبيعي است که به دنبال استحکام «صداي ملت» و تبديلش به حزب خواهيم بود.

مهم اين است که نياز جامعه را بسنجيم. يک جريان اجتماعي اگر ناشي از نياز جامعه باشد، پايدار خواهد بود ولي اگر صرفا ناشي از گروه گرايي و قدرت طلبي باشد، باقي نخواهد ماند. در حال حاضر گروهي که هم به آزاديهای اساسی و حقوق شهروندي اهمیت بدهد و هم در مسائل فرهنگي معيارهاي اسلامي را در نظر بگيرد، نداريم. اصولگراها درمساله آزدي و حقوق شهروندي ضعيف و بی‌اعتنا عمل مي کنند و اصلاح‌طلبان نيز اهل تسامح و تساهل در امور فرهنگی و تربیت دینی هستند. از اين رو وجود يک جريان سوم نياز جامعه است و آنچه که نیاز مردم باشد باقی می ماند. شايد انتخابات اين دوره مجلس مقدمه اي براي تاسيس حزب صداي ملت باشد.

با تعريفي که شما از صداي ملت ارائه داديد، آيا مي‎توان گفت که حزبي مرکب از معتدلين دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا خواهد بود؟
می‌تواند شامل این گونه افراد باشد ولی منحصر به اینها نیست. فعلا در شورا ي مرکزي ما که براي انتخابات فعال است، هم چهره‎هاي اصولگرا هستند و هم چهره‌هاي اصلاح طلب و وجه مشترکشان هم اعتدال و توجه به مباني فکري‌اي است که عرض کردم.

چه کساني در شوراي مرکزي صداي ملت هستند؟ همان چهره‌هاي برجسته ليست چهار سال پيش در تهران؟
بله افراد مؤسس سابق که هستند؛ البته چند نفر ديگر هم اضافه شده‌اند که چون هنوز نمي‌دانيم که به اعلام اسامي شان راضي هستند يا نه، اسمي از آنها نمي‌برم.

آقاي دکتر به نظرتان در اين دوره از انتخابات، رقابت اصلي بين کدام گروه‎هاست؟ اصولگرايان و اصلاح طلبان، اصولگرايان و اعتدال گرايان و يا رقابت داخلي اصولگرايان؟
فکر مي‌کنم چون معتدل‌ها به اصلاح‌طلب‌ها نزديکترند رقابت اصلي بين اصولگراها با مجموعه اصلاح‌طلب‌ها و معتدل‌هاست.

و کدام يک از اين گروه‎ها سهم بيشتري در مجلس دهم دارند؟
ترکيب مجلس بعدي را اکنون نمي‎توان پيش‌بيني کرد. بايد منتظر نتیجه بررسي صلاحيت‌ها از سوي شوراي نگهبان باشيم و ببينيم که چه فهرستي نهايتا از اين شورا بيرون مي‌آيد. هنوز رفتار هيات نظارت و شوراي نگهبان مشخص نيست.

پيش بيني‎تان از رويکرد شوراي نگهبان چيست؟ برخي معتقدند که اصلاح طلب‌ها همچون سال 90 شانس حضورشان در اين رقابت چندان نيست.
گذشت زمان در نظرات شوراي نگهبان تاثير دارد. انتخابات مجلس نهم در سال 90،  دوسال بعد از حوادث سال 88 برگزار شد و متاثر از آن حوادث بود. ولي امروز فضا تغيير کرده و خيلي از حقایق روشن شده است. علاوه بر این، ترکیب شورای نگهبان هم معتدل‌تر شده است. به هرحال باید منتظر بمانیم.

چه توصيه انتخاباتي‌ به اصلاح طلبان داريد؟
آنها هم سازوکارخاص خودشان را دارند و نمي دانم در چه مرحله اي هستند. البته از اصول‌گرایان به وحدت نزدیک‌ترند. به طور کلي افرادي براي نمايندگي مجلس مناسب هستند که هم قدرت قانون‌گذاري داشته باشند، هم قدرت نظارت بر حسن اجراي قانون و هم در مسائل کلان کشور بتوانند ورود و اظهارنظر کنند. چهره‌هايي که مديون افراد وگروه‌هاي خاص نباشند و به حقوق مردم اهميت بدهند. همان مقدار که به مسائل سياست خارجي اهميت مي‌دهند به سياست داخلي هم اهميت بدهند. اميدوارم نهايتا مجلسي شبيه مجلس نهم نداشته باشيم که توجهي به فصل سوم قانون اساسي درباره حقوق ملت نداشته است.

البته به مجالس هشتم و نهم انتقادهاي ديگري هم وارد است. از جمله اينکه در بعد نظارتي، ضعيف بوده‌اند و بسياري از تخلفات دولت هم دوره خودشان را نتوانستند احراز کنند.
البته مجلس هشتم بهتر از مجلس نهم بود. به نظر من در مجلس هشتم افراد با تجربه‌تر و حساستر نسبت به حقوق مردم حضور داشتند و در آنجا کمتر احساس تنهايي مي‌کرديم. نماينده مجلس کسي است که خودش را نماينده ملت بداند. بسياري از نماينده ها خودشان را نماينده نظام مي‌دانند. يعني همت اصلي آنها دفاع از نظام است. البته نظام ما مردمي است و تفکيکي بين نظام و مردم نمي‌توان قائل شد. اما اعتبارا اينها دو چيز مجزا از هم‌اند و اگر تزاحمي بين حقوق ملت و حقوق نظام ايجاد شد، نماينده مردم بايد از حقوق مردم دفاع کند نه اينکه به بهانه حفظ نظام قانون شکنی‌ها و بی‌عدالتی‌ها را توجيه کند!

اما بسياري از نمايندگان وارد مقولات مرتبط با حقوق مردم  نمي شوند و اين يک نقص است. اولويت مجلس دهم بايد اقتصاد، سياست داخلي با توجه به حقوق شهروندي و آزاديهای مصرح در قانون اساسی و مبارزه با کارهاي خلاف قانوني باشد که از طرف برخي قوا و نهادهاي حکومتي صورت مي‌گيرد. افرادي که مرد اين ميدان ها باشند، بايد وارد مجلس شوند و نمايندگي را وسيله‌اي براي خدمت به اسلام و دفاع از حقوق مردم و مبارزه با قانون شکني‌ها و فسادهای اقتصادی  و تبعیضها بدانند نه اينکه به فکر تصاحب یک جایگاه باشند.

برخي معتقدند که پرونده تندروها با اتمام کار مجلس نهم بسته مي‌شود و آنها در مجلس آينده ديگر جايي نخواهند داشت. اما برخي از آنها از اعضاي جبهه پايداري و ... هستند که احتمال حضورشان در ليست نهايي ائتلاف اصولگرايان نيز محتمل است. نظر شما در اين باره چيست؟
این که چه اتفاقی می‌افتد و چه افرادی حذف می‌شوند قابل پیش‌بینی نیست اما اصولگراها حتما بايد درباره خودشان آسيب شناسي انجام دهند. رفتار و عملکرد آنها در 10 سال گذشته مطلوب نبوده و در 8 سال دولت هاي نهم و دهم شاهد بوديد که در مقابل انواع قانون شکني‌ها سکوت مي‌کردند. حتي وقتي  رئيس‎جمهور وقت مي‌گفت فلان قانون را اجرا نمي‌کنم يا فقط قوانينی را که خودم مطابق قانون اساسی بدانم اجرا مي‌کنم، عکس‌العملی نشان نمی‌دادند و حتي با طرح سوال از رئيس جمهور هم مخالفت مي‌کردند. به نظر من اکثر اصولگرايان در نابساماني‌هاي آن دوره 8 ساله شريکند و در دو سال قبل هم عملکرد خوبي در قبال دولت جديد نداشته‌اند چرا که اکثر اعتراضاتشان به اين دولت نيز ناشي از کينه‌ورزي و هواهاي نفساني بوده است. کما اينکه در مساله برجام، علي رغم اينکه مي‌دانستند نظر رهبري به اين توافق و اجراي آن است ولي مي‌ديديد که چگونه مخالفت مي‌کردند و تلاش داشتند از اجراي برجام جلوگيري کنند. اينها نقاط ضعف جريان اصولگرايي است و لازم است که اصولگرايان اين آسيب ها را برطرف کنند.

يک سوال هم درباره آقاي ناطق نوري داشتم. چرا علي رغم اصرار هر دو جناح سياسي کشور براي نقش‌آفريني در انتخابات مجلس، ايشان اعلام کردند که ورود پيدا نمي‎کنند و صرفا در پي دعوت مردم به مشارکت هستند؟ دلخوري ايشان از سال 88 همچنان پابرجاست يا اينکه به پذيرش نظراتشان از سوي گروه‎هاي اصولگرا همچون سال 84، اعتمادي ندارند؟ شما شخصا با ايشان در اين مورد مذاکره‎اي داشتيد؟
من مدتی پیش با ایشان ملاقات داشتم و پیشنهاد شرکت در انتخابات به ایشان دادم و دو دلیل هم برای این پیشنهادم ذکر کردم ولی ایشان نپذیرفتند و گفتند به نظر من عمر سیاسی هرکس محدود است و باید جا برای جوانها باز شود. البته ایشان به همه افراد و گروه‌ها مشورت می‌دهند و در انتخابات سال 92 هم از این طریق نقش اساسی داشتند.

نظرتان درباره انتخابات پنجمين دوره مجلس خبرگان چيست؟ در حال حاضر ماجراي برگزاري آزمون اجتهاد و روش‌هاي احراز اين موضوع به يکي از پر بحث‎ترين مسائل روز سياسي و رسانه‌اي کشور بدل شده است. برخي اين مسائل را منجر به شور و نشاط انتخاباتي در فضاي کشور مي‎دانند و برخي نگران تکرار اتفاقاتي شبيه سال 88 هستند.
بهتر است که صلاحيت علمي نامزدهاي اين مجلس از سوي نمايندگان مراجع تقليد احراز شود. در اين صورت آن شبهه دُور هم که وجود دارد، برطرف خواهد شد. منطقي تر هم به نظر مي آيد که صلاحيت علمي نامزدهاي خبرگان از سوي شورایی مرکب از نمايندگان مراجع تقليد بررسي شود و شوراي نگهبان تنها بينش سياسي و اجتماعي آنها را تشخيص دهد. البته اين امر نيازمند مصوبه خبرگان است که در آيين نامه خودشان تغييري ايجاد کنند. گويا قبلا هم در مجلس خبرگان اين موضوع مطرح بوده است؛ ولي فعلا تشخيص صلاحيت علمي يا همان اجتهاد نامزدهاي نمایندگی مجلس خبرگان بر عهده شوراي نگهبان است و بايد مطابق نظر اين شورا عمل شود.

البته در مورد نحوه احراز اجتهاد نامزدهاي اين دوره انتخابات خبرگان، شوراي نگهبان متفاوت سخن گفته است. یک جا گفته‌اند اعضاي فعلي و کساني که در آزمون قبلی شرکت کرده‌اند معاف از حضور در آزمون هستند ولي در جای دیگر گفته‌اند کساني که يک دوره عضو بودند هم معافند، گاهي هم گفته‌اند براي کساني که بايد در آزمون شرکت کنند، نامه و پيامک فرستاديم. مطالب متفاوتي ابراز شده و نمي‎توان قضاوت قطعي کرد که در مورد کساني که در آزمون شرکت نکردند چه تصميمی بايد گرفته شود؟ برخي نامزدها مي گويند ما دعوت نشده‌ايم، شوراي نگهبان هم مي گويد اعلام عمومي کافي بوده و بعد سخنگوي شورا گفته است که راههاي ديگري براي احراز صلاحيت وجود  دارد. در مجموع به نظر مي رسد که مساله روشن نيست و باید درباره این موضوع تدبیر شود.

در مورد نگراني از تکرار حوادث 88 هم بايد بگويم با زهر چشمی که از آن سال تاکنون از معترضان گرفته شده بعید است دیگر کسی هوس اعتراض پیدا کند.

در مورد حمله اخير برخي افراد به سفارت عربستان نظرتان چيست؟ نيروهايي که شب اول، انقلابي و ارزشگرا خوانده مي‌شدند اما حالا «خودسر» و بعضا «عوامل دشمن» ناميده مي‌شوند. مقصر اين ماجرا از نظر شما کيست؟
به نظر من نيروي انتظامي مقصر اصلی است. بعد از اعدام شيخ نمر که جنايت بزرگي بود، روشن بود که مردم عصباني مي‌شوند و  احتمال حمله به سفارت وجود دارد. مي‌شد پيش‌بيني کرد که احساسات آنها قابل کنترل نباشد و عده‌اي ممکن است اقداماتي کنند. نيروي انتظامي موظف است به وظيفه خودش در حفظ نظم و امنيت عمل کند. اما نيروي انتظامي وقتي احساس مي‌کند مهاجمان از وابستگان یک نهاد خاص هستند، وارد نمي‌شود و عقب نشيني مي‌کند. مثل حادثه شيراز که مي‌دانستند مهاجمان به من از کدام نهاد نظامي هستند و وارد نشدند. برخی مهاجمان در کلانتري رفت و آمد مي‌کردند و با مسئولان نيروي انتظامي حرف مي‌زدند! سه چهار ساعت گوشه‌ای  از شيراز دست آنها بود و نيروي انتظامي هم به آنها کاري نداشت! من به فرمانده کلانتري گفتم اينها که بيرون  کلانتري تجمع کرده‌اند، چرا دستگيرشان نمي‌کنيد؟ اما آنها که به نظر مي‌رسيد جرات اين کار را نداشتند، مي‎گفتند ما عکس‌هايشان را داريم، بعدا دستگيرشان مي‎کنيم!

اين مشکل نيروي انتظامي است که نمي‎تواند افراد متخلف درون نظام را بازداشت کند. نيروي انتظامي که نبايد تبعیض قائل شود که اگر مهاجمان از مردم بدبخت و بيچاره بودند، بازداشتشان کند و اگر منتسب به جريان خاصي بودند، از قيدشان بگذرد! مقصر اصلي اين ماجرا نيروي انتظامي است؛ طبيعي بود که برخي عصباني شوند و اقدامي بکنند. چون اقدام عربستان غير منتظره و جنايت بزرگي بود.

سوالي که برخي در فضاي مجازي عنوان مي‎کنند اين است که چرا در مورد فاجعه منا و کشته شدن قريب به 500 هموطن اين اتفاق نيفتاد اما در مورد اعدام يکي از رهبران مذهبي عربستان، يکباره چنين خشمي ايجاد شد؟
مردم فاجعه منا را به حساب بي‌کفايتي و سهل انگاري گذاشتند. در آن موضوع، حجاج ساير کشورها هم دچار همين آسيب شدند که مردم آن را به حساب بي‌تجربگي دولت عربستان گذاشتند. ولي شهيد نمر رهبر شيعيان آن کشور بود که به شکل تحقيرآميزي در کنار افراد القاعده و داعش با شمشير گردن زده شد. اين، کار تحريک‌کننده‌اي از سوي عربستان بود. راه افتادن مردم به سمت سفارت عربستان در اعتراض يه اين مساله، طبيعي است ولي بايد کنترل مي شد و اجازه نمي‌دادند که معترضين وارد سفارت شوند یا به آن آسیب برسانند. نيروي انتظامي مي‌دانست مهاجمان از کجا آمده‌اند ولي جلويشان را نگرفت. اين ملاحظات و رودربايستي‎هاست که پدر کشور را در آورده است.

برخي معتقدند که اگر با نيروهاي خودسري که به شما حمله کردند، برخورد مناسبي صورت مي‌گرفت، ديگر شاهد تکرار اين نوع رفتارها نبوديم.
بله همين طور است. احکامی مانند يک ماه زندان و 10 ضربه شلاق تعليقي به مهاجمان دادند که يعني  فعلا اجرا نمي‌شود مگر اينکه آنها دوباره مرتکب چنین جرمي بشوند! اما براي رئيس دانشگاه و دانشجوی دعوت‌کننده حکم سنگين داده‌اند. اين‎ها نشان مي‌دهد که برخي در اين کشور نمي‌خواهند این گونه حوادث پایان یابد و به این گونه افراد نیاز دارند. البته همین که بالاخره در جمهوری اسلامی یک گروه فشار محاکمه و احکامی برای آنها صادر شد یک پیروزی است.

به نظرتان چرا به موضوع نيروهاي خودسري که يک روز به قول شما به رئيس مجلس مهر و کفش پرت مي‌کنند يک روز به شما که نماينده مجلس هستيد، آجر و سنگ و گوجه فرنگي مي‌زنند و يک روز از ديوار سفارت بالا مي‌روند، يک‌بار براي هميشه رسيدگي نمي‎شود؟ گير کار کجاست؟
يک مشکل در قوه قضائيه است که بايد با استفاده از قضات مستقل، قوي عمل کند. يک مشکل ديگر کم بودن جديت دولت است. رئيس جمهور نماينده ملت است و مسئول اجراي قانون اساسي است که مي‌تواند خيلي کارها انجام دهد و بايد جدي‌تر در اين موارد وارد شوند. ولی عامل اصلي البته اين است که عده‌اي در داخل حکومت فکر مي‌کنند که همين روشها بايد حفظ شود و اگر اين گروه ها نباشند، نظام در جايي دچار مشکل مي‌شود! یعنی جايي که لازم است، اينها نمي‌آيند و نظام دچار مشکل مي شود!

اما بايد به جاي حمایت از این افراد و گروهها مردم را جذب کنيم. مثل اول انقلاب که مردم به طور خودکار ضد انقلاب‌ را دفع مي‌کردند و نيازي به گروه فشار نبود که حرکت‌هاي اعتراضي را سرکوب کنند. اين گونه نيست که براي حفظ نظام، اين افراد بايد حفظ شوند! مردم، نظام و انقلاب و ولي فقيه را دوست دارند و از آنها دفاع مي‌کنند. پس نيازي به گروه فشار نداريم و اگر در هر لباسي تخلفي مي‌کنند، بايد مجازات شوند و اعلام شود.

بگذاريد يک خاطره از مرحوم پدر تعريف کنم. حدود 10 روز پس از پيروزي انقلاب، فرد موثقی به منزل ما زنگ زد و به پدر گفت «دو نفر کميته‌اي رفته‌اند داخل منزلي و گويا جرم بزرگي مرتکب شده‌اند، با اينها چه کنيم؟ آنها نماينده جمهوري اسلامي و انقلابند». پدرم به مرحوم آقای مهدوي‌کني که آن زمان فرمانده کميته بودند و خود پدر ايشان را براي اين سمت به امام معرفي کرده بودند، زنگ زدند و گفتند آنها بازداشت و محاکمه شوند و حکمشان هر چه بود، به همین نام «کميته»اي اعلام و اجرا شود، نه اينکه بگويند «کميته‌اي نما» يا «افراد نفوذي در کميته». بلکه بگويند مامور جمهوري اسلامي خطا کرده و مجازات هم شده تا مردم احساس کنند فرقي بين مردم عادي و افراد نظام نيست. در این صورت اعتماد مردم به حکومت بیشتر می‌شود.

اگر همين روش اجرا می‌شد و ادامه مي‌یافت، ديگر فسادهاي امروز در این حد وجود نداشت که منتسبين به برخي نهادها و مقامات مصونيت داشته باشند که هر کاري بکنند. ما همواره ملاحظه‌کاری کرديم که حفظ نظام وآبروي نظام اولويت دارد در حالي که حفظ نظام به همين است که تبعيضي قائل نباشند.
ارسال نظرات