18، 23، 27، 33 و 37 ساله. نامشان را فرض كنید مینا، الهام، منصوره، تبسم و رعنا. همگی مجرد و از طبقه متوسط. سوالهای مشتركی كه به آن پاسخ دادند درباره ازدواج بود. این كه چقدر مشتاقند متاهل شوند، چه سختیهایی را به خاطر مجرد بودن تحمل میكنند، تجرد چه مزایایی برایشان دارد، دلایل علاقه یا بیعلاقگیشان به ازدواج چیست و خلاصه توصیفی از آنچه پشت سر گذاشته و پیش رو میبینند.
این گزارش، صرفا بخشهایی از حرفهای چند نفر از مصاحبهشوندگان است. نیاز به توضیح ندارد كه نظرات مختلفی درباره ازدواج وجود دارد و دختران زیادی هم هستند كه به دلایل مختلف تمایل زیادی دارند ازدواج كنند حتی اگر مجبور شوند از بعضی خواستههایشان بگذرند، اما در اینجا پاسخهایی با نگاههای متفاوتتر آورده شده تا شاید توجه بیشتر كارشناسان و مسئولان حوزه خانواده را به دلایل افزایش سن ازدواج و تجردگزینی جوانان جلب كند.
این هم بدیهی است كه این گزارش میتواند ادامه داشته باشد، نظر خانوادهها، كارشناسان، افراد متاهل و پسرهای مجرد را هم شامل شود و با شنیدن حرف آنها، دغدغهها، تمایلات و مشكلاتشان در گزارشها و گفتگوهای دیگر، به ابعاد بیشتری از ماجرا دست پیدا كنیم.
مادرم تمام عمرش را كار كردمینای 18 ساله، منتظر نتایج كنكور است. میگوید مطمئن است در رشته دلخواهش پذیرفته میشود چون خیلی تلاش كرده و این روزها اصلا مگر ممكن است كسی دانشگاه نرود؟ سوالم را كه میپرسم لبخندی میزند و میگوید: حالا كه خیلی زود است. تمام دغدغهام تا حالا كنكور بوده و اصلا به ازدواج فكر نكردهام. و بعد از مكث كوتاهی اضافه میكند: راستش را هم بخواهيد، به پسرها چندان اعتماد ندارم. اما اگر كسي باشد كه بتوانم اعتماد كنم چرا كه نه؟ هیچكدام از دوستهایم ازدواج نكردهاند، حتی نامزد هم ندارند و اینطوری من اولین عروس در جمع دوستانهمان میشوم كه هیجان بیشتری دارد.
در جواب این كه منظورش از اعتماد چيست، میگوید: اين كه مرا نگذارد و برود سراغ خوشگذراني خودش، اين كه قدر زحمتهايي كه ميكشم را بداند، اين كه وقتي ديگر جوان نبودم باز هم مرا دوست داشته باشد، بيوفايي نكند. من زندگی پدر و مادر خودم را دیدهام؛ سالها سختی و اجارهنشینی. دیدهام كه مادرم چطور خسته از سر كار برمیگشت و تازه مشغول كارهای خانه میشد. میبینم كه حالا چطور پیر و تكیده شده است. حالا برادرم برای تحصیل به خارج از كشور رفته است. من هم كه دیر یا زود ازدواج میكنم. میمانند مادر و پدرم.
مینا كه میگوید مراقب است اوضاعش شبیه مادرش نشود، میگوید: پدر من مرد خوبی است و میدانم كه هوای مادرم را دارد؛ اما خستگی و دردهای استخوانی و روحی مادرم را كه نمیتواند درمان كند. آن روزهاي سخت لازم بود به مادرم كمك كند. این مادرم بود كه وقتی ما مشغول درس و بازی بودیم و پدرم تلویزیون میدید، در حال پخت و پز و جمع و جور كردن خانه بود. حتی بیشتر از مادران دوستانم كه شاغل نبودند به اوضاع خانه رسيدگي ميكرد. حالا كه بزرگ شدهام میفهمم چرا. به خاطر حرف مردم؛ كه نگویند شاغل است و به زندگیاش اهمیت نمیدهد. برای این كه خلاء بیرون از خانه بودنش را پر كند. خواب و استراحت را به خودش حرام میكرد كه مبادا هر كدام از ما كمبودی احساس كنیم.
میپرسم یعنی نمیخواهی شاغل باشی؟ نمیدانم، شاید هم بخواهم. ولی شايد اصلا بهتر است با يك نفر كه پولدار باشد ازدواج كنم. چون اگر وضع مالی همسرم خوب باشد لازم نیست این همه كار كنم، یا میتوانیم برای بزرگ كردن بچهها و كارهای خانه يك نفر را استخدام كنیم، يا اين كه با همسرم شرط ميكنم او هم كارهاي خانه را انجام دهد؛ هرچه باشد، زندگي مشترك است ديگر. میدانم مثل مادرم آنقدر فداكار نیستم كه زندگیام را وقف دیگران كنم و بعد ببينم هركس چطور راه خودش را ميرود. به چروك صورتش كه نگاه میكنم، هم قدردانم، هم از اين آینده میترسم.
حقوقی كه با ازدواج سلب میشودالهام 23 سال دارد و دانشجوست. در دانشگاه آزاد، مهندسی شیمی میخواند. دنبال كار است اما فعلا شاغل نیست. وقتی میفهمد قرار است درباره تجرد و تاهل حرف بزنیم، تعجب میكند: این موضوع كه دیگر حرف زدن ندارد، این همه كارشناس درباره ازدواج حرف میزنند و نتیجهای گرفته نمیشود، حالا با گفتگوی من و شما به چه نتیجهای قرار است برسیم؟ با این حال به سوالهایم پاسخ میدهد. از او میخواهم نظرش را درباره ازدواج بگوید: ببینید، من هم مثل هر دختر دیگری خواستگارانی داشتهام. اما چیزی كه باعث شده به هیچكدام از آنها جواب مثبت ندهم، این است كه با شرایط بعد از ازدواج مشكل دارم و فعلا تجرد را ترجیح میدهم.
درباره شرایط بعد از ازدواج، توضیح میدهد: منظورم این است كه من الان به عنوان یك دختر مجرد حقوقی دارم كه بعد از ازدواج از من سلب میشود. فكر كنید من الان میتوانم به سفرهای خارجی بروم ولی هنگامی كه ازدواج كنم حتما باید از شوهرم رضایتنامه داشته باشم. چرا وقتی وارد مرحله دیگری از زندگی شدهام و قاعدتا باید امتیازاتی به دست بیاورم، همان حقوقی كه هنگام تجرد داشتهام را هم باید از دست بدهم؟ مشكلات حق تحصیل، حق اشتغال، حق طلاق و ... را هم كه دیگر همه میدانند.
وقتی میگویم این حقوق را میتوان جزو شروط ضمن عقد آورد، پاسخ میدهد: بله، اما همه پسرها كه چنین شروطی را قبول نمیكنند. من با چند نفر از خواستگارانم درباره این مسائل حرف زدهام اما آنها به جای این كه فكر كنند قرار است چیزی را امضا كنند كه حقوق طبیعی مرا تضمین میكند، فكر میكردند در حال از دست دادن حقوقی هستند و به من امتیاز ویژهای میدهند! تصور میكردند اگر از حق طلاق حرف میزنم یعنی اصلا آیندهای برای زندگی مشترك قائل نیستم و از همان اول زندگی دنبال جدا شدنم. اگر این موارد جزو قانون بود، آنها برای رعایت این اصول كه ما را با هم برابر میكند، مردد نبودند و به نظرشان طبیعی میآمد، اما حالا كه باید به دفتر ثبت اسناد رسمی بیایند و برگهای را امضا كنند، فكر میكنند به آنها ظلم میشود!
الهام در پایان حرفهایش تاكید میكند: من به شدت اعتقاد دارم بعد از ازدواج هم لازم است حریم شخصی و استقلال فردی زن و شوهر حفظ شود. با این حساب، ترجیح میدهم تا زمان پیدا شدن كسی كه با این خواستهها مخالفتی نداشته باشد، مجرد بمانم. چرا خودم را در شرایطی قرار بدهم كه اگر پشیمان شدم یا مشكلی پیش آمد، هیچ راه بازگشتی نداشته باشم؟ چرا خودم را گرفتار كنم؟
چرا دخترها خواستگاری نكنند؟منصوره، شاغل است و 27 سال دارد. گرافیك خوانده و حالا در یك نشریه فعالیت دارد. میگوید حقوق خوبی میگیرد و از شرایط شغلیاش راضی است و همین را مقدمهای میكند برای این كه به این سوالم پاسخ بدهد كه چرا تجرد؟ ببیند، من با یك موضوع فرهنگی كه مختص جامعه ما هم نیست مشكل دارم و آن هم این است كه چرا باید تنها پسرها به خواستگاری دخترها بروند؟ خیلی از دوستانم میگویند چرا ازدواج نكردی؟ خواستگار خوبی نداشتی؟ بگوییم فلانی بیاید خواستگاری؟ انگار همیشه بنا بر انتخاب شدن است. هیچكس نمیگوید به كسی علاقه داری؟ چرا به او پیشنهاد ازدواج نمیدهی؟
و سریع ادامه میدهد: بله میدانم كه این موضوع میتواند به دلیل بار اقتصادی مساله ازدواج باشد و چون اغلب مردها هستند كه وظیفه تامین معاش را به عهده دارند، باید در شرایطی باشند كه بتوانند از پس هزینه زندگی متاهلی بربیایند. اما به این دقت كنید كه در سالهای اخیر معمولا هم زن و هم مرد شاغلند. با این وصف و تغییری كه در وضعیت اقتصادی و اشتغال به وجود آمده، نباید در وضعیت فرهنگی دنبال تغییر باشیم؟ به عنوان مثال من خودم وضعیت مالی خوبی دارم و اگر همسرم هم شاغل باشد میتوانیم یك زندگی را به خوبی اداره كنیم. پس چرا من نباید از همكارم كه یك آقاست بخواهم ازدواج كنیم و تنها او این حق را دارد كه از من خواستگاری كند؟
منصوره كه میگوید در كنار گرافیك، مطالعات فرهنگی و اجتماعی دارد، تاكید میكند: من فكر میكنم تا زمانی كه در شكلهای سنتی آشنایی، خواستگاری و ازدواج تغییری ایجاد نشود، پاسخی به نیازهای دختر و پسر امروزی داده نخواهد شد و اگر در برابر این تغییرات كه با كمی كار فرهنگی، مطمئنا مورد پذیرش جامعه هم خواهد بود، مقاومت شود، اصل نهاد خانواده در معرض خطر قرار میگیرد.
از او میپرسم خودش از پسری خواستگاری كرده است؟ با سرش حرفم را تایید میكند كه: بله من یك بار احساس كردم شخصی مناسب من است و به او پیشنهاد ازدواج دادم. اما او با این كه فردی سنتی هم نبود این پیشنهاد را عجیب دانست و جواب رد داد. راستش را بخواهید، فكر میكنم از داشتن یك زن جسور و شجاع، ترسید. برای دوستانم كه این موضوع را تعریف كردم، منتظر یك بحران روحی بودند، در حالی كه من به سادگی از كنار این موضوع گذشتم و گفتم: مگر پسرها فقط خواستگاری یك نفر میروند؟ مگر با اولین درخواست ازدواج، جواب مثبت میگیرند یا اگر كسی به خواستگاریشان جواب منفی داد افسرده میشوند؟
این همه طلاق، آدم را میترساندتبسم 33 ساله، یكی دیگر از افراد مجردی است كه در این گزارش، گفتههایش را میخوانید. معلم است و در یك آموزشگاه زبان انگلیسی تدریس میكند. میگوید با ازدواج مشكلی ندارد و به نظرش دوران تاهل، بخش شیرینی از زندگی است؛ اما مشكل این است كه بسیاری از پسرهای امروزی در انتخاب همسر دچار بحران شدهاند.
تبسم به چند موردی كه تاكنون به این مشكل برخورده اشاره میكند: همانطور كه میدانید، هنوز در بیشتر خانوادهها فرزندان با معیارهای سنتی بزرگ میشوند در حالی كه ارزشها و هنجارهای جدیدی در جامعه به وجود آمده است. من نمیگویم كدام خوب و كدام بد است، اما آنچه دیدهام این است كه بسیاری از جوانها به خصوص پسرها دچار بحران شدهاند و درباره این كه چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست، سردرگمند. آنها از طرفی با حرفهای خانواده مبنی بر انتخاب همسر به شكل سنتی و معرفی مادر و پدر مواجه میشوند و از طرف دیگر با فعالیتهای اجتماعی و حضور در فضاهای تحصیلی و شغلی، به دخترانی برمیخورند كه آنها را برای ازدواج مناسب میبینند. آنها از طرفی با آموزههایی مبنی بر در خانه ماندن زن تربیت میشوند و از طرف دیگر میبینند زنانی كه فعالیتهای اجتماعی نداشته باشند نمیتوانند همدم، همراه و همكلام خوبی برایشان باشند.
تبسم میگوید: این تربیتهای دوگانه به این منجر میشود كه در مواجهه با پسری كه قصد ازدواج دارد، سردرگمی آنها به دختران هم سرایت كند و بیاعتمادی نسبت به تصمیم پسرها برای ازدواج شكل بگیرد؛ آنها یك روز از ما انتظار یك زن موفق و فعال اجتماعی بودن دارند و یك روز دیگر توقع دارند دستپختت به همان خوبی یك زن خانهدار باشد، یك روز میگویند هیچكس نباید مانع پیشرفت دیگری شود و روز دیگر میگویند وظیفه زن فقط این است كه بنشیند خانه و بچه بزرگ كند، یك بار زنی با معیارهای گذشته را الگو قرار میدهند و یك بار زن موفق معاصری را در آن سوی دنیا.
و از این موضوع با عنوان یكی از مشكلات دوران گذار در جامعه یاد میكند: حالا كه مسئولان خودشان هم به دوران گذار و پیامدهایش باور دارند و از آن سخن میگویند، بهتر است به جای این كه صرفا حرفها و توصیههای كلیشهای انجام شود، همانقدر كه برای ازدواج برنامهریزی میكنند، به چگونگی پیداكردن همسر هم فكر كنند و در رسانهها درباره این موضوع آُموزش داده شود. طلاقهای رسمي و عاطفي كه در اطرافیانمان میبینیم جدا نگرانكننده است و مجردها را از شروع زندگی مشترك میترساند. باید ریشهیابی شود این جداییها بیشتر به چه دلیل است؟ من فكر میكنم زن و مرد وضعیت اقتصادی همدیگر را كه قبل از ازدواج میدانند و با اتفاق غیرقابل پیشبینی روبهرو نمیشوند كه ناگهان بخواهند جدا شوند، این فضای فكری و فرهنگی متفاوت آنهاست كه مدتی بعد از ازدواج خودش را نشان میدهد و كار به جدایی میرسد.
از مجردها هم حمايت شودرعنای 37 ساله؛ پرستار است. دو سال است از خانواده جدا شده و تنها زندگی میكند. از مشكلات زندگی مجردی كه میپرسم، سرش را تكان میدهد و میگوید: اگر مسائل مالی و سختیها و مشكلات عاطفی و فیزیكی را هم بتوان تحمل كرد، این نگاه مردم است كه بیشتر از هر چیز یك دختر مجرد را آزار میدهد. تجربه به من یاد داده به جز تعداد كمی از دوستانم، زندگی مجردیام را از بقیه پنهان كنم و طوری وانمود كنم كه با خانوادهام زندگی میكنم. تا میفهمند دختر مجردی هستی كه مستقل شدهای و زندگی جداگانهای را تشكیل دادهای، برخوردها با تو عوض میشود؛ یا زیادی خشن میشوند یا زیادی مهربان! از همسایه و فامیل گرفته تا همكار و همكلاسی. سن و جنس و طبقه اجتماعی خاصی هم ندارد. هركس به نوعی رفتارش عوض میشود. این كه دختری بدون ازدواج از خانه پدری خارج شود هنوز در كشور ما چندان جا نیفتاده و تعداد كمی از افرادی كه با آنها برخورد داشتهام، این مساله برایشان بغرنج نیست.
با او از آمارها و اظهارنظرهای كارشناسان كه حرف میزنم، میگوید: مفهوم تجرد قطعی را قبول ندارم. همه جای دنیا را كه نگاه كنید سن ازدواج افزایش پیدا كرده و افراد در سنین مختلف فرد مناسب خودشان را پیدا میكنند؛ پس این كه یك نفر سنش از سن معمول افراد متاهل در یك جامعه بیشتر باشد به معنی تجرد قطعی و تا پایان عمر او نیست.
رعنا درباره دلایل ازدواج نكردن و جدایی از خانواده هم توضیح میدهد: دلایل زیادی باعث شد ازدواج نكنم؛ یكی از آنها این بود كه هم خودم و هم خانوادهام اصرار داشتیم دوره لیسانس و فوق لیسانس تمام شود بنابراین در دوره دانشجویی برای این كه مزاحمتی در راه تحصیلم پیش نیاید به خواستگارها جواب منفی میدادیم. بعد از آن هم سختگیری خانواده شروع شد. وقتی من راضی میشدم، خانوادهام راضی نمیشدند و هنگامی كه آنها راضی بودند من تمایلی به زندگی با آن فرد نداشتم. معیارهایی كه در نظر داشتیم متفاوت بود. آنها به دنبال امنیت مالی و اقتصادی بودند و من دنبال داشتن نگاه مشترك به زندگی. تا این كه دو سال پیش تصمیم گرفتم از خانواده جدا شوم و زندگی مستقلی را برای خودم تشكیل بدهم. پدر و مادرم ناراضی بودند اما وقتی دیدند مصمم هستم كه خانه و زندگی جداگانه خودم را داشته باشم و از لحاظ مالی این توانایی را دارم، قبول كردند كه دخترشان در خانهای جداگانه اما نزدیك به آنها زندگی كند.
او میگوید: به هر حال من الان از وضعیت زندگیام راضی هستم. نمیگویم احساس تنهایی نمیكنم، نمیگویم فكر كردن به آینده نگرانم نمیكند، نمیگویم گاهی دلم نمیخواهد یك رابطه عاطفی پایدار داشته باشم و مادر بودن را تجربه كنم. اینطور نیست. گاهی این احساسها خیلی هم شدت میگیرد؛ ولی وقتی به زندگی بعضی از دوستانم نگاه میكنم كه چطور بدون علاقه و تفاهم و فقط به خاطر فرار كردن از حرف مردم تن به زندگی مشترك دادهاند و نارضایتی را در چشمشان میبینم، از تصمیمی كه گرفتهام احساس رضایت میكنم.
رعنا در پایان حرفهایش میگوید: با نگاهی به جمعیت مجرد كشور، این تصمیمگیران هستند كه باید برای مدیریت این شرایط وارد عرصه شوند. لازم است در عین حال كه برای ازدواج و افزایش جمعیت، برنامهریزی میكنند، به فكر جمعیت مجرد كشور هم باشند و آنها را به رسمیت بشناسند. من فكر میكنم کاری که دولت باید در شرایط فعلی انجام دهد، حمایت از افراد مجرد و بویژه با شرایطی كه در آن هستیم حمایت از دختران مجرد است. آموزشهای عمومی برای شیوه برخورد با قشر جوان مجرد و در نظر گرفتن حمایتهایی مانند حمایتهای بیمه، مسکن، وامهای ضروری و ... می تواند كمی از سختیهای افراد مجرد كم كند. هرچه باشد، ما هم حقی داریم.
خخخخخخخخ
اگه اینجوری از سوزشتون کم میشه، اشکال نداره ;-)
چطور در پول درآوردن مشترک نیست اما در کار در خانه مشترک است؟ اگر زن توقع دارد مرد نیمی از کارهای خانه را انجام دهد پس زن باید نیمی از مخارج خانه را تامین کند. مشترک است دیگه!!!
در جواب تیترتون باید بگم
1 بیکاری 2 بی پولی 3نه دخترا توقع بالایی دارن نه پسرا ...... چون باید بلانسبتشون مثل اسب کار کنن تا پولی دستشون بگیره 4 میگین بی مسئولیت شدن جوانای امروزی با تمام احترام حرف ...... نزنین جمعیت قدیم بود 30 میلیون... نه نسل بدبخت دهه 60 و 70 امروزی که جمعیت 80 میلیون شد با این کمبود منابع 5 بی عرضه بودن مسئولین مملکت برای تامین معیشت و رفاه جوانای این مملکت رو تقصیر جوونا نندازین 6 سر رای دادن میشیم جوانان غیور وطن ...سر خواستن امکانات و حمایت حداقلی میشیم مفت خور بی عرضه 7 الان برای وام ازدواج باید انقدر صبر کنی تا بمیری اون وقت 3000 میلیارد میخورن یه آبم روش صدای کسی در نمیاد (درد دل یک پسر جوون بیکار تحصیلکرده) خدایا کی این مردم میخوان بفهمن بی عرضگی آقایون رو سر جوونا نباید خالی کرد
من پس از اخذ مدرك فوق تخصص در سن 40 سالگي با پسري همسن خودم ازدواج كردم. همسرم هم بعلت علاقه شديد به ايجاد ثروت سالها مشغول پول دراوردن بوده و مثل من كلا يادش رفته بود ازدواج كنه!
در 42 و 44 سالگي مادر شدم و بعد از 10 سال زندگي مشترك يك خانواده خوشبخت و همسري وفادار و مهربان دارم.
بنده فقط يكبار ديدم اونم در برنامه به خانه برميگرديم كه دكتر افروز مساله طبيعي بودن مادر شدن در بالاي 40 سالگي رو بعلت تغيير ساختارهاي اجتماعي مطرح كردن كه بسيار هم صحيح است و البته درجا مجري بيسواد برنامه خانم ... حرف ايشون رو با تعجب شديد زير سئوال بردن!!
خواهش ميكنم به اصطلاح كارشناسان! سواد خودشونو بالا ببرند و بروز باشند و اينقدر مزخرف به خورد مردم ندهند.
در يك جامعه كه به سمت مدرنيسم حركت ميكنه طبيعيه كه خيلي چيزها عوض ميشه يكيش بالا رفتن سن ازدواج بعلت اشتغال به تحصيل و حتي تلاش براي ثروتمند شدن است.
پول
ثروت
مسافرتهای خارج از کشور
ماشین آخرین مدل
خانه در بهترین منطقه شهر
عدم محبت به همسر و انتظار مردن همسر برای خود
آزادی کامل شخصی
کار و حضور در بیرون با هر شرایطی حتی از 7 صبح تا 8 شب
عدم انجام هیچکدام از وظایف خانه
داشتن کارگر در خانه
عدم مسولیت در برابر خانواده
عدم تربیت و محبت به فرزند و ویلان کردن کودک در مهدهای کودک تا 8 شب طوری که انگار بچه یتیم است
داشتن مهریه بالا تا هروقت خواست اجرا بگذارد در حالیکه در قبال این مهریه حاضر به انجام هیچکدام از وطایف خود به عنوان زن زندگی نیست
مثال این دختران مثال یکی از دختراییه که تا زمانی که در خانه پدرش بود از شیلنگ آب حیاط اب میخورد اما وقتی ازدواج کرد به همسرش گفت هرروز باید اب معدنی فلان مارک را باید بخری
بنده پسری مجرد با مدرک دکترای مکانیک و حقوق بالا و همه امکانات هیچ وقت حاضر نیستم با چنین دختران پرمدعا که هیچگونه مسولیتی به زندگی ندارند ازدواح کنم چرا کهدختران امروزی ازدواج را نه مسیری برای تکامل و تعالی و ارامش بلکه راهی برای جبران عقده ها و حسرتهای فروخورده خودشون میبینن
همون بهتر ازدواج نخان بکنن و پسر مردمو بدبخت نکنن
ضمنن اکثرشون هم پابند هیچی نیستن و خیانت تو کارشونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استادم که یک خانوم بود گفت :اگر مردها تعهدشون ببرند بالا و دخترها توقعوشون بیارند پایین ب راحتی میشه ازدواج کرد
آیا کسی مخالفه این جمله س؟؟؟
هدفشون کسب یک مدرک دانشگاهی پز دادن به یکدیگر و خیابان گردی است
بریز و بپاش و ولخرجی بدون توجه به درامد اکثر مردان از ویژگی خیلی از انها است
اغلب تشریفات حاکم در جامعه ما مربوط به خانمها است
همینکه میخواهند همه زندگی زن را در ازدواج و بچه زاییدن خلاصه
میشود خودش بزرگترین ظلم تبعیض در حق دختران است
چی چی مملکت هست ساختین آخه بابا جمع کنین بساطتونو
نه دخترا با هـر شرايطى راضى
ولى كلا مملكت باحالى داريم ؛ دقيقا مثل جنگله .!
البته باز تو جنگل يسرى قوانين طبيعى وجود داره كه يه نظمى به قضاياى داخليش بخشيده ولى اين هـركى به هركيه كشور ! ما رو هـيچ جايى نداره ..
ايران خاك دليران !
ايران غرش شيران !
:)
دختر هجده ساله دنبال شوهر پولداری میگرده که حتی برای بزرگ کردن بچش پرستار بگیره .
اما دختر 37 ساله به زندگی مجردی تن داده که مسوولیت و تامین تمام زندگی به عهده خودشه و ...
شوهرپولدار، کار نکردن در بیرون، استخدام کنیز در خانه و....
واقعا ای ول داری
خخخخخخخخخ
جمعیتشون آنچنان روبه زواله که حتی آلمان نژاد پرست برا تولید نسل دست به دامان اتباع آسیایی و آفریقایی شده .
ملت کلا نه حاضرن خودشون رو سختی بدن
نه دولت از جوونا حمایت میکنه
عقل کل تو این شرایط مشخص هست کسی به فکر زندگی میتونه باشه اما بترسه بره جلو
امیدوارم منتشر بشه ...
جامعه ایران در حال حاضر مردسالاره و با این وجود خیلی از خانوما رو سر شوهراشون با هزار جور تهدید سوارن !
وای به حال روزی که مرد سالاری هم از بین بره...
ای بانوان گرامی که فقط کشورهای مدرن رو مثال میزنید ... اینجانب سال ها در اون بلاد زندگی کردم ... دید و تفکرات دخترانشون و نوع زندگی و در کل همه چیزشون 1000 برابر بهتر از دخترای ایرانیه ...
این یه حقیقته که فقط وقتی درکش میکنید که با دو تا دختر ایرانی و خارجی رفت و امد داشته باشید ...
ایرانی مثل عقب مونده ها فقط چشش دنبال ظاهر مثل تیپ و قیافه و ماشین و خونه هست و سعی داره به بهترین نحو و با هزار جور ارایش و تعریف از خود ! ظاهر خودشو هم به تو خوب نشون بده ...
اما خارجی فقط میخواد انسان بودنت رو بسنجه ! اخلاق ، رفتار و .... و سعی میکنه زندگی و شخصیت و ظاهر واقعیش رو نشونت بده ! (در کمال صداقت و سادگی)
(نمونه های انسانیت رو بارها توی خارج دیدم ... دخترایی که از زیبایی و ثروت چیزی کم ندارن ولی مثلا با یه افریقایی تبار خیلی معمولی ازدواج میکنن ... چندین بار دیدم دخترایی رو که هیچ مشکلی ندارن ولی با پسرای معلول ازدواج کردن ... اونجا فقط پز روشنفکری و انسانیت نمیدن ، واقعا انسان بودن واسشون مهمه )
بانوان گرامی وقتی خودتون عوض شدین انتظار داشته باشید جامعه هم از مردسالاری به برابری جنسی برسه ...
"البته پسرای ایرانی هم خیلی مشکل دارن ولی چون بحث خانوما بود اینا رو گفتم که زیاد جو گیر نشن ..."
ما اینجا هم موارد سنتی مثل مهریه بالا و نفقه و هزینه برعهده مرد و .... را میخواهیم هم موارد مدرنی مانند حق طلاق و حضانت و حق انتخاب محل زندگی و آزادی در سفر
انتظار حمایت مالی از خانواده و شراکت در اموال مرد داریم ولی وقتی به ارتباط با خانواده مرد می رسد چشم دیدن آنها را نداریم .
یا رومی روم یا زنگی زن
دختر هجده ساله دنبال شوهر پولداری میگرده که حتی برای بزرگ کردن بچش پرستار بگیره .
اما دختر 37 ساله به زندگی مجردی تن داده که مسوولیت و تامین تمام زندگی به عهده خودشه و ...
اینکه قوانین کشور رو یه سری مرد نوشتن طرز تفکرشون مثلا با من که مردم کاملا فرق داره تقصیر کل مردها هست؟
شما همه رو میگین و میبینین اما وقتی میشه مهریه خداتومنی ساکت میشین !
اگر مرد ها بد هستن یا شدن به خاطر اینه زن ها هم بد شدن
ظاهرا شما اصل نکته رو فراموش کردین که هر مردی که میبینین الان بالا نشسته یه زن یعنی مادرش در تربیتش نقش داشته ، وقتی مادر بهش اینطوری فهمونده که مثلا پسر این حقوق رو داره و دختر این حقوق رو داره چه انتظاری داری شما؟
مشکل جامعه ما اقتصاد هست که جوونا پول یعنی اصلی ترین نیاز تشکیل زندگی رو مخصوصا پسرا که همچنان به صورت سنتی همه مییبینن مسئولیت روی دوشش هست اینو هنوز نتونستن جور کنن ، ولی یکی با بند پ بیسواد چند تا شغل همزمان داره! و بهترین زن هم میبره! وقتی سطح فهم و درک خیلی از دخترا این شکلی مغرورانه هست و همه چیز رو سیاه و سفید میبینن مشخصه که هر دو جنس مجرد میمونن
و این در صورتی به خوبی محقق می شود که مرد قدر کارهای زن در خانه را بداند. چون کار منزل اگر سختتر از بیرون نباشد آسانتر نیست
شما دوره دغیانوث به سری میبریا
باید مدت زمان شناختن خوب باشه و خانواده کامل در جریان باشه که مشکل عقده ای بازی پیش نیاد
اعتماد رو باید بالاخره از جایی شروع کرد
همه یه سری آپشن دارن برای همسر آیندشون منتهی میشه بعضیا رو کم کرد
تنها موندن اونم تو ایران واقعا تو سنین بالا مشکل به وجود میاره
1-رابطه قبل ازدواج با جنس مخالف از طريق دوستي
2-بي بند وبار بار اومدن و مفت خوري وسربار خانواده بودن
3-مسيوليت نپذيرفتن به دليل بي عرضگي
4-نرفتن به خدمت اجباري
5-تبعيض در خانواده براي دختر كه كلا دست به سياه و سفيد نميزنه
6- اتلاف عمر براي مدارك دوزاري در دانشكاههاي بي خاصيت ايران
كه منجر به غرور علكي ميشه
7-كمبود اعتماد به نفس
8-از دماغ فيل افتادن و خود بزرك بيني كه مشكل 90 درصد جوانان اين دوره زمانه هست
9-در بهترين حالت دلخوش بودن به چندر غاز حقوق كارمندي و منشي بودن واحساس استقلال كاذب كه من خيلي خيلي بدرد بخور هستم
10-همه در اين خلاصه ميشه نداشتن سلامت و روان درست و درمان كه خيلي چيزها درش دخيله
البته همه اينها در پسران عياش اين دوره هم به وفور يافت ميشه و در ايران رويت شده
:)
تر و خشک هم با همه میسوزونین جالبه
بالاخره تا کی؟ مطمئن باش این یه نیاز هست میلیاردر هم بشی وقتی تنها باشی چه فایده ای داره اونم اینکه ما ایرانی ها اکثرا سمت خانواده جذب میشیم
شما هر چقدر هم مدرن باشی بازم نیاز داری به یه شریک که کنارت باشه
دوس پسر و دوس دختر به درد زندگی مشترک نمیخورن اکثرش هم با دروغ پیش میره
شما تازه 29 سالت هست وقتی 35 36 رو رد کنی اون زمان متوجه حرف من میشی
البته ارزمندم شما و 11:54 که ما همه رو بی شخصیت میگه موفق باشین !
جالبه پدر یا برادرتون هم مرد هستن ظاهر از دید شماها پدر و برادرتونم بی شخصیت هستن
ولی زمانی که سن یه دختر بره بالای 35 و به چهل نزدیک بشه دیگه فقط و فقط یه همدمی میخواد یه خانواده میخواد که متاسفانه دیگه احتمال تشکیل خانواده و فرزند دار شدن برای این دخترا خیلی کمه,
ازدواج و تشکیل خانواده تو فطرت ادمی هستش پس مطابق فطرتتون عمل کنید
لذتی هم از زندگی نمی برن ها
اینکه همه مردها رو عقب افتاده جمع بستین نشون میده چقد شما با فهم شعوری!
شما مجرد باش واسه بقیه دخترا نسخه نپیچ
شما منتظر یک آدم مترقی باش که بیاد دنبالت
اين چه حرفيه اخه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کار تو این مملکت نیست
زمان پدرای ما مثلا ما دهه شصتیا مثال ساده با 100 تا هزار تومنی پدر خونه ماشین زمین میگرفت زن هم میگرفت! بعد یه چیزی اضافه هم میموند!!
تو دوره زمونه ما پول همون پوله اما شما 100 میلیون دستت باشه هیچ کاری نمیتونی بکنی یعنی حتی خونه هم نمیشه چه برسه بقیه چیزا!
مشکل عمده ای که دخترهای ایرانی دارن اینه فکر میکنن هر چیزی که پدرشون اونم بعد از 30 40 سال زندگی مشترک در آورده و ساخته از پسر بدبخت مردم که خودش 30 ساله هست تازه درسش تموم شده تو این مملکت نفرین شده! نمیشه واقعا
دختر حق داره به فکر پول باشه اما اینکه توهم بزنه وضعیت جامعه رو ببینه واقعا بی انصافیه ، مگه همه پسرا همگی بد هستن؟!
از دختر بگذریم یه فیلتر بزرگتر به اسم خانواده دختر داریم ، حق دارن بچه بزرگ کردن به فکرش باشن ولی این همه سنگ انداختن فایدش چیه؟!
پسرای ایرانی کار مناسب داشته باشن مطمئن باشین بهترین مردهای دنیا میشن دوره ی قل قلی میرزا هم نیست که هر چی مرد بگه همونه اکثرا تحصیل کرده هستیم و تو جامعه بودیم مثل همین دخترا
اما دخترا و خانواده دخترا هم مقصر هستن واقعا
قدیما با یه خورده پول و یه کم صبر میشد زندگی شروع کرد ، اما الان مثل سابق به دست آوردن پول سخت هست اما مثل سابق قیمت ها نیست! و نمیشه واقعا با این شرایط دخترا هم سخت بگیرن زندگی کرد
این میشه که عزیزانی که دوچرخه رو بنر میکشن مغزشون کلا تعطیله مینویسن با یک گل بهار نمیشه!
هنوز زن نمیشه گرفت !! به فکر تولید مثل و زاد و ولد مردمن