سالهاست که خانوادۀ "ژی گوبیائو" که در حال حاضر 11 ساله است او را با طناب میبندند.
به گزارش فرادید، معلولیت ذهنی در این پسر زمانی که بسیار کم سن و سال بود، تشخیص داده شد و از وقتی که حدوداَ شش سال داشت، از خانه بیرون میرفت و به اموال همسایهها خسارت میزد. خویشاوندان او که چای کارانی فقیر هستند، مجبور شدند که درآمدِ نزدیک به یک سال خودشان را برای جبران خسارتهایی که این پسر به بار آورده بود، صرف کنند. حال آنها ظاهراً راهکار دیگری جز بستن او پیدا نکردهاند. پدربزرگ گوبیائو میگوید که نوهاش هنگام تولد دچار آسیب مغزی شد. آن روز به دلیل رانش زمین، رساندن مادر به بیمارستان برای زایمان میسر نبود. خانوادۀ او که از رفتارش به تنگ آمده بودند، پولهایشان را جمع کردند تا او را پیش پزشکان محلی ببرند. پدربزرگ گوبیائو میگوید که تنها کاری که این پزشکان کردند این بوده که توصیه کنند تا پسر را به پکن یا شانگهای ببرند تا درمانهای تخصصیتری برایش انجام شود. سفری که خانوادۀ او امکان مالیش را ندارد. هر روز صبح که ژی جانتو (پدربزرگ) از خواب برمیخیزد، نوهاش را به یک ستون میبندد. البته او قصد آزار پسر را ندارد، بلکه هدفش حفظ سلامتی پسر و جلوگیری از ورشکستگی خانواده است. وقتی که اولین بار، گوبیائو را دهکدهاش دیدم، به نظر یک پسربچۀ 11 سالۀ معمولی میرسید. با این تفاوت که یک طناب مانع از آن میشد که از جایی که به آن بسته شده بود بیش از چند قدم فاصله بگیرد. جانتو ماجرا را برایم توضیح داد. گوبیائو دچار معلولیت ذهنی است و رفتار "جسورانۀ" او به این معناست که خانواده میبایست هر بار که او برای بازی به گوشهای از دهکده میرفت، زمان زیادی را صرف یافتن او میکردند. رفتارهای او همچنین خرج زیادی هم روی دست خانواده میگذاشت. آنها مجبور بودند که خسارت شیشههایی که گوبیائو میشکست و کاشیهایی که از سقفهای مردم میشکست را بپردازند. تا زمانی که پسر به 11 سالگی برسد، خانوادهاش مجموعاً مجبور به پرداخت 1600 دلار خسارت شده بودند. این میزان تقریباً برابر با درآمد یک سال خانواده است. از نظر آنها چارۀ دیگری جز محدود کردن تحرک گوبیائو وجود نداشت. بستن گوبیائو به سایر اعضای این خانوادۀ شش نفره اجازه میدهد تا به کارشان در مزارع چای بپردازند. در دهکدۀ دویست نفرهای که این پسر و خانوادهاش در آن زندگی میکنند، کار اغلب ساکنان کشاورزی است. پدربزرگ و مادربزرگ گوبیائو چایکار هستند و همچنین مسئولیت مراقبت از او را بر عهده دارند. والدین گوبیائو هم از خواهر او مراقبت میکنند و هم در مزرعه کار میکنند. این خانواده یک بار موفق شدند تا 150 دلار پس انداز کنند و گوبیائو را به دکتر ببرند. جانتو (پدربزرگ) میگوید که پزشکان روستایی او را در بیمارستان نپذیرفتند و فقط توصیه کردند که پسر را به پکن یا شانگهای ببرند. این خانواده که به سختی شکم خود را سیر نگه میدارند، توان تامین خرج چنین سفرهایی را ندارند. جانتو گاهی اوقات که به سر مزرعه میرود، مجبور است که پسر را به کمر خود ببندد. او میگوید که بزرگترین کابوسشان این است که گوبیائو خودش را از طناب خلاص کند. او میگوید: "اوضاع بدتر و بدتر میشود؛ ما پیر میشویم و روز به روز بزرگتر و قویتر میشود." یکی و دو سال دیگر، گوبیائو قویتر از آن خواهد شد که بتوان با طناب کنترلش کرد. پدربزرگ نمیداند که آن وقت چه باید بکند. "ویلیام هانگ" عکاس رویترز به محل زندگی ژی رفته و از او و زندگیاش عکاسی کرده است.
این چنین مانند یکحیوان با او برخورد دارند در جای دیگر در رستوران آز گوشت آدم غذا درست میکنند وعدهای آدم نما انجا غذا میخورند
واقعا اخبار تهوع آوری از زندگی مردم این زمان داریم خدایا مرحمتی بفرما ما را دوباره آدم کن
احمق ها نمی دونن همین مائو عامل بدبختی شونه.
اگر خطرداشت که با اون تیر و تبرا کار هودش و همه رو میساخت
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
یکی از اون عکسها رو پاره کن ببین چند مسئول و رئیس و پلیس ظاهر میشه!
دلم گرفت
شعور اون پدر و مادر پايين هست كه انسانيت يك معلول رو زير سوال بردن
امریکا پرست جوگیر
دخترانی که از دزدیده شدنشان بیست سال بی سرنخی میگذرد
زنان که برای پول قانونا فحشا میکنن
رسانه های به ظاهر ازاد و مردمی بمباران شده با اطلاعات مسیر دار
سیاهانی تا صد سال قبل چون سگ ارزش داشتن و در باطن همچنان فرقی نکرده
آمریکا خیلی خوبه اره امکانات عالی درامد خوب ولی تا وقتی که حاضر باشی کبک باشی
فکر کنی با اتمی زدن هیروشیما لطف کردی فکر کنی با ناپالم در ویتنام مردم ویتنام ازاد کردی
فکر کنی هواپیمای مسافربری ایران رو میزنی کاپیتانت یه قهرمانه
امریکا یه درس خوب از تاریخ گرفته امپراطوری ها سقوط میکنن
چه کوروش عدالت گستر باشی چه اسکندر و اتیلا و چنگیز خونخوار
چه یونان شکوفا چه مصر ثروتمند
باید راحکار پیدا کنن که کردن راهکارهایی هوشمندانه .
زنجیر
جالبه که به ستونی بستن که انواع تبر و تیشه و ... دم دستش هست. پس آدم خطرناکی نیست.
خدای من اگه ایمان به تو نبود همه چی پوچ بود فقط به خاطر تو این چیزا رو میبینم اروم میشم .
زودتر قانون واقعی و پر از ارامشت رو به همه نمایان کن
ای عمر شیرین، از تو سیرم، بگذر از من، تا بمیرم