اواسط سالن نشسته بودم تا مراسم در نوبت عصر آغاز شود. «محمود احمدینژاد» پیش از ورود به سالن نگاهی به داخل میکند؛ من هم نگاهی به او. چشم تو چشم شدیم و به رسم همیشگیاش دستی تکان داد و من هم برایش دست بلند کردم. احمدینژاد از در کناری وارد سالن میشود و به سمت جایگاه خود در ردیف اول میرود، اما پیش از نشستن، رو به جمعیت میایستد و دو نفر را صدا میزند. با انگشت به سمت جایی که نشستهام، اشاره میکند. فکر کردم که اشاره به پشت سر من است ولی پشت سرم هنوز کسی ننشسته بود. باز هم دستی برایش تکان دادم. چند دقیقه بعد از نشستن در جایش، یک نفر بالای سرم ظاهر شد.
از من و نفر کنار دستیام کارت ورود خواست. شخص کناردستی، میگوید که من را فلانی معرفی کرده ولی من نه معرفی شده بودم و نه کارت داشتم. از من خواستند که به بیرون جلسه بیایم. به طبقه همکف رفتیم. در مسیر سؤال و جواب شدم که چگونه وارد شدی و... . درنهایت بهدلیل نداشتن کارت ورود به بیرون از ساختمان هدایت شدم. موقع ورود کسی از من کارت دعوت نخواسته بود، همین را به آنها گفتم. نمیدانم ظاهرشدن حراست بالای سرم ربط دقیقی به اشارات احمدینژاد دارد یا اتفاقی بوده. شاید هم آنقدر جلسات خصوصی برگزار کردهاند که چهره یک غریبه برایش آشکار میشود. شاید هم چهرهام از دفعه قبل که در مراسم تقدیر هم محلیهایش در مسجد جامع سمنگان حاضر شدم و سؤال و جواب کردیم در ذهنش باقی مانده بودم... بههرحال به بیرون «هدایت» شدم.
آغاز نشست سیاسی
ورود برای عموم ممنوع؛ قرار است در این مکان «نشست سراسری تبیین اندیشههای امام و انقلاب»، برگزار شود؛ نشستی که روز پنجشنبه در دانشگاه خود خوانده احمدینژاد برگزار شد، ولی صبح تا عصر به انتقاد و حمله به دولت یازدهم گذشت؛ نشستی سراسری با حضور کسانی که «نیروهای دلسوز انقلاب» از سراسر کشور میخواندند. ولی بیشتر مدیران و وزیران احمدینژاد خودنمایی میکردند. میتوان گفت این نشست آغاز فعالیتهای «علنی» انتخاباتی رئیس دولت نهم و دهم بود؛ چراکه او روز پنجشنبه از برنامهریزی برای «سخنرانی»های استانی خبر داد. البته در غیاب مردی که شایعه بازداشتش تکذیب شده بود؛ «اسفندیار رحیممشایی». «احمدینژاد» در دانشگاه ایرانیان، از تشکیل کارگروههایش در استانها خبر داد؛ آن هم از یک سال و نیم پیش. حالا دیگر وقت عملیاتیکردن است.
برای همین، آخر هفته برخی از اعضای شورای مرکزی استانها را بههمراه وزرا و مدیرانش به تهران فراخواند، تا پشت درهای بسته، پیشنهادها درباره کارگروهها شنیده شده و کار بهصورت جدی آغاز شود. این همایش را باید بهنوعی اعلام موجودیت جمعیت «احمدینژادیها» قلمداد کرد؛ جمعیتی که به سبب برگزاری پشت درهای بسته و کنترل امنیتی شدید نمیتوان اسم «حزب» بر آن گذاشت، هرچند که کسی از آنها ناراحت نخواهد شد، چون افتخار «احمدینژاد»، عضویتنداشتن در حزب است! شاید واژه برازنده این جمعیت، «تشکیلات احمدینژاد» باشد؛ چراکه معمولا در کنگره احزاب، درها به روی خبرنگاران باز است. البته گفته میشد که قرار است حدود ٧٠٠ نفر در این همایش حاضر شوند ولی با ارفاق میتوان گفت که ٢٠٠ نفر آمده بودند. محل برگزاری این همایش، ساختمان دانشگاهی بود که حاشیههای زیادی را درست کرده است.
ساختمان بیتابلو در بهار
برای رسیدن به ساختمان دانشگاه «ایرانیان» باید در «جنتآباد» تهران، به خیابانی رفت که نام آن از زبان احمدینژاد زیاد شنیده میشد: «بهار»؛ چند خیابان قبل از آن، بنبست «بهار» هم وجود دارد که برخی فکر میکردند «بهار» احمدینژاد، همان «بهار» بنبست است، اما او با وجود بازداشت دو معاونش در دولت، حس میکند که تازه اول راه است و بنبستی برایش وجود ندارد؛ راهی برای انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری.
ساختمان در یک کوچه بنبست است، اما از اهالی که سؤال میشد دانشگاه احمدینژاد کجاست، هیچکس نمیدانست. البته حق هم داشتند؛ ساختمانی بینام و نشان و بدون تابلو، ناشناخته باقی میماند؛ حتی برای اهالی محل. همین موضوع شاید برای افرادی که آدرس دقیق نداشتند، دردسرساز شده بود. روبهروی کوچه بنبست، گعده افرادی با شمایل و تیپهایی که در همایش بیشتر هم بودند، دیده میشد. دو نفر از همانها در خیابان بهار مشغول قدمزدن بودند. وقتی از آنها پرسیدم دانشگاه احمدینژاد کجاست، چنان با تعجب گفتند نمیدانیم که انگار تابهحال نام احمدینژاد را نشنیدهاند؛ که البته همان دو نفر هم در صف نماز جماعت همایش حضور داشتند!
ورود برای همه آزاد نبود، اما همه دوست داشتند که بدانند در دانشگاه بیتابلو چه میگذرد؛ هرچه میگذشت حرف از درس و مشق نبود و هرچه که بود، آغاز کارهای تشکیلاتی احمدینژاد. انگار تبیین اندیشههای امام و انقلاب را نوعی پوسته برای کارشان انتخاب کردهاند.
انتهای کوچه بنبست، دست چپ، ساختمانی خاکستری، با رگههای قرمز قرار دارد. پشت در ورودی پارکینگ آن، تلقهای پلاستیکی محکم و مشجر قرار داده شده بود تا از لابهلای نردههای در پارکینگ هم داخل حیاط دیده نشود. برای ورود باید ٤و٥ پله بالا رفت سپس با عبور از در چوبی لوکس با تلفیقی از شیشه، وارد شد؛ البته شیشهها هم مشجر است. در ورودی، دو نفر برای تحویل موبایلها و سایر وسایل ایستادهاند. در سمت راست در ورودی، یک نفر پشت میز نشسته و وسایل را داخل کمدهای سه کنج دیوار، میگذاشت. یک نفر هم داخل اتاق کنار میز، موبایلها را از نفر پشت میز میگرفت و یک شماره را با چسب به گوشی میچسباند و یک شماره را هم به صاحب گوشی میداد. روبهروی در ورودی هم چند میز قرار گرفته بود که کارت اعضای شرکتکننده از استانها به تفکیک روی آن قرار گرفته بود و پس از احراز هویت، کارت ورودشان را تحویل میدادند.
برنامههای همایش
پس از تحویل وسایل و بازرسی توسط حراست، چندین میز با رومیزیهای قرمزرنگ قرار داشت که انگار برای سرو ناهار تعبیه شده بودند؛ البته پیش از آنها، یک میز دیگر قرار گرفته بود که روی آن پر بود از پوشههای دکمهدار.
به هر نفر هنگام ورود یکی از این پوشهها تحویل میدادند؛ پوشههایی که چند برگ سفید را با شیرازه، کنار هم قرار داده بودند و یک خودکار آبی وارداتی، که انگار وسایلی بودند برای یادداشتبرداشتن از مباحث و سخنرانیها. یک برگه دیگر هم داخل پوشهها بود که برنامه و سخنرانان همایش را اعلام میکرد: «محمود احمدینژاد»، «مجید نامجو» وزیر سابق نیرو، «علی نیکزاد» وزیر سابق مسکن و شهرسازی، ««مهدی غضنفری» وزیر سابق صنعت، «مجتبی ثمرههاشمی» مشاور احمدینژاد، سردار «رستم قاسمی» وزیر سابق نفت، ... و دوباره «محمود احمدینژاد». در بین این سخنرانیها، زمانی برای تنفس، ناهار و نماز هم در نظر گرفته شده بود؛ البته برنامهای هم در لیست بود که شاید مهمتر از سخنرانیها باشد؛ «تشکیل کمیسیونها» یا همان «کارگروهها» که احمدینژاد هم در سخنرانی افتتاحیه به آن اشاره کرد.
«احمدینژاد» با اشاره به تشکیل کارگروههای استانی برای بازخوانی آرمانهای امام(ره)، گفت: «خوشبختانه از یکسالونیم قبل کارگروههایی تشکیل شده و این موضوعات به بحث گذاشته شده و مختصر ارتباطاتی هم در استانها تنظیم شده است. معنای این بیاعتنایی به سایر مسئولیتهای یک انسان انقلابی نیست، ولی این مسئله بسیار مهم است. اگر این باشد بقیه مسائل هم خواهد بود، ولی اگر این را از دست بدهیم، هیچچیز باقی نخواهد ماند». او زمان تشکیل کارگروههای استانی و ارتباطگیریها را یکسالونیم پیش اعلام کرد؛ زمانی که در برابر سؤالات خبرنگاران مبنیبر احتمال بازگشت به سیاست، یا لبخندهای معروفش را به نمایش میگذاشت یا عید را تبریک میگفت یا پاسخهای «انحرافی» میداد.
یک نفر سنگ، دیگری لگد میزند
«محمود احمدینژاد» که در جمع افراد تشکیلات خود سخنرانی میکرد، در قسمت دیگری از سخنانش گفته «اینجا قرار نیست پاسخ هجمههای گسترده به دولتهای نهم و دهم را بدهیم». او افزود «علت اصلی این هجمهها این بود که ایستادگی بر آرمان و ارزشها انجام شد. نمیگویم صددرصد و کامل، اما در حد توان این اتفاق افتاد. برگ سبزی تحفه درویش! ما کسی نیستیم، بنده کسی نیستیم».
«احمدینژاد» درعینحال گفت: «ما اهل دعوا و فحاشی نیستیم، این اعمال متعلق به عقبافتادههای تاریخ است. ما به کسی جز آمریکا هجمه نمیکنیم. امام و رهبری فرمودند حواستان باشد با چه کسی طرفید. معلوم است خیلیها را دشمن جلو میاندازد و برخیها هم به انگیزهها و بهانههای مختلف وارد میشوند؛ اما نباید فراموش کرد که دشمن ما آمریکاست».
او در سخنانی حیرتانگیز برای بیان آنچه هجمه به دولتهایش مینامید، از تعابیر عجیبی استفاده کرد: «امروز هرکس در وجودش انگیزه نادرستی دارد، بهانهای پیدا میکند برای هجمه و توهین به دولتهای نهم و دهم. هرکس هرچه در دست دارد، میزند، یک نفر سنگ و دیگری لگد میزند، شمشیردار با شمشیر و نیزهدار با نیزه میزند. درواقع از شش جهت هجوم آوردهاند». او ادامه داد: «در دنیا خیلیها از عدالت و آزادی سخن گفتند، اما در عمل پوست مردم را کندند. امروز میبینیم چه خفقانی در جهان وجود دارد. با وجود این، آینده بسیار روشن است و پیروزی انتظار ما را میکشد».
او افزود: «هربار شبکههای استکباری را باز میکنیم و میبینیم مشغول فحاشی به ما هستند، خدا را شکر میکنیم. آنها تصور میکنند ما از این مسئله ناراحتیم درحالیکه خدا را به سبب دشمنی آنان سپاسگزاریم». «احمدینژاد» به دیدار خود با مقام معظم رهبری برای پیگیری بازخوانی و تبیین آرمانهای امام(ره) و انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: «زمانی خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و برنامه بازخوانی آرمانهای امام(ره) و انقلاب را خدمت ایشان عرض کردم. ایشان راهنماییها و رهنمودهایی را بیان فرمودند و در نتیجه، این بازخوانی تکلیف بنده شد؛ اما وقتی رهبر معظم انقلاب، در یک سخنرانی عمومی مسئله بازخوانی آرمانهای امام را مطرح کردند، این مسئله برای هرکسی که سخنان مقام معظم رهبری را شنیده است، تکلیفآور است».
حمله به دولت
در طبقه همکف ساختمان، پس از میزهایی که بعد از ورودی قرار گرفته بود، محیطی از آن با موکت پوشیده شده بود و محلی شده بود برای استراحت شرکتکنندگانی که از شهرها و شهرستانها آمده بودند. خوبی این مکان که بالاتر از حیاط قرار داشت، باز بودن یک طرف آن بود که باعث میشد هوا جریان داشته باشد. در کنار دیوارها و میزها، چند دستگاه سماور بزرگ برقی قرار گرفته بود تا برای حضار، چای آماده باشد. تعدادی از شرکتکنندگان روی زمین، کتهایشان را به شکل بالشت درآورده بودند و مشغول استراحت بودند.
تعدادی هم دور هم نشسته بودند و موز و خیار و کیک یزدی که در ظروف یکبارمصرف برای میانوعده تهیه شده بود، تناول میکردند؛ البته در این طبقه هم یک بلندگو نصب شده بود تا کسانی که مشغول استراحت هستند هم از شنیدن سخنان افرادی که در پارکینگ سخنرانی میکردند، محروم نشوند. علاوهبر محرومنشدن افراد داخل ساختمان، همسایگان هم از سخنرانیهای صبح محروم نشدند، چون صدای این بلندگو بهقدری بلند بود که حتی از داخل کوچه هم شنیده میشد.
حولوحوش ساعت ١٢ ظهر، بر تعداد خستگان از سفر یا سخنرانیها، اضافه میشد و سخنان «علی نیکزاد» هم تندتر. او که آخرین سخنران پیش از ناهار و نماز بود، به تندی به سیاستهای دولت یازدهم در حوزه مسکن میتاخت. او که تنها وزیر احمدینژاد در کاروان ثبتنام «اسفندیار رحیممشایی» برای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بود، مانند رئیسش ادعایی جهانی کرد: «من تمام تجربیات ساخت مسکن در دنیا را خواندهام».
او در سخنان خود چپ و راست به دولت حمله میکرد: «ما در بیابان مسکن ساختیم، شما لطف کنید شیر آب آن را وصل کنید»؛ «اگر نمیتوانید پروژهها را جمع کنید، خب یکی را که بلد است بیاورید جمع کند»؛ «تمام راهحلها را بررسی میکنند آخرش میرسند به راهحلهای دولت نهم و دهم، بعد عصبانی میشوند و زیرمیز میزنند». او از شغل اینروزهایش در «ستاد اجرائیات فرمان امام(ره)» گفت که مشغول آپارتمانسازی است.
پیش از او وزرای صنعت و اقتصاد احمدینژاد هم مانند نیکزاد به انتقاد از دولت روحانی پرداختند. اما قبل از آنها، «خسرو معتضد»، فردی که سالها در گُل ساعات پخش برنامههای صداوسیما یکربع آنتن در اختیار داشت، پشت تریبون رفت و گفت: «آقای دکتر احمدینژاد آمد و رفت و انصافا زحمت کشید که در تاریخ ماندگار شد». او که لقب تاریخنگار را یدک میکشد، در سخنانش از خانم خبرنگار ایتالیایی که به منزلش آمده بود هم خاطرهای گفت: «چندروز پیش یک خانم خبرنگار ایتالیایی در منزل من بود، میگفت سختگیری دکتر احمدینژاد باعث شد اینها الان بیایند بنشینند و مذاکره کنند. اگر آن سختگیری نبود، اینها نمیآمدند و مذاکره به هیچ نتیجهای نمیرسید».
مجری مراسم هم شخصی بود که «احمدینژاد» بهخاطر او یکشنبه سیاه را در مجلس رقم زد: «عبدالرضا شیخالاسلامی». پس از این سخنرانیها اعلام شد که به دلیل کمبود وقت، «ثمرههاشمی» در نوبت صبح سخنرانی نمیکند و جمعیتی که برای شرکت در همایش، در پارکینگ ساختمان جمع شده بودند، برای صرف ناهار و اقامه نماز به طبقه همکف آمدند.
گعدههای پس از نماز
گوشه طبقه همکف و پشت اتاق نگهداری از گوشیهای موبایل، چند دیگ و قابلمه روی آتش قرار گرفته بودند تا ناهار شرکتکنندگان را تهیه کنند. همانطور که هنگام ورود به ساختمان از بوی فضا میشد حدس زد، ناهار «خورش قیمه» است. شرکتکنندگان به همان میزی که پوشه دکمهدار را تحویل میداد، مراجعه میکردند و یک ظرف آلومینیومی حاوی برنج سفید تحویل میگرفتند که درون ظرف هم یک کاسه یکبارمصرف حاوی خورش قیمه قرار داده شده بود. نوشابه ساخت داخل و نان لواش هم از گزینههای اختیاری بود که کنار غذا میتوانستند، استفاده کنند.
با پخش اذان، در طبقه همکف همه به صف ایستادند تا نماز جماعت ظهر و عصر را بهجا بیاورند. بین نماز ظهر و عصر، «مرتضی تمدن»، استاندار تهران در زمان احمدینژاد و یار جدید او، به میان نمازگزاران آمد و نمازش را بهجا آورد. چند صف جلوتر هم حجتالاسلام «عباس امیریفر» ایستاده بود و چند صف عقبتر، «عبدالرضا داوری»، مشاور سابق احمدینژاد.
«امیریفر» پیشنماز مسجد سلمان فارسی بود.
پس از پایان نماز ظهر، عدهای بهطور ایستاده پشت میزهای با رومیزی قرمز، مشغول خوردن چلوخورشت بودند، چراکه وقتی نماز ظهر به نیمه رسید و رکعت دوم پایان یافت، تعداد زیادی از نمازگزاران، نمازشان را تمام کردند؛ آنها مسافر بودند و نماز چهاررکعتی برایشان دورکعت بود. بعد از نماز «امیریفر» یک گوشه، نزدیکیهای نردههای طبقه همکف از آنجا که حیاط پیدا بود، با برخی افراد گعده کرده و مشغول بگووبخند بود؛ «تمدن» هم کمی دورتر از «امیریفر» مشغول کاری مشابه بود.
«تمدن» در خلال حرفهایش به سفر چند روز پیش «احمدینژاد» به یکی از شهرستانهای استان چهارمحالوبختیاری اشاره میکرد و مدعی بود از شش هزار نفر جمعیت آن شهرستان، چهار هزار نفر به استقبال آمده بودند. او تأکید میکرد ما از این استقبال مغرور نمیشویم! یکی از حضار میگفت آنها با قلب آمدهاند و بهزور آورده نشده بودند. احمدینژاد پنجشنبه اول مرداد، به بهانه شرکت در مراسم «کاروان میثاق با شهدا» به «چلیچه» رفته و در جمع مردم آنجا سخنرانی کرده بود. او پیش از این هم در چند شهرستان رفته و سخنرانی کرده بود؛ سخنرانیهایی که او از مدونشدن و برنامهریزی برای آن خبر داده.
او در سخنرانی آغازین همایش روز پنجشنبه در طیف هواداران خود گفته: «اگر به مبانی امام(ره) برگردیم دستاوردهای ما صدها برابر میشود. بنده هم بهعنوان وظیفه شروع کرده و براساس فهم خودم با تکیه بر نظرات رهبری و تفسیرهایی که شده است، این مسائل را در سخنرانیهای استانی مطرح کنم». سخنرانیهایی که مسلما پژواک آنها در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری آینده شنیده خواهد شد.
قلب همایش؛ کارگروهها
اما شاید بتوان گفت مهمترین بخش همایش، بعد از ناهار و نماز آغاز شد. البته برنامه و محل تشکیل آنها، پس از سخنرانی «نیکزاد» توسط مجری برنامه اعلام شد؛ «کمیسیونها» یا همان «کارگروهها» که آغازی بودند بر شروع کارهای تشکیلاتی احمدینژاد. در این همایش شرکتکنندگان در شش کارگروه اصلی دستهبندی شده بودند که هرکدام از این گعدهها پس از استراحت، در محلهای گفتهشده جمع شدند تا راهبرد و خط مشی اجرائیشان به آنها اعلام شود: کارگروههای «سیاسی و بینالملل»، «رسانه»، «استانها»، «پشتیبانی»، «اقتصاد» و «اندیشه». شکل تشکیلاتی کارگروهها اینطور است که کارگروه اصلی در تهران و کارگروه استانها ذیل مرکز اداره میشوند. هر کدام هم در مراکز استانها شاخههای شهرستانهای خود را دارند.
این شکل از کار تشکیلاتی نشاندهنده عزم جدی «احمدینژاد» و طیف وابسته به او برای ورود به عرصه سیاست است. او در این تشکیلات دست روی موارد مهمی گذاشته که هرکدام برای خودش میتواند پاشنهآشیل باشد؛ چند کارگروه در سالن همایش، چندتای دیگر در طبقه سوم غربی و کارگروه «سیاسی و بینالملل» در طبقه همکف یا همان نمازخانه. اعلام خط مشی و آییننامه این کارگروه را «مجتبی ثمرههاشمی» برعهده داشت.
شاید طبقه همکف از بقیه مکانهای کارگروهها بهتر بود؛ رو به حیاط که باعث میشد نسیم بعدازظهری این روزهای غرب تهران، هوای آنجا را عوض کند و کمی هم خنک. البته طبقه همکف، مشکلی هم داشت؛ دیگر شرکتکنندگان در کنار میزها مشغول صحبت با صدای بلند بودند و صدای آنها اجازه نمیداد افرادی که در کارگروه سیاسی و بینالملل روبهروی «ثمره» نشسته بودند، صدای او را بشنوند. البته یکی، دو نفری هم بودند که بیسروصدا به دیوار نمازخانه تکیه داده و بهکار خودشان مشغول بودند؛ «استراحت بعد از ناهار».
نرسیدن صدای «ثمرههاشمی» باعث شد تا برای او یک صندلی بیاورند و روی آن بنشیند و حرفهایش را بزند. او مقداری در مورد نفس تشکیل این کارگروه صحبت و منابع اصلی آن را به سه قسمت تقسیم کرد: «قانون اساسی»، «سخنان امام خمینی(ره)» و «بیانات مقام معظم رهبری». در ابتدای جلسه «ثمرههاشمی» قصد داشت آییننامه کارگروه را قرائت کند که برای شنیدن همه حضار که روی زمین بهصورت حلقه نشسته بودند، یکی از افراد حاضر در جمع، آن را با صدایی بلندتر از صدای «ثمره» خواند. ابتدای آییننامه چند اصل از قانون اساسی را یادآوری میکرد که بر «مبارزه با استکبار»، «حمایت از جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان»، «تلاش برای اتحاد جهان اسلام» و «تلاش در جهت کرامت انسانی» تأکید میکند. در بین قرائت آن، «ثمره» توضیحاتی هم ارائه میکرد.
به گفته او، کار این کارگروه، ارزیابی اتفاقات روز براساس مبانی قرائتشده است. هفت سرفصل مانند «سیاست خارجی در بین تودههای مردم سراسر جهان»، «نقش سیاست خارجی در بین نخبگان جهان»، «نقش سیاست خارجی در بین علما و اندیشمندان»، «سیاست خارجی و مسلمانان»، «سیاست خارجی و مللی که ادیان غیرابراهیمی دارند» و همچنین «سیاست خارجی و رسانه با تأکید بر دیپلماسی عمومی» برای این کارگروه تعریف شده است.
برخی برنامهها هم برای اجرا در کارگروههای استانها اینگونه ذکر شده: «بررسی معیارهای دشمن و دوست با تأکید بر عدالت، ایستادگی بر مواضع، ظلمستیزی و همچنین نحوه برخورد با دشمن»، «دشمنان اصلی، اعم از آمریکا و صهیونیسم با تأکید بر بررسی روند ایستایی یا افول قدرتهای بزرگ»، «شناخت سازمانهای بینالمللی و منطقهای مانند تعامل با پیمان شانگهای، D٨ و...». دو مورد آخر دستور کار را میتوان گفت برای تشکیلات احمدینژاد مهمتر از بقیه است، چراکه آنها تقریبا در یک راستا هستند ولی برای تأکید بیشتر، آنها را به قسمتهای مجزا و ریزتر تقسیم کردهاند: «مسائل روز اعم از نحوه تعامل با همسایگان، آمریکا و غرب، بررسی اتفاقات حوزه هستهای و نگرانیهای موجود از بهخطرافتادن استقلال و استکبارستیزی». مورد بعدی هم «مردم و سیاست خارجی و نحوه پیشبرد توسط مردم و مخاطرات بیتوجهی به آنها» بود.
«ثمرههاشمی» پس از قرائت این بندها، مقداری درباره آنها و نحوه اجرای آنها هم توضیح داد. اما شاهبیت صحبتهای او مسئلهای غیر از «تبیین مبانی و آرمانهای امام و انقلاب اسلامی» بود؛ شاهبیتی که ایجاد این تشکیلات در آن خلاصه میشد: «نقد سیاست خارجی دولت فعلی باید در دستور کار دائمی کارگروههای سیاست در استانها باشد».
این به آن معناست که احمدینژاد یکی از پاشنهآشیلهای دولت خود را پیدا کرده و سعی دارد آن را از طریق نقد وضع موجود ترمیم کند تا با چهرهای بندزدهشده، بتواند وارد گود انتخابات شود. شیوه اجرای این آییننامه هم که با شیوه اجرائی دیگر کارگروهها مشابهت دارد، از این قرار است که کارگروهها با استفاده از استادان مجرب، هریک از استانها یکی از موضوعات را انتخاب کرده و باید درباره آن، تحقیق و پژوهش کنند. پس از تکمیل، استانها نتایج را به مرکز میفرستند، مرکز هم این نتایج را در اختیار دیگر استانها قرار داده و بهنوعی همه از نتیجه پژوهشهای دیگر استانها با خبر میشوند. این نتایج طبق آییننامهها باید توسط استادان و سخنرانان همطیف، در مساجد و دانشگاهها استفاده شود.
استفاده دیگر تشکیلات احمدینژاد از کارگروههای استانی، بسیار هوشمندانه انتخاب شده، چراکه نتایج پژوهشهای کارگروهها باید توسط رسانههای استانی استفاده شود. این حرکت، مانند توزیع مویرگی در علم بازاریابی است؛ یعنی در مقیاس حداقلی و با غلظت حداکثری، اطلاعات مورد نظر خود را به جامعه هدف تزریق میکنند. همچنین این نتایج باید در استانها در قالب «سیدی» و «کتاب» منتشر و توزیع شوند. این کارگروهها بهصورت سالانه در مجمعی که در تهران تشکیل میشود شرکت کرده و فعالیت آنها مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
پس از سخنان «ثمره» برخی حضار مباحثی را مطرح کردند که سایر افراد به آنها پاسخ دادند. در کنار «ثمرههاشمی»، چهرهای جنجالی روی زمین نشسته بود؛ «ابولفضل ظهرهوند»، او پس از «ثمره» نکاتی را گفت تا به اصل حرفهایش برسد. او که سابقه سفارت ایران در ایتالیا را دارد، انتقادهای تندی علیه توافق هستهای و شخص وزیر خارجه بیان میکند که ملایمترین آنها این بود: «این توافق، مصداق یخرجونهم من النور الی الظلمات است...».
او افزود: «... با این توافق زیر ولایت اوباما رفتیم» ظهرهوند پس از پایان جلسه کارگروه، با برخی افراد حاضر بهصورت ایستاده به گپزدن مشغول شد. در همین گپ و گفت خودش از اینکه با وجود اظهارنظرهای تند، به برنامههای صداوسیما دعوت میشود ابراز تعجب کرد. «ظهرهوند» در زمان اصلاحات دستیار «محسن امینزاده» معاون وزارت خارجه بود، پس از انتخاب «احمدینژاد» در چرخشی آنچنان در دل «احمدینژاد» نشست که باوجود مخالفتهای «منوچهر متکی»، وزیر خارجه وقت، او بهعنوان سفیر ایران در «رم» معرفی شد. برخی اظهارات «ظهرهوند» در حد «هاله نور» و مسائلی از این دست است. او پس از سفری که احمدینژاد سال ١٣٨٧ به ایتالیا داشت در مصاحبهای حیرتانگیز مدعی شده بود: «گروهی قصد داشتند هنگام اقامت رئیسجمهوری در رم، با استفاده از تابش مقادیر بسیار زیاد اشعه ایکس، او را دچار مسمومیت کنند». او گفته بود: «این ماجرا توهم توطئه نبوده و صحت دارد!»
بفرما بیرون
پس از پایان کارگروهها، همایش با پخش نماهنگی از احمدینژاد که گلچین دیدارها و سفرهای او بود، ادامه یافت. هرچند طبق برنامه، احمدینژاد برای جمعبندی مباحث باید ساعت ١٨:٣٠ به سالن میآمد ولی او از ساعت ١٥:٣٠ وارد شد. هنگام ورود او جمعیت بسیار کمی در سالن حضور داشتند، او باز هم کاپشن «بهاری»اش را پوشیده بود. «شیخالاسلامی» هم پشت میکروفون رفت تا اعلام برنامه کند. پیش از سخنان احمدینژاد مقرر بود «ثمرههاشمی» سخنانی درباره «توافق هستهای» و سایر مسائل روز بیان کند؛ سخنانی که هنگام انتقاد برخی افراد حاضر در کارگروه سیاسی وعده داد تا در سخنرانی عصر بیان کند. از آن زمان که به بیرون از جلسه هدایت شدم، سخنان احمدینژاد و دیگر سخنرانان را نشنیدم و منبع خبری دیگری هم آن را منتشر نکرد؛ چون ورود برای عموم آزاد نبود.
خدایا خودت عدالتو برقرار کن