پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل پاکستان در گفتگویی شرایط کنونی پاکستان را شرح داد و گفت که این بحران میتواند به یک جنگ داخلی تبدیل شود و حتی تا مرزهای ایران گسترش پیدا کند.
با توجه به بحرانی که در روزهای اخیر در پاکستان شدت بیشتری به خود گرفته است، این مسئله که پیروزی در افغانستان نیاز به تلاش در دو کشور پاکستان و افغانستان دارد، پررنگتر جلوه میکند. آیا بدون حل معضل پاکستان رسیدن به ثبات و آرامش در افغانستان میسر خواد رود؟
اگر به مذاکرات سه جانبهای که بین روسایجمهور امریکا، افغانستان و پاکستان که اخیرا در واشنگتن برگزار شد، توجه کنید، میبینید که یک واقعیت آنجا خودش را نشان داد و آن این بود که خط فکری که آقای کرزای از قبل مطرح کرده بود و در آن اشاره شده بود که مرکز تروریسم در واقع در مناطق قبایلی پاکستان است و تا زمانی که نیروهای امریکایی نتوانند آن منطقه را آرام کنند، به شکل طبیعی نمیتوانند به مشکلات افغانستان پاسخ دهند، دوباره مطرح میشود.
این موضوع از طرف امریکاییها نیز پذیرفته شد و فشار بسیار جدی نیز روی آصفعلی زرداری آوردند، تا ارتش پاکستان برای کنترل اوضاع در منطقه سوات وارد عمل بشود.
این بهرغم یک توافق کلی انجام شده بین طالبان محلی و دولت پاکستان و دولت ایالیتی سرحد انجام شد. هرچند که خیلی تبلیغ شد که طالبان با گرفتن بونی و شانگلا در واقع آن توافق را نادیده گرفته است اما واقعیت این است که تبلیغات گستردهتر از آن بود که بخواهد واقعیت داشته باشد.
چرا که از قبل این مناطق به نوعی تحت کنترل طالبان قرار داشت و این گونه نبود که آنها تازه در این مناطق حضور داشته باشند. بنابراین فشاری که در واشنگتن بر روی آصفعلی زرداری آوردند در حقیقت پاکستان را برسر دوراهی قرار داد.
آنها گفتند یا خودتان میروید آن منطقه را امن میکنید یا ارتش امریکا و ناتو وارد خاک شما میشوند. بعد از آن هم معلوم نیست که اگر ارتش امریکا وارد مناطق قبایلی شد، بیرون رفتنش ممکن است به تجزیه پاکستان منتهی بشود. بنابراین پاکستانیها بهجز اینکه به منطقه سوات حمله نظامی کنند تا موقتا اوضاع را کنترل کنند راه دیگری پیش رو نداشتند.
بنابراین آقای گیلانی به ارتش ماموریت داد که به دره سوات، بونی و شانگلا حمله کند و از دست طالبان خارج کند. ولی حقیقت این است که در حال حاضر درکنار جنگ شدیدی که در جریان است، اتفاق دیگری هم افتاده و میلیونها نفر جمعیت جابهجا شدهاند.
این درحالی است که علیالقاعده قبایل پشتون از خود طالبان و القاعده حمایت میکنند و جمعیت آنها نباید شهرها را ترک کند.
من فکر میکنم که یک برنامه کلیتری وجود دارد و آن این است که سازمان ملل، پاکستان و امریکاییها، اردوگاههایی در ایالت سرحد و مناطق مختلف پاکستان ایجاد کردهاند و جمعیت اصلی مناطق قبایلی را از آنجا خارج میکنند تا بعد از آن خود امریکاییها عملیات گستردهای در این مناطق انجام دهند و آن منطقه را بگیرند.
احتمال این فرضیه بسیار زیاد است چرا که امریکاییها درهرحال میخواهند مسئله افغانستان، طالبان و گروه القاعده را حل کنند. اعتبار آقای اوباما در حال حاضر به این مسئله بستگی دارد. از این زوایه اگر به مسئله نگاه کنیم، من فکر میکنم که تحولات پاکستان با تحولات افغانستان کاملا مرتبط است و این ارتباط را امریکاییها آگاهانه ایجاد کردهاند.
از زمانی که آقای هالبروک به عنوان نماینده امریکا در این منطقه معرفی شد معلوم بود که استراتژی جدیدی در حال طراحی است که در آن استراتژی جدید نگاه امریکاییها به افغانستان و پاکستان یکی است و پاکستانیها دیگر شانسی برای ادامه سیاستهای گذشته خود در منطقه ندارند.
اگر چهره دیگری به جز آقای کرزای در انتخابات افغانستان پیروز شود، چه نتیجه ای برای امریکا و حتی پاکستان خواهد داشت؟
ببینید، بعد از اینکه گلآقا شیرزای به نفع کرزای عقب نشینی کرد، خلیلزاد هم ثبتنام نکرد، بنابراین محاسبات این است که امریکاییها مجددا به آقای کرزای تمایل پیدا کردهاند. در حال حاضر رقیب جدی آقای کرزای، عبدالله عبدالله است که با توجه به اینکه وی متعلق به جبهه ملی است، خیلی دشوار است که پشتونها به او رای دهند و اگر پشتونها به او رای ندهند او اقلیت قومی که او به آنها وابسته است نمیتواند رای کافی را به دست آورد. به احتمال زیاد اگر اتفاق خاصی نیافند، کرزای شانس بیشتری نسبت به بقیه دارد.
منتها اگر فرد دیگری بیاید، من فکر میکنم شرایط مقداری از وضعیت موجود تغییر میکند. به خصوص اگر تصور شود که فردی مانند عبدالله عبدالله بتواند در افغانستان روی کار بیاید، ممکن است تغییراتی در سیاست به وجود آورد که فشارهای روی امریکا را بیشتر کند.
حداقل از این زوایه که دیگر کلا حاکمیت ملی افغانستان را نادیده بگیرد و به دولت و پارلمانشان توجه کند. ولی من خوشبین نیستم که کسی مثل عبدالله عبدالله قدرت را در دست بگیرد.
آیا در حال حاضر طالبان تنها در مناطقی که مورد حمله ارتش قرار گرفته است حضور دارد؟ آیا این حملات موجب گسترش پاکستان در تمام خاک پاکستان نخواهد شد؟
چرا. الان بحث جدی که در رابطه با این مسئله وجود دارد این است که جنگ از مناطق قبایلی به ایالت سرحد گسترش پیدا کند و از آنجا به تمام پاکستان، به ویژه شهری مانند کراچی که پشتونها آنجا حضور دارند و در واقع با جنبش متحد قومی به رهبری الطاف حسین درگیری مسلحانه دارند، کشیده شود.
بنابراین احتمال اینکه جنگ به همه جا کشیده شود و پاکستان درگیر یک جنگ داخلی بشود منتفی نیست، هرچند که ارتش پاکستان از قدرت کافی برخوردار است تا بتواند اوضاع را کنترل کند اما پاکستانیها باید بهایی را برای این حرکات خود بپردازد.
یکی از این هزینهها این است که در حال حاضر در گروه طالبان هم آصفعلی زرداری، هم یوسف گیلانی و هم نیروهای امنیتی را به همراه خانوادههایشان تهدید به مرگ کردهاند و گفتهاند از آنها انتقام خواهند گرفت. به هر حال این مسئله سادهای نیست و پاکستان در این شرایطی که قرار گرفته است از هر طرفی تحت فشار است.
از طرف طالبان تحت فشار است. از طرف افکار عمومی نیز تحت فشار است که چرا منافع امریکا را دنبال میکند و از درون ارتش نیر تحت فشار است. بسیاری از ارتشیها موافق این حملات نیستند.
مجموعه این فشارها بههرحال دولت پاکستان را آسیب پذیر می کند و ممکن است که جنگ را به مناطق دیگر بکشاند.
آیا ممکن است این جنگ تا مرزهای ایران نیز کشیده شود؟
مرزهای ایران تا حد زیادی امنترین مرزهای پاکستان است. پاکستان با ایران مشکل خاصی ندارد. منتها یک مسئله وجود دارد و آن موضع ایران است. این مسئله بستگی دارد که موضع ایران تا چه حدی هوشیارانه باشد نسبت به این مسائل.
سیاست ایران حمایت از دولتهای مرکزی است. هم در پاکستان و هم درافغانستان. ولی اگر دولت پاکستان دچار مشکل اساسی بشود و درگیری شدیدی پیش آید، در آن صورت معلوم نیست که ایران واقعا چه سیاستی را در پیش بگیرد.
اگر سیاست ایران هوشیارانه باشد و خودش را بیطرف نگه دارد و به طرف حمایت از سرکوب مردم در پاکستان نرود- چراکه برداشت من این است که دولت پاکستان در حال سرکوب مردم است- هوشیارانه عمل کردهاست. اگر ایرانیها به طرف هر کدام از این دو طرف تمایل پیدا کنند میبازند.
ایران باید سیاست متوازنی را در پیش بگیرد. یک سکوت مصلحتی هم شاید بیشتر به نفع ایران باشد چراکه اگر به نوعی طالبان احساس کند که ایران با آنها هماهنگ است در آن صورت بعید نیست که ایران را هم در مسیری قرار دهند که دولت پاکستان را قرار دادهاند. بنابراین احتمال این مسئله وجود دارد.
در واقع به نظر نمیرسد که دولت مرکزی پاکستان بتواند بدون حمایت مردم طالبان را شکست دهد. اما در شرایط کنونی و با کشته شدن غیر نظامیان احتمال اینکه مردم به سمت طالبان بروند نیز وجود دارد. از سوی دیگر شرایط دولت به گونهای نیست که از بعد اقتصادی بتواند مردم خود را راضی نگه دارد. در این شرایط اوضاع چگونه رقم خواهد خورد؟
تردیدی نیست که مردم مخالف برخورد این چنینی با طالبان هستند چرا که در این بین غیرنظامیان نیز کشته میشوند. نه تنها مردم بلکه ارتش و نیروهای امنیتی پاکستان هم که قبلا با طالبان همکاری داشتند و هنوز هم دلیل کافی وجود ندارد که این همکاری ها قطع شده باشد، با این نوع برخورد مخالفند.
بنابراین تاکید مردم برای اینکه پشت ارتش قرار بگیرند برای کشتن بخش دیگری از مردم، کار سادهای نیست و فقط اگر بتوانند، میتوانند قومیت پنجابی را پشت سر خود داشته باشند، که اگر این اتفاق بیافتد یک جنگ قومی هم در پاکستان پیش خواهد آمد. یعنی در واقع پشتونها در مقابل پنجابیها قرار میگیرند. در چنین شرایطی بلوچها و سندیها قطعا از پنجابیها حمایت نمیکنند و در آن صورت پاکستان کلا آسیب پذیر میشود و خطر تجزیه آن بالا میرود.
البته سیاستمداران پاکستان تا این اندازه ناآگاه نیستند که مسئله را به سمت یک جنگ قومی پیش ببرند. تلاش آنها این است که در واقع بگویند ما برای نجات پاکستان از حمله امریکا و مشکلات بعدی آن مجبوریم که با طالبان افراطی درگیر شویم و با طالبان میانهرو کاری نداریم و مردم میتوانند بیایند در مناطق امن به زندگی خود ادامه دهند. بعد هم 7.5 میلیارد دلاری که امریکاییها قول آن را دادهاند، قرار است که آن را در همان مناطق مصرف کنند و سطح زندگی مردم را بهبود بخشند و مسائلی از این دست.
من فکر میکنم که پاکستانیها امروز یک مقداری هوشیارتر از گذشتهاند و خیلی دنبال این نیستند که جنگ تمامعیاری را که امریکاییها میخواهند راه بیاندازند دامن بزنند، بهطوریکه بعدا نتوانند آن را کنترل کنند. من حدس میزنم ارتش پاکستان در حد کنترل موقتی دره سوات عمل خواهد کرد. این کنترل موقتی خواهد بود چرا که منطقه، منطقه کوهستانی است و اگر ارتش آنجا مستقر شود یک جنگ چریکی راه میاندازند و ارتش را مجبور میکنند از آنجا خارج شود. ارتش نمیتواند آنجا بماند. در این مناطق میشود رفت اما موقتی.
بنابراین پاکستان در موقعیتی نیست که بتواند از یک طرف تمامی خواستههای امریکا را برآورده کند و از سوی دیگر به یک جنگ داخلی مخرب تن بدهد و آینده خود را با ابهام روبهرو کند.