صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۳۲۹۵۱
روانکاوی پل مدیریت و حکایت خودکشی و جنایت در دوران دانشجویی: از «کوشا پارسا» تا «مهدی مزروعی سبدانی»
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۵ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴
مقاله دریافتی- یونس یونسیان1، فاطمه عباسی زاده2؛ پل مدیریت پلی است در شمال غرب شهر تهران. این پل بین پل ولایت و پل ملاصدرا قرار گرفته و بزرگراه شهید چمران را به بلوار دریا متصل می‌کند. پل مدیریت برای خیلی از اهالی و ساکنان تهران بیش از اینکه یادآور یک پل باشد به نماد و نشانه‌ای از خودکشی و جنایت بدل شده است.

پرتاب شدن دانشجوی دانشگاه تهران و خودکشی‌اش در روز گذشته و حرف‌های بی‌سر و ته مسولان و مدیران دانشگاه در خصوص این اتفاق و ارتباط دادن دوباره و همیشه این حوادث به موضوع مشکلات روانی و خانوادگی دانشجویان بنده را واداشت تا با نقبی به تاریخ پل مدیریت و یادآوری داستان جنایت پل مدیریت و ارتباط آن با خودکشی اخیر به روشن شدن برخی موارد کلیدی و روانکاوانه کمک نمایم.

نکته اول اینکه هیچوقت و هیچگاه نمی‌توان کلیت و ساختار کامل یک اتفاق و حادثه منتج به جنایت و خودکشی را به مشکلات خانوادگی و روانی فرو کاست. این نگاه تقلیل گرایانه و فروکاست گرایانه درصدد است تا به سرعت و با بی‌رحمی تمام همه حادثه یا اتفاق را به چند عامل کلیشه‌ای و کلی ارتباط دهد.

وقت آن رسیده است که با دقت و رصد حساب شده و روانکاوانه به سراغ این اتفاق‌ها برویم و به جای اینکه قصاص متهم و رفع جریحه دار شدن افکار عمومی در اولویت اولی باشد، تقدم را به بررسی دقیق دلایل حادثه و جلوگیری از تکرارش بدهیم.

موضوع دیگری که شایسته بررسی و تحلیل کار‌شناسی می‌باشد نقش متروپولیس‌ها و کلان شهرهایی نظیر تهران بر روی شخصیت و تکامل فکری دانشجویان بوده و لازم است اختلالات و آسیب‌های روانی این قشر به دقت مورد شناسایی قرار گیرد.

بودجه‌های تخصیص شده در راستای سلامت روانی دانشجویان و مشاوره‌های روان‌شناسی در کجای کشور خرج می‌شود و به واقع آیا نظارتی روی خروجی این جلسات مشاوره و تلاش‌های عقیم برای سلامت روانی دانشجویان وجود دارد.

معضلات و آسیب‌های موجود در دوران دانشجویی و در میان دانشجویان کشور از منظر من بسیار بالا‌تر از آمارهای موجود است و اتفاقاتی از این دست نشان دهنده نشانه‌ها و سیمپتوم‌های موجود در بدنه دانشجویی کشور است.

از آسیب‌های روانی، رفتاری و اخلاقی تا گرایش‌ها به سمت خودکشی، دیگر آزاری، جنایت و اعتیاد می‌تواند طیف پررنگ و شلوغی از مشکلاتی باشد که دانشجویان را تهدید می‌کند و هر لحظه امکان فاجعه را در زندگی دانشجویی ایجاد می‌کند.

روان‌شناسان خودکشی را یک وضعیت پیشرفته از مشکلات روحی و روانی در فرد می‌دانند و افسردگی ضعیف که می‌تواند بدل به افسردگی شدید شود منجر به اقدام به خودکشی در فرد می‌شود. اما هنگامی که میزان خودکشی افزایش پیدا می‌کند و وضعیتی غیرعادی شکل می‌گیرد، خودکشی از یک پدیده عادی و فردی تبدیل به مسئله‌ای اجتماعی می‌شود.

در چنین حالتی ما باید به دنبال پارامترهای جامعه‌شناختی مسئله بگردیم. هنگامی که خودکشی در مکان‌های عمومی‌ای که افراد شاهد آن هستند رخ می‌دهد، عکس‌العمل فرد نسبت به جامعه را نشان ‌می‌دهد و نوعی اعتراض به شرایط حاکم است. مثال این امر خودکشی‌هایی است که در متروی تهران بار‌ها انجام شده‌ است.

نهاد خانواده در ایران، با وجود اینکه میان مدرنیته و سنت در تعارض است، به هیچ وجه نمی‌تواند به گذشته بازگردد. این در حالی است که سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی کشور ما عمدتا تعریفی سنتی از خانواده دارند.

بر اساس اخبار منتشر شده دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران به دلیل مشکلات خانوادگی روز گذشته دست به خودکشی زد.

مدیر کل روابط عمومی دانشگاه تهران سید احمدرضا خضری در خصوص خبر خودکشی یکی از دانشجویان دانشگاه تهران گفت: «خبر خودکشی این فرد که دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بوده متاسفانه صحت دارد و علت و چرایی اقدام وی در دست بررسی کامل قرار دارد.»

او با بیان اینکه اقدام به خودکشی این دانشجو خارج از دانشگاه صورت گرفته گفت: بررسی‌های فعلی نشان می‌دهد که این فرد دارای مشکلات خانوادگی و روحی بوده و دست به خودکشی زده است.

مهدی مزروعی سبدانی دانشجوی ترم هشت دانشکده فنی دانشگاه تهران، ورودی سال ۱۳۸۷ و ساکن تهران بود که روز گذشته با پریدن از روی پل مدیریت دست به خودکشی زد.

در صحبت‌های این مقام مسول و در بسیاری از موارد مشابه شاهد هستیم که فرد مسول از واژه «خارج از دانشگاه» استفاده کرده و به نوعی خیال خودش و همه را راحت کرده که چون اتفاق در بیرون از دانشگاه رخ داده است، پس دیگر جای بررسی و توجه از ناحیه دانشگاه را ندارد و مسولیت از گردن ما افتاده است.

به این مقام مسول باید گفت که پس با این حساب اگر دانشجویان دانشگاه شما در خارج از دانشگاه به صورت یک استاد و عضو هیات علمی سیلی بنوازند هم آیا اینگونه نتیجه گیری می‌نمایند.

جنایت پل مدیریت تهران رویدادی‌ست که ساعت ۵ بعدازظهر چهارشنبه، پانزدهم تیرماه سال هزار و سیصد و نود روی پل عابر پیاده پل مدیریت تهران رخ داد و در آن پسر دانشجویی به نام کوشا پارسا بیست و دو ساله همکلاسی خود به نام مهسا امین‌فروغی بیست و دو ساله را با بیست و شش ضربه چاقو به قتل رساند.

هر دوی آن‌ها دانشجوی سال آخر رشته ادبیات فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی بودند. گفته می‌شود این قتل به دلیل پاسخ منفی مهسا امین‌فروغی به ایجاد رابطه با کوشا پارسا رخ داده‌است.

در روز حادثه، کوشا پارسا، مهسا امین‌فروغی و دوست همکلاسی‌اش را با موتورسیکلت تعقیب می‌کند و زمانی که آن‌ها روی پل عابر پیاده هستند، با پوشاندن صورتش به آن‌ها حمله می‌کند. پس از آن قاتل با دستان خون‌آلود سعی می‌کند خود را به موتوسیکلتی در پایین پل برساند، اما در حلقه رهگذران خشمگین گرفتار می‌شود.

شاهدان این حادثه که اغلب از ساکنان محله و یا کسبه ده ونک هستند ضارب را محاصره و دستگیر می‌کنند و بلافاصله قربانی را با اولین وسیله نقلیه ممکن (یک وانت) به بیمارستان منتقل می‌کنند. در این حادثه، مهسا امین‌فروغی جان سپرد و دختری که همراه او بود، از ناحیه هر دو دست مجروح شد.

قاتل که ۲۲ سال دارد در صحنه جنایت دستگیر شد و تحقیقات نشان داد وی دانشجویی به نام «کوشا پارسا» است و علاقه زیادی به مهسا داشته است. کار‌شناسان پزشکی قانونی پس از بررسی‌های تخصصی، او را سالم دانستند.

این پسر در بازجویی‌ها ادعا کرد مهسا نه‌تنها وی را دوست نداشته بلکه مسخره‌اش می‌کرد و همین باعث شد تا تصمیم بگیرد وی و خودش را از بین ببرد.

کوشا گفت:  «هیچ امیدی برای آینده‌ام نداشتم. مرگ بهترین انتخاب برای من بود به‌خاطر همین می‌خواستم مهسا را که عشق من را به نفرت تبدیل کرده بود کشته سپس خودم را از بین ببرم. چون دانشگاه‌ها تعطیل بود بار‌ها جلوی دانشگاه علامه طباطبایی کمین کردم تا وقتی مهسا، برای دیدن نمراتش به آنجا می‌آید او را به قتل برسانم تا اینکه روز چهارشنبه او را دیدم و تا روی پل مکانیزه دنبالش کردم.»

 او در اظهارات دیگری گفت:  «از این ماجرا بشدت ناراحتم و از قتل مهسا پشیمانم چراکه نمی‌خواستم او کشته شود. هنوز هم نمی‌دانم چرا چنین کاری کردم و از خانواده او خجالت می‌کشم که تا آخر عمر داغدارشان کردم. اما هنوز هم می‌گویم من مهسا را خیلی دوست داشتم در این مدت خیلی‌ها به من گفتند چرا به خاطر یک دختر دست به چنین جنایتی زدم اما خودم هم نمی‌دانم.

با این حال دو سال قبل که او را دیدم با خود گفتم او تنها کسی است که می‌تواند خوشبختم کند. اما وقتی با پاسخ‌های سرد و منفی‌اش روبه‌رو شدم با خودم گفتم بالاخره آنقدر تلاش می‌کنم تا نظرش را جلب کنم. اما او هیچ توجهی به من نداشت و نه تنها نظرش تغییر نکرد بلکه از رفتار و حرکاتش این طور متوجه می‌شدم که مرا مضحکه قرار داده است.

کم‌کم احساس کردم دوستان خودم هم به خاطر بی‌توجهی‌های مهسا مرا مسخره می‌کنند غرورم شکسته بود و این بد‌ترین حسی بود که در زندگی تجربه می‌کردم.

با گذشت زمان کینه‌ام از این دختر بیشتر شد و دنبال راهی برای انتقام‌جویی می‌گشتم چرا که با خود می‌گفتم باید ثابت کنم هنوز هم غرور و شخصیتم را حفظ کرده‌ام.

به همین خاطر فکر انتقام از او هر روز در من پررنگ‌تر می‌شد تا بالاخره روزی را برای این کار انتخاب کردم که می‌دانستم شیرین‌ترین روز زندگی مهسا است. او بی‌صبرانه در انتظار دریافت نتیجه زحمات ۴ سال تحصیلش در دانشگاه و تدارک جشن فارغ‌التحصیلی بود.»

پدر کوشا که ۶ روز پس از جنایت هولناک خود را به تهران رسانده بود، در حالی که ادعا می‌کرد از جنایت پسرش بی‌خبر بوده، با حضور در اداره دهم پلیس آگاهی تهران، خواستار ملاقات با پسرش شد.

وی که از شنیدن خبر بشدت شوکه بود، گفت: «باورم نمی‌شود پسرم کوشا چنین کاری کرده باشد. او پسر درسخوان و آرامی بود و هرگز خلافی از او ندیده بودیم.

او هفته گذشته به ما گفت شاید چند روزی به مسافرت برود تا از خستگی امتحانات دانشگاه درآید اما هرگز تصور نمی‌کردیم چنین حادثه‌ای رخ داده باشد. ضمن اینکه ما خانواده‌ای تحصیلکرده و آرام هستیم. هنوز هم در شوک هستیم.»

یکی دیگر از گرایش‌های روانکاوانه را می‌توان مرگ پرستی و تمایلات بیمارگونه افراد نسبت به مرگ و بی‌تفاوتی نسبت به آن دانست که می‌تواند در دراز مدت به جنایات و آسیب‌های اخلاقی منجر شود.

مرگ پرست مجذوب چیزهای مرده مانند جسد، زوال، تباهی، سیاهی و بوهای ناخوشایند می‌شود. از ویژگی‌های او تمایل به تخریب و ویرانگری، گرایش به زور و شیفتگی در برابر شب و تاریکی است.

فروم حتی خصوصیات ظاهری مرگ پرستان را نیز ترسیم می‌کند. مرگ پرست دارای ظاهی سرد، خشک، خشن، جامد، بی‌حرکت و پوستی مرده است. او هیچ‌گاه زیبا نیست؛ زیرا فاقد سرزندگی است.

اغلب حالت خاصی در سیمای مرگ پرست به چشم می‌خورد، مانند کسی که بوی ناخوشایندی احساس می‌کند. او محضری کسالت بار دارد. همیشه در گذشته به سر می‌برد و توجهی به آینده ندارد و آن را انکار می‌کند. به شدت از نظم و قانون به ویژه قوانین موجود دفاع می‌کند و هیچ گونه تغییری را برنمی تابد و از ماهیت نامنظم و تسلط پذیر حیات می‌هراسد.

تقابل اساسی موجود برای مرگ پرست تقابل در میان افرادی است که قدرت کشتن دارند و کسانی که فاقد آن هستند. او تنها قاتل و مقتول و توانا و ناتوان را می‌شناسد؛ به تسلط عشق می‌ورزد و با این گرایش خویش حیات را نابود می‌کند.

مرگ پرست پدیده‌های ماشینی را دوست دارد و با نگرشی ماشینی به حیات می‌نگرد و انسان‌ها را به مثابه اشیا می‌بیند. او تنها هنگامی می‌تواند با یک شئ یا یک انسان رابطه برقرار کند که صاحب آن باشد. لذا مالکیت برای او اهمیتی بسیار دارد و اصولا زندگی را در شکل (مالکیت آن هم تباه کننده‌ترین شکل آن) تجربه می‌کند.

آرزوی کشتن، گرایش به مرگ، کثافت و آزارگری، ستایش قدرت و تمایل تبدیل چیزهای زنده به بی‌جان با توسل به نظم از ویژگی‌های دیگر مرگ پرست است.

در ‌‌نهایت باید به این نکته اشاره کرد که کشور ما در مرز غریب و وحشتناکی میان سنت و مدرنیته گیر افتاده است و این حرکت‌های مرزی در مسیر تجدد به ایجاد اخلاقیات تازه و سبک زندگی‌های نوین منجر شده است.

شناخت هندسه شخصیت ایرانیان و ایجاد نقشه راه و فهرستی از آسیب‌های اجتماعی می‌تواند کمک کننده باشد و این وظیفه دیگر تنها بر عهده روانپزشکان و به اصطلاح متصدیان این امور نیست. یک اهتمام جمعی و یک هم افزایی لازم است تا افرادی آگاه و روانکاوانی با رویکردهای اجتماعی و فرهنگی به میدان آیند.


1. محقق و پژوهشگر
2. مشاور روان‌شناسی

ارسال نظرات
ناشناس
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
الان در دانشگاه ازاد براي نظافت ، وسايل آزمايشگاهي ، امكانات رفاهي دانشجو هزينه نميكنند.
حجت مشتاقیان
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
سلام
مطالب مرتبط با خودکشی جای تامل دارد . فشاری که بر روی جوانان اقشار آسیب پذیر است بر کسی پوشیده نیست. به خصوص رفتار دانشگاه ها که خود را جدا از مشکلات دانشجویان می بینند و بدون هدف و با دید مکانیکی تبدیل به ماشین افزایش معلومات بدون کاربرد شده اند .
وظیفه دانشگاه خیلی جدی تر و سنگین تر از این هاست .
مسئولیت و تکلیف اساتید در مقابل دانشجویان از مسئولیت والدین در برابر آنان کمتر نیست . بلکه سنگین تر است .
صرفا اینکه دو حادثه در یک مکان رخ داده دلیل خوبی برای ایجاد ارتباط بین آن نیست.
عنوان کردن اصطلاحات جدید مانند مرگ پرستی نه به سواد روشنفکری ما می افزاید و نه مشکلی از جوانان حل می کند .
دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
خوابگاه متاهلی شهید مطهری دانشگاه تهران در کوچه سوم 24 متری فرهنگ سعادت آباد هستش. پستوی های 20 تا 30 متری که اسمش رو گذاشتن خوابگاه متاهلی. برا گرفتنش کلی باید مصیبت بکشی. گرفتی تازه مشکلاتت شروع شده
1. اینترنت نداری؟ اونم دانشجوی دکتری
2. سرویس ایاب ذهاب نداری!! و مجبوری روزی حداقل 5000 تومان خرج کنی، برای دانشجوی فاقد هرگونه درآمد و متاهل با هزار تا مشکل و هزاران مشکل دیگه
خواهشا این مشکلات رو رسانه ای کنید
ابراهیم
۱۳:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
دولت باید بطور ویژه به این قضیه ورود پیدا کند و حتی الامکان اسباب و لوازم دانشجویان را برای اینکار تهیه نموده و با قیمتهای منطقی در اختیارشان بگذارد
مثلا" پیشنهاد میشه در سلفها بوفه آزاد طناب و قرص و فندک برای خودسوزی هم گذاشته بشه
حاج محمدرضا
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
اینها میخواهند آینده کشور را بسازند؟؟!!!

اینها که با کوچکترین تحریکی دست به چاقو میبرند

اینها که با مشاهده کوچکترین مشکلی خودکشی میکنند

اینها که هیچ نصیحت مشفقانه را برنمی تابند


واقعا باعث نگرانی است
سلام
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
دانشجويان بى شعور فقط سواد كلاسيك دارند شعور صفر.
ناشناس
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
دلت خوشه ! همون سواد کلاسیک رو هم ندارن فقط ژست و فیگورش رو می گیرن.
سالومون
۱۴:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
دقیقا . و با ادامه ی رشد این روند فرهنگی اجتماعی ضعیف ، توو آینده ای نزدیک خودکشی دانشجویی به یه اقدام با پرستیژ و مد جامعه ی جوان بی سواد تحصیلات آکادمیک دار و فقیر ( فقیر از نظر فکری و عقلایی ) تبدیل میشه ....
نکته : جامعه ی دهه هفتادی ما ، کللن متوهمه !
ناشناس
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
آقای سلام چرا به دیگران توهین می کنید ودرست است که درمملکت کچل شده زلفعلی وکورشده چراغعلی شما دقت فرمایید اسمتان محترم است وبا امید آنکه اندکی اندیشه نمایید.