محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان برای ادامه گفت وگوهای هسته ای در وین عازم اطریش شد. ضرب الاجل ایران و گروه 1+5 برای رسیدن به توافق امروز به پایان می رسد. مذاکره کنندگان می گویند احتمالا این تاریخ چند روزه تمدید می شود.
به گزارش فرارو، ظریف را در سفر به وین علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی و حسین فریدون دستیار ویژه رئیس جمهور همراهی می کنند.
ارنست مونیز، وزیر انرژی آمریکا نیز در این دور از مذاکرات در وین حضور دارد. ماموریت مونیز و صالحی گفتگو پیرامون مسایل فنی مرتبط با انرژی اتمی است.
در روزهای گذشته نیز آمانو مدیرکل آژانس در دو مقطع در محل مذاکرات حاضر شد و با هیات های سیاسی گفت و گو کرد.
ظریف صبح روز گذشته از محل مذاکرات جاری با گروه ۱+۵ در وین وارد تهران شد و گفت که این بازگشت "عادی و از قبل برنامهریزی شده" بوده است، اما گزارش های رسانه ها از بازگشت او برای مشورت نهایی با مقامات کشور حکایت دارد.
پیشتر وزیران خارجه و نمایندگان کشورهای گروه ۱+۵ در دیدارهای دو جانبه و چند جانبه به رایزنی در مورد مذاکرات اتمی با ایران پرداخته اند و همچنین گفتگوهایی با وزیر خارجه کشورمان انجام دادهاند.
قرار است ظریف پیش از ظهر امروز به وقت محلی با جان کری همتای آمریکایی به گفتوگو بپردازد و احتمالا ساعت 14 به وقت محلی (16:30 به وقت تهران) نیز با سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه دیدار و رایزنی کند.
آنگونه که اعلام شده است وزرای خارجه 1+5 که در وین حضور ندارند، از سهشنبه در وین خواهند بود.
در دو روز گذشته، مذاکراتی بین دیگر اعضای مذاکره کنندگان دو طرف جریان داشته است. عباس عراقچی و مجید تخت روانچی، معاونان وزیر امور خارجه ایران، در سه دور گفتگو با هلگا اشمید، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و دو دور مذاکره مشترک با اشمید و وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا شرکت داشتهاند.
شواهد شاید بیشتر مؤید گزاره دوم است، مخصوصا وقتی در نظر داشته باشیم هم اینطرف حسن روحانی زلف دولتش را بدجوری به توافق گره زده است، هم آنطرف اوباما و دموکراتها شدیدا به این توافق محتاجاند، چینیها و روسها هم از طولانی شدن این فرآیند به ستوه آمدهاند و میخواهند کار یکسره شود بروند پی کار و زندگیشان! (آنها که مثل ظریف ما همین "یک" مسئولیت را ندارند که همه همّ و غمّشان را صرف این بکنند، ناسلامتی آنها "وزیر خارجه"اند و هزار و یک مسئولیت دارند، آنهم در دنیای امروز!!!)
کاش دولت ما احتیاج طرف مقابل را باور کرده بود، آنوقت حتی «ژنو» و «لوزان» را هم به نحو دیگری رقم زده بود...
ولی متأسفانه به جای اینکه از نیاز طرف مقابل امتیاز بگیرد، با اظهار عجز و بیچارگی تعهدات خودش را سنگینتر کرد!
اما لااقل ما میدانیم "این" توافق معجزه که نمیکند هیچ، دست و پای ما را برای پیشرفت میبندد، ضمن اینکه بر خلاف تصور دولت اتفاقا در راستای عکس انتظاری که دولت دارد، عمل خواهد کرد!
چرا؟
دولت آنقدر در ربط دادن همه معضلات کشور به تحریمها افراط کرده است که ناخواسته انتظار کاذبی را در میان ملت دامن زده که با حصول توافق همه این مشکلات چه بسا یکشبه باید از بین بروند! حالا توافق که بشود مردم بعینه خواهند دید اینهمه معجزه از این نوزاد ناقصالخلقه برنمیآید، چرا که اساسا مسائل دیگری در نابسامانیهای کشور مدخلیت دارند که جز به رفع ریشهای آنها امیدی به رفع معضلات نتوان داشت، اینجاست که حسابی از «تدبیر» دولت «ناامید» میشود و طبیعی است که واکنش نشان بدهد و صاحبان این «تدبیر»! را به مرخصی بفرستند!
من که معتقدم اگر توافق نشود حتی بیشتر به نفع خود روحانی است تا وقتی توافق بشود، تا به حال ناکارآمدیشان را به دوش «تحریم»ها میانداختند، بعد میتوانند «عدم توافق» را مقصر بدانند، اما توافق که بشود دیگر دستاویزی ندارند تا ناکارآمدی "ذاتی" این دولت سالمندان بیتحرک را با آن ماستمالی کنند!
حدود دو سال از مذاکرات هستهای میگذرد و شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که حصول توافق هستهای تقریباً «محال» است. یا بهتر بگوئیم با نظر به شرایط موجود و راهی که تاکنون طی شده و مفاد توافقهای مقدماتی «ژنو» و «لوزان» که مبنای توافق نهایی احتمالی خواهند بود، تحقق یک «توافق خوب» کاملاً «محال» و «ناممکن» است، وگرنه اگر قرار باشد منطقِ «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» مبنای کار باشد، مسلم است که در آن صورت حصول «هر توافقی» نهتنها «محال» نخواهد بود، که اتفاقاً کاملاً دستیافتنی و ممکن نیز هست!
البته در این مجال بنای پرداختن به توافق و سنجش توازن دادهها و ستاندههای آن را نداریم، که به قدر کفایت در خصوص آن گفته و نوشته شده است، سخن بر سر فردای توافق است با این احتمال که اصلاً توافقی در کار باشد؛ درواقع در «فرضی نزدیک به محال» بیائید فرض کنیم ایران و 1+5 بر سر چارچوب مشترکی به تفاهم برسند، و باز در یک تصور «محالتر» بیائید فرض کنیم حتی یک «توافق خوب برای ما» حاصل شود که ضمن آن هم همه حقوق هستهای ملت حفظ شود، هم دستاوردهای بینظیر دانشمندان شهید این سرزمین در چنگال هیولای شوم «تعطیل» و «تعلیق» گرفتار نیاید، و هم «تمام» تحریمهای ظالمانه هستهای و غیرهستهای در روز نخست توافق نه «تعلیق»، بلکه به لطف حسن روابط ایجاد شده در پرتو اعجاز «دیپلماسی لبخند» کاملاً «لغو» شده و نظام اجرایی و ساختار قانونی آنها تماماً یکجا برچیده و منحل شود! (توضیح این نکته ضروری است که رفع تحریمها را از آنرو ناممکن میدانیم که برخلاف آنان که سادهلوحانه میپندارند مشکل جمهوری اسلامی و آمریکا در موضوعاتی نظیر پرونده هستهای خلاصه میشود و بنابراین با حل و فصل آن میتوان به عادی شدن روابط امید داشت، ما عمیقا بر این باوریم که ریشه این چالش را بایستی در تعارض مبنایی نظام اسلامی با نظام سلطه ره گرفت، و حل آن را نیز جز به شرط استحاله ماهیت یکی از طرفین نباید انتظار داشت! تحریمها نیز تنها ابزار باقیمانده نظام استکبار برای مقابله با حکومت اسلامی است، از اینرو تصور لغو آنها درواقع به معنای فرض خلع سلاح خودخواسته دنیای استکبار است که نگاهی اجمالی به واقعیتهای دنیای امروز خاماندیشانه و خلاف واقع بودن آن را بر هر اندیشمندی مسجل خواهد ساخت. موضوعی که البته پرداختن به آن خود بحث مستوفایی میطلبد و فعلا مقصود ما نیست.)
شرایط شاید به نظر ایدهآل و آرمانی بیاید، اما واقع آن است که دولت حقیقتاً بایستی «دلواپس» چنین روزی باشد!
چرا؟
متأسفانه نحوه مواجهه دولت با مذاکرات هستهای در حدود دو سالی که از عمر او میگذرد به گونهای بوده است که حصول توافق حتی در بهترین حالت ممکن بیش از آنکه آوردهای در خور توجه برای دولت داشته باشد، اتفاقاً میتواند بهمثابه عاملی در راستای عکس منافعی که دولت بر آن است در سایه توافق بدان دست یازد، عمل کند!
چیدن همه تخممرغها در سبد مذاکرات و اغراق و بزرگنمائی در خصوص میزان اثرگذاری تحریمها و اصرار افراطی و نامعقول در گره زدن همه مشکلات کشور حتی معضلات زیستمحیطی به موضوع تحریمها، ارائه آدرس غلط و اشتباه استراتژیکی است که ضرر آن بیش و پیش از همه دامنگیر خود دولت خواهد شد. اگرچه دولت بارها بر این تأکید کرده است که برای شرایط باقی ماندن تحریمها برنامه دارد، اما ظاهرا این برنامههای ادعایی هم مانند «گزارهبرگ» ایرانی مذاکرات امر محرمانهای است که برای دور داشتن از گزند «طراحی عملیاتی دشمن» تاکنون از آن رونمایی نشده است!
هر چه که هست این رویکرد از سویی در عرصه خارجی و برای طرفهای مذاکره تنها و تنها حامل پیام نیاز مبرم «دولت» ایران به توافق خواهد بود و به طور طبیعی آنان را بر آن خواهد داشت که از این اشتیاق بهمثابه اهرم فشاری علیه ما استفاده کرده و تعهدات بیشتر و سنگینتری را در ازای امتیازات بهغایت اندک و کمبهایی به تیم مذاکره ما تحمیل کنند. چه اینکه این اصل پیش پا افتاده و مسلم هر معامله حتی سادهای است که طرفی که تمایل مشتاقانه خود را برای شکلگیری معامله نشان میدهد بایستی آماده پذیرش شرایطی باشد که در ازای پرداخت هزینههای گزاف و بعضاً نامعقول و غیرواقعی، امتیازات و آورده ناچیزی فراچنگ آورد. امری که بداهت آن حتی بر شهروندان عادی و «راننده تاکسی»ها و «لبوفروش»ها نیز محرز است، اما اینکه چگونه از چشم کسانی که ید طولایی در عرصه دیپلماسی دارند و به چند و چون اقتضائات آن واقفند دورمانده، بسی حیرتآور و عجیب مینماید، مگر آنکه خدای ناکرده محاسبات و ملاحظات دیگری در کار باشد!
از سوی دیگر و در عرصه داخلی چنین رویکردی به طور طبیعی «افزایش انتظارات» ملت را در پی خواهد داشت و این توهم نامعقول را در جامعه دامن خواهد زد که حال که رفع «همه» مشکلات کشور حتی تأمین «آب خوردن» ملت هم در گرو لغو تحریمهاست، بنابراین شرایط پس از تحریم بایستی تفاوت فاحش و قابلتوجهی با شرایط تحریم داشته باشد چنانکه حتی باید شاهد آن باشیم که درهای برکت زمین و آسمان هم گشوده شود و به طرفهالعینی امورات روزمره و کلان مملکت که دو سال است تحرک، و نه حتی تحول در آن، معطل رفع این تحریمهای کذایی مانده بهسامان شوند!
لیکن واقعیات، و نه توهمات و تبلیغات، حکایت از آن دارد که مواردی «غیر از» تحریمها در مشکلات اقتصادی کشور مدخلیت دارند، و بدین سبب رفع تحریمهای هستهای و حتی غیرهستهای هم تأثیری آن اندازه که برخی به گزاف و مبالغه ادعا میکنند در معادلات اقتصادی کشور نخواهد داشت. اقتصاد ما از بیماریهای گونهگون و مزمنی رنج میبرد که جز به عزمی والا و همتی جهادی و تکیه بر داشتههای خودی، امیدی به درمان آنها نخواهد بود؛ بیماریهایی نظیر مفاسد مالی و اداری، سوءمدیریتها، عدم وجدان کاری و فرهنگ انجام کار صحیح، راندمان پائین کاری، اتلاف وقت و منابع بسیار در تصمیمهای نسنجیده و موازیکاریهای متعدد، نظام بروکراتیک و دست و پاگیر اداری، و... در مشکلات پیش رو سهم به مراتب تعیینکنندهتری نسبت به تحریمها دارند. از اینروست که بدون تلاشی در راستای رفع این معضلات دیرینه که در ساحتهای گوناگون نظام اقتصادی و اداری کشور ریشه دوانده و مشکلات ساختاری فراوانی را برای ما رقم زده است، حتی گسسته شدن بند «همه» تحریمهای غیرقانونی نیز تأثیر شگرف و معجزهآسایی در رفع مشکلات کشور نخواهد داشت.
درواقع به اذعان آگاهان عرصه اقتصاد و ازجمله کارشناسان همسو با دولت و آمار نهادهای مرجع اقتصادی، سهم تحریمها- و البته «همه» تحریمها- در معضلات اقتصادی کشور در بالاترین سطح چیزی معادل 20 تا 30 درصد است، و بنابراین لغو آنها هم در بالاترین سطح گرهگشای حداکثر 30 درصد مشکلات خواهد بود. این هم تازه در شرایطی است که مطابق فرض خیالپردازانهای که در ابتدای بحث مطرح کردیم همه تحریمهایی که طی 36 سال گذشته به بهانههای مختلف وضع شدهاند، یکجا برطرف شده و آثار سوء و تبعات آنها نیز در مدت زمان اندکی زایل شوند، حال آنکه مطابق آنچه در سایه توافق احتمالی قرار است حاصل شود، نه «لغو»، که تنها «تعلیق» و «تخفیف» تعداد معدودی از تحریمهای فرعی و کماهمیتی است که بود و نبود آنها اساساً در مقیاس مناسبات عظیم اقتصادی کشور به چشم نمیآید که گره زدن همه امورات مملکت به زلف آنها امر معقول و موجهی باشد!
با این حساب حتی در آن شرایط فرضی نیز بر ملت مسجل خواهد شد که «رفع» «همه» تحریمها هم گشایش محسوسی در اوضاع و احوال اقتصادی کشور ایجاد نخواهد کرد و تأثیر ملموسی در چرخش «چرخ زندگی» ایشان نخواهد داشت، چه رسد به تحریمهای معدود کماهمیتی که قرار است مطابق توافق به شدت نامتوازنی که در آستانه تحقق است به بهای گزاف چشم پوشیدن از داشتههای استراژیک و دستاوردهای شگرف، با هزار و یک اما و اگر «تعلیق» و «تخفیف» یابند!
اینجاست که شکاف ایجاد شده بین «واقعیت موجود» و «انتظارات اوجگرفته» مردم آنچنان ژرف خواهد بود که در صحت و صدق تحلیلهایی که با گره زدن همه چیز به تحریمها نوید شرایط عمیقاً متفاوت و مطلوبی را میدهد، تردیدهایی جدی ایجاد خواهد کرد؛ رویکردی که دوسال است به جای «سیراب» کردن ملت، «سراب» نشان ایشان داده و همه امور ریز و درشت مملکت را معطل توافق معیوب و نامتوازنی کرده است که نهتنها به «خیر» آن امیدی نیست، عمیقاً بیم آن میرود که «شرور» متعدد آن نیز دامنگیر ملت و مملکت شود! و باز اینجاست که در آن صورت چه بسا به عوض «دلالان موهوم تحریم»! حضرات دولتی بایستی به فکر آن باشند که «شغل جدید»ی برای خود دست و پا کنند!
از روی نوع و مفهوم کامنتها می شود به راحتی فهمید
که چه کسی از رانت برخوردار است و چه کسانی محروم از رانت ودر تنگنا و مشکلات زندگی میکنند...
در خبرها آمد که1+5تصمیم گرفتند که بدون تعیین ضرب العجل جدید به مذاکرات ادامه دهند!...این یعنی همان چیزی که آنها و تندرو های داخلی میخواستند شد... ادامه مذاکرات برای سالها.... به عبارت دیگربن بست و قفل شدن مساله هستهای مانند مساله سوریه, مساله عراق, مساله لیبی, مساله لبنان, مساله افغانستان,مساله یمن, مساله عربستان, مساله داعش و....
نتیجه: بلاتکلیفی تاریخی برای همه کشورهای خاورمیانه, به اشکال مختلف, با رشد های اقتصادی منفی یا در جا زدن....
برون رفت: ادامه برتری استراتژیک یک کشور در منطقه حداقل برای 50سال آینده.... میبینید... همه چیز حساب شده است....خاورمیانه جدید تکمیل شد! حتی اگر ایران به خواهد به توافق برسد هرگز این اجازه را نمییابد همانطور که سوریه و همه مسائل خاورمیانه قفل شده مساله هستهای ایران و رابطه ایران و غرب و آمریکا هم باید قفل و بلاتکلیف باقی بماند...... فقط خرید بیشتر سلاح و خسارت بیشتر به یک دیگر در منطقه به نفع آن کشور!!!
همین جا باید به نقش عظیم پوتین و روسیه در این بازی بزرگ اشاره کرد, از روی حادثه یا نقشه وجود و حضور پوتین و روسیه به عنوان یکی نیروی مقابل که اتفاقا بهترین روابط تاریخی را با نتانیهو دارد پای اصلی تکمیل این نقشه بود.... فرض کنید روسیه مانند دوران یلتسین با آمریکا و غرب در خاورمیانه همکاری میکرد... آیا آنها میتوانستند این فضای دو قطبی را از مراکش تا عربستان و از سوریه تا یمن به وجود آورند.... وقتی صدها اندیشکده, اتاق فکر و موسسه ها و کرسیهای پژوهشی در دانشگاه های عمده آمریکا و غرب به دنبال تبیین سیاستهای کلان برای خاورمیانه هستند و بیشتر از متخصص ها و سرمایه های لابیهای طرفدار اسرائیل شکل گرفته اند نتیجه آن میشود چنین سیاستهای برای خاورمیانه!!!!... دموکراسی واقعی اخرین چیزی در این دنیا است که این مراکز سیاست گذاری برای خاورمیانه در دنیای امروز میخواهند!!!
یعنی دموکراتیزه شدن کشورهای منطقه توسط ملتهای خودشان تنها راه نجات است.
اميدواريم روي بدخواهان روكم كنيد.
براي دكترصالي اين مردفروتن نيزهمچنين.