صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۴۸۳۲۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۸ - ۰۸ مهر ۱۳۹۴


فرارو- اعتقاد اصولی پادشاهان عربستان سعودی از دیرباز احتیاط فراوان بوده است: احتیاط در سیاست خارجی و احتیاط به خصوص وقتی که صحبت از تغییرات داخلی به میان می‌آید. از سال 2005، وقتی که پادشاه وقت با اضطراب تصمیم گرفت تا برای انتخاب نیمی از اعضای شوراهای شهر (نصف دیگر اعضا را خود پادشاه منصوب ‌می‌کند)، اجازۀ انتخابات بدهد، ده سال دیگر طول کشید تا اجازۀ حضور زنان هم در انتخابات بالاخره صادر شود.
 
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، البته، آنها دلایل خوبی برای احتیاط دارند. سعودی‌ها اغلب از ترور ملک فیصل در سال 1975 به عنوان یک هشدار یاد می‌کنند و قتل او را با تلاشهایش برای اصلاحات، به خصوص آوردن تلویزیون به این کشور که بسیاری در عربستان آن زمان آن را عامل گناه می‌دانستند، مرتبط می‌دانند.
 
بخشهای بزرگی از جامعۀ سعودی، به خصوص عالمان دینی متنفذ در این کشور، همچنان عمیقاً محافظه‌کار هستند و این مقاومت اجتماعی به معنی آن است که حکام، بر فرض اینکه خودشان راغب به تغییر باشند، امکان به اجرا گذاردن تغییرات را، با سرعتی که دنیای متغیر امروزی می‌طلبد، ندارند. دست حاکمان آل سعود تا حد زیادی بسته است. اما این بلایی است که آل سعود با گره زدن مشروعیت خود به فرقۀ وهابیت، خود بر سر خود آوردند. اگر آل سعود نتواند این گره را باز کند، در نهایت سرنوشت شومی در انتظارش خواهد بود.
 
در چنین شرایطی، ملک سلمان در بهمن ماه سال پیش به پادشاهی رسید و از چند جهت احتیاط را کنار گذاشت. او پس‌اندازهای کشور را با سرعتی غیرقابل تصور در حال بر باد دادن است و جنگی بی‌نتیجه را با یمن، همسایۀ جنوبی‌اش، به راه انداخته است. بر اینها، ناآرامی‌های عراق در شمال و جنگ لفظی با ایران در شرق را اضافه کنید.
 
همچنین تغییرات عمده‌ای که او در سلسله مراتب سلطنتی ایجاد کرده به همراه فاجعۀ اخیر در مکه که به کشته شدن بیش از 800 تن منجر شد، از عواملی هستند که جرقه‌های انتقاد را در میان خاندان آل سعود پدید علنی کرده است.
 
یکی از شاهزادگان سعودی که از نوادگان موسس این شاهنشاهی است، طاقتش طاق شده و در نامه‌ای از ملک سلمان خواسته‌ است که برود. ظاهراً این خواستۀ او در میان خاندان آل سعود حامیانی نیز دارد.
 
این شاهزاده همچنین چیزهایی می‌گوید، که شاید حرف دل بسیاری از عربستانی‌های معمولی باشد و امکان بیانش را ندارند. خون سلطنتی او، احتمال اینکه سر از زندان دربیاورد و شلاق بخورد را کم می‌کند، اما حتی او نیز از این که نامش را علنی کند، هراس دارد.
 
این موضوع نشانه‌ای از یک مشکل اساسی در سیستم سعودی است؛ استبداد غیرقابل حساب کشی در این کشور. تصمیمات در بالا گرفته شده و به پایین انتقال داده می‌شود. تصمیماتی ملک سلمان می‌گیرد، از نظر بسیاری عجولانه است و تبعات سنگینی برای آیندۀ این پادشاهی خواهد داشت. اینگونه تصمیمات در کشورهای دیگر، پیش از نهایی شدن، در معرض نظر مردم قرار می‌گیرند و بحثی ملی در موردشان شکل می‌گیرد؛ اما در عربستان سعودی از این خبرها نیست.
 
یک عامل مهم در این موضوع، سرکوب مستمر فعالیت جامعه مدنی است. هر چه جامعۀ مدنی شکوفاتر شود، حفظ یک استبداد سختتر می‌شود. اجازه داشتن برای ابراز نظر در عربستان یک حق نیست، بلکه به مثابه یک امتیاز است. امتیازی که دولت هر گاه اراده کند به دلخواه اعطا می‌کند و به دلخواه هم سلب می‌کند.
 
در نبود احزاب سیاسی، یکی از راههایی که سعودی‌ها به طور سنتی امکان ابراز نظرات خود را می‌یابند، "مجلس" است؛ دور همی‌ها در خانه‌های شخصی که در آنها مباحث عمدتاً به سیاست می‌کشد. یک روش سنتی دیگر، نامه نگاری به پادشاه است، هر چند که حتی این روش هم می‌تواند خطرناک باشد. در سال 2010، 10 نفر به خاطر امضای نامه‌ای که در آن خواستار سلطنت مشروطه شده بودند، بازداشت شدند.
 
فعالیتهای ظاهراً غیرسیاسی توسط خیریه‌ها، گروه‌های فرهنگی یا جوانان یا سازمانهای شغلی نیز، چندان به مذاق حکومت خوش نمی‌آید. یک تحقیق که اخیرا توسط موسسه سلطنتی مطالعات بین‌الملل (چاتم هاوس) انجام شده، این موضوع را اینگونه بیان می‌کند:
 
"تاسیس انجمن‌های جدید در عربستان سعودی از قدیم کار دشواری بوده است. حتی نهاد خیریه نیز باید سالها برای دریافت تایید دولت و ثبت انتظار بکشند. برای مثال، بر مبنای گفته‌های یکی از موسسان بنیاد خیریۀ سرطان سعودی، تاسیس این نهاد سه سال زمان برده ...ظاهراً تایید انجمن دیابت سعودی 17 سال طول کشیده است... سعودی‌ها می‌گویند که اگر متخصصان سعودی، نظیر پزشکان و حسابداران، گرد هم بیایند، دولت مضطرب می‌شود."
 
این اضطراب در عربستان سعودی و رژیم‌های عربی حاشیۀ خلیج فارس، موضع جدیدی نیست و در سالیان اخیر شدیداً افزایش یافته است، که یکی از دلایل گرایش تازۀ اعراب به اقدام نظامی است. در غرب، این نمایش‌های اخیر "مردانگی" و "ابراز وجود" عمدتاً با استقبال روبرو شده و آن را نشانه‌ای از کاهش وابستگی اعراب به قدرت نظامی آمریکا می‌دانند؛ اما این خوانش غلطی از اوضاع است. این اقدامات نه تنها استقلال و اعتماد به نفس این کشورها را نشان نمی‌دهد، بلکه نشانۀ درماندگی آنهاست. آنها از غرق شدن می‌ترسند.
 
رامی خوری، ستون نویس روزنامۀ لبنانی دیلی استار، پس از بازدید از دوبی، حس اضطرابی که به سرعت کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را دربرمی‌گیرد اینگونه توصیف می‌کند: "اگر از منظر ریاض، کویت، و ابوظبی نگاه کنید، جهان اطراف این کشورهای نفتی عمدتاً ثروتمند، در چهار سال گذشته زیر و رو شده است. همۀ تهدیدها یا هراسهای ژئواستراتژیکی که سالها در خفا ذهن و فکرشان را مشغول کرده بود، به طور همزمان در حال روی دادن هستند."
 
خوری در ادامه تحولات ترسناکی که کشورهای حاشیۀ خلیج فارس شاهد وقوعشان هستند را برمی‌شمارد: انقلابهای خیابانی سال 2011 که منجر به سقوط چندین رهبر عرب شد (و به طور کلی، افزایش گرایش مردم منطقه به پلورالیسم دموکراتیک)، ظهور احزاب اخوان المسلمین؛ وضع اسفناک فعلی در لیبی، عراق، سوریه و یمن که همزمان حیات خلوتی را برای گروه‌های جهادی و شبه‌نظامیان فراهم آورده است؛ افزایش نفوذ ایران؛ و هراس از این که ایالات متحده به دنبال خلاص کردن خود از خاورمیانه است. خوری می‌گوید که هر یک از اینها به تنهایی برای حاکمان کشورهای حاشیۀ خلیج فارس خطرناک است، اما حال که همگی با هم در حال وقوع هستند، مسئله برای آنها "ابعادی سونامی‌وار به خود گرفته است."
 
مسئلۀ پول نیز در میان است. سعودی‌ها پول زیادی دارند و بخش بزرگی از معضل هم ناشی از همین امر است. باز کردن فلکۀ ریالهای عربستان، درمان مورد علاقۀ این رژیم است که برای دشواریهایش به کار می‌برد.
 
در اوایل سال 2011، ملک عبدالله در هراس از تکرار قیامهای تونس، مصر و لیبی در کشورش، سعی کرد تا با یک بستۀ 133 میلیارد دلاری که شامل تاسیسات مسکونی و درمانی بیشتر، و همچنین مزایای رفاهی و پاداش به کارمندان دولت می‌شد، مخالفانش را آرام کند.
 
سلمان نیز پس از رسیدن به پادشاهی در بهمن ماه، با پرداخت دو ماه پاداش به کارمندان و بازنشستگان دولت، اقدام به خرید محبوبیت برای خود کرد. این یکی از دلایلی است که باعث شده در طی ماههای فوریه و مارس، 36 میلیارد دلار از دارایی‌هایی خارجی بانک مرکزی عربستان سعودی، که 5 درصد کل دارایی‌های آن است، کاسته شود.
 
جدای از مسائل داخلی، ماجراجویی‌های نظامی عربستان در خارج نیز، برای این پادشاهی هزینه زاست و اگرچه جیبهای این رژیم همچنان پرپول است، اما این پولها بی‌نهایت نیست.
 
اما اعتیاد به حل مشکلات از طریق پول، اثرات منفی دیگری هم به همراه دارد. این امر موجب شده تا پادشاهی عربستان گرایش کمتری به جستجوی راه‌حلهای غیرپولی و استفاده از آنها داشته باشد.
 
فاجعۀ حج که اخیراً روی داد به خوبی این مسئله را نشان می‌دهد. پولهای فراوانی صرف پروژه‌های ساخت و سازه تجملی شد تا امکانات زائران بهبود یابد و، حداقل از لحاظ تئوری، حج ایمن تر برگزار شود. آنچه که در این میان از آن غفلت شده، تلاش فکری برای روشهای بهینه‌تری برای ساماندهی جمعیت است. امری که با پول حل نمی‌شود و برای آن باید برنامه ریزی داشت.
 
پادشاهی عربستان تا ابد نمی‌تواند به این رویه ادامه دهد و روز به روز عربستانی‌های بیشتری به این موضوع واقف می‌شوند.

نویسنده: برایان ویتاکر، دبیر سابق بخش خاورمیانۀ گاردین، نویسندۀ چندین کتاب دربارۀ این منطقه


ارسال نظرات