صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۲۶۴۳۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۵ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۳
رضا منصوری. استاد فیزیک دانشگاه صنعتی‌شریف در یادداشتی نوشت: سخنرانی بنیامین نتانیاهو در کنگره آمریکا را با اکراه شنیدم و چه خوب شد که مستقیم دیدم و تنها به واکنش‌ها اکتفا نکردم، حالا بی‌واسطه می‌توانم نظر و تحلیل خودم را در ارتباط با ایران بگویم. تمام صحبت او در مورد ایران بود؛ این رویداد تاریخ‌ساز خواهد شد، همه‌دنیا به آن توجه داشتند. نتیجه اثرگذاری آن هرچه باشد، نه‌تنها در ایران تاثیر می‌گذارد، نه‌تنها در منطقه تاثیر می‌گذارد، که در آینده دنیا نیز تاثیرگذار خواهد بود. او حتما بازیگر ورزیده‌ای است. این رویداد یک‌تئاتر بی‌نظیر و برهم‌کنشی بود، یعنی تئاتر اینتراکتیو بود، همراه با نمایندگان کنگره که دایم درحال دست‌زدن و بازیگری در این تئاتر اینتراکتیو بودند.

 مدت‌ها نمایشی به این زیبایی و تااین‌حد تاثیرگذار ندیده بودم. اینکه سیاستمدار خوبی هم هست یا نه، با متخصصان امر است که نظر دهند. این که مردمش او را انتخاب کرده‌اند، باید برای ما هشداری باشد، گرچه خود ما هم شاهد اوج‌گیری مقطعی این نوع سیاستمداران بوده‌ایم. تا اینجا، نظر من به‌عنوان یک‌تماشاچی ساده بود، اما نکته دیگری ذهن مرا بسیار مشغول می‌کند؛ رسم دنیای مدرن در چنین رویدادهایی، این است که متخصصان امر (و در این مورد دانشگران علوم‌سیاسی)، موضوع را تحلیل ‌کنند. منظورم واکنش سیاستمداران نیست، بلکه تحلیل علمی رویداد است.

 چرا ما چنین نمی‌کنیم؟ چرا نتانیاهو در این نمایش، به ایرانیان توهین کرد؟ چرا این‌گونه شدید با توافق احتمالی ایران با ١+٥ مخالفت کرد؟ چرا در صحبت خود از عقل استفاده نکرد و فقط نمایش داد. برای من رفتار او توهین به عقل و توهین به همه دستاوردهای بشر مدرن است، اما لابد او به اندازه کافی با هوش هست که برای این رفتار عقل‌گریزانه خود دلیلی داشته باشد و بسیاری سوال‌های دیگر که بررسی آن باید برعهده همکاران علوم‌سیاسی ما باشد.

 چرا فقط سیاستمداران ما واکنش نشان دهند؟ آیا ما توان تحلیل نداریم؟ آیا ما واکنش سیاسی را مترادف با تحلیل می‌دانیم؟ آیا نگران واکنش طرفداران «علوم‌انسانی اسلامی» هستیم؟ اخیرا کتابی درباره علوم انسانی به دستم رسید که در همان صفحه‌های اول می‌خوانیم: «اطلاعات سیاست بین‌الملل نشان می‌دهد...،  ولی بسیاری از شخصیت‌های علوم اجتماعی این کشورها همچون پوپر، هانتینگتون، آیزایا برلین و هابرماس عضو یا همکار پنتاگون، سیا و دیگر سازمان‌های جاسوسی بوده‌اند...؟»

 اهل دانشگری، اما احتمالا نه اهل علم، می‌دانند این گزاره‌ها چقدر بی‌معنی است، در جایی که قرار است در مورد نوع علم صحبت شود. این کتاب نمونه‌ای است از انتشارات زیادی در این زمینه که کمابیش بیشتر نوعی شعار سیاسی‌اند تا بحث علم و انواع آن.

این حرکت‌ها در سطحی بسیار نازل‌تر از این‌ هستند که مزاحم بحث علمی جدی شوند. گاهی فکر می‌کنم اگر در امور نظامی هم کسانی مانند سردار سلیمانی می‌خواستند به این روش‌های نازل و شعاری، با داعش مقابله کنند، الان بغداد و ایران چه شرایطی پیدا کرده بود! خود آن مساله از نظر علمی قابل‌بررسی است که چگونه است ما در جنگ روش‌های آزموده خود را داریم، از هرنوع دانش فنی غرب که بتوانیم استفاده می‌کنیم، اما در امور علمی و فرهنگی به ابتذال تن داده‌ایم، نه ابتذالی که معمولا با صفت غربی می‌آید، بلکه ابتذالی بومی به اسم فرهنگ!

اما دانشگران اهل علوم‌سیاسی ما از این واقعیت‌ها واهمه نداشته باشند و برای ما شهروندان و برای سیاستمداران جدی و دلسوز ما، تحلیل علمی ارایه دهند، جز این جامعه چگونه رشد کند؟ جز این چگونه بدانیم فرهنگ چیست؟ جز این پس ما دانشگاهیان چه‌کاره‌ایم؟ جز این بازهم بازار مکاره «اهل‌فرهنگ» با سوءاستفاده از شعارهای به‌ظاهر موجه رونق خواهد داشت و منابع ملی ما به هدر می‌رود. ازاین‌گذشته، به‌هر‌حال ما از همکاران علوم‌سیاسی خود انتظار داریم. این کارها عین پژوهش است! و عین حفظ حرمت دانشگری! ما انتظار داریم! همین سخنرانی نخست‌وزیر رژیم اسراییل می‌تواند نقطه آغاز خوبی باشد.
ارسال نظرات