یادداشت دریافتی- کاوه بهلولی قشقایی؛ فرض کنید در یک میهمانی بزرگ،فردی را به شما معرفی میکنند که از فوتبالیستهای حرفه ای می باشد:اولین سئوالی که به ذهن شما خطور می کند چیست؟مگر جز این است که می پرسید "در کدام باشگاه بازی می کند". و اگر در جواب شما بگوید که من تا کنون در هیچ باشگاهی ،بازی نکرده ام و فقط برای رسیدن به پیراهن تیم ملی و سرفرازی وطنم تلاش میکنم، شما چه پاسخی به او می دهید؟ قطعا در ذهنتان،با دو جواب مواجهه می شوید"این فرد، یا دیوانه است یا کلاش!"
عرصه و اعیان سیاست نیز همین گونه است، باشگاه هایی دارد که باید در ان ،سیاست را اموخت تا عندالزوم بتوان،در تیم ملی توفیق یافت، کدام کشور موفق در فوتبال را می شناسید که باشگاههای قدرتمند ندارد؟!"حزب " نقش باشگاه را در عرصه سیاست بازی می کند و امروزه ،سپهر سیاسی بدون تحزب، به طنزی تلخ می ماند که فقط در کشورهای توسعه نیافته می توانید مدلهایی از ان را بیابید.
اندر لزوم تحزب، سخنها فراوان رفته است که تکرارشان ،زیاده گویی و اتلاف وقت خوانندگان است لیکن به چند کارویژه و موهبت حزب، برای رسیدن به اعیان سیاسی ناب ،اشاره میکنیم.
نمیدانم چرا در بعضی از کشورها و خصوصا در کشور ما،"سیاستمداران" ژست بیزاری از قدرت را می گیرند و دلیل حضورشان در عرصه سیاسی، خدمت به مردم و تکلیف انسانی و گاها الهی را ،بیان می کنند!
مگر جز این است که تحقق تکلیف و خدمت به مردم، از طریق قدرت اجرایی ان فرد میسر می شود! همین دوگانگی، برزخی را پیش روی سیاستمداران قرار می دهد که چگونه بر مسند قدرت تکیه زنند بی انکه به انها برچسب قدرت طلبی خورده شود! که البته در فقره اخیر، نگاه و زبان مردم هم بی تاثیر نیست! تحزب می تواند این بار گران را از روی دوش علاقه مندان به دنیای سیاست را بردارد.
از طرفی در ایام انتخابات در ایران ،همواره با مقوله ای بنام تائید صلاحیت، احراز صلاحیت و رد صلاحیت مواجه هستیم و گاها افرادی به این مکانیزم اعتراض دارند و همین امر موجب شده که کشورهای غربی در انتخابات ها در ایران، تشکیک وارد کنند.
در دنیای تحزب، تمامی گزینش ها و معرفی ها، توسط حزب صورت می پذیرد و احزاب، آنقدر با هوش هستند که افراد مسئلهدار را کاندیدا یا بر مسندی قرار ندهند که اعتبار حزب خدشه دار نشود. اعتبار برای حزب،به مثابه آب برای گیاه می باشد! لذا گزینش و رد افراد، در حزب صورت می پذیرد و هزینه سیاسی برای حکومت را به صفر می رساند.
گمانه زنی ها برای انتصاب مدیران و مسئولان بعد از پیروزی جریان یا گروهی در انتخابات،از حد خود فراتر رفته و عمدتا این حدس و گمانها نیز اشتباه از آب در می اید و دلیل عمده و اصلی ان،نبود مکانیزم مشخص و دقیقی برای انتصاب مدیران می باشد.
در کشورهایی که مبتنی بر تحزب اداره می شود قبل از انتخابات، تمامی مدیران اتی خود در صورت پیروزی را یکسال زودتر معرفی میکنند و چالشها را به حداقل ممکن می رسانند.
عرصه سیاست هم مثل هر عرصه دیگری مشحون از پیروزی و شکست می باشد در سیاست غیر حزبی؛ این فرد است که پیروز و یا بازنده می شود. چه بسا انسانهای توانمندی که با یک شکست،به دلیل فشارهای حاصله از شکست، برای همیشه از عرصه کنار رفته اند، چون شکست را به تنهایی تحمل کرده اند!
اما در فضای حزبی؛ شکست سیاسی بروی همه تقسیم می شود و تحمل ان اسان می شود و هیچگاه ،حذف افراد را موجب نمیشود.(رجوع شود به اثرات شکستهای تیمهای ورزشی یا مسابقات انفرادی)
و مهمترین مقوله اینکه، افرادی که دوست دارند روزی رئیس جمهور، وزیر، نماینده مجلس و غیره شوند کجا باید اموزش ببینند؟! که عمدتا در کشورهای توسعه نیافته، این پستها و مسئولیتها، با روش آزمون و خطا فراگرفته می شوند و چه هزینههایی که بر کشور تحمیل نمی کنند. اما در سیستم حزبی،کمیته هایی هستند که این مسئولیتها را به علاقه مندان،اموزش می دهند.
با این اوصاف، تحزب در چه مختصاتی از سپهر سیاسی ایران قرار دارد؟