صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۳۳۹۴۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۴ - ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴
شامگاه یکشنبه 20 اردیبهشت ماه سال‌جاری همسایه‌های زوج جوانی در محله رباط‌کریم با پلیس 110 و اورژانس تماس گرفتند و آنان را در جریان حادثه‌ای برای تازه‌عروس قرار دادند.

به گزارش ایران، مأموران با حضور در خانه این زوج با پیکر نیمه‌جان شیوا مواجه شدند که تکنیسین‌های اورژانس پس از معاینه، وی را به بیمارستان فاطمه‌زهرا‌(س) رباط‌کریم انتقال دادند.

شیوا چند ساعتی با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا اینکه تسلیم شد و از پای درآمد.

وقتی ماجرای مرگ مرموز تازه عروس به مأموران پلیس مخابره شد، بازپرس ویژه قتل رباط‌کریم وارد عمل شد و دستور تجسس‌های تخصصی برای رازگشایی از سرنوشت شیوا را داد.

بررسی‌های ابتدایی نشان داد روی گردن این زن جوان آثار خفگی وجود دارد. بدین‌ترتیب با دستور بازپرس جنایی، جسد شیوا به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت دقیق مرگ مشخص شود و همزمان تیمی از پلیس به تحقیقات ویژه‌ای پرداخته است تا این معمای پیچیده را حل کند.

گفت‌و‌گو با پدر تازه‌عروس
پدر شیوا با چشمانی اشکبار  گفت: دو دختر و یک پسر داشتم. شیوا بچه بزرگم بود و 18 سال داشت.  وی افزود: از هفت ماه پیش بود که به خانه خودش در رباط‌کریم رفت. خانواده دامادم بعد از یک مراسم خواستگاری و جواب مثبت گرفتن از شیوا و برگزاری مراسم عروسی، دخترم را به خانه‌ای که مادرشوهرش هم در آنجا زندگی می‌کند، بردند.

پدر گریان گفت: از همان روزهای نخست دخترم و «جواد» بر سر زندگی در کنار مادرشوهر اختلاف داشتند. شیوا دوست داشت به صورت مستقل و جدا از خانواده همسرش زندگی کند اما دامادم قبول نمی‌کرد.

پدر تازه‌عروس ادامه داد: شیوا دوست نداشت من و مادرش متوجه این اختلاف‌ها شویم اما بعضی مواقع با همسرم در این باره صحبت می‌کرد.

دامادمان یک مقدار عصبی بود و هر زمانی که خیلی خشمگین می‌شد به خودش آسیب می‌زد با مشت به دیوار می‌کوبید یا با یک شیء تیز شروع به خودزنی می‌کرد.  شنبه آخرین روزی بود که همسرم با شیوا صحبت کرد و دخترم گفت با جواد صحبت کرده که طلاهایش را بفروشد تا خانه‌شان را جدا کنند اما جواد نپذیرفته و شیوا از دست دخالت‌های بیش از حد مادر شوهرش هم شکایت می‌کرد.

ساعت 11 یکشنبه 20 اردیبهشت ماه دامادمان با ما تماس گرفت و گفت شیوا قرص خورده است و در بیمارستان بستری است فوراٌ خودمان را به آنجا رساندیم که گفتند دخترم قرص نخورده است بلکه به علت فشار به گردنش و نرسیدن اکسیژن و خون به مغزش حال وخیمی دارد و در بخش مراقبت‌های ویژه بستری است.  بعد از اینکه حال دخترم را فهمیدم علت حادثه را پرسیدم اما هر کسی حرفی می‌زد، یکی از همسایه‌ها گفت: دخترم در کمد داخل دستشویی با دستمال دور گردنش آویزان بوده است که آنها نجاتش دادند و همسایه دیگر که دکتر بوده وقتی دیده نبضش می‌زند گفته است صبر کنید اگر حالش بهتر نشد او را به بیمارستان می‌رسانیم.

ساعت 8 شب این اتفاق افتاده بود و دخترم را ساعت 5/10 شب به بیمارستان رسانده بودند.
از طرف دیگر دامادمان می‌گوید که خودش دستمال را از گردن شیوا باز کرده است.  هنوز کاملاً مشخص نشده است که دخترم به قتل رسیده یا خودکشی کرده است.

حتی بعد از مرگ شیوا نزدیک‌ترین دوستش هم با من تماس گرفت و گفت که 10 دقیقه پیش از حادثه شیوا با او صحبت می‌کرده و گفته که با جواد سر مستقل شدن بحثشان شده است و او قبول نکرده است. همین موقع به خاطر پشت خطی قطع کرده است. 

وی می‌گفت: بعد از اعلام مرگ شیوا ما به مأموران آگاهی پرند مراجعه کردیم و از دامادمان شکایت کردیم. امیدواریم علت مرگ دخترم مشخص شده و اگر قتلی رخ داده، عاملان آن مجازات شوند.
بنابر این گزارش، تحقیقات در زمینه چگونگی این مرگ مرموز ادامه دارد.
برچسب ها: مرگ تازه عروس معما
ارسال نظرات
الهام
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۹
پدر و مادري نادان كه دختربچه خود را در 18 سالگي شوهر ميدهند!!

دختربچه اي نادان كه در 18 سالگي ميپذيرد كه با مادر شوهر در يك خانه زندگي كند و سه ماه بعد تقاضاي زندگي مستقل دارد!
بدون اينكه هيچ برآوردي از واقعيات وضعيت مالي همسر و حتي وضعيت روحي او داشته باشد بله را ميگويد و در روياهايش ميبيند كه همه چيز يك شبه درست خواهد شد.

و اما يك پسر رواني و تحت فشار اقتصادي كه چاره همه مشكلات را در خشونت ميبيند!

و مادر شوهر سنتي ايراني كه به زمين و زمان گير ميدهد....

خدايا اين قصه چقدر تكراري است؟

چرا مهارتهاي زندگي رو بهمون ياد نميدهند؟ اولين مهارت اينكه راجع به وضعيت طرف مقابلمون بجاي خيالبافي واقعيات رو ببينيم ....
ناشناس
۱۰:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۹
چه راحت حاصل 18 سال خون دل از بین میرود. کاش به دختر صبر، به مادر شوهر مهربانی و به داماد مدیریت خانه اموزش داده میشد.
ناشناس
۰۹:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۹
دخالت های بزرگتر ها که خجالت نمیکشن اسمشون هم مادر یاپدر گذاشتن و زندگی جوونا را با دخالت هاشون خراب میکنن همیشه هم هست