صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۲۷۲۴۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
اميرحسين يزدان پناه در یادداشت روز خراسان نوشت:

جان کري وزيرخارجه آمريکا 2 روز پيش در جريان مذاکرات لوزان گفت که «اکنون اختلافات بيشتر سياسي است.» ديروز نيز خبرها از پيشرفت هاي تازه در مذاکرات فني حکايت مي کرد و حتي برخي خبرها از باقي مانده 2 و حتي يک اختلاف ديگر حکايت مي کنند. برداشته شدن اختلافات فني و اذعان طرف هاي مقابل به اختلافات سياسي را بايد يکي از دستاوردهاي مذاکرات 18 ماه اخير دانست.به اين ترتيب اکنون نه فقط 1+5 بلکه افکار عمومي دنيا مي دانند که تنها راه آن چه غربي ها آن را اطمينان از صلح آميز بودن برنامه هسته اي ايران مي نامند، فقط توقف غني سازي نيست بلکه راهکار فني براي آن وجود دارد، البته اگر غرب واقعا به دنبال تفاهم باشد.

با اين حال اکنون اشاره جان کري به اختلافات سياسي را چه طور بايد تعبير کرد؟ و سوال مهم تر اين که آيا اين اختلافات اجازه توافق را مي دهد؟ واقعيت البته يک چيز است: اگر بتوان در مذاکرات هسته اي به يک توافق دست يافت که هر دو طرف راضي باشند، در حوزه مسائل سياسي بين ايران و آمريکا به سبب وجود اختلافات راهبردي، دست يافتن به يک تفاهم مرضي الطرفين ممکن نيست. چرا؟ اجازه بدهيد کمي مصداقي بحث کنيم.

1- يک شاهزاده پرنفوذ سعودي 2 روز پيش اعلام کرد که اگر توافق هسته‌اي احتمالي با ايران انجام شود، ما نيز به دنبال توليد سوخت اتمي خواهيم بود. سوال اين است که آيا اگر چنين اتفاقي روي دهد، هنجارهاي فعلي جهان که توليد سوخت اتمي و به تبع آن قدرت را محدود به چند کشور کرده است، چقدر پايدار خواهند بود؟ آيا اقدام عليه اين هنجارها، دردسر جديد براي آمريکا نيست؟

2- به اذعان تحليلگران سرشناس غربي، مانند کيسينجر، برژينسکي، ريچارد هاس و... نظم نويني درحال شکل گيري است. برخي معتقدند که در نظم نوين، قدرت هاي منطقه اي حرف اصلي را در منافع آن مناطق خواهند زد. نگاهي به تحولات همين چند ماه اخير در منطقه غرب آسيا و خليج فارس نشان مي دهد که سهم خواهي ايران، به اقتضاي قدرت علمي، سياسي و نظامي خود در حوزه نظم نويني که شکل مي گيرد جدي است. حتي بحث هاي انحرافي که رسانه هاي غربي و حتي کيسينجر درباره «امپراتوري پارس» با هدف ايران هراسي مطرح مي کنند نشان دهند عمق نگراني از قدرت گرفتن ايران است. از سوي ديگر براساس گزارش امنيت ملي آمريکا (American's national interests) که جولاي سال 2000 منتشر شدو در هزاره سوم ميلادي و قرن بيست و يک بايد سرمشق سياست هاي خارجي آمريکا باشد منافع ملي آمريکا به 4 دسته حياتي(vital) ، خيلي مهم(Extremely Important )، مهم(Important) و کم اهميت يا ثانويه(Less Important or Secondary) تقسيم مي شوند. يکي از «منافع ملي خيلي مهم آمريکا در خاورميانه» «ممانعت از ظهور يک قدرت هژموني در منطقه خليج فارس» است. اين موضوع در راس منافع ملي خيلي مهم آمريکا قرار دارد. آيا آمريکا مي تواند خلاف سند امنيت ملي خود عمل کند؟

3- چرا ما نقش اسرائيل را دست کم مي گيريم؟ چرا برخي مي گويند آمريکا و اسرائيل با هم شکاف دارند بر سر ايران؟ البته بروز اختلافات ميان اوباما و نتانياهو را نمي توان نديده گرفت. اما قطعا نه اوباما همه حاکميت آمريکاست و نه نتانياهو همه حاکميت رژيم اسرائيل. حتي خود آن ها نيز 2 هفته پيش صراحتا تاکيد کردند که اختلافات آن ها راهبردي نيست و مثل يک خانواده هستند که باهم اختلافات جزئي دارند ولي در مقابل ايران هم هدف واحد و هم ارزش هاي مشترک دارند. ايران نيز صراحتا گفته «چه توافق بشود چه نشود، اين توافق امنيت اسرائيل را بيشتر نخواهد کرد» يا در بهترين شرايط اين توافق نمي تواند تهديدها عليه رژيم صهيونيستي را کاهش دهد. به اين ترتيب ايران و آمريکا روي يک نقطه مشترک خط قرمز راهبردي دارند در چنين شرايطي آيا اساسا اوباما، يا حتي نظام حاکميت آمريکا حاضر به کوتاه آمدن از اين خط قرمز آن هم در مقابل ايران هستند؟

براساس سند منافع ملي آمريکا، در راس «منافع ملي حياتي آمريکا در خاورميانه» «بقاي اسرائيل به عنوان دولتي آزاد» قرار دارد. با اين زمينه ها برخي معتقدند که کوتاه آمدن آمريکا درباره برکناري اسد و نيز خبر اخير که حکايت از خروج ايران و حزب ا... از ليست گروه هاي تروريستي جامعه اطلاعاتي آمريکا داشت نشان دهنده نوعي چرخش آمريکا در سياست هاي خود در غرب آسياست. با اين حال پاسخ اين سوال که آيا آمريکا با ايران کنار مي آيد يا نه، براساس 3 اِماره بسيار مهمي که دربالا آمد که از آن به عنوان اختلافات استراتژيک يا راهبردي ايران و آمريکا ياد مي شود، منفي است. يعني اين موارد نشان مي دهد آمريکا با ايران کنار نخواهد آمد چه اين که اصولا براساس سند منافع ملي خود نمي تواند با ايران کنار بيايد. با اين حال، شرايط منطقه و جهان نشان مي دهد که آمريکا در مسيري نيست که شکست مذاکرات را بپذيرد. سوال اين است که چه اتفاقي خواهد افتاد؟

 دوتجربه بسيار مهم مذاکره آمريکا با شوروي و چين (که البته شرح آن در اين جا نمي گنجد) در قرن گذشته مي تواند دورنما را براي ما روشن تر کند. تجربه چين نشان مي دهد که رهبران چين در جريان مذاکرات مهم خود با آمريکايي ها «با حفظ بدبيني نسبت به ايالات متحده و امپرياليست دانستن ‌آن وارد مذاکره شده بودند». با اين زمينه چين در سال هاي بعد توانست به اتکاي قدرت درون زاي خود از برداشته شدن تحريم هاي بيست و چند ساله به نفع اقتصاد خود استفاده کند. در مقابل شوروي وقتي در سال ۱۹۹۱ فروپاشيد، تحليل گران برايش دلايل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آوردند. اين يعني شوروي با وجود همه بمب هاي اتمي خود وقتي وارد مذاکره و مراوده با آمريکا شد نتوانست ارزش هاي خود(فارغ از ارزش گذاري بد يا خوب) را حفظ کند و در نهايت فروپاشيد. خيلي ها هنوز تصوير صف طولاني مردمِ مسکو مقابل اولين شعبه‌ مک‌دونالد را به ياد دارند. با اين تجارب به نظر مي رسد آمريکا مدل مشابه اين را براي ايران دنبال مي کند. اخيرا نيويورک تايمز يک جمله صريح دراين باره داشت: «دولت اوباما معتقد است تا آن زمان (10 سال ديگر که توافق احتمالي اجرا مي شود) يک حکومت متفاوت يا دست کم همراه تر (با آمريکا) در ايران روي کار خواهد آمد.» به اين ترتيب به نظر مي رسد، حاکميت آمريکا با اين اميد که در دهه آينده شاهد تغييرات جدي در نظام ايران باشد، در حال تغيير وضعيت زمين تخاصم با ايران است. از يک سو نمي تواند قدرت ايران را در منطقه ناديده بگيرد و از سوي ديگر نمي تواند پاي شکست مذاکرات با ايران بايستد. بنابراين به نظر مي رسد اولويت اول آمريکا انعقاد يک توافق با ايران است به نحوي که تا حد ممکن ايران را محدود کند و در اولويت دوم طي اجراي توافق احتمالي به دنبال چينش يک زمين بازي جديد خواهد بود.

تردد بيش از حد آمريکايي ها به منطقه، افزايش پايگاه هاي اطلاعاتي امنيتي در منطقه، توسعه سپرهاي ضد موشک که چند روز پيش نيز دوباره مطرح شد و استفاده گسترده از هواپيماهاي بدون سرنشين، تحکيم پيمان هاي امنيتي و مواردي از اين دست، نشان مي دهد که آمريکايي ها دارند زمين جديدي براي بازي ترتيب مي دهند.در اين زمين البته مهم است که ما چگونه بازي خواهيم کرد چرا که توجه جدي به اقتصاد مقاومتي (فارغ از حذف شدن يا نشدن تحريم ها) و نيز تغيير اتمسفر ذهني براي ساخت کشور از بيرون به درون مي تواند از اين تهديد ها براي ايران، فرصتي براي جهش بسازد.

ارسال نظرات