از آن صبح نيمه آذرماه كه بخاري فكسني كلاس كوچك مدرسه دخترانه انقلاب اسلامي شعله كشيد، تا همزمان با سوزاندن چهرههاي كودكانهشان نام ناشناخته روستاي «شينآباد» را روي نقشه پررنگ كند بيش از دو سال ميگذرد، بهجز سيران و سارينا كه تاب صدمات آتش را نياوردند و در ١٠ سالگيشان ماندند، ساير قربانيان حادثه شينآباد حالا بزرگتر شدهاند و بخشي از مشكلاتشان هم با آنها قد كشيده.
پس از بيش از دو سال سرانجام هفته گذشته هشت ميليارد تومان مستمري كودكان شينآباد درمجلس تصويب شد؛ هشت ميلياردي كه قرار است به صورت حساب سپرده براي آينده دختركان شينآباد حفظ شود. از روزي كه اين پول به حساب آنها واريز شود نگرانيهاي مالي آيندهشان كمرنگ ميشود اما خانوادههايشان اين روزها نگران همين زمان حال ساده هستند. دانشآموزاني كه از ترس عفونت پوستي بيشتر روزهاي سرد سال را خانهنشين شدهاند، بدون كلاسهاي خصوصي قادر به همپايي با همكلاسيهايشان نيستند. پدران دو دختر شينآبادي ميگويند كه آموزش و پرورش پيرانشهر يكي، دو بار تنها براي عكاسي بدون اجازه و مخفيانه از حضور بچههايشان در كلاس درس برايشان كلاس برگزار كردهاند و حالا ديگر خبري از آنها نيست.
هفته گذشته پس از جلسه مجلس شوراي اسلامي اعلام شد كه بين وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي، صندوق بيمه كشاورزان و نهاد رياستجمهوري توافقنامهاي تنظيم ميشود و براساس آن اين مستمري كودكان براي آنان سپردهگذاري ميشود.
حسين احمدينياز كه تا هفته گذشته به عنوان يكي از دو وكيل پرونده شينآباد شناخته ميشد در گفتوگو با «اعتماد» گفت: «سند تبادل در اواسط فروردين بين سازمانهاي يادشده منعقد ميشود. اين پول در قالب حساب سپرده به خود بچهها تعلق ميگيرد كه به صورت ماهيانه ميتوانند از محل سود حاصل از حساب استفاده كنند. اين پول براي ٢٦ دانشآموز است و فكر ميكنم ماهيانه بين يك تا دو ميليون تومان سود حاصل از آن باشد». احمدينياز ميگويد كه پس از دو سال از قول تعلق مستمري براي دختران مدرسه شينآباد، هشت ماه پيش معاون رييسجمهور شخصا مسووليت رسيدگي به اين پرونده را بر عهده گرفت: «آقاي نوبخت اقدامات بسيار شايستهاي در خصوص اين پرونده انجام دادند و من به عنوان يك وكيل و يك شهروند قدردان اين تلاشها هستم.»
اواخر هفته گذشته نمايندگان خانوادههاي شينآبادي اعلام كردند كه نظر به برخي سوءتفاهمات پيشآمده و برخي تفاوت نظرها از اين پس بدون استفاده از كمكهاي دو وكيل سابق پرونده، پرونده فرزندانشان را دنبال خواهند كرد.
بيكاري هم به مشكلاتمان اضافه شده
محمد شادكام، پدر سيما تا پيش از حادثهاي كه زندگي خانوادهاش را دگرگون كرد راننده لودر بود. او به «اعتماد» ميگويد به خاطر وضعيت دخترش بيكار مانده است و زمانش را در رفت و آمدهاي مداوم به تهران ميگذراند: «هر هفته بايد براي پيگيري درمان سيما به تهران بيايم، كسي به من كار نميدهد چون همه دنبال كارگر ثابت هستند.» شادكام البته از تصويب مستمري براي دخترش راضي است، او به عنوان يكي از نمايندگان خانوادهها در جلسه با معاون نوبخت حضور داشته و حالا فكر ميكند كه بخشي از مشكلات آينده دخترش با مبلغي كه برايش به حساب سپرده ميرود حل ميشود اما نگرانيهاي او بيشتر مربوط به همين روزهاست: «وضعيت درسي سيما هيچ خوب نيست. اين بچهها به خاطر خطر عفونت نميتوانند به مدرسه و ميان شلوغي بچهها بروند به خصوص كه اينجا هوا سرد است. چندين بار به آموزش و پرورش پيرانشهر مراجعه كرديم كه براي اينها معلم بگيرند اما هيچ خبري نشده. فقط بلدند از بچههاي ما مخفيانه عكس بگيرند. مثلا اول مهر مينيبوس فرستادند و آنها را به مدرسه بردند و موقع پياده شدن ازشان عكس گرفتند تا به عنوان مدرك اقدامات آموزش و پرورش بفرستند تهران.»
به گفته شادكام دخترش به دليل رفت و آمدهاي درماني به تهران و وضعيت سلامتياش نياز به كلاس جبراني دارد اما جز مستندسازيهاي غيرواقع هنوز اقدام عملي براي جبران نيازهاي تحصيلي او انجام نشده: «در جلسه با معاون آقاي نوبخت گفتند عكس و مدرك داريم كه براي بچهها كلاس تشكيل شده، گفتم ما مدرك و عكس نميخواهيم اين بچهها معلم ندارند. كساني كه اينگونه گزارش به تهران رد ميكنند نه براي خدا كار ميكنند، نه براي دولت و نه براي مردم».
طبق توافق دولت تمامي مخارج و هزينههاي رفتوآمد خانواده مصدومان اين حادثه بر عهده دولت است، شادكام ميگويد تا سه ماه قبل همهچيز به خوبي پيش ميرفت و همه فاكتورها به موقع تسويه ميشدند حالا به گفته او فاكتورهايي كه به اروميه و پيرانشهر فرستاده ميشوند بدون تسويه باقي ميمانند: «ببينيد با وضعيت بيكاري و مشكلات درماني دخترم حالا بايد هزينه اين همه رفت و آمد را از كجا بياوريم.»
دخترم از درس و مدرسه جا مانده
نام دختر جلال مرادي هم سيما است. او هم يكي از پدراني است كه به نمايندگي از خانوادههاي شينآبادي در دو سال گذشته مدام به تهران رفتوآمد داشته است. صدايش هنگام صحبت از مستمري دخترش كمي بيتفاوت است و به «اعتماد» ميگويد: «مجلس كلي مصوبه دارد اما همهشان كه اجرا نميشوند. هر وقت اين حساب سپرده عملا افتتاح شد ميتوانم باور كنم.»
مرادي ميگويد كه بارها به جلوي ساختمان وزارت آموزش و پرورش رفتهاند اما اجازه ملاقات با وزير را به آنها ندادهاند: «خود آقاي وزير هم زحمت نكشيدند تماسي بگيرند، شايد كسر شأنشان است. معاونشان هم كه شمارهاش را داد و گفت هر كاري داشتيد با من تماس بگيريم حالا جواب تلفن نميدهد».
مرادي راننده تاكسي است، البته زماني كه به خاطر مراحل درماني سيما مجبور به رفت و آمدهاي يكسره از شينآباد به پيرانشهر و اروميه و تهران نباشد. وضعيت درآمدش تحت تاثير اين ماجراست اما به گفته خودش هيچ كدام از اين مسائل به اندازه ديدن دخترش كه از درس و مدرسه جامانده او را ناراحت نميكند: «يك معلم خيري پيدا شد براي بچهها يك جلسه كلاس گذاشت بعد ديديم عكاس فرستاده بودند كه سر كلاس از آنها عكس بگيرند و به عنوان مدرك به پرونده اضافه كنند. اين بچهها يك پايشان تهران است يكي پايشان پيرانشهر، بايد هر هفته براي روند درمان بروند و برگردند. نميشود با وضعيتي كه دارند آنها را فرستاد مدرسه چون خطر عفونت برايشان هست. باور كنيد هيچ معلمي براي اينها در نظر نگرفتهاند. سيما در درسهايش بهشدت مشكل دارد و اين من را از همه مسائل ديگر بيشتر ناراحت ميكند».
مرادي ميگويد كه بارها از موسسات خيريه خارج از كشور با آنها تماس گرفتهاند تا دخترانشان را براي درمان از كشور خارج كنند: «ما به خاطر اعتماد به دولت جواب مثبت نداديم. حالا سه ماه است براي دريافت پول فاكتورها بايد هي تماس بگيريم و مراجعه كنيم به پيرانشهر، با اين وضعيت كاري كه ما داريم تامين اين هزينهها خيلي سخت شده». مرادي اضافه ميكند كه از اين به بعد همه كارهاي دخترانشان را خودشان دنبال ميكنند و ديگر با دو وكيل سابق همكاري ندارند.
بيش از دو سال از حادثه شينآباد گذشته و دغدغههاي قربانيان حادثه و خانوادههايشان به قدر دو سال رنگ و رو عوض كرده است. شايد تكرار نام «شينآباد» در رسانهها آستانه حساسيت عمومي به سرنوشت اين دختران را بالا برده باشد اما از حقيقت دشواريهاي پيش روي شينآباديها نميكاهد. تحصيل از جمله حقوق ابتدايي هر شهروند است؛ حقي كه خانوادههاي دانشآموزان حادثهديده در پي احقاق آن هستند.