«ما نسلی هستیم که دیگر نباید به قدرت بازگردیم». «در دنیا سیاسیون باید عمر سیاسی برای خود تعریف کنند، کهنهکارهای سیاسی باید به اتاق فکر بروند». جمله اول را برنده انتخابات ٧٦، سال ٩٢ در قامت رهبر جریان اصلاحات، بر زبان راند. اما جمله دوم، آرزوی بازنده انتخابات٧٦، در سال ٨٢ بود.
«ناطقنوری»، اگرچه در مورد گزاره نخست سخن خود همچنان بر سر قول ١٢ سال پیش ایستاده و همین هفته گذشته در دیدار نمایندگان ادوار مجلس گفته است: «در زمینه ورود به انتخابات احساس تکلیف شرعی نمیکنم و در جناح یا گروه خاصی نیز قرار نمیگیرم». اما همچنان امیدوار به تحقق گزاره دوم جمله است. شیخ مورد اجماع آن روزهای جناح راست و مغضوب فعلی تندروهای اصولگرا که اینروزها به جانب اعتدالگرایان کوچ کرده است، هنوز به راهبری اتاق فکر میاندیشد.
زندگی سیاسی علیاکبر ناطقنوری بعد از انقلاب با حضور در کمیتهها، جهاد سازندگی و بیشتر آن با نمایندگی مجلس رقم خورد؛ به جزء یک دوره که از مجلس اول به دولت رفت و وزیر کشور شد، تا پیش از آمدن دولت اصلاحات او، پنج دوره نماینده و دو دوره رئیس مجلس بود. شکست او از رقیب هم برای خودش و هم جناح حامیاش، غیرقابلانتظار بود. ناطق از همان زمان تصمیم گرفت دیگر شانس خود را در عرصه سیاست امتحان نکند و در پشتپرده نقش شیخوخیت و صحنهگردانی را داشته باشد. تحلیل، این بود که پایان عمر سیاستمدار فرارسیده است. اما آن زمان کسی تصورش را هم نمیکرد که پایان سیاستمداری ناطق این همه پرفرازونشیب شود که از مرکز دایره جناح راست کمکم به منتهیالیه آن کوچ کند تا جاییکه حتی تصور شود از آن، خارج هم شده است. آن زمان تصور اینکه چهره شاخص جامعه روحانیت مبارز و کاندیدای مطلق جناح راست در انتخابات ٧٦ و نخستین فردی که روزنامه رسالت در نخستین شماره خود در سال ٦٤، با او گفتوگو میکند، ٢٢ سال بعد در میهمانی افطاری در کنار رقیب اصلاحطلب خود در یک قاب عکس، جای بگیرند؛ بسیار دور از انتظار بود. اما احمدینژاد کاری کرد که این دور از انتظاری محقق شود. یاران اصولگرا هم دامن شیخ را رها کرده و جانب تازهازراهرسیده را گرفتند.
ناطق در دهه ٦٠
ناطقنوری دوبار در کسوت وزیر کشور یکبار در دیماه سال ٥٩، به روزنامه اطلاعات و بار دیگر سال ٦٣، به روزنامه جمهوریاسلامی میرود و تلفنی به سؤالات مردم پاسخ میدهد. اگرچه پاسخهای ناطق بازگوکننده نگاه دولت وقت است، اما گویای نگاه سیاسی خودش هم هست. یک نفر از او میپرسد چرا تاکسیها با چادریها خوب نیستند و وقتی سوار تاکسی میشوند، رانندهها درددلشان باز میشود و .... پاسخ ناطق این است: «اگر میتوانید، با پاسخهای منطقی این افراد را راهنمایی کنید، اما اگر نشد، شماره این رانندگان تاکسی که جوسازی میکنند را یادداشت کنید و به مأموران مربوطه گزارش کنید». دیگری درباره موضع دولت در برابر چریکهای فدایی خلق سؤال میکند که ناطق میگوید: «عقبنشینی آنها ممکن است جنبه تاکتیکی داشته باشد، اما اگر از موضع خود بازگردند و دیگر توطئه نکنند، از نظر ما محترم خواهند بود». یک نفر سؤال میکند چرا علیه رئیسجمهوری، برخی روزنامهها فحاشی میکنند. ناطق میگوید: «به همان دلیلی که روزنامه انقلاب اسلامی به دیگران فحش میدهد یا میزان هم». فرد دیگری سؤالش این است که چرا امام همزمان، قطبزاده و بازرگان را به حضور میپذیرد. ناطق به موقعیت امام اشاره میکند و پاسخ میدهد: «امام در آن مقام حق دارند همه گروهها را بپذیرند، اگر امثال بازرگان را نپذیرند، آن اتهام کذایی که چندی پیش مطرح کردند که امام کانالیزه شده و تنها از یک کانال با امام ارتباط برقرار میشود، برای رفع اتهامات، امام افراد دیگر را میپذیرند».
فردی در ادامه از توقف در پخش جلسات مجلس از صداوسیما گلایه دارد که ناطق میگوید: «چون فیلمبرداری از مذاکرات مجلس هردقیقه سه هزار تومان خرج برمیدارد، در شرایط فعلی، اجرای آن به مصلحت نیست». درباره بیحجابی هم از ناطق سؤال میشود که او میگوید: «در هیأت دولت، کمیسیون مبارزه با مفاسد و منکرات تشکیل شده و در شمال هم مکان رختکن شنای زنان و مردان از هم جدا، دارای حفاظ میشود و مراکزی در سطح شهر برای ارشاد همراه با نصب بلندگو درست میشود». ناطق وزیر کشور مسئول برگزاری نخستین مجلس خبرگان رهبری در سال ٦١ هم هست و همزمان عضو ستاد پیگیری اجرای فرمان هشتمادهای امام که درباره وضعیت اجتماعی جامعه هم صحبت میکند و خطوط را مشخص، در مصاحبهای گفته بود: «پوستر، لباس زننده، بیحجابی خانمها، پخش نوار مبتذل در معابر عمومی، برگزاری جشن عروسی در تالار با آلات موسیقی و مخلوطبودن زنومرد با لباسهای زننده و سوءاستفاده در پیستهای اسکی، اعمال منافی عفت و مغایر ضوابط حکومت است».
نجاتیافته از ٢ سوءقصد
به ناطقنوری در سال ٦٠، دو بار سوءقصد میشود؛ بار اول تیرماه در الهیه با مسلسل به سوی اتومبیل حامل او رگبار بسته شده و محافظ او مجروح میشود. ناطق خود در اتومبیل حضور نداشته است. بار دیگر سهماه بعد در پارک - در حالی که به همراه علیاکبر ولایتی عازم صداوسیما بوده - به سمتش تیراندازی میشود. البته مشخص نیست اینبار هدف، او بوده یا ولایتی. ولی دست ناطق خراش برمیدارد. منتقد روزنامه سلام بود و سال ٧٠ در این مورد گفته بود: «اگر با همین تندی پیش برود مسئولان جلو آن را خواهند گرفت و مطابق قانون مطبوعات با آنها برخورد خواهند کرد و این برخورد زمانی صورت خواهد گرفت که احساس شود این روزنامه به نظام ضربه میزند». از وضعیت فرهنگی، چاپ برخی کتابها و وضعیت سینما انتقاد داشت و معتقد بود فیلمهای «نوبت عاشقی» و «شبهای زایندهرود» بدآموزی دارد و جلو اکران آن گرفته شده است.
ناطق دهه ٧٠ در امتداد هاشمی
پلهها را یکییکی بالا آمده بود و حالا داشت خودش را برای کوچ از صندلی ریاست مجلس به صندلی ریاستجمهوری آماده میکرد. مگر این همان مسیری نبود که پیش از او هاشمی رفته بود؟ این نهتنها تصویری بود که خودش از خودش داشت، بلکه تصوری بود که جامعه هم از او داشت، تاجاییکه طبق گزارش روزنامه سلام، سال ٧٣ وقتی در کسوت رئیس مجلس مدام از این استان به آن استان میرفت، در یکی از سفرهایش به اراک، دانشجویان همین را از او پرسیدند که آیا برای جمعآوری رأی سفر میکند؟ ناطق اما جواب داد: «تا مجلس پنجم و ریاست جمهوری ششم کی مرده و کی زنده؟» بعد هم گفت که شخصا دنبال کسب هیچچیزی نیست و آخوندی و طلبگیاش را با هیچچیزی عوض نمیکند، نه با ریاست مجلس و نه ریاستجمهوری: «هربار گفتند بیا این بار را روی دوشت تحمل کن، بیا وزیر شو، نماینده شو. گفتم چشم و آمدیم از آنها هم نیستیم که بگوییم توان و عرضهاش را نداریم نخیر بنده عرضه دارم توانش را هم دارم». کمکم از ناطق دهه٦٠ فاصله میگرفت و خود را سیاستمداری عملگرا و ادامهدهنده راه هاشمی معرفی میکرد. آن را رمز پیروزی خود میدانست.
سال ٧٥ در گفتوگو با روزنامه «فرانکفورت آلگامنیه» خود را «سیاستمداری میانهرو» توصیف کرده و گفته بود که در ایران تحت ریاستجمهوری او، کماندویی برای کشتن سلمان رشدی اعزام نمیشود. در برابر نقدهای جریان خط امام نسبت به هاشمی میایستاد و تمامقد دفاع میکرد. در سال ٦٨ در مسجد عزیزالله در جمع بازاریان گفته بود که جامعه روحانیت مبارز به اتفاق آرا، آقای هاشمیرفسنجانی را نامزد ریاستجمهوری کرد. در همان جمع بود که قطعنامهای چهارمادهای در حمایت از رهبری و دولت هاشمی صادر شد. در انتخابات مجلس پنجم هم شعار انتخاباتی فهرست مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز که ناطق سرفهرستشان بود این بود: «پیروی از خط امام، اطاعت از رهبری، حمایت از هاشمی».
هاشمی پاشنهآشیل ناطق
سالها بعد بادامچیان که خود و حزبش آن سالها حامی هاشمی بودند، بدون اشاره به این حمایت، درباره علت شکست ناطق در سال ٧٦ گفته بود: «او رأی نیاورد برای اینکه گفت در امتداد هاشمیام اگر فرد دیگری را جای ناطق میآوردیم و چهره جدیدی بود و نمیگفت ادامه هاشمیام، قطعا پیروز انتخابات بود». این تعبیر اگرچه کشف بادامچیان نبود و خود ناطق پیشتر به آن اذعان کرده بود، اما سال ٨٤، کلید پیروزی اصولگرایان شد. آنها بهدرستی فهمیده بودند که نهتنها چهره جدیدی که خودش را در امتداد هاشمی نداند، شانس بالایی در انتخابات دارد بلکه حتی اگر بتواند خود را در تقابل با هاشمی معرفی کند، قطعا پیروز انتخابات است. ناطقنوری در سال ٧٩ در گفتوگو با روزنامه کیهان بیآنکه نسبت به حمایتش از هاشمی ابراز یا اظهار پشیمانی کند، اعتراف کرد که یک عامل شکستش در سال ٧٦، دفاع سینهچاکش از دولت و شخص هاشمی بود: «دفاع از شخص هاشمی یک عامل منفی برای من بود. چون معتقد بودم باید از دولت دفاع کرد الان هم از دولت آقای خاتمی دفاع میکنم».
اگرچه ناطق دلایل دیگری هم درباره شکست خود آورده بود؛ دلایلی که حاکی از نگاه واقعبینانه و درست ناطق به جریان اصولگرایی بود: «مسئله دوم اصولگرایی ما بود، ما خیلی توجه به جو جامعه و جوانان و اینطور مسائل نداشتیم، مثلا در میزگرد انتخاباتی تلویزیون از من سؤال شد در مجلس برای بخش فرهنگ چه کاری کردید؟ من به قانون منع استفاده از تجهیزات ماهواره اشاره کردم و این را از افتخارات خود میدانم، خب این حرف که رأی نمیآورد، این حرف رأی آدم را خراب میکند». گفت که از ١٠ روز قبل منحنی نظرسنجیها یک جابهجایی را نشان میداده: «مرتب ما میآمدیم پایین، آقای خاتمی میرفت بالا. دوستان به من نمیگفتند یا رویشان نمیشد مصلحتسنجی میکردند».
او بعدا باز هم درباره انتخابنشدنش صحبت کرد، گویا شب انتخابات خواب هم دیده بود: «آنشب قبل از خواب به خدا گفتم: «هرچه صلاح هست انجام بده» و همانموقع به خواب رفتم و حوالی سحر خواب دیدم که در اقیانوسی پر از امواج سهمگین، در قایقی هستم که «کفی» ندارد و من در این قایق دراز کشیدم. دستم را که بیرون بردم، ناگهان به ساحل رسیدم و مادرم را دیدم که گریان است. گفتم حاجآقا (پدر) کجاست؟ گفتند «دارند نماز میخوانند». از خواب که پریدم برای آقای موعظی خوابم را تعریف کردم و گفتم «خیالتان جمع باشد در این انتخابات پیروز نمیشویم». البته خیلیها معتقد بودند مصاحبهاش با بیبیسی هم برایش بدبیاری داشته است، آنهم در شرایطی که خیلیها این مصاحبه را به سفر جواد لاریجانی به انگلستان و مذاکرات مخفیانهاش با نیکبروان مرتبط میکردند.
دوران باقیمانده از مجلس پنجم، رئیس مجلس سعی میکرد از رقیبش حمایت کند. همانطور که از هاشمی، چون معتقد بود باید از دولت دفاع کرد. همان سال ٧٦ گفت حمایت از خاتمی حمایت از انقلاب و نظام است و جملهای از او، در جمع حامیان ستادیاش بسیارمعروف شد: «دیروز تکلیفمان رقابت بود، امروز رفاقت».
خاتمی هم دربارهاش گفت از خوشوقتیهای او این بوده که سال ٧٦ ناطق رقیب و رفیق بوده است. اگرچه به سیاستهای دولت و برخی نزدیکانش نقد داشت ولی بعدا گفت اختلافش با خاتمی بیشتر سلیقهای بوده تا اصولی. «مثلا در جریان ١٨تیر معتقدم بودم باید با سران نهضت آزادی برخورد میشد و دستگیر و محاکمه میشدند اما ایشان این اعتقاد را نداشت». طنز روزگار این بود که دلخوری و اختلاف اساسی و اصولی را نه رئیس دولت اصلاحات و رقیب مقابل که چندسال بعد رئیس دولت، دولت اصولگرا برایش رقم زند.
مجلس پنجم پایان عمر سیاسی ناطق بود. برای انتخابات مجلس ششم ثبتنام نکرد. وقتی از خودش درباره علت عدم شرکتش در انتخابات مجلس سؤال کردند و حتی آن را به آمدن هاشمی نسبت دادند، گفت نیامدنش به آمدن هاشمی ربطی ندارد. بازهم از هاشمی دفاع کرد و گفت اتفاقا او ازجمله کسانی بوده که درخواست آمدن هاشمی را داشته و اینکه بودن هاشمی به نفع مجلس است. اما شواهد حاکی از این است که این جناح راست بود که نمیخواست روی ناطق قمار کند. احتمالا حضور یک شکستخورده را در فهرست انتخاباتی خود خوشیمن نمیدانست. تاجاییکه آن سال هاشمی نفر اول جناح راست در انتخابات مجلس بود اما برسر ناطق اجماعی وجود نداشت. باهنر گفته بود برخی گروههای جناج راست مخالف این هستند که نام ناطق در فهرست جناح راست قرار گیرد. ناطق ترجیح داد که خودش سخنگوی خودش شود، در عرض یک هفته سه منبر رفت و از این سخن گفت که نمیتوان تجارب او را نادیده گرفت. در جناح راست اما همه به پیروزی در مجلس بدون ناطق میاندیشیدند.
سالهای سخت
او هنوز به اتاق فکر میاندیشید. سال ٨٢ خبرهایی میرسید که قرار است ستاد انتخاباتی جناح راست زیر نظر ناطق شکل بگیرد. بعدا گفت رئیس هیچ ستاد انتخاباتیای نیست: «روزی که از مجلس بیرون آمدم اعلام کردم بنا ندارم در انتخابات شرکت کنم به دلیل اینکه قائل هستم در دنیا سیاسیون باید عمر سیاسی برای خود تعریف کنند؛ کهنهکارهای سیاسی باید به اتاق فکر بروند».
بالاخره مشخص شد که ایده ناطق عملی شده و او مسئولیت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را - که سازوکاری تعبیهشده برای انتخابات مجلس هفتم بود - در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم برعهده گرفت. قرار بود از میان گزینههای انتخاباتی یک نفر بهعنوان نامزد جناح راست انتخاب شود. ولایتی، قالیباف، لاریجانی، رضایی و احمدینژاد. ناطق با هرکدام از اینها ساعتها جلسه گذاشت اما به نتیجه نرسید. تلاشهایش ناکام ماند و اجماعی رخ نداد. با انتخاب احمدینژد بهعنوان رئیس دولت، یکی از نخستین صداهای متفاوت معترض در اردوگاه اصولگرایی علیه احمدینژاد بود، شاید هم اولین. بالاخره آن چند ساعت گفتوگوی دونفره رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در سال ٨٣ و ٨٤ شصت ناطق را خبردار کرده بود.
احتمالا همان زمان پی به اشتباهش برده بود. بعدا درباره آنروزها گفته بود: «احمدینژاد طرحهایش فضایی بود». این درحالی است که ناطق یکی از کسانی بود که برای شهردارشدن احمدینژاد تلاش فراوان کرد و به یونسی، وزیر وقت اطلاعات، زنگ زده و اصرار کرده بود که صلاحیتش را تأیید کند. صلاحیتی که سرانجام نه تأیید شد نه رد. دراصل وزارت اطلاعات سکوت کرد و پاسخی نداد. کروبی هم در مناظرههای انتخاباتی سال ٨٨ ضمن دفاع از ناطق او را عامل شهردارشدن احمدینژاد دانسته بود. احمدینژاد اما نمک خورد و نمکدان شکست و دستمزد ناطق را در همان مناظرهها داد، وقتی پای ناطق و فرزندانش را وارد ماجرا و درباره کسب ثروت خانوادگی او تشکیک و ابهام وارد کرد. بعدها پسرش گفت که او سختترین روزهای عمرش را در ماههای پس از انتخابات ٨٨ تجربه کرد. خود ناطق هم بعدا گفت اگر نسبتهایی که به من داده شده بود درست بود، چرا من موردسؤال و مؤاخذه قرار نگرفتم؟
گلایه ناطق بیشتر از این بود که چرا یارانش در جبهه اصولگرایی از او حمایتی نکردند، برای همین به نشانه قهر، جامعه روحانیت مبارز را ترک کرد و تا این لحظه دیگر بازنگشته است. بعدا در مراسم افتتاحیه مجلس نهم سال ٩١ هم هنگام سخنرانی احمدینژاد جلسه را به نشانه اعتراض ترک کرد. هرچه ناطق از عقبه خود فاصله بیشتری میگرفت حملات تندروان اصولگرا هم به او بیشتر میشد تاجاییکه سه سال قبل در مراسم شبهای احیا در حرم امام رضا در مشهد سخنرانی ناطق درباره عدالت بهانهای شد برای شعاردادن عدهای علیه او و پرتاب بطری خالی آب به سویش.
انتخابات ریاستجمهوری ٩٢ که فرا رسید به کمپین حامیان روحانی پیوست و همان روز انتخابات پیشبینی کرد که انتخابات در همان دور نخست به نتیجه میرسد. در همان سال ٩٢ ناطق به دو میهمانی افطاری دعوت شد. یک میهمانی اصولگرا و میهمانی یک اصلاحطلب، دعوت جامعه اسلامی مهندسین به دبیرکلی باهنر را رد کرد اما در میهمانی عارف شرکت کرد. از آن روز تاکنون شیخ اصولگرایان در میانه سیاست ایستاده، در زمانهای که اصولگرایان بیش از گذشته نیازمند ترمیم ائتلاف ترکبرداشته خود هستند و ناطقنوری میتواند برایشان حکم ناجی را ایفا کند تمام تلاشهایشان برای بازگرداندن او بینتیجه مانده است.
آخرین آرزو
ناطق اگر بعد از انتخابات ٧٦ شکست را پذیرفت و به خود قول داد که به عرصه سیاست بازنگردد، اما همچنان رسالت ناتمامی را بر دوش خود احساس میکند. تا جایی که در آخرین اظهارنظرش در جمع مجلسیان پیشین، دوباره اشارهای به همین موضوع داشته و حتی از لزوم کادرسازی سخن گفته است: «بعد از پایان کار سیاسی، باید کار به نسلهای جدید سپرده شود. کادرسازی یعنی اینکه به جوانان فرصت بدهیم. در دنیا رجال سیاسی بعد از اتمام مدت خدمت خود در اتاقهای فکر حضور دارند و تجربه خود را در اختیار جوانان مبتکر قرار میدهند. جیمی کارتر، رئیسجمهور سابق آمریکا، هنوز در آمریکا موقعیت دارد و مأموریت میرود و از تجربیات او استفاده میشود؛ بنابراین باید از تجربیات خوب دیگران استفاده کرد».
آیا ناطق میتواند اتاق فکری را که در نظر داشت در جریان اصولگرایی به سرانجام برساند، دوباره احیا کند؟ گیرم اینبار با جریانی جدید، با جمعی از اصلاحطلبان و معتدلان اصولگرا. از سوی اصلاحطلبان که تاکنون نظری اجماعی مبنیبر پذیرش شیخوخیت ناطق برای یک ائتلاف مشترک با معتدلان اصولگرا دیده نشده است. اصولگرایانِ ناامید از ناطق هم بدون او دستبهکار شدهاند. آیا ناطق میخواهد یا میتواند جریان سومی را هدایت کند؟ تا انتخابات مجلس دهم هنوز چند ماهی باقی است و سپهر سیاسی ایران هم مستعد رخدادهای پیشبینی نشده.