صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۳۴۵۷۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۴ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۴
از من بپرسيد مي‌گويم كه ازدواج، مهم‌ترین رخداد زندگی هر انسانی پس از تولد و پیش از مرگ است. حركتي که مردم در سراسر جهان متاثر از زندگي‌هاي فردي و حضور شبكه‌هاي مجازي پیش‌رو گرفته‌اند، اگر چه از جذابیت‌ها و حساسیت‌های سنتی ازدواج کاسته، ولی باعث نمي‌شود نقش، اهمیت و کارکرد آن را در جامعه نادیده گرفت. تشکیل خانواده که با ازدواج آغاز می‌شود، نقش بسزایی در تداوم و مانایی بشر، تربیت و پیراستگی اخلاقی و حتی شخصیت بخشی مردان و زنانی دارد که هسته اصلی اجتماعات انسانی‌اند. اما اين روزها تكليف احساسات و عشق در ازدواج چيست؟ ما تبديل به موجوداتي مكانيكي شده‌ايم تا انسان‌هايي مهرورز! اصلا عشق بايد باشد يا بايد به‌وجود بيايد يا ضروري نيست؟ درگذشته چطور بوده و در آينده چطور خواهد بود؟

عشق از فلسفه گرفته تا الهیات و علوم‌اجتماعی، تعاریف متعددی دارد. اما آنچه که به آن نیاز داریم و در پی تشریح آن در قالب ازدواج هستیم تنها به موردی اشاره می‌کند که زن و مرد در دو طرف بازوان عشق قرار می‌گیرند. عشق یعنی گرایش عاطفی شدید. مهر یا علاقه، دلبستگی بسیار به چیزی یا کسی. عشق بیانگر دلبستگی فیزیکی و شخصی متقابلی است که دو نفر نسبت به یکدیگر احساس می‌کنند. این روزها برخي افراد درباره این نظر که عشق همیشگی است تردید دارند، اما ما معمولا فکر می‌کنیم که عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانی ناشی می‌شود.

جامعه‌شناسی احساسات
جامعه‌شناسی احساسات یا Sociology of Emotions رشته‌ای است که تلاش می‌کند با استفاده از نظریات و تکنیک‌های جامعه‌شناسی، احساسات انسان را مطالعه کند. در یک نگاه کلی جامعه‌شناسی به‌عنوان پاسخی برای تاثیرات منفی مدرنیزاسیون به وجود آمد و حتی می‌شود گفت که بسیاری از نظریات کلاسیک این رشته بدون این‌که ادعای این‌کار را داشته باشند، با احساسات انسانی سر و کار داشته‌اند. کارل مارکس، سرمایه‌داری را باعث جدایی انسان از وجود خود می‌دانست، زیمل در مورد تاثیرات کلانشهر بر انسان می‌نوشت و ماکس وبر تأکید داشت بر خاصیت عقلانی‌کننده مدرنیته بر انسان‌ها. اما من مي‌خواهم از احساس عشق بگويم در ازدواج‌هاي ايراني...

راستش زمانی زن بودن در زندگي مشترك را برابر مادری می‌دانستند و هویت اجتماعی زنان در فرزندپروری تعریف می‌شد، اما اکنون زنان هویت اجتماعی خود را به‌گونه‌ای دیگر تعریف می‌کنند. همچنین عرصه انتخاب برای دختران نیز باز شده تا با اراده خود و بدون ازدواج بتوانند مادر بودن را تجربه کنند؛ چراکه اخیرا در قانون خانواده آمده که دختر مجرد ٣٥ ساله می‌تواند بدون ازدواج کودکی را به فرزندی قبول کند. اگر اينگونه باشد، مقوله عشق در اين رفتار در كجاي قلب انسان معاصر قرار مي‌گيرد؟ يك‌نفر چگونه مي‌تواند عشق پدر و مادر را حس كند و خود را محصول عشق يا پرورش يافته عشق بداند و بنامد؟

شايد نگاهي به رساله دکترای دکتر سهیلا علیرضانژاد تحت‌عنوان «عشق و جنسیت با تأکید بر مطالعه‌ای درباره عشق در زندگی زنان تحصیلکرده» در اين ميان راهگشا باشد؛ هم‌اکنون برای بسیاری از زنان ازدواج به مثابه یک تقدیر ناگزیر مطرح نیست، بلکه احساسات عاشقانه قدرت محرکه‌ای است که انگیزه ازدواج را سامان می‌دهد. از سوی دیگر زنان بسیاری، از احساسات متناقضی نسبت به شریک زندگی خود، پس از ازدواج یاد می‌کنند. گویی نمی‌توانند بین احساسات متفاوت خود تمایز قایل شوند. بسیاری از زنان ناگزیرند در خلال روابط عاطفی خود به پرسش‌هایی پاسخ گویند. این مجموعه پرسش‌ها عبارتند از عشق چیست؟ آیا تقدیر، عشق را برای ما تعیین می‌کند یا خودمان در این‌باره تعیین‌کننده هستیم؟ آیا زن بودن به معنی عاطفی بودن است و اگر این‌طور است چرا ما نمی‌توانیم یا نباید عاشق شویم؟ آیا زن باید معشوق باشد؟ آیا عاشق بودن برای زن قدرت به همراه می‌آورد یا او را در رابطه به سوی ضعف بیشتر
 می‌کشاند؟

اما دوست دارم قبل از اينكه به موضوع عشق و ازدواج چه در ايران گذشته و چه در ايران امروزي بپردازم، بگويم كه تعاريف هميشه نسبي هستند آن‌هم در هر كجاي جهان! و ديگر اينكه بسياري از تعاريف در طول زمان دچار دگرگوني شده‌اند. شما هم اگر در طول زندگي خود معاني متفاوتي از احساسات، زندگي و عشق را درك كرده‌ايد بر خود خرده نگيريد!

تعاريف از عشق
بله گفتم كه تعاريف از عشق در طول زمان متفاوت شده است. مي‌گويند عشق یک احساس نیست چون می‌‌تواند تغییر در ظاهر و فیزیولوژی نداشته باشد. پس عشق چيست؟ عشق یک نگرش است(rubin ۱۹۷۰). یک موقعیت(ekman ۱۹۹۲)، یک احساس(turner ۱۹۷۰). یک سازه فرهنگی‌، سندرم احساسی (avrill ۱۹۸۵). یک آمیزه از چندین احساس دیگر مثل لذت و عصبانیت (laird oately and johnson ۱۹۸۷) و (izard ۱۹۹۲). عشق یک حالت انگیزشی جهت‌دار است تا یک احساس (aron and aron ۱۹۹۱). مانند گرسنگی، ترس و خواب یک حالت کشش و علاقه است (rimper&berth ۲۰۰۵) و...

لازم است كه بدانيد در تبیین جامعه‌شناختی‌ احساس عشق، چهار فعالیت اصلی‌ انجام پذیرفته است. تبیین ساختاری از عشق، از دو دسته ساختار اجتماعی کلان و خرد سخن می‌‌گوید. در ساختار اجتماعی کلان به نقش عشق در کنترل اجتماعی و این‌که عشق توسط ساختار اجتماعی کنترل می‌‌شود، پرداخته می‌شود. درسطح ساختار اجتماعی خرد به عشق هم به‌عنوان یک تجربه عاطفی و همزمان با آن تمایل به تناسب وضع دوست داشتن یک شخص نگاه می‌‌شود. نظر دیگر، دیدی تاریخی‌ به عشق دارد و دگرگونی‌هایی‌ که در نوع عشق براساس دوره تاریخی‌ مطرح می‌‌شود را مورد توجه قرار می‌‌دهد. در این رابطه گیدنز حرکت از عشق رمانتیک به عشق مطلق را مطرح می‌‌کند. عشق سازه‌ای فرهنگی‌ است، تلاشی دیگر در تبیین جامعه‌شناختی از عشق است. عشق و نابرابری اجتماعی به بی‌‌عدالتی با دوام و ذاتی در تجارب عشق اشاره دارد.

ازدواج‌هاي قديم
از مباحث كلاسيك و دانشگاهي فاصله بگيرم. ما بايد مصاديق را در گوشه و كنار خانه، محله و شهر خود ببينيم و در مورد آن به بحث بپردازيم. دکتر شیرین احمدنیا در نشستی با موضوع «چالش‌های ازدواج و معضلات سلامت اجتماعی خانواده در ایران» گفته بود جامعه ایران شاهد تغییرات ارزشی و هنجاری پرشتابی در دوره زمانی نسبتا کوتاه چند ساله پس از انقلاب‌ سال ٥٧ در سطح جامعه ایرانی و به‌ویژه در زمینه ازدواج و خانواده بوده‌ است. در سال‌های اخیر شاهد تغییرات ارزشی و شتابنده بوده‌ایم.

اما شرایط شکل‌گیری ازدواج در ایران درگذشته چگونه بوده است؟ نحوه انتخاب همسر به عهده پدر و مادر و گاهی قوم و قبیله فرد بوده و انگیزه دختر و پسر از ازدواج، فرزندآوری تلقی می‌شده‌ است. در انتخاب همسر نیز به بحث عقد دخترعمو و پسرعمو اهمیت داده می‌شد و عقیده بر این بود که عقد آنها در آسمان‌ها بسته شده است. ازدواج‌ها درگذشته بیشتر درون‌گروهی بود تا برون‌گروهی و اگر ازدواج برون‌گروهی صورت می‌گرفت، مرزهای شناسایی و هدایت جمعی آن گروه مخدوش می‌شد. به همین علت است که امروزه بسیاری از زبان‌ها و فرهنگ‌های قومی را از دست داده‌ایم؛ چراکه شیوه‌های تشکیل خانواده مضمحل شده‌اند. در ازدواج نسل قبل، این‌که افراد در چه سنی و با چه کسی و به چه شیوه‌ای ازدواج کنند، از قبل مشخص بود. به‌طورکلی اراده پذیرش همسر با جمع بود نه با فرد؛ به‌صورتی‌که گاهی ازدواج‌ها براساس منافع مالی و سیاسی گروه و قبیله شکل می‌گرفت.

اینکه در گذشته آیا عشق معیار ازدواج بوده یا نه؟ سوالي است که دكتر شیرین احمدنیا در پاسخش مي‌گويد: در گذشته معیارهای مختلفی برای انتخاب همسر وجود داشته که می‌توان به پول، زیبایی، مسکن، شغل، اخلاق، دینداری، سواد، تحصیلات و صداقت اشاره کرد که البته ترتیب و تنوع معیارهای زن و مرد با هم متفاوت بوده ‌است. اما معیاری كه کمتر به آن توجه می‌شود بحث سلامت است؛ هم از بعد جسمانی، هم روانی و اجتماعی. شايد عشق هم نقش عمده‌اي در سلامت ازدواج و زندگاني داشته باشد.

ازدواج‌هاي جديد
آنقدر روند ازدواج‌هاي جديد رو به تغيير گذاشته كه كمتر دو نفري را پيدا مي‌كنيد كه مشابه دو نفر ديگر، هم را پيدا كرده و عاشق شده و براي بقاي عشقشان ازدواج كرده باشند. امروزه اما سن تجرد قطعی برای زن و مرد فرق کرده و تحمل اجتماعی برای عدم ازدواج دختر و پسر افزایش پیدا کرده ‌است. حتی شیوه و معیار همسرگزینی نیز تفاوت کرده و کنش عقلایی معطوف به هدف، موجب می‌شود که دست به انتخاب بزنیم. شکل آشنایی و همسرگزینی از جمع‌گرایی به فردگرایی تغییر پیدا کرده‌ و این تحول از انتخاب جمعی به فردی، قابل تأمل است. عشق به‌عنوان یکی از ملاک‌ها و معیارهای مهم تلقی می‌شود و نیز فضای همسرگزینی به شرایطی تبدیل شده که گزینه‌های زیادی را پیش روی افراد قرار می‌دهد. این فضاها می‌تواند دانشگاه یا فضاهای شغلی و نیز فضاهای مجازی باشد. ارزش‌ها نیز دچار تغییر شده‌اند؛ به‌طوری‌که دیگر فرزندآوری تنها هدف و دلیل ازدواج نیست. از دلایل این مسأله می‌توان به مصرف‌گرایی فرزندان اشاره کرد که دیگر پشتوانه زمان پیری و درآمدزا نیستند.

دختران و پسران امروز در فضاهایی مانند خیابان و مراسم مختلف و حتی ازدواج غیابی به انتخاب همسر می‌پردازند. متاسفانه موضوعی که امروزه ازدواج را دچار مشکل می‌کند این است که سابقه آشنایی‌های پیش از ازدواج کم است. موضوع دیگر نیز بحث رواج ازدواج‌های ناهمگون است. از منظر جامعه‌شناسی خانواده بهتر است که ازدواج‌ها همگون‌ باشد که دو نفر از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، تحصیلات، قومی و مذهبی شباهت بیشتری داشته باشند و اینگونه شانس موفقیت ازدواج خود را افزایش دهند. با اين تفاسیر، نمي‌دانم در اين ميان سرنوشت عشق چه مي‌شود؟ نمي‌دانم براي پيوندهاي جاري و آتي عشق را چگونه مي‌توان به تصوير كشيد...

عشق و زندگي مشترك
در نگاه اول به‌نظر می‌رسد که عشق پدیده‌ای شخصی و در حد زیادی جسمی است. برای مدت‌ها اینگونه تصور می‌شد که عشق عرصه‌ای مناسب برای مطالعه جامعه‌شناس نیست. عشق به مثابه احساس، به‌رغم ویژگی‌های جسمی آن، فرد را به دیگرانی که موضوع این احساس هستند مرتبط می‌کند و از این رو بعدی اجتماعی-فرهنگی بر آن حاکم است. دکتر سهیلا علیرضانژاد مي‌گويد: در زنان پیوندی عمیق بین احساسات، روابط اجتماعی و کیفیت آن وجود دارد. با افزایش سن بیان احساسات به‌طور فزاینده‌ای تحت‌تأثیر ارزش‌های فرهنگی قرار می‌گیرد و بدین ترتیب تجربه و بیان احساسات هر چه بیشتر ناهمخوان می‌شوند. بدین معنی که ما کیفیت و شدت احساساتی را که بیان می‌کنیم به‌ویژه آنهایی که ما را با دیگران مرتبط، نظارت و کنترل می‌کند. بسیاری از عشاق نمی‌توانند به روشنی بگویند که از رابطه‌ای که به واسطه عشق ایجاد شده، چه انتظاری دارند اما ظاهرا فداکاری عنصری ضروری برای برقراری یک رابطه بلندمدت است. نکته مقابل این ویژگی، تمایل فرد به حفظ آزادي و فردیت خود است. این اولین دوگانه‌ای است که در عشق دیده می‌شود.

برخي جامعه‌شناسان ٧ نوع مختلف از عشق را معرفی می‌کنند. ١- عشق رمانتیک: که با جاذبه جسمی، احساسات جنسی، رمزآلودی عاشقانه و فعالیت‌های هورمونی همراه است؛ ٢- عشق عملگرایانه و واقع‌بینانه؛ ٣- عشق نوعدوستانه؛٤- عشق به مثابه یک عقده روحی: حسادت، وسواس یا احساسات قوی بی‌ثبات؛ ٥- عشق برادرانه؛ ٦- عشق معمول؛ ٧- عشق خانوادگی.

برخي ديگر سبکی متفاوت از عشق را معرفی کرده‌اند. ١- عشق والدینی؛ ٢- عشق برای وقت‌گذرانی که مبتنی است بر تفریح، غیرمتعهد و آسان‌گیر؛ ٣- شیدایی؛ ٤- عشق الهی؛
٥- شهوت؛ ٦- پراگما: سبکي منطقی که انتخاب شریک فرد به دقت براساس معیارهای عقلانی از قبیل طبقه‌اجتماعی یا مشابهت‌ها در زمینه اجتماعی برنامه‌ریزی شده است.

سوال اين است كه آيا عشق به مثابه محصول فوری و بلافصل و در عین حال عکس‌العمل نسبت به فرآیند عقلایی شدن، ارزیابی می‌شود؟ آيا عشق راهی است برای جست‌وجوی رستگاری شخصی در این دنیا؟ آيا عشق تأکید بر عدم عقلانیت در برابر عقلانیت است؟ آياعشق رمانتیک ابزاری برای ارتباط و محقق ساختن خواست‌ها و استعدادهای فردی در یک دنیای پیچیده، غیرشخصی و بی‌نام و نشان است. بدین‌ترتیب نمی‌توان عشق را به مثابه یک مشخصه ثابت از پیش داده شده زندگی انسانی تلقی کرد. در پژوهش دکتر علیرضانژاد به‌ویژه بر عشق رمانتیک در زندگی زنان پرداخته شده است. مصاحبه‌هاي او نشان می‌دهد که بانوان مصاحبه‌شده براین باورند که عشق سودایی نوعی نابرابری در رابطه ایجاد می‌کند. یعنی هر یک از طرفین که در دام این عشق درافتد، بی‌قدرت می‌شود. از این‌رو بودن در کنار مردی عاشق برای آنان یک نقطه قوت تلقی می‌شود، به همان‌سان در افتادن خود به دام عشق برایشان ترس‌آفرین و خطرناک تلقی می‌شود. نکته جالب آن که، این ترس در بین متولدین نیمه دهه ٦٠ و ٧٠ بسیار کمتر از زنان متولد دهه‌های پیشین بود.

اگر چه ظاهرا عشق وابستگی را افزون می‌کند، اما زنان در خلال مصاحبه عشق را به مثابه عامل استقلال می‌نگریستند. ظاهرا عشق رومانتیک که منجر به رابطه بلندمدت می‌شود، می‌تواند آنها را از سلطه موجود در عشق والدینی برهاند. در بسیاری از موارد وقتی که رابطه ناشی از عشق رمانتیک، باتوجه به ماهیت آن به سوی سلطه میل کرد، زنان معمولا به سوی سایر اشکال عشق ازقبیل عشق والدینی، عشق به فرزند یا عشق خواهرانه پناه می‌برند.

آسیب‌شناسی عشق در ازدواج
فروپاشی و از بین رفتن بیشتر خانواده‌هایی که روزی عاشق یکدیگر بوده‌اند اولین آسیبی است که ازدواج‌های نامعقولانه و غیرمنطقی می‌بیند. البته گاهی هم اتفاق می‌افتد که منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناک‌تر از پیش است. افسردگی روحی، خودکشی و نومیدی از زندگی می‌تواند بعدها در روابط فردی به وجود آید. دسته دیگر علاوه‌بر چشیدن ناکامی، متوسل به خشونت می‌شوند و می‌خواهند از این طریق آنچه را که نتوانستند به دست بیاورند جبران کنند. منصفانه نیست مانند دکتر استل پنستی، عشق را نوعی تصور و تفاهم فرض کنیم یا مانند «گیدنز» یک بیماری روانی قلمداد کنیم ولی هرچه که هست اگر ادعا کنیم ازدواج هر چه سنجیده‌تر و مناسب‌تر و براساس عقل و منطق صورت پذیرد استحکام و پایداری خانواده بیشتر خواهد بود؛ و هرچه زناشویی نامناسب‌تر و براساس رفتاری غیرعقلایی تأثیر گرفته باشد گسیختگی خانواده بیشتر اتفاق خواهد افتاد.

فراموش نكنيم كه عشق و محبت بين زن و شوهر از ارکان اصلي نظام خانواده است؛ اما با گذشت زمان ممکن است شور و شوق دوران نخستين ازدواج کمتر شده و حتي به خاموشي کشيده شود. برخي همسران، هنگامي‌که در زندگي مشترک خود خدشه‌اي مي‌بينند، چنان آشفته مي‌شوند که پل‌هاي پشت‌سر خود را خراب مي‌کنند؛ طوري‌که ديگر نمي‌توانند روابط‌شان را با يکديگر ترسيم کنند. آنها مي‌توانند در زندگي روزمره، در عادت‌هاي فردي و در سليقه‌هاي شخصي تنش و کشمکش ايجاد کنند، نه عشق. چنانچه برخي معتقدند که عشق با گذشت زمان زياد دوام پيدا نمي‌کند. حتي به‌طور افراطي گفته‌اند: ازدواج گورستان عشق است!

براي وجود عاشق و معشوق، انسان بودن، اخلاقي ماندن، مهرباني، صبوري و ايثار لازم است. اگر هركدام از اين عناصر نباشد، عشق ديگر عشق نيست...

  در گذشته معیارهای مختلفی برای انتخاب همسر وجود داشته که می‌توان به پول، زیبایی، مسکن، شغل، اخلاق، دینداری، سواد، تحصیلات و صداقت اشاره کرد که البته ترتیب و تنوع معیارهای زن و مرد با هم متفاوت بوده ‌است. اما معیاری كه کمتر به آن توجه می‌شود بحث سلامت است؛ هم از بعد جسمانی، هم روانی و اجتماعی. شايد عشق هم نقش عمده‌اي در سلامت ازدواج و زندگاني داشته باشد.

 دختران و پسران امروز در فضاهایی مانند خیابان و مراسم مختلف و حتی ازدواج غیابی به انتخاب همسر می‌پردازند. متاسفانه موضوعی که امروزه ازدواج را دچار مشکل می‌کند این است که سابقه آشنایی‌های پیش از ازدواج کم است. موضوع دیگر نیز بحث رواج ازدواج‌های ناهمگون است. از منظر جامعه‌شناسی خانواده بهتر است که ازدواج‌ها همگون باشد که دو نفر از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، تحصیلات، قومی و مذهبی شباهت بیشتری داشته باشند و اینگونه شانس موفقیت ازدواج خود را افزایش دهند.

  برخي جامعه‌شناسان ٧ نوع مختلف از عشق را معرفی می‌کنند. ١- عشق رمانتیک: که باجاذبه جسمی، احساسات جنسی، رمزآلودی عاشقانه و فعالیت‌های هورمونی همراه است؛ ٢- عشق عملگرایانه و واقع‌بینانه؛٣- عشق نوعدوستانه؛ ٤- عشق به مثابه یک عقده روحی: حسادت، وسواس یا احساسات قوی بی‌ثبات؛ ٥- عشق برادرانه؛ ٦- عشق معمول؛ ٧- عشق خانوادگی.

 سوال اين است كه آيا عشق به مثابه محصول فوری و بلافصل و در عین حال عکس‌العمل نسبت به فرآیند عقلایی شدن، ارزیابی می‌شود؟ آيا عشق راهی است برای جست‌وجوی رستگاری شخصی در این دنیا؟ آيا عشق تأکید بر عدم عقلانیت در برابر عقلانیت است؟ آياعشق رمانتیک ابزاری برای ارتباط و محقق ساختن خواست‌ها و استعدادهای فردی در یک دنیای پیچیده، غیرشخصی و بی‌نام و نشان است. بدین ترتیب نمی‌توان عشق را به مثابه یک مشخصه ثابت از پیش داده شده زندگی انسانی تلقی کرد.
ارسال نظرات
ناشناس
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
من به عنوان یک دختر عشق قبل از ازدواج را سراب می دانم و به هیچوجه روی شخصی که مال من نیست سرمایه گذاری عاطفی نمی کنم.
حسن
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
عزیزم غلط متنی داری
انسان
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
عشق در پیچ وخم قوانین و دادگاههاو مهریه و نفقه گم شده است.
متاسفانه امروزه ازدواج در سایه سنت و قوانین غلط تبدیل به منبع درامد بعضی ها شده
همت
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
فرجامش يانت است خيانت
امیر
۱۴:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
چه زیبا:
براي وجود عاشق و معشوق، انسان بودن، اخلاقي ماندن، مهرباني، صبوري و ايثار لازم است. اگر هركدام از اين عناصر نباشد، عشق ديگر عشق نيست...
ناشناس
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
56 درصد طلاقها متعلق به زندگيهاي بالاي 5 سال عمر است
ناشناس
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
ازدواجی که احساس در ان نقشی نداشته باشد بی معناست. و البته باید این احساس تداوم داشته باشد و منجر به مسئولیت پذیری گردد اگر اجازه دهند
علی
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
زن زیبا چشم را نوازش می دهد، زن خوب قلب را نوازش می دهد. اولی یک جواهر است اما دومی یک گنج است.
ناپلئون بناپارت
ناشناس
۱۲:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
متأسفانه ما ایرانی ها متخصص افراط و تفریط هستیم.
اگر در تصمیم گیری برای ازدواج ، حد لازم احساس را با منطق همراه میکردیم و همدلی را جایگزین توقعات بی مورد از یکدیگر مینمودیم ؛ شاهد اینهمه موارد طلاق نبودیم
ناشناس
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
جامعه شناس را چه به اين حرفها؟؟؟
متین
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
از عشق که میگی دیوونه ام می کنی
علی
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
پاراگراف آخر تکراریه که!!!!!!!!!11
ناشناس
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
گول ظاهر زیبا را نخورید اخلاق و اصالت و خانواده و اقوام آن شخص چه پسر و چه دختر را بررسی کنید . و بعد از زندگی مجردی و خوشی ها مقدار عقیده طرف مقابل را بسنجید چه مقدار در قلبش خدا را جا داده و ظرفیتش در مقابل ریسک های آینده
ناشناس
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
فعلا که امکان ازدواج فراهم نیست . لابد مرگ بر امریکا !
حاج محمدرضا
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
نتیجه اش:1-اعتیاد 2-فساد3-طلاق4-کودکان خیابانی6-قتل7- قاچاق فروشی و....است
بیست وسی
۰۹:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
متعسفانه احساس جای خود را به آرایش و ساپرت و گيسوان بلند و ابیلاسین و بینی عملی و ساکشن داده است....لعنت بر آمریکا که اینها را وارد کشور کرد...
میثم
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
الان یه عده باز میان غلط املایی این بنده خدارو میگیرن یا بدو بیرا میگن بهش!! بابا این داره مسخره میکنه.
ناشناس
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
لعنت به معلم دوران ابتدای شما که دو خط نوشتی سه تا غلط داری !!!
علی
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
شما اول یاد بگیر متاسفانه رو چه جوری مینویسن بعد نگران ساپورت باش....
ناشناس
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
آمریکا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
واقعا کم سوادی یا مسخره می کنی؟!!!!
تو اغلب نظراتت غلط املایی داری!!!
«متأسفانه» دلبندم. اپیلاسیون.پ نه ب.

جون من منتشر کن بلکه بره اینا رو یاد بگیره. زشته بخدا.
صادقی
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
شما استفاده نکنی ، آمریکا هم وارد کشور نمی کنه