فرارو- فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» یک عاشقانه آرام است با موسیقیای فوق العاده. به تصویر کشیدن یک پاریس منحصر به فرد در کوچه پس کوچه های رشت. عاشقانه ای که حتی نه نیازی به جملات عاشقانه دارد و نه نگاه های معنادار. این فیلم در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد و در لیست «کوتاه» بهترین ها قرار گرفت. صفی یزدانیان هم که اولین تجربه کارگردانی اش را پشت سر گذاشته بود به کارگردانی تبدیل شد که منتقدان مشتاق دیدن کارهای بعدی اش هستند.
نام صفی یزدانیان برای سینما دوستان و فعالان این حوزه ناآشنا نیست. بیشتر افراد با قلم او در مجله هایی مانند ماهنامه فیلم آشنا هستند. نوشته هایی که هرچند زیاد نبودند اما یکی از بهترین نقدها و ماندگارترین نقدها می شدند. با آنکه این اولین بار است که او فیلم بلندی می سازد اما آنچنان هم با کار با دوربین ناآشنا نیست. او فیلم های مستندی ساخته که در جشنواره های خارجی هم حضور داشته اند. فیلم های مستندی همچون «نفس»، «در جستجوی شهرزاد» و فیلم کوتاه «قایق های من» که جایزه بهترین فیلم داستانی را از جشنواره فیلم کوتاه تهران هم دریافت کرد.
فیلم «در دنیای تو سلاعت چند است؟» در عین سادگی اما شگفتی های فراوانی دارد. علاوه بر داشتن زوج لیلا حاتمی و علی مصفا بازی زری خوشکام مادر لیلا حاتمی و همسر علی حاتمی بعد از چندین دهه حضور کمرنگ نه تنها این فیلم را از تجربه های قبلی این زوج جدا کرده بلکه روحی تازه به آن دمیده و فضایی کاملا خانوادگی و صمیمانه به وجود آورده است. نقطه قوتی که البته از نگاه برخی از منتقدان هم به یکی از نقاط ضعف تبدیل شد. به گفته آنان گویی فیلمنامه از ابتدا برای زوج علی مصفا و لیلا حاتمی نوشته شده و اگر بازیگران دیگری جایگزین این زوج شوند، فیلم افت میکند. چیزی که یزدانیان خودش هم آن را تایید کرده و گفته: « فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» با توجه به شناخت ما از یکدیگر و البته شناخت من از توانایی های علی مصفا و لیلا حاتمی ساخته شده است.»
او گفته: «درباره لیلا حاتمی به هیچ گزینه دیگری فکر نکرده بودم و از اول مطمئن بودم که گلی را براساس کاراکتر لیلا حاتمی نوشته ام و در جلسه های خصوصی خودمان هم کاملا روشن بود که او این نقش را بازی خواهد کرد اما علی مصفا معتقد بود که شخصیت فرهاد به تیپ بازیهایی که تاکنون داشته، نمیخورد و ترجیح می داد که آن را بازی نکند. حتی زمانی که فیلمنامه به پایان رسید باز هم همین نظر را داشت.»
داستان فیلم بسیار ساده است اما ریزه کاری های فراوانی دارد. گلی ( لیلا حاتمی) بعد از 20 سال دوری از ایران به شهرش رشت باز میگردد تا به خانه پدری اش برود. در بدو ورود گلی به شهر رشت، فرهاد(با بازی علی مصفا) به استقبال او می آید تا او را همراهی کند؛ «فرهاد دانشکده» که اطلاعات زیادی از گلی دارد اما گلی او را به یاد نمی آورد و حتی نمی داند که او کیست.
داستان به همین سادگی است. یک عاشق قدیمی که سال ها منتظر بوده است تا عشقش به شهر بازگردد. او در این همه سال هیچ حرفی از علافه اش به دختر محبوبش نزده و حال که او بازگشته قصد دارد کم کم به او نزدیک شده و علاقه اش را ابراز کند.
چیزی که این فیلم عاشقانه را از باقی همذات هایش جدا می کند عشقی است که در بطن فیلم و دیالوگ ها نشسته اند. هیچ ابراز علاقه علنی و یا دیالوگ های ماندگاری در فیلم وجود ندارد. بلکه در طول فیلم، در کنار فضاسازی های مناسب و موسیقی فوق العاده حس دوست داشتن و دوست داشته شدن به مخاطب منتقل می شود. عدم وجود شخصیتی سیاه و یا منفی در فیلم هم باعث شده تا اولین ساخته صفی یزدانیان تماما سفید و ملایم باشد.
البته باید گفت که پرداخت شخصیت فرهاد به مراتب بیشتر و پخته تر از گلی بوده است. تا جایی که او را به چهره جذاب جشنواره از نگاه منتقدان تبدیل کرد. فرهاد آرام است و شوخ. یک عاشق سینه چاک است بی آنکه نشانه های آشنا و رایج چنین عاشقی را داشته باشد. آنچه را که گلی دوست داشته و دارد را آموخته تا بتواند بیشتر به دنیای گلی نزدیک شود. او فرانسوی می داند، تهیه درست کردن پنیر فرانسوی را یاد گرفته، به موسیقی های مورد علاقه گلی گوش می دهد و در دورانی که گلی در فرانسه به سر می برد به مادرش حوا (زهرا حاتمی) نزدیک می شود و نقش همدم و پسرش را بازی می کند تا بیشتر از گلی بداند و به او نزدیک شود. اما رفتار او آن قدر خونسردانه و راحت است که گاه بیشتر شبیه یک مزاحم سمج و پررو به نظر می رسد، او حتی راحت و بی قضاوت درباره عشق پیشین گلی، علی یاقوتی نظر می دهد و حتی آدرسش را به گلی می دهد. او نمونه یک عاشق واقعی است که تمام شخصیت های عاشق سینما را در خود جمع کرده است. بعد از این همه اتفاق و انتظار یک جمله " می ارزید..." از جانب او هم این را ثابت می کند.
اما در مقابل این شخصیت آرام، شخصیت گلی قرار گرفته که سردرگم است. او بعد از سال ها به زادگاهش بازگشته اما هیچ چیز مانند گذشته نیست. مادرش فوت کرده، دوستان قدیمی اش سرنوشتی متفاوت از او داشتند و حضور شخصیتی مانند فرهاد که از همه چیز و همه کس خبر دارد بیشتر او را سردرگم می کند و حیت به مرز جنون هم می رساند.
«در بیست سالگی همه شاعراند، در چهل سالگی مهم است چگونه باشی.»
علاوه بر این موسیقی فیلم و تصویربرداری هم یکی از نقاط قوت فیلم هستند. با تصویربرداری و قاب بندی های مناسب انگار پاریسی در دل رشت قرار گرفته است. از آن طرف موسیقی کریستف رضاعی که خود متولد فرانسه است این مرز را باریک و باریک تر می کند. انتخاب موسیقی و تنظیم مجدد آن ها آنقدر خوب هستند که حتی می توانید دو ساعت در سینما حضور یافته و چشمانتان را ببندید و به موسیقی گوش دهید. انتخاب ترانه هایی و تنظیم هایی که حتی شما را به شک می اندازد که ترانه هایی که می شنوید گیلکی هستند و یا فرانسوی. از جمله این قطعات، قطعه شنیدی فیلم به نام «کی سه؟ کی سه؟» است که از یک ملودی کوبایی گرفته شده و با شعر حسن عاشورپور و اجرای روزبه رخشا به کار گرفته شده است.
خود یزدانیان در این باره گفته: «این فیلم درباره زنی است که از فرانسه وارد ایران و شهر خود میشود، شهری که بیست سال از آن دور بوده است. شخصیت مرد اصلی فیلم کسی است که در همان شهر کوچک ماندگار شده اما حواسش همیشه به زن بوده و علایق او را دنبال میکرده است. بنابراین موسیقی فیلم باید تلفیقی از موسیقی ایرانی (گیلکی) و فرانسوی یا تصنیفهای غربی میبود. همیشه نوعی از موسیقی فیلم را دوست داشتهام که در یادها بماند. فکر میکنم موسیقی این فیلم در ذهن مخاطبان سینما ماندگار باشد.»
همان طور که گفته شد منتقدان هم فیلم در دنیای تو ساعت چند است را پسندیده و آن را یکی از بهترین عاشقانه های سال های اخیر سینما نامیدند. حتی مسعود فراستی که کمتر پیش می آید از فیلمی تعریف کند. او گفته: «فیلم کوچک آدمیزادی آرام و بیادا است اما با حس. حسی از یک عشق قدیمی و تمیز انسانی. عشق یکطرفه و بیپاسخ اما امکانپذیر و باورپذیر. در هجمه این همه تنش و عصبیت، بزهکاری، خیانت و فساد و خلبازی فیلمهای این جشنواره، در دنیای تو...، تنها فیلم جشنواره است که وقتی از سینما بیرون میآییم - بویژه که باران هم نمنم میبارد– حالمان خوب میشود و حس نرم انسانیای داریم. این، اولین فیلم نوستالژیک زنده – نه مرده - عاشقانه سینمای پس از انقلاب است که اصلا بد نیست.»
به گفته او بعد از «شبهای روشن»، فيلم صفی يزدانيان تنها اثری در اين ٣٠ سال است كه يک عشق انسانی و تميز را به ما نشان میدهد. چقدر خوب كه اين عشق را لوثاش نمیكند.
فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» ساخته ای است بی ادا و ساده اما با جزئیات فراوان که همه در راستای به ثمر نشاندن قصه به کار گرفته شده اند. این فیلم اولین ساخته صفی یزدانیان است که نویسندگی آن را هم بر عهده داشته است. به گفته خودش این فیلم مجموعه ای است از علاقمندی او به فرهنگ گیلان، بازار رشت، ویم وندرس، تارکوفسکی و هر آنچه که دنیای ذهنی او را ساخته. فیلمبرداری فیلم بر عهده همایون پایور و موسیقی آن هم ساخته کریستف رضاعی است.
حیف
گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست***بس حکایت های شیرین باز می ماند ز من
تو بيست سالگي كه همه شاعرن"
فيلمي عاشقانه، آرام، مهربان كه مزه ي خوبش تا مدتها بعد از تماشا باقي مي مونه ...