فرارو- هشت قسمت از آخرین سریال محمد حسین لطیفی پخش شده و از همان قسمت اول با حاشیه همراه شده است. صحنه تشییع جنازه در ابتدای کار واکنش و اعتراض های زیادی را به همراه داشت. اما با گذشت بیشتر داستان موضوع دیگری به بحث روز تبدیل شد؛ تصویر کشیدن "میردامادی" امروزی.
سریال «تنهایی لیلا» از 3 مرداد سال 1394 پخش خود را از شبکه سوم سیما آغاز کرد. به گفته دست اندرکاران این سریال 30 قسمتی قرار است هر شب به مدت 40 دقیقه پخش شود. هرچند که می توان گفت که نزدیک به پانزده دقیقه این زمان هر شب به روایت آنچه در گذشته اتفاق افتاده است می گذرد.
با انتشار این خبر که لطیفی قرار است سریالی دیگر بسازد سریال دوستان زیادی را به خود جلب کرد. این کارگردان که سریال های موفقی همچون صاحبدلان، دودکش و همسایه ها را در کارنامه خود دارد ثابت کرده که به خوبی توانسته با مخاطبان ارتباط برقرار کند. زمانی که لیست بازیگران این سریال هم مشخص شد این اشتیاق بیشتر شد. وجود بازیگرانی همچون اکبر زنجان پور، حسن پورشیرازی، بهروز شعیبی و اندیشه فولادوند که مدتی است کمتر بر جلوی دوربین ظاهر شده اند این اشتیاق را بیشتر کرد.
اما با آغاز سریال مشخص شد که نه تنها نقش شعیبی هیچ تفاوتی با سایر نقش هایش ندارد بلکه گریم او هم متفاوت نیست و قرار است همان نقش تیپیکال و همیشگی اش را ایفا کند یعنی فردی خجالتی و متدین.
روزنامه هفت صبح هم به این تکرار واکنش نشان داد و در گزارشی نوع بازی تا شیوه لباس پوشیدن شعیبی را مورد بررسی قرار داد.
در این گزارش آمده: «بهروز شعیبی در «تنهایی لیلا» مجددا همان گریم همیشگی خود را حفظ کرده. موها و رویش نسبتا بلند و آشفته با همان عینک دور مشکی معروف؛ گریمی که بیشتر شکل و شمایل یک بچه مثبت، آدم خوب یا فردی بسیار ساده و بیآلایش را نمایش میدهد.»
در ادامه این گزارش هم نوشته شده: «آقا محمد سریال «تنهایی لیلا» را میتوان شمایلی کامل از نقشهای مثبت بهروز شعیبی دانست. او پیش از این رگههای پررنگی از نقش محمد را به نمایش گذاشته بود؛ ولی حالا وجوه مذهبی و مثبتش به اوج رسیده است.»
با آنکه رفت و برگشت مدام به زمان حال و آینده تغییری در روند سریال سازی لطیفی بود اما خیلی زود مشخص شد که آنچه شاهد آن هستیم آنچنان هم دور از فضای «صاحبدلان» قدیمی نیست.
داستان این سریال درباره محمد، متولی امامزادهای است که در زلزله خانواده خود را از دست داده است. لیلا دختری است از خانواده ثروتمند و البته غیرمذهبی و نازپرورده که عشق به محمد کاملاً او را دگرگون میسازد و ایمان او را تحکیم میکند و با محمد ازدواج میکند و صاحب یک فرزند میشود اما در نتیجه محمد که بیماری قلبی داشت میمیرد؛ با این حال لیلا زندگی مذهبی را انتخاب میکند و با وجود اصرار خویشاوندانش به زندگی قبلی خود باز نمیگردد و به بزرگ کردن فرزندش نزد خانوادهٔ همسرش میپردازد.
اما آنچه این روزها «تنهایی لیلا» را به یکی از سریال های بحث برانگیز تبدیل کرده است صحنه ای است که این علاقه را بین دو کارکتر اصلی به وجود آورد. لیلا دختر پولدار داستان مجبور می شود به علت خرابی ماشینش شبی را در امامزاده به سر کند. هنگامی که او به خواب می رود محمد که جوانی متدین است برای محک زدن ایمانش و جلوگیری از غالب شدن هوای نفس دست خود را در آتش می سوزاند. این کار توجه لیلا را به خود جلب کرده و باعث ایجاد علاقه او به محمد می شود.
این بخش داستان واکنش های بسیاری را به همراه داشت. باورپذیر نبودن داستان، پررنگ کردن و غیرقابل کنترل بودن هوای نفس و... همه مواردی بودند که صدای اعتراض بسیاری از مخاطبان را بلند کرد اما آنچه شاید کمتر به آن اشاره شده است آن است که در به تصویر کشیدن داستان محمد و لیلا شاهد ظهور یک "میرداماد" امروزی هستیم.
داستان محمد و لیلا همچون همان روایت معروف طلبه جوان و دختر شاه عباس است. روایتی که در آن هم طلبه ای جوان به نام محمدباقر در اتاق خود مشغول مطالعه بوده و دختری جوان که همان شاهزاده است به اتاقش وارد می شود و از او میخواهد تا به خاطر اختلافی که با زنان حرمسرا داشته شب به او پناه بدهد. صبح روز بعد که شاهزاده از خواب بیدار می شود ماموران او و طلبه را نزد شاه میبرند و او دستور می دهد که تحقیقی شود که آیا جوان خطایی انجام داده یا نه و از او می پرسد: «چطور توانستی در برابر نفست مقاومت کنی؟» طلبه هم 10 انگشت سوخته خود را نشان داده و می گوید: «چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مينمود. هر بار که نفسم وسوسه ميکرد يکي از انگشتان را بر روي شعله ی سوزان شمع ميگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا شيطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند.»
شاه عباس از تقوا و پرهيزکاري او خوشش می آید و دستور می دهد شاهزاده را به عقد محمد باقر در آورند و از آن پس او با لقب ميرداماد خوانده شد.
«تنهایی لیلا» به قلم حامد عنقا نوشته شده است و با آنکه کم و بیش دیگر داستان سریال در این رفت و برگشت های زمان حال و آینده مشخص شده است اما شاید گره ای تازه به داستان ماجرای میرداماد امروزی و شاهزاده اضافه شود که بتواند یادآور ساخته های موفق لطیفی باشد اما اگر غیر از این باشد، آخرین ساخته لطیفی هم پر شده است از کلیشه هایی که بارها و به شکل های مختلف تا به امروز به تصویر کشیده شده اند.
سریال «تنهایی لیلا» پیش تولید خود را از ابتدای اسفند ماه ۱۳۹۳ آغاز کرد. ابتدا قرار بود این مجموعه تلویزیونی همزمان به ۳ زبان فارسی، انگلیسی و عربی برای مخاطبان داخلی و خارج از کشور از اول ماه مبارک رمضان ۹۴ هر شب از شبکه آی فیلم پخش شود که با صلاح دید کارگردان زمان پخش و شبکه این مجموعه تغییر نمود. حسن پورشیرازی، نسرین مقانلو، اندیشه فولادوند، سام قریبیان، مینا ساداتی، بهروز شعیبی، حسن جوهرچي، اکبر زنجان پور، آفرین عبیسی، برزو ارجمند، رضا رویگری، سعید داخ، بهادر زمانی و علی صالحی از بازیگران این سریال هستند.
بهتر بود کارش رو خطاطی یا نقاشی انتخاب میکردن!
چند سال قبل یه شب با یه دکل تنها شدم چند بار وسوسه شدم برم بلندش کنم بدزدمش ولی از خدا ترسیدم رفتم دستم رو گذاشتم روی اجاق گاز دستمو سوزندم
از این همه نظر به یهخبر درمورد اون مشخصه که هیچچچچچچچچکیییییییی این سریالو نمیبینه!
از این همه نظر به یهخبر درمورد اون مشخصه که هیچچچچچچچچکیییییییی این سریالو نمیبینه!
آزادیتو عشقه فرارو آزادی
كلا حالا تو واقعيت خدا عالمه!!! هر كس با مثه خودش ازدواج ميكنه حداقل از دوروبريام ميگم نه اينكه مذهبي بودن برا ازدواج يه آپشن بحساب بياد
فلش بك ها به شدت اعصاب خرد كن هستند
داستان اصلا كشش نداره در حالي كه اين موضوع ميتونست خيلي بهتر روايت بشه
در اخر حيف اقاي لطيفي و صدالبته اقاي پورشيرازي كه تو چنين سريال ضعيفي كار كردن
چرا خودش خونه دوستش نرفت؟
آیا اسلام میگه که ما خودمون رو در معرض خطر قرار بدیم و بعد نفسمون رو امتحان کنیم؟
آیا اسلام نگفته تا میتونیم از شر شیطان دور باشیم؟
آیا واقعا این محمد آقا نماد بچه مسلمان است؟
آیا بچه مسلمان باید شلخته و بی دست و پا باشد؟
آیا نباید بچه مسلمان دستی به سر و رویش بکشد؟
آیا نباید بچه مسلمان زمانی که خطر گناه تهدیدش میکنه از عقلش استفاده کنه؟
و به جاش از آتش جهت سوزاندن بدن خوذش استفاده کنه؟
این اسمش چیه به نظرتون؟
واقعا صدا و سیما با ساختن همچین کلیشه های مسخره ای چه هدفی را دنبال میکنه؟!!!
من واقعا درک نمی کنم یک جوان با تقوا چرا باید برای تجاوز نکردن به یک دختر انگشت های دستش رو بسوزونه فرق این مرد با تقوا با اراذل و اوباشی که به دخترهای جوان تجاوز می کنندچیه اونها هم اگه دستشون رو بسوزونن اینکار رو نمی کنن لابد
با اين سريال ها ميخوان با سريال هاي امريكايي رقالت كنند؟؟؟؟؟
همیشه از عدم استفاده از همین منابع غنی دم میزنید حالا یکی هم رفته سراغش سنگ میزنید ؟
واقعا مگه میشه؟؟؟ مگه داریم؟؟
اگر منبع دقیق شما داستان های عشق و عاشقی آبکیه که هندی ها استاد ساختن فیلم از روی منابع دقیقند !!!
یه دختر (که حتما باید چادوری باشه) یک تنه مث یک مرد (بدون هیچ احساساتی) تمام مشکلاتو حل میکنه
نمیدونم چرا صدا و سیمای از نشون دادن چهره ظریف و احساسی زن بدش میاد...
من سه قسمتش و دیدم دیگه نگاه نکردم واقعا به شعور مخاطب توهین میشه.
حداقل خلاقیتی به خرج بدهند و مرد مومن را عاشق دختر می کردند و بعد اصلا می زد دختره را خفه می کرد بعد می رفت خودش را تسلیم پلیس می کرد و تو زندان خود کشی می کرد
خنده دار است ؟
حداقل جدید است
من هر شب می بینمش کلی می خندم
سریال آبکی
بعضی چیزها هرچی تکرار بشه کمه .
مثلا قصه خیلی از فیلمهای هالیوود تهدید جهان توسط آدم های فضایی ، دایناسورها ، زنبورها یا مورچه های آدم خوار و نجات زمین توسط قهرمانان فیلم که معمولا یه زن و مردن که در جریان فیلم عاشق هم میشن .
به نظر شما تکرار برا همه خوبه فقط تو این دور و زمونه که شهوت انسان طغیان کرده پرداختن به همچین موضوعی بی مورد به نظر میرسه ؟؟؟؟؟؟
پمپاژ دروغ
تبلیغ یه جریان
کلا کار صدا و سیما غیر از اینا هست؟
هنوز هم بجز اندک بقیه جوانهای معمولی( نه مذهبی)به دختری صرف اینکه تنها ست تجاوز نمی کنند مگر چه تعداد متجاوز در جامعه هست که حتما باید جوان مذهبی شدید ساکن امام زاده دستش را بسوزاند که تجاوز نکند
افتضاح است این تفکر ضربه به دین است و تمسخر دینداران
من چند سال پیش برای در کره برای یک کره ای حجاب را داشتم توجیه می کردم گفتم هرچند زن بی حجاب قصد و نیتی ندارد ولی مردان شاید کنترل خود را نداشته باشند از این توجیه و دلیل من چنان تعجب کرد که من شرمنده شدم از این دلیل.
می گفت چرا باید مرد نتواند خود را کنترل کند
آنوقت فیلم می سازم یک جوان بشدت مذهبی اگر دستش را نسوزاند به دختری تنها که پناه آورده تجاوز می کند.
شرم باد از این نوع نگرش که بدترین توهین است به جوان دیندار
و هر وقت قصه ساختگی میرداماد را می شنوم افسوس م یخورم این چه داستانی است که یک طلبه عارف و با کمالات نتواند به نفسش غلبه کند مگر با سوزاندن دستش ؟؟؟؟ !!!!!
انگار فرض طبیعی اینه که تو اون شرایط آدم تجاوز کنه. حالا یه مرئ مومن با اون همه اعتقادات به زور سوزاندن دست خودشو کنترل کرد پس ما مردم عادی باید راحت تو این شرایط تجاوز کنیم!!
نرفتن توی امامزاده رو یه جورایی میشه در کرد ...
ولی سوزوندن انگشت ؟!!!
سریال رو میگم!!!