پسر قمارباز كه به همراه ناپدرياش، همبازي خود را در يك باغ به قتل رسانده بود، از سوي سه قاضي جنايي تهران به قصاص محكوم شد. اين پسر قصد داشت پولهايي را كه در قمار باخته بود از مقتول سرقت كند.
آبان سال ٨٧ همسايههاي باغي در شهريار با دنبال كردن رد لكههاي خون، جسد مرد جواني كه ته باغ دفن شده بود، كشف كردند. آنها بلافاصله با پليس تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند. دقايقي بعد كارآگاهان جنايي با حضور در صحنه، به تحقيق در اين رابطه پرداختند. تجسسهاي پليس نشان داد كه اين مرد نگهبان باغ بوده و با ضربات جسم سخت به سرش كشته شده است.
با انتقال جسد به پزشكي قانوني تيم تحقيق، بررسيهاي خود را در اين زمينه آغاز كردند و در مدت تجسسها، به چند نفر كه با مقتول در ارتباط بودند مظنون شدند. در اين رابطه چند مظنون دستگير شدند ولي تجسسها نشان داد كه هيچكدام ارتباطي با اين جنايت نداشتند و خيلي زود آزاد شدند. تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت تا اينكه پس از گذشت يكسال از وقوع جنايت، تيم تحقيق پي برد كه مقتول با پدر و پسري در ارتباط بوده و با هم قماربازي ميكردند.
بنابراين آنها به سراغ اين ناپدري و پسرش رفتند و در نهايت موفق به دستگيري آنها شدند. پسر جوان پس از دستگيري در حالي كه در ابتدا سعي ميكرد منكر هرگونه دخالت در اين جنايت شود، ولي در نهايت با اعتراف به قتل مرد نگهبان به ماموران گفت: من به همراه ناپدريام با مقتول هميشه قماربازي ميكرديم. به قمار اعتياد پيدا كرده بوديم و هميشه جمع ميشديم و بازي ميكرديم. چند روز پیش از قتل، دوباره با او بازي كرديم و اينبار مقتول تمام پولها را برد. من و ناپدريام عصبي شديم و تصميم گرفتيم پولها را سرقت كنيم. آن پولها سهم ما بود. براي همين روز حادثه به باغ رفتيم و من با چوب چند ضربه از پشت سر به او زدم. ناپدريام هم پولها را برداشت. بعد از آن جسد را ته باغ دفن كرديم و متواري شديم.
با اعترافات اين پسر و ناپدرياش، كيفرخواست پرونده آنها صادر شد و اين پرونده به شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. صبح ديروز عامل اصلي اين جنايت در اين شعبه محاكمه شد. در ابتداي اين جلسه، نماينده دادستان كيفرخواست را خواند و براي متهم تقاضاي قصاص كرد. متهم نيز با اعتراف به جرم خود اظهارات قبلي خود را تكرار كرد و به هيات قضايي گفت: «من و ناپدريام تنها ميخواستيم پولهاي قمار را سرقت كنيم و قصد جنايت نداشتيم. اگر با چوب به سر مقتول زدم تنها ميخواستم او را بيهوش كنم تا بتوانيم سر فرصت به دنبال پولها بگرديم. نميدانستم او ميميرد. بعد از صحبتهاي اين پسر سه قاضي جنايي وارد شور شدند و متهم را به قصاص محكوم كردند.»