روزنامه کیهان در یادادشت روز خود به تحلیل وضعیت اصولگرایان پرداخته است و با طعنه به قسمتی از آنها نوشته است:«البته استثنا می کنیم جماعت معدود و کم شماری را که امتیاز می طلبند و لابی می کنند و خود را به در و دیوار می زنند تا مگر موقعیتی به دست آورند. آنها نه اصلاح طلبند و نه اصولگرا. عنوان حزب بادی برای آنان سزاوارتر است.»
مطلب کامل کیهان با عنوان ت"یزاب انتخابات" را بخوانید:
اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری آینده چگونه به میدان می آیند؟ این پرسش از جهات مختلف مهم است: 1-آغاز دهه پیشرفت و عدالت همزمان با آغاز به کار دولت دهم 2-پیروزی ها و چالش های مهم ایران در عرصه منطقه ای و جهانی 3-تجربه تلخ غفلت از شبیخون فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دشمن درگذشته 4-گستردگی و تنوع سلیقه ها در میان جبهه بزرگ اصولگرایی و لزوم مدیریت این تنوع طبیعی در فرآیند «وحدت در عین کثرت» 5- روی کار بودن دولت و رئیس جمهور اصولگرا 6-ترفندهای «رقبا» یا «دشمنان» برای کشیدن ترمز اصولگرایی، استقلال طلبی و عدالت خواهی.
درباره راهبرد مورد اشاره و نحوه مدیریت و تعامل درونی جبهه اصولگرایان برای توفیق در انتخابات آینده چند نکته را باید مدنظر داشت:
1-صحنه انتخابات با وجود تفاوت هایی، بی شباهت به فضای سال 84 نیست. در انتخابات آن دوره هم مانند یک سال اخیر، انبوهی از بحث ها و رجزخوانی ها به چشم می آمد. طیف هایی به نشاط و رونق انتخابات همت گماشته بودند و طیف های دیگر اگرچه می غریدند و می خروشیدند اما جز بر تیرگی و تاری فضا نمی افزودند. مثال آنها مثال ابرهای سیاهی بود که تیرگی و رعد و برق با خود داشتند اما برکتی با خود به همراه نیاورده بودند. مردم اما بی آنکه هیاهو کنند و زرق و برق داشته باشند، جنبش اجتماعی بزرگی را ترتیب دادند که باران رای شد و سیل جاری ساخت.
بی شباهت نبود به عبارت شیوای امیر کلام علی بن ابیطالب علیه السلام که «و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامر الفشل. ولسنا نرعد حتی نوقع و لانسیل حتی نمطر. ]جریان مقابل[ خروشیدند و رعد و برق زدند اما با این وجود، فشل شدند و ما نمی خروشیم مگر اینکه حمله ببریم و تا نباریم، سیل به راه نمی اندازیم.» (خطبه 9نهج البلاغه). فقط به عنوان یک استناد می توان به اظهارات یک عضو گروهک های مدعی ملی گرایی در مصاحبه با روزنامه زنجیره ای اعتماد استناد کرد که با پیش بینی شکست طیف موتلفان آن جریان می گوید «امکان شکست در کمال تاسف بالاست. با کناره گیری آقای خاتمی، احتمال شکست را بالا می دانم... به عقیده من اگر قرار باشد اصلاح طلبان ببازند به جناح راستی از جنس احمدی نژاد خواهند باخت.»
2-انتخابات و پیروزی در آن با همه اهمیتی که دارد، مقصد نیست. این اتفاق اگر به یک معنا ایستگاه و معبر و پلی به سوی مقصد است، به مفهوم دیگر، «تیزاب» است برای عیارسنجی و به دست آوردن میزان خلوص یا ناخالصی افراد و جریان ها و نامزدها. طلا را به تیزاب می زنند تا عیار آن به دست آید. این آزمون سخت است که زر ناب را از فلز قلابی متمایز می کند. آن قدر درباره امتحان و آزمون شنیده ایم که برای بعضی از ماها این عبارت به صورت کلیشه درآمده است. بعضی هایمان که گویا واکسینه شده ایم و فکر می کنیم امتحان و آزمون برای رقیبان و اغیار و دیگران و دشمنان است.
این کلام بلند امیرمؤمنان است که برای همیشه افق را روشن ساخته است «ای مردم دنیا را از نگاه زاهدان و پارسایانی بنگرید که از آن روی برگردانده اند... دانا کسی است که اندازه و قدر خود را بشناسد و در نادانی انسان همین بس که ارزش و اندازه خود را نداند. دشمن ترین رجال نزد خداوند تعالی بنده ای است که پروردگار او را به حال خود واگذاشته و او از راه حق تجاوز می کند و بدون راهنما و راهبر، ره می سپارد... ای مردم! خداوند شما را پناه داده از اینکه ستم روا دارد اما پناه نداده که مبتلا نکند و نیازماید. و بزرگ گوینده ای است آن که فرمود؛ در این امر آیاتی است و ما آزمایش کننده ایم.» (خطبه 103نهج البلاغه)
چه فرقی می کند رئیس جمهور و وزیر باشد یا رئیس و نماینده مجلس. جامعه روحانیت باشد یا حزب موتلفه و رایحه خوش خدمت و جبهه پیروان و اصولگرایان تحول خواه. حامی مصمم دولت باشد یا اصولگرای حامی اما منتقد کابینه و رئیس جمهور. «آیا مردم گمان می برند واگذاشته شده اند که بگویند ایمان آوردیم و امتحان نشوند و حال آن که به یقین پیشینیان آنها را به فتنه انداختیم و آزمودیم تا علم خدا درباره آنها که راست می گفتند و آنها که اهل دروغ هستند تحقق یابد» ( آیات 2و3 سوره عنکبوت).
پیروزی در انتخابات با همه اهمیت کم نظیرش آوردگاه اصلی نیست. اگر اقتضای عقل و مصلحت در اتحاد و انسجام است، اقتضای شرع و اخلاق در آن است که همین امروز را دریابیم. رشد و ارتقا و ظفرمندی و موفقیت ما در دقت و مراقبت و تقوایی است که همین امروز به خرج می دهیم. ما همین امروز- و همه روز- در تیزاب نقد الهی قرار گرفته ایم. همچنان که شکست فاجعه بار جنگ احد پس از پیروزی شگفت «بدر» پدید آمد، فاجعه تلخ «صفین» هم پس از ظفرمندی در جنگ جمل رقم خورد تا امروز به ما یادآور شود غرور بیجا، غافل شدن از انگشت اشاره مقتدا، ندیدن میدان کارزار و مشتبه شدن امر، آمیختن حق و باطل، یا آلوده شدن و به بازی گرفته شدن در پروژه و زمین دشمن می تواند ورق پیروزی را به ناکامی برگرداند و از موفقیت قطعی، شکست غیرمترقبه بسازد. اینکه دوره نگرانی و عسرت گذشت و پیروزی در افق پیداست پس از غنیمت بازنمانیم، یا چون اختلاف نظر و دلخوری و رنجش از یکدیگر داریم پس باید رو به جبهه خودی تیر بیفکنیم، نه ملازم عقلانیت است و نه در تراز شریعت.
ظفرمندی اصولگرایان در سال های اخیر حاصل جمعیت و اجتماع و اجماع آنهاست. این که طیف های متنوع توانستند به خاطر آرمان ها و نگرانی های مشترک انقلابی، جبهه ای متحد را به نحوی رشک برانگیز فراهم کنند، اتفاق کمی نبود. امروز آنها که در دنیا و در داخل کشور به دلایل گوناگون سر ستیز با اصول انقلاب دارند، اگر در خود کفایت نفوذ و اثرگذاری در ایران را نمی بینند، صرفا هماهنگی و وحدت جبهه اصولگرایان را آماج ضربات پنهان و پیدا قرار داده اند مگر از این طریق، بنای رفیع اصولگرایی تجزیه و سست شود. بی دلیل نیست که دولت وحدت یا ائتلاف ملی را پیش کشیدند، یا شایعه کردند اصولگرایان سراغ کسی غیر از احمدی نژاد می روند و از او عبور می کنند، یا القا کردند مجلس مقابل دولت و دولت مقابل مجلس است.
طراحان این سناریوها خود به نیکی می دانند و بعضا هم گفته اند که چون اصولگرایان محور اتحاد و ستاره راهنما دارند با همه تنوع ها و بحث ها، به وقت لازم یکپارچه می شوند همچنان که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته و 2 انتخابات مجلس و 2 انتخابات شورای شهر و انتخابات مجلس خبرگان یکی شدند.
اما با این وجود سناریوسازان دنبال چه می گردند و به چه امید بسته اند؟ برای این طیف، از دست رفتن زمان برای اصولگرایان مهم است، اینکه تمام ظرفیت های این جبهه بزرگ بسیج نشود. آنها می گویند احمدی نژاد به احتمال بسیار زیاد از سوی مردم انتخاب می شود اما باید کاری کرد که رئیس دولت جمهوری اسلامی از حداکثر آرای ملت برخوردار نشود. کاستن یک رای از احمدی نژاد هم برای آنها مهم است. دشمن می داند که نمی تواند به پایگاه اصلی رای احمدی نژاد لطمه بزند اما مایل است تا می تواند از کرانه امواج جنبش اصولگرایانه ملت ایران بکاهد.
3- اصولگرایی دوباره زیر پوست افکار عمومی به حرکت درآمده است، در این تردیدی نیست. بدنه اجتماعی اصولگرایان به عنوان طیف نخبه این جریان بی آنکه منتظر هماهنگی و آمد و شد و قول و قرار رجال و احزاب و گروه ها بماند و زمان را از دست بدهد، بی آنکه حتی با دولت و رئیس جمهور هماهنگ کند، کار روشنگری و تبیین را در اعماق کشور آغاز کرده است. در عین حال دغدغه همین طیف نخبه بی ادعا آن است که کسانی از رجال- ولو کم شمار- هنوز در تردید و انفعال به سر برند. برای بدنه اجتماعی اصولگرا- فارغ از اینکه بین رایحه خوش و موتلفه و تحولخواهان و فلان و بهمان، اجماع حاکم شود یا خدای نکرده بحث ملال آوری درگیرد- منش عدالت خواهانه و خدمتگزارانه و عزت طلبانه رئیس جمهور سزاوار حمایت و همراهی و پشتیبانی است همچنان که درخور قدردانی های بلندبالای سکاندار انقلاب قرار گرفته است. و این کم حجتی نیست برای هر گروه و جریانی که خود را اصولگرا می داند. یکی باید خدمتگزاری کند و دیگران حامی و پشتیبان او باشند. هرگونه که بسنجیم موفقیت ها و نقاط قوت کم نظیر دولت و رئیس جمهور با خطاها و اشتباهات و قصور و تقصیر آنها اصلا هم سنگ نمی نماید تا اصولگرایان را درباره حمایت جانانه به تردید اندازد.
اما از آن طرف هم باید به دولتمردان و حامیان خاص و دلسوز آنها توجه داد که شکر توفیق بزرگ پیشقدمی در خدمتگزاری، فروتنی و سعه صدر و همدلی تا حد مقدور است. البته استثنا می کنیم جماعت معدود و کم شماری را که امتیاز می طلبند و لابی می کنند و خود را به در و دیوار می زنند تا مگر موقعیتی به دست آورند. آنها نه اصلاح طلبند و نه اصولگرا. عنوان حزب بادی برای آنان سزاوارتر است. از این استثنا که بگذریم، قاطبه اصولگرایان با وجود تنوع سلیقه ها، قصد خدمت و بهبود عملکردها را دارند، فارغ از اینکه نقدشان درست و کارشناسی باشد یا نباشد. تکروی، تنگ حوصلگی، بدگمانی عجولانه، اعتماد به شایعات کاملا محرمانه و موثق!، بی اعتنایی یا طرد یکدیگر، و رشد را در تمایز و جدایی و تفرد یافتن، هر یک خطای بزرگی است که اگر واقع شود می تواند انسجام یک مجموعه متحد و همدل را در اوج موفقیت و پیروزی ظاهری از هم بگسلد و زمینه ساز تهدیدها و آسیب های بعدی شود.
هیچ کس نمی تواند خود را حق مطلق و عارف واصل و بی نیاز از نقد و اصلاح و رشد بپندارد، در دولت باشد یا مجلس، از این حزب باشد یا حزب دیگر. دولت و مجلس هنوز راه ناپیموده و ظرفیت فعلیت نایافته بسیاری پیش رو دارند. ما جملگی نیازمند امر به معروف و نهی از منکریم و حق تک تک ما بر گردن دیگری می ماند اگر ضعف و ایرادی ببیند اما با رعایت قواعد و ضوابط امر به معروف و نهی از منکر یادآور نشود. آینه باید بود برادر مؤمن را یا زلال تر از آن. برادر باید بود؛ بی غل و غش، صادق، دلسوز و فراتر از همه مهربان. «الفت» و «رحمت» و «عطوفت» آن ملاط چسبنده جبهه اصولگرایی و آن نخ تسبیح ظفرمندی است. «ای پیامبر خداوند همان است که تو را با یاری خود و با مؤمنان تایید کرد و بین دل های آنان الفت داد و اگر می بخشیدی به آنان تمام آنچه روی زمین است، نمی توانستی میان قلب های آنها الفت دهی اما خداوند بین آنها الفت داد که او عزیز و حکیم است» (آیات 63-62سوره انفال).
طلارا در آتش می برند تا ناخالصی های آن بریزد و در تیزاب داخل می کنند تا عیار آن پدید آید. ابراهیم خلیل از ابتلا مصون نماند همچنان که آدم و نوح و موسی و عیسی و محمد(ص). باید در آتش شد. «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیّا. و نیست از شما کسی الا اینکه وارد آتش دوزخ می شود، این بر پروردگارت قضای حتمی است.» (آیه 71 سوره مریم).
آیا نمی توان از این آتش ناگزیر، گلستان ساخت؟ به یاد بیاوریم بی شمار انتخاباتی که خوش یا ناخوش آمده و سپری شده و دوره منتخبانش به سر آمده است. آثار آن اما باقی است آن قدر که به چشم ظاهر می بینیم. یعنی در غیب عالم به اندازه همین ظاهر خبری نیست؟!