یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ مشاهده کسی که شیرین؛ صد سال را دارد شاد کننده است!
اما باید به این نکته توجه نمود که "ماندگاری بالا" تنها در مورد انسان ها ارزشمند نیست و به این دلیل ما در عوالم غیر انسانی نیز برای موجوداتی که دیرپا هستند بسیار ارزش قائل هستیم!
برای همین هم هست که بیشترمان از اینکه لاک پشت و کلاغ خیلی بیشتر از بیشتر انسان ها زنده می مانند ناخرسند نیستیم و این در حالی است که اگر لاک پشت را دست بالا موجودی بی ضرر می بینیم، کلاغ را از دیرباز موجودی "کج بال" می دانیم که در طی تاریخ هم مانع از این شده که صابون آدم ها به تن هم بخورد و هم باعث این شده که پنیر نان و پنیر و سبزی ارزانی خیلی ها نشود!
"ماندگاری بالا" در موجودات غیر زنده نیز ارزش به حساب می آید و این ارزش را به عنوان نمونه می توان کاملا در مواد غذایی مشاهده نمود!
به عنوان مثال خیلی از تولید کننده ها فقط به خاطر این تولیدات خود را پرهزینه تر روانه بازار می کنند که آن ها را با افزودن نگهدارنده، ماندگار تر از گذشته در سوپری ها و بقالی ها و فروشگاههای شهروند عرضه کنند و یا باعث شوند که اشربه ها و ماکولات مردم بتوانند حالا حالاها در یخچال و فریزر جا خوش کنند بدون آنکه خیلی زود با فاسد شدن "بی مصرف" و "دور انداختنی" به حساب بیایند!
به این ترتیب این "ماندگاری بالا" است که باعث می شود بسیاری از مواد لبنی و منجمله بعضی از شیرها به جای چند روز چند ماه سالم بمانند و این "ماندگاری بالا" است که موجب می شود خیلی از "خوردنی ها" به جای فصلی بودن چهار فصل شده و به مجرد ویار هر آدمی که دستش به دهانش می رسد، در دسترس "او" واقع گردند!
از خوردن و آشامیدن گذشته، آدم ها ترجیح می دهند از وسایلی استفاده کنند که عمری بوده و حالا حالاها خراب نشوند!
به این دلیل برای آنها هم خانه و اتومبیلی که مرگ ندارد فوق العاده ارزشمند است و هم شیرآلاتی همچون گروهه آلمان و یا نمونه ایرانیش قهرمان*؛ که نه تنها احتیاج به تعمیر ندارد، تعویض هم سرش نمی شود! مهم قلمداد می گردد.
اما "ماندگاری بالا" برای همه هم خوب نیست! مثلا تولید کنندگان کالاها و مایحتاجات مردمی ترجیح می دهند در عوض تولید محصولاتی که در طول عمر مشتری ها، فقط یک بار توسط آن ها خریداری می شوند، تولیداتی داشته باشند که هر سال مشتری ها را برای ابتیاعشان روانه بازار نمایندو خریداران را بر آن دارند که برای تصاحب مدل جدیدشان سر و دست بشکنند!
با این حساب است که "دمده" و "قدیمی" بودن یک چیز و یا دلزدگی و خستگی ناشی از سرو کار داشتن با وسایلی که بدون مراعات روحیه تنوع طلبی صاحب خانه ها، برای سال ها بدون تغییر باقی می مانند، بیش از آنکه محصول "نظرگاه" ها و "عملکردها"ی مشتری ها باشد، حاصل نیاز تولیدکنندگانی بوده است که لازم دیده اند با نوآوری های خود کهنه ها را دل آزار مشتری های قدیمی خویش بنمایندو ایشان را به "عکس العمل های" آنچنانی وادار نمایند!
بنابراین کاملا بجاست که وقتی محیط زیستی ها به مردمی که در زندگی روزمره خود به میزان زیادی از پلاستیک ها استفاده می کنند هشدار می دهند که چون پلاستیک ها در طبیعت 500 سال باقی میمانند، باید تا آنجا که ممکن است ازاستفاده از آنها بپرهیزند، کمتر کسی است که این هشدار را جدی بگیرد!
زیرا پلاستیک نه لباس میهمانی است که با یکی دو بار پوشیدنش دیگر "پوشیدنی" نباشد و نه مبلمان و یخچال فریزر و تلویزیون و موبایل و لب تاپ است که ایراد دارد آنها هوز همان قدیمی هایشان را داشته باشند و مورد استفاده قرار دهند !
در واقع برای خیلی از مردم پلاستیکی که 500 سال در طبیعت باقی میماند حکم "دیر پایی" و "ماندگاری" آدمی را دارد که موهایش را در آسیاب سپید نکرده است و لذا به جای خرده گیری بر آن می بایست برایش ارزش و اهمیت قائل شد و در باره آن,جز به نیکی سخن نگفت و فقدانش را از خداوند متعال خواستار نشد!
متاسفانه باید پذیرفت که مردمی که در مصرف پلاستیک کوچکترین صرفه جویی را در دستورکار قرار نمی دهند نمی دانند که اگر هم ماندگاری بالا و تجزیه ناپذیری در مورد بسیاری از چیزها؛اعم از انسان و غیر انسان و موجودات جاندار و بیجان؛ خوب است، این ویژگی در مورد چیزی که در صورت "غیر قابل مصرف" و "دور ریز" شدن، یا باید با سوزانده شدن از محیط خارج شود و یا با خاک بر سر شدن، جای محیط زیست را برای زندگی موجودات زنده تنگ نکند، خصیصه ای غیر قابل تحمل به حساب می آید!
شاید اگر بدانیم که سوزاندن پلاستیک ها برای مثال گاز سمی دیوکسین را که سرطان زا است منتشر می کند و خاک بر سر کردن آن ها در اماکن دفن باعث می شود که ماندگاری بالایشان جای سایر زباله ها را که به علت تجزیه و عدم ماندگاری نیاز به فضای کمی برای جایگیری دارند تنگ نموده و مسئولین و دست اندرکاران محیط زیست را بر آن دارد که زود به زود جاهایی برای زندگی انسان و دیگر موجودات زنده را به فضاهایی برای خاک بر سری زباله ها اختصاص دهند، دیگر به پلاستیک ها به چشم سایر مواد و محصولات و کالاها نگاه نکرده و به آن ها بابت "دیرپایی" و "ماندگاری" بالا،"دست مریزاد" و "احسن" و "دمشان گرم" نگوییم به ویژه اینکه در سال های اخیر بیماری مهلک سرطان به حقیقت دم خیلی از دوستان و آشنایان و فک و فامیلمان را براستی "سرد" کرده است!
*هرچند امروزه "قهرمان" ممکن است کمتر به گوش کسی خورده باشد، کم قدیمیی یافت می شود که "قهرمان" را به چشم خودش ندیده باشد!