یادداشت دریافتی- شفق ضرغامی*؛ هفته کتاب و کتابخوانی بهانهای شده است تا دوباره مسئولان و فرهیختگان از ضعف کتابخوانی در کشور ناله کنند. روزنامهنگاران و خبرنگاران آمارهای ناچیز کتابخوانی را مجدد رو و گزارش مفصلی از نیمهتعطیلی یک به یک کتابفروشیهای انقلاب ارائه کنند.
همین چند وقت پیش بود که یکی از کتابفروشیهای معروف انقلاب، پشت شیشه مغازه خود پررنگ نوشت: «بهزودی تعطیل خواهد شد»؛ همان وقت تعدادی از علاقهمندان به کتاب در خیابان اطراف با پلاکاردهای مختلف اعتراض کردند و خرده گرفته شد که اگر وضع به همین منوال پیش رود، باید مثل دیگر خیابانهای تهران برای خرید لباس یا پاساژگردی به انقلاب رفت.
سایر کتابفروشیهای کشور هم چندان اوضاع خوبی ندارند؛ از هر 10 کتابفروشی که در خیابانهای تهران میبینیم، شاید تنها 2 کتابفروشی به معنای واقعی محل فروش کتاب باشند و مابقی برای جذب خریدار به داخل فروشگاه، مجبور به استفاده از هر ترفندی از فروش لیوان و کیفهای تزئینی گرفته تا کتاب به صرف قهوه(کافه کتاب) هستند.
از حق نگذریم برخی برنامههای صدا و سیما و دیگر نهادهای آموزشی برای ترویج کتابخوانی در کشور جای قابل تقدیر است، اما چرا کتاب کم میخوانیم؟
چرا تیراژ کتابها هر روز نصف میشود و کودکانمان بیش از اینکه به خواندن کتاب، حتی کتابهای درسی خود باشند، علاقه به دنیای دیجیتال و بازیهای رایانهای دارند؟
سادهتر بگوییم چرا از کاغذ بیزاریم و ترجیح میدهیم تاکتابهای چند صد صفحهای را هم مانند روزنامههایمان از گوشی موبایل و تبلت بخوانیم؟
اساسا چرا باید سیاستها به گونهای باشد که توجه به فرهنگ و کتاب از ذهن مردم دور شود؟
از همه این اما و چراها که بگذریم، قصه کتاب و کتابخوانی سری دراز دارد که به تاریخ چندهزار سال کشور بازمیگردد. سیری در سه کهکشان شفاهی، گوتنبرگ( چاپ) و مارکنی بیانگر این موضوع است که ضعف مردم کشور در کتابخوانی به گذر یکباره از دوران چاپ به عصر دیجیتال بازمیگردد.
دوران شفاهی ایران دنیایی کوچک با مرزی کاملا در افق دید و محدود به شنیدهها بود که ایرانیها در این دوران بسیار شکوفا بودند. پس از آن وارد عصر چاپ شدیم که دیدن جای خود را خواندن داد و دنیای خطوط تنها چندسال ایرانیها را درگیر و پیش از آنکه با این دنیا سازگار شوند به مرحله بعد یعنی عصر دیجیتال وارد شدند.
واقعیت این است که ایران زمانی وارد عرصه چاپ و دنیای خطوط شد که از عمر مطبوعات و چاپ در دیگر کشورهای جهان نزدیک 200 سال میگذشت؛ در همین زمان هم تنها عده کمی در کشور با دنیای چاپ سروکار داشتند و مردم تا خواستند به خود بیایند، با اولین فرستنده رادویی و عصر مارکنی مواجه شدند.
جالب اینجاست که تقریبا به همان فاصله تاسیس نخستین فرستنده رادیویی در جهان و اولین فرستنده رادیویی در ایران صاحب تلویزیون شدیم. به همین دلیل است که اگر امروز صحبتی از ضعف کتاب و کتابخوانی در کشور میشود، باید نگاهی به گذشته انداخت و به خود یادآوری کرد که این قصه سر دراز دارد...
*فارغالتحصیل رشته ارتباطات دانشگاه تهران