یادداشت دریافتی- علیرضا میرزاعبدالله*؛ در صد سال گذشته تنش بین ایران و عربستان بارها بالا گرفته و به قطع رابطه انجامیده است، اما تنش اخیر در روابط دو کشور، ماهیت و بنیان نوینی را در تعاملات بین المللی بوجود آورده است.
بر پایه نگاه سنتی، غرب به واسطه قدرت پترودلارهای عربستان و همینطور خریدهای عمده نظامی، متحد نظام سعودی گردید و از طرف دیگر ایران به واسطه ماهیت انقلابی و گفتمان مقاومتی در زمره کشورهای غیر قابل اعتماد قرار گرفت؛ گو اینکه اوج این نگرش قرار دادن بیمنطق و بیدلیل ایران در محور شرارت بود.
اما نکته مهم اینجاست که از پایه این نوع نگرش نسبت به جمهوری اسلامی در حال تغییر است و یا به عبارتی دگر نظم سنتی خاورمیانه در حال فروپاشی است.
در نظم مدرن خاورمیانه که پروسهای بلند مدت خواهد داشت کشورهای غربی متخاصم و غیر همراه حداقل به کشورهایی همراه با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران تبدیل خواهند شد.
شروع این روند هرچند به کندی اما آغاز شده است. به عنوان نمونه، در تنش اخیر بین ایران و رژیم سعودی برای اولین بار شاهد بودیم افکار عمومی در کشورهای غربی غالبا همراه با ایران بود و توأمان از عربستان انتقاد میکرد.
کمی پیشتر بعد از حمله عربستان به یمن، کشورهای غربی انتقادات ملایمی را از عربستان سعودی مطرح کرده بودند.
لازم به ذکر است هرچند با وجود حمایت لفظی ایالات متحده از حمله عربستان به یمن، اما در خفا به دولتمردان عربستان انتقاد کردند و فشار آوردند برای پایان سریع جنگ در یمن. چنین فضایی بر ضد عربستان که از متحدین غرب است اگر نگوییم بیسابقه اما کم سابقه است.
پرسش اینجاست ماهیت این تغییر نگرش عمده از کجا نشأت میگیرد؟
اول اینکه جامعه ایران، جامعه ایست پویا و در حال پیشرفت. در یک مقایسه منطقهای زنان در ایران آزادیهای به مراتب بیشتری نسبت به بسیاری از کشورهای منطقه دارند.
بیش از نیمی از ظرفیت دانشگاهی به زنان تعلق دارد و انتظار میرود درصد اشتغال زنان از دهه آینده رو به فزونی بگذارد. حال آنکه در عربستان زنان از کمترین آزادیها برخوردارند.
دوم، ساختار نهاد حاکمیت و بروکراسی موجود در ایران با وجود نقصانهای موجود، استبدادی نیست و این اجازه را به نهادهای گوناگون میدهد که بر یکدیگر نظارت کنند و یکدیگر را به چالش بکشند و عموم مردم را دعوت به انتخاب از میان دو یا چند نگرش مختلف میکند.
برگذاری پرشمار انتخابات در جمهوری اسلامی گویای همین نکته است. حال آنکه در سیستم پادشاهی مطلق درعربستان سعودی این اختیار فقط از آنِ پادشاه است و تکثر آراء مطلقا وجود ندارد.
در سیستم سعودی جامعه مدنی محلی از اعراب ندارد و مطالبات در یک سیکل بسته در حاکمیت، تولید، انتخاب و اجرا میشوند.
نمونه دیگر، بازار آشفته نفت است. حقیقت این است کنترل بازار از دست عربستان که از بزرگترین تولید کنندههای نفت است خارج شده است.
هم اکنون، حتی اگر عربستان تصمیم بگیرد از تولید نفت خود بکاهد دیگر تولید کنندهها مانند ایران، روسیه و آمریکا به سرعت جای آن را خواهند گرفت.
یادداشت دریافتی- علیرضا میرزاعبدالله*؛ این بدان معنی است که همچون گذشته نگه داشتن قیمتهای نفت در دستان عربستان ممکن نیست. از دگر سو، گرمایش زمین و سرمایه گذاری سنگین در انرژیهای تجدید پذیر اشتیاق به نفت را کم کرده است، به علاوه اینکه تولید نفت شیل آمریکا، ایالات متحده را بیش از پیش از نفت سعودی بینیاز کرده است.
دلیل عمده دیگر به نگرش مذهبی بر میگردد. بنیاد گرایی مذهبی در جامعه عربستان موج میزند. غرب با دید باز میبیند که ریشههای تروریسم تکفیری از وهابیت و ایدئولوژی حاکم بر جوامع محافظه کاری مثل عربستان سعودی نشأت میگیرد.
مطمئنا بر کشورهای غربی پوشیده نیست که موج تروریسمی که به خصوص از بعد از ۱۱ سپتامبر راه افتاد صرفا به دلیل حمایتهای مالی از داخل جامعه عربستان از تروریسم و صدور تعداد زیادی تروریست آماده انفجار به سرتاسر جهان ازبطن جامعه سعودی بود. گو اینکه استخراج آمار عملیاتهای تروریستی که توسط سعودیها انجام شده است کار سختی نیست.
اما در طرف مقابل جامعه ایران قرار دارد. مشخصا جامعه ایران به فرهنگ و تمدن خود افتخار میکند و طبقه متوسط عموما نگاه منفی نسبت به غرب ندارد.
به خصوص در فضای پسا برجام، جامعه ایرانی در انتظار تعاملهای جدیتر با غرب است و به خصوص نگاه مثبتی به پیشرفتهای تکنولوژیکی غرب دارد. طبیعی است از بطن چنین جامعهای که به دنبال تعامل و گفتگوست تروریست بیرون نمیاید.
نکته کلیدی که نباید از نگاهها پنهان بماند این واقعیت است که برای اولین بار شاهد بودیم تمام صاحب منصبان از هر فکر و جناحی در تمام سلسله مراتب مدیریتی در سطح کلان کشور حرکت خشن بر ضد اماکن دیپلماتیک را تقبیح و محکوم کردند.
این بدان معنی است انقلاب اسلامی بیش از گذشته با قواعد بین المللی همگونی پیدا کرده است. نباید فراموش کنیم چنین موج محکومیتی ضد اقدام علیه اماکن دیپلماتیک از ابتدای انقلاب بیسابقه بوده است.
و اما مورد آخر. قرارداد اتمی ایران با بلوک غرب به همراه روسیه و چین این فرضیه را به اثبات رساند که حاکمیت جمهوری اسلامی اهل گفتگو و مداراست. طبعا در سایه چنین نگرشی فضا برای اعتماد بیشتر بین طرفین مهیا میشود.
در پرتو منطق گرایی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی غرب به این باور میرسد که ایران بیش از گذشته قابل اعتماد است و این اعتماد در خاورمیانه نوین کمک فزایندهای به تغییر نگرش منفی غرب نسبت به جمهوری اسلامی میکند. اگر دو طرف به تعهدات خود پایبند باشند و برجام با موفقیت به سرانجام برسد اساس این اعتماد شکل گرفته است.
همانطور که در بالا اشاره شد جامعه جهانی در دو راهی انتخاب بین عربستان سعودی و ایران قرار گرفته است. در این برهه زمانی به جهت دست بالایی که ایران در منطقه دارد، عربستان تمام تلاش خود را میکند تا ایران را به حرکت خشن و خارج از قاعده تحریک کند تا بتواند بازیگران جهانی را به سمت خود متمایل کند.
جمهوری اسلامی ایران میبایست از طریق روشهای نرم موجبات بدنامی عربستان را بیش از پیش فراهم کند تا عربستان سعودی بیش از پیش در باتلاق فرو برود.
منفعت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در این است که غرب را نسبت به عربستان سعودی و متحدین منطقهای که دور خود جمع کرده است بدبین کند. در این راستا نقش وزارت اطلاعات، وزارت خارجه، نیروی قدس سپاه پاسداران و در مجموع سازمانهای امنیتی و اداری جمهوری اسلامی ایران بیش از گذشته مهم میگردد.
در نظم نوین خاورمیانه، جامعه ایران و نهادهای حاکمیتی جمهوری اسلامی میتوانند این پتانسیل را بوجود بیاورند تا ایران در نقش رهبر منطقه ایفای نقش کند و غرب نیز بیتمایل نیست تا به ایران اعتماد بیشتری کند و خود را کمتر درگیر منازعات در خاورمیانه کند.
*عضو شورای روابط خارجی استرالیا