صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۴۷۳۹۴
امیر هاشمی‌مقدم
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۷ - ۳۱ شهريور ۱۳۹۴
فرارو - امیر هاشمی‌مقدم؛ دیروز برای کاری به سفارت ایران در آنکارا رفته بودم. مرد پریشانی آمده بود و می‌گفت برادرش به همراه زن و بچه، دو سالی می‌شد درخواست پناهندگی داده و در ترکیه زندگی می‌کردند. چون روند بررسی پرونده‌اش به درازا کشید، شش ماه پیش زن و بچه را تنها گذاشت و به یکباره و غیرقانونی رهسپار غرب شد. اما هیچ خبری از او ندارند. اصلاً نمی‌دانند از خاک ترکیه بیرون شده یا نه. در این مدت هم زن و بچه‌اش بی‌تابی می‌کنند و هم مادر پیرش یک چشمش اشک و چشم دیگرش خون شده است.

در این مدت حضورم در ترکیه، به‌ویژه وقتی با قطار یا اتوبوس رفت و آمد می‌کنم، با افراد بسیاری روبرو شده‌ام که یا برای پناهندگی به ترکیه آمده‌اند و یا برای دیدن فرزندان‌شان که یک یا چند سال است در انتظار دریافت پناهندگی در ترکیه به سر می‌برند. بیشتر این افراد نه سوء سابقه سیاسی دارند و نه هیچ هنر یا دانشی که به درد کشورهای غربی بخورند.

حتی شوربختانه بخشی‌شان افراد لمپنی هستند که همیشه نگرانم اینها اگر پناهندگی در کشورهای دیگر دریافت کنند، به‌عنوان یک نماینده جامعه ایران، چه چهره‌ای از ایرانیان نزد غربی‌ها به نمایش می‌گذارند؟

آیا چیزی فراتر از دختری که در کنسرت انریکه در کانادا خودش را به دست و پای او انداخت و انریکه حتی نمی‌توانست او را از پاهای خود جدا کند؛ و سپس در حضور ده‌ها هزار تماشاچی بیگانه، با افتخار فریاد می‌زد: «I’m Persian! I’m Persian!».

برخی از این افراد که به نظرشان «ایران دیگه جای زندگی کردن نیست»، نهایتاً پس از چند ترم مشروطی و با معدل ناپلئونی (آن هم به لطف اضافه نمراتی که از استادان برای فرار از اخراجی می‌گیرند)، یک مدرک از موسسه‌ای کوچک در فلان شهرک دریافت کرده‌اند و اکنون گمان می‌کنند قدر تخصص‌شان را در ادارات دولتی ایرانی نمی‌دانند و بنابراین باید از این مملکت بار کرد و رفت.

همین است که وقتی پای‌شان به ترکیه باز می‌شود، چون هنر و دانشی ندارند که به درد کشوری بخورد، به قول خودشان به «یو ان» (UN) می‌روند و از سر بیچارگی و با حقارت تمام، یا خود را یک همجنسگرا معرفی می‌کنند یا مسلمان مسیحی‌شده‌ای که می‌خواهند اعدام‌شان کند.

وقتی با برخی‌شان صحبت می‌کنم و از دلایل درخواست پناهندگی می‌پرسم، با جملاتی مانند: «ایران دیگه جای زندگی نیست»، «توی این کشور تلف میشیم»، «جوونی‌مون از بین رفت» و... روبرو می‌شوم. جالب آنکه در میان موج پناهندگانی که از کشورهای سوریه، عراق و افغانستان به سوی غرب سرازیر شده‌اند، بسیاری از ایرانیان هم خود را جا داده‌اند. یعنی شرایط ایران با این کشورها قابل مقایسه است؟

قبول که برخی از شرایط زندگی در ایران دشوار است؛ همین که حتی نمی‌توانیم کنسرت‌های مجوزدار را که از سوی هر نهادی و به سلیقه هر مدیری لغو می‌شود ببینیم؛ همین که تماشای مسابقات فوتبال و حضور زنان در ورزشگاه منع می‌شود؛ همین که دوچرخه‌سواری برای زنان ممنوع است؛ همین که رنگ لباس هم به سلیقه برخی مسئولین است؛ و همین‌‌ که کلی از «همین‌ که»‌ها می‌توان برشمرد، نشان می‌دهد هنوز فاصله زیادی با آزادی‌های مدنی (که شوربختانه برخی از مسئولین تا این اصطلاح را می‌شوند تنها کشف حجاب در ذهن‌شان می‌آید) داریم. اما انصافاً شرایط آن چنان بد است که بخواهی چندین سال آوارگی و بلاتکلیفی در ترکیه را به جان بخری و آن گاه آیا بشود آیا نشود؟!

شاید هم روزی خبرش را در روزنامه‌ها بخوانیم که «جوان پناهجوی ایرانی در حمام خانه‌اش در دنیزلی ترکیه خود را به دار آویخت»؛ «پناهجوی ایرانی در سوئد خود را به آتش کشید»؛ «پناهجوی ایرانی در یونان لب های خودش را دوخت»؛ «پناهجوی ایرانی در مرز ترکیه به دست گروگانگیران افتاد»؛ «جنازه پناهجوی ایرانی در میان غرق‌شدگان پیدا شد»؛ و پناهجویانی دیگر هم در انتظار عاقبت تلخ دیگری هستند.


به راستی اگر ایران شرایط مناسبی برای زندگی کردن ندارد، ما در این میان بی‌ تقصیریم؟ چقدر برای مناسب ساختن شرایط سالم زندگی در این کشور تلاش کرده‌ایم؟ تلاش‌مان را از کجا می‌توان فهمید؟ از فرهنگ رانندگی‌مان؟ از فرهنگ کتابخوانی‌مان؟ از رفتارمان با محیط زیست و جانوران؟ از مصرف آب و دیگر حامل های انرژی‌مان؟ از ساخت و سازهای غیرمجازمان؟ از وجدان کاری زیر بیست دقیقه در روزمان؟ از سرکشی کردن‌مان به زندگی دیگران؟ و در عوض، همیاری نکردن در جاهایی که لازم است؟ از کدامش می‌توان تلاش برای ساختن ایرانی آباد و آزاد را دریافت؟

لابد برخی توجیه می‌کنند که «مسئولین نمی‌گذارند» یا «مسئولین خودشان در این رفتارها پیشگام هستند» و... . مگر مسئولین کشورهای توسعه‌ یافته، از کرات دیگر به آن کشورها رفته‌اند؟ به راستی مسئولین مگر از دل همین مردم بیرون نیامده‌اند؟ و مگر مسئولین ما، همین ماهایی نیستند که برای قانون‌گریزی هزار و یک راه و توجیه بلدیم؟

همیشه می‌گفتم احمدی‌نژاد مردمی‌ترین مسئول ایرانی کل تاریخ است. کسی که رفتارها و گفتارهایش نمونه‌ای است از یک ایرانی. همه سخنان هیجانی‌اش، قانون را دور زدنهایش، به مسخره گرفتن رویدادهای مهم اطرافش، خلاف گویی هایش، همه و همه نمونه‌ای بود و هست از جامعه امروز ایران.

حالا به‌هرحال عده‌ای می‌خواهند بروند، بروند. اما نگویند این کشور دیگر جای زندگی نیست؛ بلکه بگویند ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم. می‌رویم جایی دیگر؛ شاید در آنجا آدمهایش به ما اجازه ندهند هرگونه که دل‌مان خواست قانون را زیر پا بگذاریم. آن گاه شاید خوشبخت‌ تر شویم.
ارسال نظرات
اهورا
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۲
چه گویم
ناشناس
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
امیدوارم هر کس که مثل بنده دوست داره بره، بتونه به آرزوش برسه
بقیه هم بمونن و مملکت بی آب و علف و .............با دست خالی بسازن
فاطمه
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
در کشوری که من جوان مستعد در حداقل های زندگی مانده ام و این همه اختلاس وتبعیض و رشد یه مشت تازه به دوران رسیده رو میبینم فکر خلاصی از این جهنم با مهاجرت چیز عجیبی نیست
ناشناس
۰۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
آقای هاشمی مقدم ، حرفهاتون درباره رفتار ما ایرانی ها با محیط زیست و قانون تا حدودی درسته اما اینکه بار فرهنگ و رفتار جامعه رو به دوش افراد بندازین و در واقع جامعه رو به افراد تقلیل بدین درست نیست... اما با فرض درستی اون هم باز تکلیف عده ای که در این میانه کل عمر تلاش کردن جور دیگه ای باشن و جز سرخوردگی چیزی نصیبشون نشده، چیه؟؟
به طرف می گی آشغال نریز مسخره می کنه، می گی گوسفند وسط شهر نکش ، هوار می زنه ، می گی پارتی بازی نکن می خنده... آقای هاشمی مقدم من تو این جامعه بخاطر اینکه قانون برام مهمه مسخره می شم! من بخاطر اینکه بابام پست دولتی داشته اما حاضر نشده با پارتی دختر خودشو سرکار بذاره مسخره می شم! من بخاطر اینکه کل عمرم گفتم زن باید بتونه از پس خودش بربیاد اما الان با معدل الف تو کل سالهای تحصیلم از پیدا کردن یه کار ساده عاجزم مسخره می شم... آخه کی غربتو دوست داره اما منی که باید تا آخر عمرم پول تو جیبی از بابام بگیرم یا 5سال دیگه آب هم برام جیره بندی بشه درحالی که کل عمرم دغدغه محیط زیست داشتم ، من حق ندارم به رفتن فکر کنم؟
فقط حرف زدن چاره نیست... چرا مردم ایران باید از عراق و افغانستان جنگ زده مهاجرشون بیشتر باشه؟! به اینها هم فکر کنین...
ناشناس
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
ما ١٤ سال قبل رفتيم امريكا، قانوني، مداركمون را كه دريافت كرديم و فرزند دار شديم، اومديم ايران تا با تدريس و ترجمه كتب تخصصي به كشورمون خدمت كنيم. البته فرزندانمون هم الان در ايران درس مي خونن تا مثل خودمون مملكت اجدادي شون رو قدر بدونن و غربي رفتار نكنند. رفتن خوبه ولي نه به هر خاري و خفتي و نمك نشناسي. ما تو موشك بارون اب بابا ياد كرفتيم. حالا هم اومديم ايران و خوشحاليم كه تلاش شهداي عزيز نا تمام نمي زاريم. حالا هر كي اختلاس مي كنه و كلك مي زنه و دروغ و دغل داره تو مسلمونيش، بره اون دنيا جواب بده. ببينيم اونجا هم مي توني در برابر خداوند متعال سوسه بياد؟!
ناشناس
۲۰:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
قبول که برخی از شرایط زندگی در ایران دشوار است ...!

برخی شرایط دشوار است؟ عزیزم همه شرایط دشوارست کلا به دنیا امدن در این خرابکده و بزرگ شدن و زندگی کردن و نه نفس کشیدن و صب و شبو بهم دوختن سخته البته نه برای 20 درصد ضمام دار مملکت بلکه برای 80 درصدی که دارن کار میکنن ک اون 20 درصد بخورن

همینه ک من ایرانی با تحصیلات عالیه ترجیح میدم در یک کشور دیگه به ظرفشویی و رخت شویی و مستراح شویی رو بیارم اما احساس بودن وجود داشتن و اینده داشتن بکنم !

کی میگه حقارته؟
ناشناس
۲۰:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
آقای هاشمی مقدم...پنج ساله فوق لیسانس گرفتم...الان بیکارم..نه آینده ای نه ازدواجی و نه زندگی..
نه لمپنم...نه از وطنم فراری! چکار کنم وقتی کسی منو تحویل نمی گیره...با زجر و مشکلات مدرکم گرفتم آخرش که چی! من حق ندارم ...
استاد دانشگاه مهاجر
۱۹:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
قابل توجه همگی. من چند ماهی است که به کانادا مهاجرت کرده ام. شغل بسیار خوبی هم در ایران داشتم. اما بدلایل بالا که خیلیها گوشه هایی از اونارو بیان کردند تصمیم به این کار رو گرفتم. تصمیم رو زمانی گرفتم که دولت قبلی پس از 4 سال داغون کردن کشور دو باره سر کار امد. به این نتیجه رسیدم که دیگه ایران جای موندن نیست. اگر چه زندگی در اینجا هم بدون سختی نیست اما لحظات شیرینش بینهایت زیاده. فاصله طبقاتی بشدت کم - امنیت فوقآلعاده بالا - احترام به همدیگر - آرامش بی نظیر و ....
به همه در هر سنی توصیه می کنم به کشورهایی مهاجرت کنین که شما رو تو طبقه دوم قرار ندن. در محله اول کانادا - استرالیا -آمریکا رو پیشنهاد می کنم و در مرحله بعدی اروپا رو. توجه داشته باشین که در اروپا به اندازه سه کشوری که اول نام بردم مساوات و عدالت اجتماعی بر قرار نیست.
ناشناس
۱۸:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
واقعا علت اصلی که دنبال فرار از این مملکت هستم فقط ترس از تکرار وضعیت خودم برای فرزندانم و نبود هیچ امیدی که خرابی روز افزون کشور در جایی متوقف گردد!
امیر
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
سلام،
تا به حال تحلیلی به این ضعیفی در ارتباط با علل مهاجرت از کشورهای کمتر توسعه یافته نخونده بودم. در این مقاله به شرایط اقتصادی، بیکاری و تورم هیچگونه اشاره ای نشده است. در پاسخ به آن پاراگراف ناپلئونی در خط 18ام مقاله قابل ذکز است بیشتر ایرانیهای مقیم خارج از کشور به دلیل برخورداری از امکانات ایده ال تحصیلی و اقتصادی و استفاده از آزادی های مطلوب اجتماعی در جایگاهی مناسب، مطایق با شأن خود قرار دارند.
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
وقتي يك عده تمام منابع مادي و سياسي و ... كشور رو مال خودشون ميكنن بقيه "احساس مالكيت" نسبت به كشور رو از دست ميدن
امیر
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
سلام،
تا به حال تحلیلی به این ضعیفی در ارتباط با علل مهاجرت از کشورهای کمتر توسعه یافته نخونده بودم. در این مقاله به شرایط اقتصادی، بیکاری و تورم هیچگونه اشاره ای نشده است. در پاسخ به آن پاراگراف ناپلئونی در خط 18ام مقاله قابل ذکز است بیشتر ایرانیهای مقیم خارج از کشور به دلیل برخورداری از امکانات ایده ال تحصیلی و اقتصادی و استفاده از آزادی های مطلوب اجتماعی در جایگاهی مناسب، مطایق با شأن خود قرار دارند.
ناشناس
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
ما ملتی هستیم که پایین نمیشینیم بالا هم راهمون نمیدن. آخه با این فرهنگ مفت خوری و مفت بری و بیکارپروری ما چه انتظاری می تونیم ازین کشور داشته باشیم. چند درصد جوونای این مملکت حاضرند کار یدی بکنند فقط به صرف یک مدرک از دانشگاه دوشون تپه انتظار دارند بهترین کار و بهترین حقوق داشته باشند تا وقتی فرهنگ مفت خوری و فخر فروشی با مدرکهای بی ارزش تو جامعه رواج داره وضع ما بهتر از این نمیشه
حسن
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
در جامعه ای که عدالت نباشه و بی عدالتی غوغا کنه، سنگ روی سنگ بند نمیشه. مملکتما هم الانه اینجوریه. اما در کشورهای پیشرفته و نه کشورهای عادی، مهمترین اصل عدالته که هرچی سر جای خودش باشه. اون موقع است که امنیت، رفاه، آسایش و هزار فاکتور دیگه خود بخود درست میشه.
خدا تو قرآن هم گفته هیچ قومی اصلاح نشدند مگر اینکه خودشون خواستند و اصلا هم شامل مسلمونا نمیشه که بیان کلی است. اونا خواستن، کار کردن به خواستشون رسیدند و توانستند اما ما فقط حرف حرف شعار شعار ....
ناشناس
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
خودتان را گول نزنید . اگر هم یکنفر تو این مملکت بخواهد و بتواند کاری انجام دهد زمینه و امکان ان اصلا نیست . مگر انهائی که با هزار رابطه و پارتی و ... اومدن روی کار اجازه میدن یکی لایق تر از اون بیاد کار کنه ؟ حالا مسائل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بماند .
محسن
۲۲:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
منم اگر موقعیت داشتم حتی یک لحظه هم تو کشورم نمی موندم و می رفتم یه گوشه دنیا هر جا غیر از ایران.
تاسف زیادی می خورم که عمرم تو ایران بر باد رفت.
ناشناس
۲۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
من اگه اینجا کار مرتبط با رشته ام داشتم، اگر یک حقوق مناسب اونقدر که بتونم زندگی کنم داشتم اگر توی کوچه و خیابون میتونستم با اینایی که همش کل کل میکنن و حقت رو میخورند یا نوبت رو رعایت نمیکنند و.... کنار بیام یا روش رو داشتم مثل خودشون رفتار کنم عمرا هیچ کجا برام مثل ایران نبود ولی باور کنید عرضه زندگی در ایران رو ندارم از روی خط عابر از خیابون میخوام رد بشم 20 دقیقه طول میکشه چون هیچ کس وای نمیسته اگر 100 نفر تو صف نونوایی بیان جلو روم نمیشه باهاشون کل کل کنم اگه برم توی اداره از صبح برم آقاهه بگه منتظر بشین و تا ساعت 4 بشینم بگه برو فردا بیا روم نمیشه بهش بگم چرا ، رک بگم بی عرضه هستم!! دلیل اینکه میخوام برم همینه :
یکجای با نظم تر که مردم به هم و حقوق هم احترام میگذارن
وگرنه به هوا و نا امنی و... دیگه عادت کردم نه دیسکو میخوام نه آزادی بیان نه حق رای میخوام برم یه جا که اعصابم راحت باشه یه لقمه نون بخور و نمیر باشه و مردم بهم احترام بگذارن همین
شیدا
۱۸:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
من دانشجوی سال آخر کارشناسی ارشد هستم.تنها انگیزه درس خوندنم مهاجرت هستش.حاضرم اعدام بشم ولی ایران زندگی نکنم
ناشناس
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
اکثر اینهایی که می روند از قشر متوسط به بالای کشوز هستند ، که البته اونجا هم به حقارت می افتن
ناشناس
۱۶:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
فرارو تو رو به خدا منتشر كن. در پاسخ خانم قاصدك و برخي از دوستان مانند ايشان مي گويم. با اينكه تا حد زيادي با نظرتان موافقم ولي شما كه ادعاي سواد داريد به نوشته خودتان دقت كنيد"حقه خيلي از..."" هزم كنم...""از بي سواديه ..." و ..... خيلي از كلمات و جملات. واقعاً شما سواد داريد؟؟؟ راستش از اينگونه نوشتن هموطنانم واقعاً متاسفم. كسي كه نميدونه كجا بايد از "ه" در جمله اش استفاده كنه و كجا نبايد استفاده كنه يا غلط املايي داره چطور صحبت از سواد ميكنه؟؟؟؟!!!!!! براي احترام به خودتان هم شده يك مقدار بياموزيد البته اين كار را بايد در مقطع ابتدايي و راهنمايي انجام ميداديد.
ناشناس
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
دوست عزیز اینها محصول سیستم اموزشی این مملکتند
هامون
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
چقدر تأسف خوردم از این جمله ی نویسنده ی مقاله که ... اما نگویند این کشور دیگر جای زندگی نیست؛ بلکه بگویند ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم.
شما دارید یقه ی چه کسانی را در موضوع مقصر دانستن شرایط میگیرد؟ آیا یک جوان 20-25 ساله چه نقش تعیین کننده ای در وضعیت امروزین کشور دارد؟ اگر در این میان کسی را بخواهیم مقصر بدانیم کسانی هستند که امروز سنی بالاتر از 50 سال دارند. مقصر واقعی آنها هستند که بدون اینکه بدانند چه میخواهند دست به تغییر شرایط آن روزمان زدند. در این میان مقصر اصلی کسانی هستند که مدیریت جامعه را در همه ی این سالها در دست داشته اند. نمی خواهم نقش مردم را نادیده بگیرم، اما اینکه جامعه ی ایرانی افسرده ترین و سرخورده ترین جامعه در جهان است مقصر کیست؟ سردمدارن یک نظام باید الگوی رفتاری جامعه باشند، اما کدامیکشان این جایگاه و قابلیت را دارند؟ جز این است که عموما به دنبال منتافع شخصی بوده و تنها چیزی که اهمیت نداشته است منافع ملی بوده است؟ جوانی که از هرگونه تفریحی محروم شده با چه توجیه جوان پسندی میخواهید او را مجاب به ماندن کنید. جنگلهای تخریب شده، کنار دریاهایی که از زباله و کثافت سرشار است و یا از دیگر تفریحاتی که جوانان هر جامعه ای به آن نیازمندند. کمی منصف باشیم
ناشناس
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
در ایران دیگه جای زندگی حتی نفس کشیدن چون امید ،حقه اعتراض-خوش بودن-دوست داشتن -حق تصمیم گیری و حتی به خصوصی ترین بخش زندگی افراد وارد میشید اونایی که موندن حسه وطن دوستیشون قویتره موندن با درد رو به ترک دیار ترجیح میدن خب اوناییم که رفتن البته بعضی ها قلب و روحشون تو اینجا مونده غربت غربته اما شماها ما رو غربت نشین کردین همیشه دلواپسید همیشه حمله ورید همیشه دشمنو میخواید بکشید
ali
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
متاسفم براي عده اي مادي گرا كه همش از اينده ميترسند.برويد و انجايي كه راحتين خوش باشيد تا اين اندك مانده از عمرتان هم بسر آيد.ببينم با اين خوشي ميخواين چه كنيد
علی
۱۰:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
زندگی سخت است.
نه شوری برای رفتنم مانده و نه شوقی برای ماندن.
ای مرگ کجایی که مدتهاست در انتظار آمدنت لحظه ها را سپری می کنم؟
لحظه ای چکاندن ماشه پایان کابوسی بی انتهاست. کابوس زندگی.
شجاعتی لازم است و اشتیاقی. اما اشتیاق مرگ را هم چون اشتیاق زندگی در جایی گم کرده ام.
ای مرگ کجایی که مدتهاست در انتظار آمدنت لحظه ها را سپری می کنم؟
قاصدک
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
واقعیت اینه که شرایط حادتر از اینه که شما میفرمایید. من اگه به عنوان یه خانوم حقه خیلی از آزادی های معمولی که ندارم رو برای خودم هزم کنم وضعیت وحشتناک چند سال آینده رو نمیتونم تاب بیارم. وقتی به واسطه برخی کوتاهی ها و اشتباهاتی که از بی سوادیه بعضی مسئولین ناشی میشه باید تاوان سنگینش رو من و خانواده اسال من پس بدن. نمونه واضحش بحران آب. یا موضوع زلزله وفجایعه پس از آن یا اختلاس در حد غیرقابل درک وتصور یا سیستمه عجیب آموزشی که امسال تنها در مقطع اول ابتدایی 45600 نفر مردودی داشته. من به سهم خودم ادعای یک شهروند قانونمند رو دارم که 5 ساله بخاطره آلودگی هوا و قیمت ناعادلانه خودرو باوجود توان مالی این حق رو از خودم دریغ کردم.و مواردی دیگر.اما در نهایت اوضاع رو بدتر از قبل میبینم .و نگرانی زیاد بابت فرزندان آینده ام که آینده کاملا نامطمئن و ناامن خواهند داشت.حتی اگه مادر همه فن حریفی باشم درمقابله آلودگیه هوا و کمبود آب و فضاهای آموزشی درمقابله آسیب هایی که میبینن ناتوانم. والبته قدرت خدایی هم ندارم. پس ای کاش مشکل فقط نرفتن من به ورزشگاه بود یا نداشتن حقه دوچرخه سواری!!!
علی
۱۴:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
با عرض معذرت. اشتباههای نگارشی شما خیلی خیلی زیاده. حتما هم احساس میکنید استعدادهاتون تو این مملکت داره هدر میره!!!
حقه - حق
هزم - هضم
بی سوادیه - بی سوادی
اسال من - امثال من
فجایعه - فجایع
سیستمه - سیستم
آلودگیه - آلودگی
مقابله - مقابل
حقه - حق
تازه اشتباه ها در جمله بندی هاتون بماند!
ناشناس
۰۹:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
آقای هاشمی مقدم از فرهنگ اجتماعی پایین ایرانیها سخن رانده بودند. سؤالی از ایشان داشتم و آن اینکه چرا همین ایرانی که در داخل کشور چنین بی فرهنگ رفتار میکند به محض خروج از ایران رفتار و منش اش در رانندگی، رعایت حق تقدم ، ریختن آشغال در محیط و..... تغییر میکند! چه چیزی باعث میشود که این فرد به ناگهان تبدیل به انسان دیگری شود؟
علی
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
ترس باعث میشه. ترس از قانون و ترس از دیپروت شدن و... باعث میشه ایرانیها تو خارج بالاجبار قانونمند بشن. به نظرم حرف این آقا در این زمینه کاملا درسته. ما ایرانیها فرهنگمون داغونه. داغون.
ناشناس
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
واقعا این جمله رو باید طلا گرفت ؛احمدی‌نژاد مردمی‌ترین مسئول ایرانی کل تاریخ است. کسی که رفتارها و گفتارهایش نمونه‌ای است از یک ایرانی. همه سخنان هیجانی‌اش، قانون را دور زدنهایش، به مسخره گرفتن رویدادهای مهم اطرافش، خلاف گویی هایش و....می توان گفت علت تنفر بی حد و حصر اکثریت مردم از احمدی نژاد همین می تواند باشد ؛ آیینه ای در برابر خویش !!!!!!!!!
شناس
۰۸:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
بمونیم که در تصادفاتی که عاملش یا خودروهای غیراستاندارد با عدم بازبینی صحیح فنی هست یا رانندگانش بی قانون رانندگی می کنن یا خود جاده ایمن و استاندارد نیست، یا در سقوط هواپیمای ناایمن کشورهای دزد و برادر کشته بشن یا درگیر پرونده های قضایی بشنبا اعضای روحانی یا بسیجی/سپاهی/امنیتی بشن که خوب مشخصن خودشون محکوم می شن.
کار هم که نیست یکباره تعداد زیادی استخدام می شن که باز سهمیه هایی که وجود داره و چند سال هیچ استخدامی صورت نمی گیره، بورسیه های تحصیلی که مال آشنایان بی استعداد هست، همش کشور ما خط قرمزه. به راحتی برات پرونده سازی می کنن می فرستن جایی که عرب دمپایی پاره انداخت. کنسرت های معمولی ای که با وجود دشتن مجوز لغو می شن. باج هایی که به کشورهای دیگه داده می شه و بقیه حق ندارن اظهار نظر کنن یا اصن بردی ندارن. ماندن برای دیدن پسرفت کشور در حوزه های نظامی، خودرویی ، صنعتی، اقتصادی،گردشگری،سیاسی و .... مثلا پیشرفت نظامی هندی که از هیچ به اینجا رسیده که ناو جنگی، بالگرد و جنگنده می سازه یا پاکستان، ترکیه این ها دردناکه. الان رنو کویید 98 درصد داخلی سازه داره
ولی خودروهایناایمن بی کیفیت ملی و غیر ملی(مث 206و ال90) اینقدر داخلی سازی ندارن. تو کشوری که جرات نداری بری یه شهر داخل کشور خودت مث شیراز یا کیش می کنن تو پاچت از قیمت هتل و غذا و بستنی و سوغاتی و .... چاصن پشیمون می شی از رفتن و تفریح
در آخر هی لیست میارن که قیمت بنزین تو کجا چقده مالیات ها چقدرن بدون توجه به درآمد کم ملت.
بیچاره شهرستانی ها که دیگه نگو امکاناتی که برای شما کلان شهرها معمولی هست رو هم ندارن و فقط در جنگ یا ...حکام یادشون میافته ما هم ایرانی هستیم. وضعیت سیستان با طوفان هاش رو ببینید.
مهدی
۰۱:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
واقعا اینجا خوده بهشت کک جان !
ناشناس
۰۱:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
مرحوم شاعر آذری شهریار در حیدر بابای خود به زبان آذری می گوید​​: بهشت ما را جهنّم کردند و ذی حجهٔ ما را مُحرّم (بِهشتی میز جهنّم اولماخدادی ذی حجه میز محرم اولماخدادی) من خودم در دانشگاه تهران شاغل بودم ولی به بهانهٔ ارائهٔ مقاله دست زن و بچه ام را گرفتم و آمدم فرانسه، نَسلم را نجات دادم
ناشناس
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
رفتن از این مملکت آرزوی هر کسی است. پیشنهاد من به اکثر افرادی که فرزند دارند اینه، از ایران بروید و حداقل بگذارید او زندگی کند وگرنه فردا باید بله قربانگوی یک آقازاده شود که شایستگی جز در خدمت حکومت بودن والدینش ندارد و نخواهد داشت
شیوا
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
رفتن از این مملکت ارزوی هر کسی نیست ، بلکه خیلی وقتها اجبار هست، مهاجرت دردهای زیادی به همراه داره ، شاید نسل بعدی مهاجران این مشکلات هویتی را کمتر داشته باشند ولی برای کسانی که در جوانی و میانسالی مهاجرت می کنند مشکلات بسیاری به همراه داره، من خودم در حال مهاجرت هستم ولی این واقعا ارزوی من نبود، دوست داشتم در وطن محبوبم زندگی کنم اما افسوس ! در واقع حس تبعید خودخواسته رو دارم
علی
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
مخالفم. رفتن از این مملکت آرزوی من نیست. موندم و جنگیدم و تحمل کردم و حقم رو از زندگی گرفتم. سخت بود ولی شد. فرار همیشه راحتترین راه حل مشکلاته.
ناشناس
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
واسه چیزی که تو کشورهای دیگه براحتی جزو حقوقته و بهت میدند چرا باید بجنگی و تحمل کنی ؟
چرا واسه خونه ای که وقتی برسم فلان کشور با یک چهارم حقوق گارسونی میتونم داشته باشم ، باید 15 سال تو این کشور بحنگم ؟ مگه قراره کنتور عمرم صفر بشه و دوباره از اول زندگی کنم ؟

همیشه موندن و تحمل کردن و قدرت ریسک و انتخاب نداشتن راحت راه حل مشکله ... شما اسم ترس از تغییر رو گرفتن حق نذار ...
ناشناس
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
واقعا هر چی نگاه میکنم همش افراد لمپن با معدل ناپلئونی ایران را ترک کردند. خوبه این افراد بی سواد و بی هنر و پرادعا ایران رو ترک کردند و نخبه ها اینجا موندند. این جند تا نخبه هم که توی آمریکا موندند اول نخبه که نبودند اینها هم لمپن بوند بعد از زور بیکاری و واسه اینکه ابروی ایران رو ببرند رفتند با پول آمریکا درس خوندند و کسی شدند. احخه اینجا چشه که اینا میخان برن ایا محیط زیست بده؟؟ ایا خاک نمیاد ایا به قومیت ها توهین میشه؟؟ ایا تبغیض قایل میشن؟؟ آیا مشکل بیکاری وحود دارد؟؟ ایا نمیتونه ایده هایی که توی دانشگاه داشتی جامه عمل بپوشانی؟؟ پس ای لمپن های که خوشی زده زیر دلتون همون بهتر که برید و جا برای نخبه ها باز بشه
ناشناس
۲۰:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
دقیقا الان اصلا مملکت رو همون نخبه هایی که موندن دارن میچرخونن بزار لمپن ها برن
ناشناس
۲۰:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
زندگی اینجا خیلیم خوبه
نه آقازاده ام نه حکومتی فقط یه آدم معمولیم خانوادمم مثل خودم.مذهبیم نیستیم فقط کار میکنیم و در کنارش از زندگی لذت می بریم وضع مالی خوبی داریم چون کار کردیم زحمت کشیدیم بعضی ها فکر می کنن با خونه نشستن و غر زدن و هزار کار بی خود دیگه می تونن به موفقیت برسن نه باید زحمت بکشی تلاش کنی خدام بهت برسونه اگه یکم منطقی باشین اونوقت می بینین که 99 درصد بدبختیای هرکسی مربوط به خودشه نه کس دیگه پس تلاش کنین و غر نزنین
علی
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
کاملا موافقم. چون شباهتهای زیادی بهت دارم.
ناشناس
۲۲:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
وقتی کل زندگی رو از این ببینی که باید وضع مالیت خوب باشه و کار کنی تا پول دربیاری و خوش بگذرونی و برات مهم نباشه کی چرا الان تو زندانه ، چرا همه شهرها مشکل بی آبی دارند ، چرا دریاچه ها خشک و جنگل ها نابود میشه ، پارازیت با آدم چه می کنه ، سونامی سرطان چیه ، چرا کسی کتاب نمی خونه ، دختر بچه ها گل فروش پشت چراغ قرمز چیکار می کنند ، زنای کنار خیابون واسه چی منتظر مشتری هستند ، این گشت ارشاد اینجا چه می کنه و ... بایدم راضی باشی ... بقول شاعر :
ز هشیاران عالم هر که دیدم غمی دارد ... بزن بر طبل بیعاری که آنهم عالمی دارد ...
ناشناس
۲۰:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
کشوری که حریمهای خصوصی مردمش نیز توسط حکومت کنترل می شود داخل اتوموبیل خودش هم حریم خصوصی اش محسوب نمی شود و .... جای مناسبی برای زندگی نیست...
ناشناس
۱۹:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
من هم واقعا دلم می خواد برم ولی خانواده ام در این زمینه هیچ کمکی بهم نمی کنند چون موافق نیستند هر جا که بری برای کار رفتم فوق لیسانس از یکی از بهترین دانشگاههای دولتی ایران دارم اما چون از پس هزینه های رفتن بر نمی یام چند سالی که خوونه ام و نمی تونم برم ، مشکل اصلی من اینه که بعد از اینهمه سال زحمت حتی نمی تونم یه شغل مناسب حتی با حداقل حقوق داشته باشم و می دونم آینده ام با موندن در اینجا بدتر از قبل خواهد شد . تو جامعه با ادمهای عقده ای مواجه می شی که از دانشگاههای سطح پایین مدرک گرفتن و چون رسیدن به شرایط تو همیشه براشون رویا بوده ، تا اونجا که می تونند برات می زنند ، وگرنه چرا یکی مثل من که توانایی های زیادی داره در هیچ کدام از آزمون های استخدامی که قبول می شه در مصاحبه رد بشه! و در مقابل جستجو که می کنی می بینی کسی که جای تو استخدام شده آدمیه که از یه دانشگاه سطح پایین مدرک لیسانسش رو به زور گرفته ! تنها دلیل من برای رفتن اینه که نتنها کسی ارزش آدمهایی مثل ما رو نمی دونه بلکه در جامعه بسیار مورد تحقیر و توهین قرار می گیریم و مدام به عنوان تحصیل کرده بی سواد ما رو مورد خطاب قرار می دن ! سوال من اینه که آیا تا بحال کسی کوچکترین فرصت رو در اختیار ما قرار داده تا سواد ما رو بسنجه ؟ شمایی که وقتی به استخدام دولتی در اومدی سیکلم نداشتی و تو عمرت اینقدر سوتی دادی و تحقیر شدی حالا مثل یک آدم عقده ای به تمام معنا همه ی تحقیر هایی که شدی رو می خوای سر کسی خالی کنی که همیشه آرزو داشتی جای اون می بودی ؟ ! یادم تو یکی از مصاحبه ها آقای نسبتا محترم به من می گفت اگر شما با فوق لیسانس از این دانشگاهی داری بیایی سر این کار منابع کشور هدر نرفته؟ ! خوب حالا بیا ببین اگر من خونه بشینم منابع کشور حفظ می شه؟ حالا با خودم می گم کاش بعد از گرفتن لیسانسم می رفتم و عمرم رو تو این مملکت هدر نمی دادم. من دردی ندارم ، دردم اینه که می گن اولویت کار با آقایون و خانوم ها بهتر تو خونه باشن اونوقت وقتی آقایی می یاد خواستگاریم پاهاش رو می اندازه روی هم و با غرور می گه من نمی خوام زنم کار کنه یا اهل گشت و گذار باشه به نظر من زن باید تو خونه بمونه و آشپزی کنه و بچه داری !
تو رو به خدا یکم با خودتون فکر کنید والا من اگر همسرم رو دوست داشته باشم هم با عشق غذا می پزم و اگر تصمیم بگیرم بچه داشته باشم تا بتونم براش مایه می زارم . ولی انتظار دارم چه تو جامعه چه در خونه قدر من دونسته بشه ، اصلا می دونید چرا زنها تصمیم گرفتند برن سراغ کار و مستقل بشن برای اینکه وقتی شوهر از سر کار بر می گرده ، فکر نکنه زنش صبح تا حالا خواب بوده و تمام وقتش رو به خوشگذرونی سر کرده ، زنها از وقتی تصمیم گرفتند مستقل بشن که مردها نمک نشناس شدن.
گذشته از این حرفها مثل اینکه مردها خودشون رو به خواب زدند و نمی بینند خیلی از زنها هستند که مسئولیت خانواده به دوششون هست . علاوه بر این دختر خانوم مجردی رو فرض کنید که به هر دلیلی ازدواج نکرده ، آیا فکر کردید این خانوم اگر پدر و مادرش هم در قید حیات نباشند هیچ پناهی نداره و فقط در صورتی که شغل مناسبی داشته باشه می تونه از خودش حمایت کنه .
از کجا به کجا رسیدم ! ولی این رو بدونید که اگر این تفکر رو داشته باشید که اولویت شغلی با آقایونه منتظر افزایش فساد و زن های خیابونی باشید و در اینصورت خانواده ها هم اوضاع رو به راهی نخواهد داشت.
دلم می خواد برم . چون تحمل اینهمه توهین و تحقیر رو ندارم!
rasool
۱۹:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
جالبه ایشان میگند ! دیروز برای کاری رفته بودن سفارت !! احتمالا برا ارائه گزارش (شما بخونید آدم ...) همون وطنان پناه آورده به دامن بیگانه ... واقعن که خیلی پور روتشریف دارید! ۴۰ ساله این مردم رو به روزه سیاه نشوندید و دوشیدید هستی و نیستیشون رو ... سرکوفت هم میزنید !! حیف که نمیشه حقایق رو اینجا گفت و نشان داد صد افسوس !! چرا که اگر میشود که حال وروزه ما این نبود. و این یارو ! میبخشید اقا بیاد و ملت رو بیفرهنگ بدونه !!
هموطنان عزیز من ۱۲ ساله اروپا آمدم و پنهاهنده شدم بخدا قسم احترامی که به عنوان یک انسان اینجا دیدم ! تو کشوره خودم هرگز ندیدم (تو ایران به جرم ارازل و اوباش من دانشجوی مملکت رو بارها گرفتن و زدن و تحقیر کردن )
عدالت و مهربانی و احترام رو من اینجا دیدم و آموختم .
سلام
۱۹:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
فرارو مقاله ات بسیار مشکل داشت شما دلایل اصلی را وانهادی و به علل ریز پرداخته ای حال آنکه هر عقل سلیمی باخواندن این متن خنده اش میگیرد پیامهای دوستان خود گواه این مطلب میباشد. شما در کدام کشور غربی و جهان اولی این همه ناکارامدی سیستماتیک را میبینی شما دردام کشور این همه رانت اقتصادی میبینی .گفته ای مسوولان از میان همین مردمند. خیر در رده مسوولان رده بالا هزار فامیلی صورت گرفته که به هیچ عنوان شایسته ای نمیتواند جای آنان بنشیند. واقعاًانصاف نیست مردمی که خسته از این همه ناملایمات اند را چنین بیازاری
sam
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
با سلام
در این که حاکمیت و یا دولت و یا پدر و مادرها و معلم های ما در ایجاد وضعیت ناگوار ما مقصرند شکی نیست ولی 90 درصد مشکلات فقط و فقط و فقط به خاطر بی عرضه گی و تنبلی و ترس های بی دلیل و بیجای خودمان است،ما آنقدر ننر و سوسول بار آمده بودیم که از خدمت سربازی آنهم در زمان صلح می ترسیدیم! ما راحتی و لذت را در مفت خوری و ننر بودن و نازکشیدن دیگران از ما! تعریف کرده بودیم، بدون آنکه ذره ای احساس مسئولیت نسبت به خودمان و اجتماع داشته باشیم.اگر نسلی بی اراده و راحت طلب و خاله زنک و ترسو است تقصیر حکومت نیست،تقصیر خودش هست و این حقیقت دردناکی است که دیر و یا زود همه ما به آن خواهیم رسید.ما خودمان نخواستیم که انسانی آزاده و شجاع و مستقل و مسئول باشیم.از فرارو هم بابت مقاله زیبای بالا ممنونم.
ناشناس
۰۱:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
شما کل روانشناسی و جامعه شناسی رو زیر سوال بردین... هر موجودی محصول محیطشه... هزار بار هم که زمین به آسمون بیاد این اصل تغییر نمی کنه
شاید بهتر این باشه بگیم اندکی که مصیبت های محیط رو درک می کنن باید تلاش کنن برای تغییر اما اینکه خیلی ساده انسان رو فقط تابع خودش بدونیم و تغییر رو فقط به شکل فردی ببینیم درست نیست!
ناشناس
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
کسی از خدمت سربازی نمی ترسه اگر واقعا خدمت باشه و تلف کردن دو سال از بهترین سال های عمر برای بیگاری نباشه ...

شما یا سربازی نرفتی ، یا امریه ای بودی که در مورد سوسول و ننر بازی تز میدی !
بی طرف
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
پناهنده میشوندچون درکشورخودشون خیلی خوش میگذره ومیخواهنددرسرزمین دیگری بدبخت شوندآخه نمیدونندبدبختی چیه؟چراکسی ازژاپن وکاناده مهاجرت نمیکنه به خاورمیانه؟
ناشناس
۱۷:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
در کشوری که حقوق را به ریال میدهند و خرج به دلار است چه انتظار ماندن دارید؟!
ناشناس
۱۶:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
این آقایی که این مطلب رو نوشته نمی دونم چند سالشه و شغلش چیه ، آیا فرزند جوان و تحصیلکرده و بیکار توی خونش داره ؟

آیا فزرندان جوان و تحصیکرده اش مشکل ازدواج و تشکیل خانواده دارند ؟

آیا فرزندانش مشکل تهیه خانه برای شروع زندگی دارند ؟

آیا تاکنون شده که گشت ارشاد دخترش رو بخاطر بیرون بودن چند تار مو با کتک سوار ماشین کنن و ببرن ؟

آیا شده گشت ارشاد پسرش رو بخاطر مدل لباس با کتک سوار ماشین کنن و ببرن ؟

آیا ...؟؟؟
ناشناس
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
'"بگویند ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم."آیا اختلاسها کار مردم بود؟تورم؟بیکاری؟و...؟
ناشناس
۱۵:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
باز هم میگم ایران دیگه جای زندگی نیست . هرکسی هم که بخواد براش تا فردا صبح دلیل مستند و مستدل میارم.
ناشناس
۱۵:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
هر کس می خواهد برود برود به سلامت کمی خلوت شود ماهم راحت تر می شویم
ناشناس
۲۲:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
اگر شما نمی اومدی شهر ما و تو همون محل تولدت می موندی ، هنوز خلوت بود و نیازی نبود ما بریم کشور دیگه ... الانم شرمنده ، می تونیم بریم ولی می مونیم تا خاری باشیم تو چشم شمایی که فرهنگت رو با خودت آوردی شهر ما و دوست داری هنوزم به سبک سه نسل قبلت رفتار و زندگی کنی ...
حسن
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
نظم.راستگویی.قانع بودن. عدم تنبلی.صداقت.عدم پارتی بازی. عدم حسادت.عدم قومگرایی.اینا چیزایی که متمدنین دارن ما نداریم.اسلام سفارش کرده ما انجام نمیدیم.همین و بس
یار دبستانی
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
بنده در یکی از زیر مجموعه های شرکت نفت به طور رسمی مشغول به خدمتم، از شرایط راضی نیستم، همه تقصیرش هم از حکومت نیست، از مردم به اصطلاح با فرهنگ! هم هست، نوع رانندگی ،رفتار سودجویانه و بی فرهنگی هایی که مد شده و به یاد "یار دبستانی من" هرزه تموم علفاش ، با وجود پیشنهاد های کاری خوب در ایران موندم و دولت احمی نژاد که اومد دیگه ایرانی ها رو حتی توی قط هم راه ندادن. خلاصه مهاجرت به این راحتی ها نیست و مصایب و مشکلاتی داره که نیم تونم به جون بخرم و فقط خودم هم نیستم خانواده ام(مجردم) پدر و مادر، خواهر و برادرم هم هستن نمی تونم ریسک بکنم. از زادگاهم هم نمی تونم فاصله بگیرم. در مجموع اینجا زیاد هم بد نیست غیر یه سری مسایل!
ناشناس
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
ایرانی ها نشسته اند روی دریای نفت و خوشی زده زیر دلشان. مصرف انرژی شان چند برابر متوسط جهانی است. دوست دارند بنز سوار شوند، اما ساده ترین اصول ترافیکی را رعایت نمیکنند. بدون کار کردن دوست دارند یک ریالشان معادل یک دلار شود و دوست دارند با کمترین کار بیشترین پول را به جیب بزنند. ادعای فرهنگ چندهزارساله دارند، اما حاضرند به هر قیمتی و با هر خفتی خود را از این "خراب شده" نجات دهند. خلاصه کنم، ما ایرانیها زندگی را واژگونه فهمیده ایم.
ناشناس
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
اونهایی که فرار می کنند از این مملکت،نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر بچه هایشان میروند تا مثل پدر بدبخت تو این مملکت نسوزند برای یه زندگی توام با ارامش و ..................
ناشناس
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
کسانی که همه مشکلات به گردن جبر و قضا و قدر و من نمیتونم و عمر کوتاهه و این چیزا میندازن نمیخوان مسئولیت خودشون رو بپذیرن. بی ارادگی و ضعف خودشون رو بپذیرن. بهتر که همشون برن جایی که لیاقتشونه "کمپ پناهندگان" زندگی کنن. ما تو این کشو کسانی رو میخوایم که آستین بالا بزنن برای ساختن کشور
ناشناس
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
من از هیچی راضی نیسم ، ولی پناهنده بشو نیسم . جنگ هم بشه ، میرم برای 1 متر همین مملکت ، میجنگم.
امیر
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
جناب هاشمی مقدم..جوابهای مردم را خواندید عزیز جان؟ما همه ضد انقلاب ..عامل استکبار..مزدور...وووو چهار تا روشنفکر مثل جنابعالی تو هر کشوری باشه حال و روزش مثل ایران میشه.
ناشناس
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
حقیقت اینه.. که ایراتی ها از خودشون فرار میکنن.. اصولا ملت درستی نیستیم و شخصیت ملون متناسب با موقعیت داریم.. در موضع قدرت همه ظالم میشیم .. به دنبال رویا مهاجرت میکنیم و فکر میکنیم همه چیز را میدانیم... مشکل طرز فکره .. ف.. در خارج.. فرحزاد نیست!!!
سارا
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
من بعنوان یک زن 27 ساله دوست دارم جایی زندگی کنم که "امنیت " داشته باشه . بقیه چیزها رو خودم تلاش کردم و بهش رسیدم . تحصیلات ، خونه ، شغل، پول و ....
ولی به هیچ وجه احساس امنیت نمی کنم. در طول رانندگی همیشه در های ماشین قفل است. ساعت نه شب توی خیابون تنهایی نمی رم. در روز روشن یک معتاد آش و لاش گیر میده و میترسی الساعه چاقو از جیبش در بیاره و بهت بزنه (کما اینکه به وفور توی همین خبرها از این دست اتفاقات میبینیم و می شنویم ) و .......
مستانه
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
رفتن یعنی فرار ، اگه قرار باشه همه آدم های به درد بخور از ایران برن پس چطور میشه وضع رو درست کرد . باید ایستاد موند و کشور رو اونطور که میخواهیم بسازیم رفتن یعنی فرار یعنی پاک کردن صورت مسئله
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم. می‌رویم جایی دیگر؛ شاید در آنجا آدمهایش به ما اجازه ندهند هرگونه که دل‌مان خواست قانون را زیر پا بگذاریم

واقعا" جمله ای زیباتر از این برای ایران نمی توان گفت
ناشناس
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
بهتر بود تيتر خبر را به اين اصلاح مي كرديد: چرا ايراني ها پناهنده نشوند؟
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
ازمجموع نظرتمام عزیزان یک جامعه شناس واقعی میتواند مشکل رابررسی وبرای آن راه حل ارایه دهد.واقعیتها رابپذیریم.مردم مقصرنیستند.سرچشمه راصاف کنیم
ناشناس
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
کاش ما هم ان موقع که جوان بودیم و گرفتار زن و بچه نبودیم رفته بودیم تا هر روز مثل میمون از اتوبوس بی ار تی تجریش راه اهن اویزان نشویم
محسن
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
من از بسياري از دوستانم كه اتفاقا شغل و منصب خوب و درآمد خوبي داشتند و مهاجرت كردند انگيزه شان راپرسيدم
بيشترشان از آينده فرزندانشان در كشور مان بيمناك و نگران بودند و بعضي هم از شرائط بد آزادي مدني
در واقع كشور ما بسمتي حركت مي كند كه گروهي اقليت در حال ايجاد شرائطي اجباري براي اكثريت است
نبود شادي -نبود تفريحات-نبود امنيت و....نيز از دلائل آن است به هر حال كشورمان در دنيا زبان زد هرچي عقب افتادگي است
سيد
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
با اينكه شغل نسبتا خوب و درآمد مكفي دارم ولي به شدت نگران اينده فرزندانم و خانواده ام هستم . همه جا پارتي بازي و حق كشي ديده ميشه خسته شديم از بس كه تو سايتها خونديم فلان قاتل و آدم كش براي بار چندم دستگير ميشه و بعد با قيد وثيقه ازاد ميشه، آموزش پرورش كه كلا تعطيل هرچي در مياري بايد بريزي تو حلقوم مدارس غير دولتي، نگراني از عدم امنيت شغلي و رواني و آزادي هاي اجتماعي، والله من هركس دوروبرم بود از فاميل همكار هركس رفته پشيمان نيست يه دلتنگي مختصر كه سالي يه بار ميان ايران تجديد قوا. و برميگردند. هركس اهل درس باشه اهل كار باشه و همت داشته باشه تو خارج هم موفق هست متاسفانه آينده بسيار تيره و تاري تو اين مملكت در انتظار بچه هامون هست سايه شوم جنگ و اينكه همش بايد آماده جنگ باشيم حيف و ميل اموال عمومي توسط آقا زاده ها و از ما بهترون اختلاس سوء مديريت،... آخرين نمونه همين خودرو بايد حسرت يه ماشين استاندارد به دل مردم بمونه و نتوانند ماشين بخرند به خاطر زياده خواهي چند تا خودرو ساز گردن كلفت. والله خسته شديم از اين همه بي عدالتي وگرنه همه مملكت خودشون رو دوست دارند ولي مگه ماها چند سال عمر داريم تا مملكت درست بشه؟؟ بالا دستي ها خرابش كردند حالا گردن هم نميگيرند. خدا ازشون نگذره كه باعث ميشن جوون ها مهاجرت كنند
عباس
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
هر ملتی لیاقت حکومتی رو که بهش حکومت می کنه داره ، مسئولین از اسمون نیومدن ، من یه زمانی خیلی فکر می کردم مردم با حکومت ما فرق دارن ولی واقعیت اینه که ندارن ، اون اقلیتی هم که می فهمن یا مهاجرت می کنن یا دق می کنن ، اما مطمئن نیستم امثال این پناهنده ها جزو اقلیت چیزفهم باشن
ناشناس
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
یه کم فکر کنید! حکومت با مردم چطور برخورد میکنه. یه عده قلیل جون یه عده کثیر رو کردن توی شیشه. واسه اینکه ایران ما رو هم تسخیر کردن
لمپن اصل آزاد
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
نويسنده محترم مقاله آقاي امير هاشمي مقدم. پيشنهاد مي كنم كتابهاي جامعه باز و دشمنان آن اثر آقاي كارل پوپر و جامعه بسته ايران و دوستداران آن اثر آقاي دكتر سروش را چند بار بخوانيد. بعلاوه اينكه شعور ربطي به سواد داشتن، لمپن يا آقا بودن ندارد.انسان ذاتا دوست دارد آزاد باشد. شما حتي به حريم خصوصي همين لمپن ها هم تجاوز مي كنيد و مي خواهيد آنها را به بهشت ببريد و آنها را به سبكي كه خودتان دوست داريد در بياوريد. مولانا مي فرمايد: ده مرو، ده (جامعه بسته) مرد را احمق كند. اكثر مهاجرين ( حتي آنهائيكه پيتزا موتوري شده اند در خارج از ايران) از زندگيشان راضي اند چون كسي حريم خصوصي آنها را ارزشيابي نمي كند كه بعد بخواهد به منظور بردن به بهشت، هزار توهين شخصيتي به آنها بكند. همين مقاله شما بوي فاشيست مي دهد.
ياس
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
مهاجرت اين همه نخبه وتحصيل كرده بهترين دانشگاههاراول كردي وچسبيدي به چندتابقول خودت لمپن.اتفاقا"اينجاشرايط براي لمپن هامانندفرصت طلب هاكاملا"فراهم است.
رضا
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
فوق العاده بود.متاسفانه خیلیا که دنبال پناهندگی از طریق ترکیه هستند،تن پرور هایی هستن که تو ایران و خونه خودشون دست به سیاه و سفید نمیزنن ولی حاضرن در کشور های دیگه تن به هر خفتی بدن...اینها تاثیر کمی در سرنوشت یه مملکت دارند ولی بدا به حال مملکتی که نخبه های علمی و هنری و... خود رد از دست میده،کشوری که از نخبه خالی بشه دیگه نیاز به جنگیدن باهاش نیست چون خودش میره به سمت پس زوال.
ناشناس
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
بذار من ساده ترین دلیل رو بگم:
مگه من انسان(که آزاد بدنیا اومدم)چقدر عمر میکنم که بخوام تو کشوری که ابتدائی ترین حقوق و آزادی تو رو با علامت سوال مواجه میکن،زندگی کنم؟
چندبار بدنیا میام که همون یکبار رو هم خراب کنم؟
ناشناس
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
متاسفانه عده ای از مسئولین بی کفایت از این موضوع خوششان هم آمده
زیرا با ترک وطن توسط افراد باهوش ومطالبه گر می توانند راحتتر مردم امی وساده دل را فریب ونیرنگ راضی نگه دارند
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
رفتن دلیل نمیخواهد ، ماندن دلیل میخواهد .... جوونیه ما که هدررفت میریم که بچه هامون بدبختیای مارو نکشن
ناشناس
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
مشکل در این است که در جوامع غربی طبقه نخبه ای که وفاداری خود را به کشور و مردم اثبات کرده اند به قدرت می رسند و بعد از آن هم در خدمت مردم و خواسته هایشان هستند. در ایران طبقه ای در قدرت هستند که خود را طلبکار می دانند و تنها به منافع خود فکر می کنند. اصولا در اینجا مدنیت مفهوم ندارد و این حکومتها هستند که به مردم القا می کنند که با هم باشند یا علیه هم.
مهرى
۱۱:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
کشور دیگر جای زندگی نیست؛ بلکه بگویند ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم. می‌رویم جایی دیگر؛ شاید در آنجا آدمهایش به ما اجازه ندهند هرگونه که دل‌مان خواست قانون را زیر پا بگذاریم. آن گاه شاید خوشبخت‌ تر شویم.)،،،،،ما كه تا چشم باز كرديم همين اش بوده وهمين كاسه شما ها كه انقلاب كرديد پيش وجدانتان راحتيد كه ما را به اين روز انداختيد و حالا تمام تقصير ها را بگردن ما مياندازيد،
ناشناس
۱۱:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
فرار مردم ایران از کشور خودشان به خاطر این است که نمیخواهند به زور به بهشت بروند. بهشت نقد را به بهشت تحمیلی ترجیح میدهند.
کرمانی
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
شاه بیت این مطلب:
"ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم"
سوال:
مرجع ضمیر "ما" کیست؟
ناشناس
۱۱:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
قبول که برخی از شرایط زندگی در ایران دشوار است؛ همین که حتی نمی‌توانیم کنسرت‌های مجوزدار را که از سوی هر نهادی و به سلیقه هر مدیری لغو می‌شود ببینیم؛ همین که تماشای مسابقات فوتبال و حضور زنان در ورزشگاه منع می‌شود؛ همین که دوچرخه‌سواری برای زنان ممنوع است؛ همین که رنگ لباس هم به سلیقه برخی مسئولین است؛ و همین‌‌ که کلی از «همین‌ که»‌ها می‌توان برشمرد، نشان می‌دهد هنوز فاصله زیادی با آزادی‌های مدنی (که شوربختانه برخی از مسئولین تا این اصطلاح را می‌شوند تنها کشف حجاب در ذهن‌شان می‌آید) داریم.
عسل
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
عالی بود، اما یک نکته فراموش نشه که برای ساختن فرهنگ، رسانه، نقش مهمی داره، باید سیمای میلی، کمی فرهنگ سخت کوشی و قناعت رو بین مردم جا بندازه، و برای اینکه مردم، بپذیرند، مسئولین از خودشون و بچه هاشون شروع کنند. رهبر عالی ایران هم یک تذکری به ائمه جمعه که خودش تعیینشون کرده بده که کمتر قانون شکنی کنند، اگه وزارت ارشاد به کنسرتی مجوز داد، امام جمعه حق نداره لغوش کنه.
سید
۱۴:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
به قول روحانی این ها عده ای بیکار هستن شغل ندارن کار ندارن گیر به آخرت مردم دادن

والا تو هرکاری سرک میکشن ! اصن به شما چه من دوس دارم برم کنسرت بعدشم برم جهنم خب به تو چه؟ تو چیکاره ای؟
مهرى
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
کشور دیگر جای زندگی نیست؛ بلکه بگویند ما این کشور را به روزی انداختیم که دیگر خودمان هم نمی‌توانیم تحملش کنیم. می‌رویم جایی دیگر؛ شاید در آنجا آدمهایش به ما اجازه ندهند هرگونه که دل‌مان خواست قانون را زیر پا بگذاریم. آن گاه شاید خوشبخت‌ تر شویم.)،،،،،ما كه تا چشم باز كرديم همين اش بوده وهمين كاسه شما ها كه انقلاب كرديد پيش وجدانتان راحتيد كه ما را به اين روز انداختيد و حالا تمام تقصير ها را بگردن ما مياندازيد،
پناهنده
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
چرا مسيولين سرشان را مثل كبك زير برف كرده اند خودتان نگاهى به دور برتان بيندازيد ايا كر براى ما هست ايا تفريحى هست هر كداممان تا امروز چند بار گرفتار نيروى انتظامى براى امور واهى شده ايم چند نفرمان هرروز در تصادفات مجروح ويا مقتول ميشويم و،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، پس مردن در خارج شايد منطقى تر از زيستن در كشور باشد ،
ناشناس
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
من با نظر شما مخالفم، نگاهی به تاریخ معاصر ایران جواب شما را کاملا خواهد داد. مردم همان مردمند.
احمد یاداور
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
اونجورکه شما میخواهید لباس میپوشیم ومیگردیم بشرطیکه اونجور هم که از اسلام در منابر گفتید وتبین کردید منم میخوام که عمل کنید . یک بام ودو هوا نمیشه. سبک زندگی اقایون واقازاده ها عوض شده اول اگر از خودتان شروع کنید خودبخود حساب کار دست رعییت میاد .اینجا غرب نیست ما مدعی اسلام هستیم . در اخلاص عطری هست که بویش را نمیشود پنهان کرد والان با این موقعیتی که پیش امده بهتر است اول از خودتان شروع کنیم
ناشناس
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
شمایی که خودتو صاحب تفکری می دونی که می تونی بر قلم جاری کنی،‌مقصر نیستی؟

شمایی که جهان دیده ای و برای کاری (احتمالا کار کوچکی و دم دستی بوده والا که برای کارهای مهمتر به کشورهای بهتر می رفتی) به آنکارا هم رفتی، چه قدم مثبتی بر داشتی؟
امید
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
چرا ایرانی ها قبل از سال 57 پناهنده نمی شدند؟ چرا فرهنگ جامعه آن زمان بهتر بود؟ چه شد که به یکباره بی فرهنگ شدیم؟ آیا اگر در جوامع متمدن نیز افراد بالایی بی فرهنگ باشند می توان انتظار داشت مردم با فرهنگ باشند؟ چرا همیشه مردم بی نوا مقصرند؟ چرا ...؟
ناشناس
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
به نظر شما نویسنده این مقاله با این وضع مملکت که هر کی به هرکی شده و آقایون و خانومهای وکیل و وزیر و .... فقط به فکر خودشون و خانواده خودشون هستن و ولاغیر چرا نباید درخواست پناهندگی ندن ؟
ناشناس
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
هم نظر شما و هم نظر پناهنده ها غیر منصفانه است
مسعود
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
خيلي مزخرف بود! مگر تمام قدرت و پول و رسانه در اختيار حكومت نيست؟! آشغال انداختن بيرون از ماشين و رفتارهاي هنجار شكنانه ديگر همينطوري كه از يك جامعه سر نمي زند! وقتي با يك اشتباه يك نفر را حمايت مي كنند و مي شود رئيس يك دولت و هشت سال هر چه دلش مي خواهد مي تازد و مي گذارد اطرافيانش چپاول كنند و عامدانه و مغرضانه آتش به جان منابع مملكت مي زند، دست غارتگران زمين و ملك را باز مي گذارد تا هر چه دلشان مي خواهد زمين خواري كنند؛ توقع داريد جوان يك لاقبايي كه براي گرفتن يك ميليون تومان وام پدرش را جلوي چشمش مي آورند براي فرار از اين مملكت به دريوزگي نيافتد؟! تمام جنايات و بي لياقتي ها و حيف و ميل ها و اختلاس ها را في البداهه گذاشتيد كنار و چسبيديد به كم كاري و آشغال روي زمين انداختن ايرانيان؟!
احمدي نژاد كجا مانند يك ايراني بود؟! دروغگويي و دشمني با ايران و تيشه به ريشه ايران زدن و لمپنيسم خصيصه ايراني است؟! به صرف ديدن اين رفتارها از چند پناهنده اينطور برچسب مي چسبانيد؟! شما هم به نظرم تا حلق خورديد و بار هفت پشتتان را بسته ايد و ملك و املاكتان را در كانادا و آمريكا خريده ايد و چون كارهايتان باعث فرار جوانان اين مملكت به بدترين شكل مي شود و آبروي نداشته تان از بي لياقتي و بي مديريتيتان رفته است با ذكر چند مثال كه با شنيدن آنها بايد خجالت بكشيد مي خواهيد خودتان را تطهير كنيد.
فرارو اگه اصلاح گرايي چاپ كن
ناشناس
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
يعني احمدي نژاد يه تنه تونست اين همه بدبختي بياره؟
نه عزيز من
ما همه دست به دست هم اين کشور رو نابود کرديم
اوني که تو تاکسي هست در همون حد توانايي کرايه اضافه ميگيره. اوني هم که رئيس بانک در حد همون توانايي پول مردم رو هاپولي ميکنه.
مسعود
۲۲:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
در مورد راننده تاکسی ها که اتفاقاً جزء محرومترین اقشار هستن و نسبت به تورم هر چه که کرایه را افزایش دهند باز هم پاسخگوی هزینه های ماشینشان و زندگی و خرج تحصیل فرزندانشان نیست و این در حالی ست که مردم زرنگ ما فقط زورشان به راننده های تاکسی می رسد.
در مورد رئیس بانک هم باید به عرض برسانم که رئیس بانک را چه کسی باید کنترل کند که با چهارتا کاغذ بی ارزش و با زد و بند و گرفتن حق حساب وام های کلان را به مشتی افراد مفتخور به اسم تاجر و صنعتگر ندهد.
مکانیزمهای کنترل و مدیریت کشور در دست کیست؟ جوان های این مملکت؟ فرهنگسازی باید توسط چه کسی انجام شود؟ خود مردم؟ با چی؟ به هم تلفن بزنند و مشورت کنند و فرهنگسازی کنند؟ صدا وسیما در اختیار کیست؟
احمدی نژاد نمونه ای از خروار است، خروار بی مدیریتی و بی لیاقتی و بی سوادی و ویران کردن یک کشور.
محمد
۱۰:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
آیا واقعا تصمیم گیرندگان در حوزه های فرهنگی، نماینده اکثریت مردم هستند یا اقلیتی هستند که سعی در خوردن نان به نرخ روز را دارند؟
ناشناس
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
هرکدام از این نکات منفی که برشمردید برای فرار از ایران کفایت میکند. ضمنا عمر کوتاه است. همه افراد انقدر توان ندارند که جامعه را تغییر بدهند.
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
اگر من هم متاهل نبودم و بچه نداشتم ثانیه ای دیگر اینجا نمی ماندم
بردیا
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
در این چهل سال چه اتفاقی افتاد که ایرانی که بهشت مردم دیگر کشورها بود جهنم مردم خودش شد. این مردم همون مردم چهل سال پیش هستند. یه جای دیگه میلنگه. رو راست باشیم.
محمد
۱۰:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
آقا مشکل ما بیکاریه و نبود امنیت و بی قانونی است،این مشکلات حل بشه خیلی چیزها خود به خود رفع میشه..
بعضی ها فکر می کنند چون موشک نمیخوره تو سرمون امنیت داریم..! نه بابا امنیت شغلی، اجتماعی و اقتصادی از همه چیز مهمتره..
سید
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
والا
تا حرف میزنیم میگن عراق رو نگاه
سوریه رو نگا ه! نگاه ! نگاه !
ای بابا ، پس کل دنیا هم باید بشینن اینارو نگاه کنن و خودشونم هیچ حرکتی نکنن !
ناشناس
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
این جمله عالی بود:
"شاید در آنجا آدمهایش به ما اجازه ندهند هرگونه که دل‌مان خواست قانون را زیر پا بگذاریم"

ما ایرانیان خیلی پرمدعا هستیم...
ناشناس
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
بلاخره دو کلمه حرف حساب
رضایی
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
فرارو جان مادرت ایندفعه بعد از صد دفعه بدلیل " حجم بالای نظرات کاربران سایت"!! نظر من را حذف نکن!! به این دوست محترم آقای امیر هاشمی مقدم توصیه دارم بجای پاک کردن صورت مسئله و نادان و سفیه شمردن افرادی که خلاف نظر ایشان رفتار می کنند و سطحی نگری مشهود، بصورت آماری اگر منابعی دارند انگیزه های افراد را بررسی کنند و اگر ندارند اظهار نظر قاطع نکنند؛ هر چند که نظر ایشان تاثیری هم ندارد.
ناشناس
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
فقر (فرهنگی .اقتصادی .سیاسی)-نبود آزادی و امنیت روانی -تورم -بیکاری -نبود آینده ای روشن .کشوری مثل سوریه 4 سال درگیر جنگه ولی ما 37 ساله(جنگ ایران و عراق-جنگ سرد وجنگ نرم)همیشه باید جنگ آماده باشیم چون برای خود دشمن میتراشیم.برخورد غیر منصفانه دولت با مردم.نبود ارزش برای رای و نظر مردم در جامعه از جانب حکام.دلایلش اینه عزیزم .فکر کن در زمان شاه چند درصد از ایرانیها پناهنده میشدن .با مشکلاتی که اون موقع بود!
بردیا
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
در این چهل سال چه اتفاقی افتاد که ایرانی که بهشت مردم دیگر کشورها بود جهنم مردم خودش شد. این مردم همون مردم چهل سال پیش هستند. یه جای دیگه میلنگه. رو راست باشیم.
ناشناس
۰۹:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
در نبود آزادي بودن يا نبودن بقيه چيز ها زياد مهم نيست
sJt
۰۹:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
امیر هاشمی‌مقدم عزیز
یادمه در دوره کاردانی از استادمون که احاطه سیاسی و آگاهی اجتماعی بالائی از کشورمون ایران داشت، در مورد ادامه تحصیل تا مقطع دکتری پرسیدم، اون در جواب چون شناخت خوبی از من داشت گفت بسیار عالیه! من یک سری مشکلات کشور رو براشون ذکر کردم، ایشون فرمودند" شما تو تخصص خودت بهترین باش، همه خواستار شما میشن". ایشون نمیدونست در اینجا بهترین باشی ریشه هاتو نابود می کنن. میتونم دانشجوهای دکتری تخصصی بسیاری رو بهتون بگم که از استادانشون هم بهتر هستند ولی پشت خط اساتید بسیار بی سواد چون اینجا ملاک دانش و تقوی و پشتکار نیست!
ناشناس
۰۹:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
من یک مهندس هستم با 12 سال سابقه . خدا رو شکر درامد مکفی و زندگی مناسب دارم ولی همیشه نگران آینده هستم . از راه رفتن تو خیابان خلوت وحشت دارم . اعصاب رانندگی رو ندارم . نگران خشکسالی و هوای آلوده و تورم عجیب غریب هم هستم . دیگه قید بیان ازاد عقاید و انتقاد و زدم و یک نوع احساس خفقان می کنم . با خودم میگم بس نیست که زندگیمو مفت مفت هدر دادم؟
ناشناس
۰۹:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
تمام فک و فامیل و دوستان و اشنایان من که رفتن . دلیلشون اوضاع اجتماعی بوده نه اقتصادی یا سیاسی ...ووووو احتمالا ما دیگران و شما هم همین موضوع بوده
ناشناس
۰۹:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
خواهش می کنم یک دلیل بیاورید که ایران جای مناسبی برای زندگی است
ناشناس
۲۲:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۳
دوست عزیز لطفا چشمتون رو بر روی حقیقت نبندید . هنوز کشور ایران نقاط قوت فراوانی دارد ... مثل :

نرخ تورم منفی

محیط زیست بسیار مناسب مانند دریاچه های پرآب ، جنگل های وسیع که هر ساله به وسعت آنها اضافه می شود ، آب و هوای مناسب در شهرها ، هدم وجود پارازیت ، عدم وجود ریزگرد و ...

دموکراسی نهادینه شده مانند کاندید شدن و شرکت افراد از تمامی گروه ها در انتخابات .

نرخ پایین خشونت و بزهکاری

مسئولین بسیار کارآمد و وظیفه شناس بصوزتی که در هر دهه یک اختلاس دیده نمی شود .

برخورد شدید با خلافکاران از هر صنف و طبقه و برقراری عدالت در دادگاه ها .

قوه قضاییه کارآمد بصورتیکه تمامی پرونده ها در حداقل زمان به نتیجه رسیده و دادگاه ها و دادسراهای ما تقریبا خالی از مراجع می باشند .

نمایندگان فهیم در مجلس که تنها پیشرفت ایران و ایرانی را در اولویت قرار داده و از تصمیم گیری بر اساس منافع باندی و جناحی به شدت خودداری می کنند .

دانشگاه هایی به روز و پویا که با رانت و سهیمه به هیچ عنوان نمی توان بدان ها رسید . بطور مثال شما حتی یکنفر را در دانشگاه ما نمی بینی که با رانت مشغول تحصیل باشد .

انتخاب اساتید بر اساس توان علمی انها و نه پارتی و توصیه که موجب بالا رفتن سطح علمی دانشجویان در آینده خواهد شد .

رانندگی بسیار مناسب ما ایرانی ها که باعث شده خانم ها و افراد مسن اوغات فراغت خود را به رانندگی و تفرج در خیابان ها سپری کنند .

پرهیز از صفات نکوهیده مانند دروغگویی ، غیبت ، شایعه سازی و نژاد پرستی در اکثریت قریب به اتفاق ما ایرانی ها .

و بسیاری از نکات مثبت دیگر این کشور که تداعی کننده باغ بهشت بوده و امکان ترک آن را برای بسیاری از ما سخت و حتی غیر ممکن می کند !
hamed
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
همیشه می‌گفتم احمدی‌نژاد مردمی‌ترین مسئول ایرانی کل تاریخ است... از همه لحاظ البته اون چیزایی رو هم که شما گفتید صحیح
ناشناس
۰۹:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
تمام این بحثها قبول اما این مردم غمگین، خشن و بی ادب دست پرورده همین حکومت هستند، حکومتی که از لحظه شکل گیریش و حتی عبادی ترین مراسمش، شعار مرگ و نفرت برعلیه دنیا سر میده.مهربانی و عشق خیلی وقته که از این دیار رخت بربسته...
ناشناس
۰۹:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
آقای هاشمی مقدم دستمریزاد داداش ، حرف حساب زدی به امید اینکه با فکر و برنامه ریزی و تلاش خودمان در جهت رشد فرهنگی و علمی و اقتصادی کشورمان بتوانیم به جایگاه والای تاریخی ملت ایران بازگردیم